وَ قَالَ (علیه السلام): قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِينَ.
و فرمود (ع): علم راه بهانه جويان را مى بندد.
و آن حضرت فرمود: دانش راه عذر را بر بهانه جويان بسته است.
دانش نابود كننده عذرها (علمى، اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: دانش، راه عذر تراشى را بر بهانه جويان بسته است.
[و فرمود:] علم راه عذر بر بهانه جويان بسته است.
امام عليه السّلام (در اينكه علم راه عذر را مى بندد) فرموده است:علم و دانستن (احكام دين) راه بهانه بهانه جويان را (كه مى گويند: خدا كريم است و رحيم و نيازى برنج و بندگى ما ندارد) مى بندد (پس هر كه با دين و كتاب و رسول آشنا شد عذر و بهانه اش پذيرفته نيست).
امام عليه السلام فرمود: علم و آگاهى، راه را بر (بهانه جويان و) آنها كه تعلّل مى ورزند بسته است.
راه عذر بر شما بسته است:از آنجا كه افرادى آگاهانه از انجام وظايف الهى و وجدانى خود سربازمى زنند، امام عليه السلام به آنها هشدار مى دهد كه علم و آگاهى، راه عذر را بر اين افراد بسته است؛ (قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِينَ).واقعيت آن است كه گروهى از مردم ناآگاهانه گرفتار كارهاى خلاف مى شوند؛ اما گروه ديگرى مى دانند و بهانه جويى مى كنند و پيوسته شانه از زير بار مسئوليت خالى مى نمايند. گاه به گمان اينكه خداوند غفور و رحيم است وگناه آنها را مى بخشد و گاه به اين بهانه كه علم آنها قطعى و يقينى نيست و گاه سعى مى كنند علم خود را به فراموشى بسپارند و خود را به نادانى بزنند. همه اينها در پيشگاه خدا مسئولند و بهانه جويى ها هرگز عذرى براى آنها نزد خدا درست نخواهد كرد و اگر تاريخ اسلام را از اوّل تا كنون با دقت مطالعه كنيم بسيارى را مى بينيم كه مشمول اين كلام امامند و گمان مى كنند عذر دارند، در حالى كه در پيشگاه خدا مسئولند. اين حكم شامل همه كسانى مى شود كه آگاهانه به بهانه هاى واهى با اصول يا فروع دين به مخالفت برخاسته اند.اميرمؤمنان على عليه السلام به خصوص در دوران خلافت خود گرفتار اينگونه افراد بود. در خطبه طالوتيه كه كلينى؛ در جلد هشتم كافى نقل كرده است، مى خوانيم كه امام عليه السلام گروهى از متخلفان از حق را مخاطب قرار داده مى فرمايد : «وَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي صَاحِبُكُمْ وَالَّذِي بِهِ أُمِرْتُمْ وَأَنِّي عَالِمُكُمْ وَالَّذِي بِعِلْمِهِ نَجَاتُكُمْ وَوَصِيُّ نَبِيِّكُمْ وَخِيَرَةُ رَبِّكُمْ وَلِسَانُ نُورِكُمْ وَالْعَالِمُ بِمَا يُصْلِحُكُمْ فَعَنْ قَلِيلٍ رُوَيْداً يَنْزِلُ بِكُمْ مَا وُعِدْتُمْ وَمَا نَزَلَ بِالاُْمَمِ قَبْلَكُمْ وَسَيَسْأَلُكُمُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْ أَئِمَّتِكُمْ مَعَهُمْ تُحْشَرُونَ وَإِلَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ غَداً تَصِيرُونَ أَمَا وَاللَّهِ لَوْ كَانَ لِي عِدَّةُ أَصْحَابِ طَالُوتَ أَوْ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَهُمْ أَعْدَاوُكُمْ لَضَرَبْتُكُمْ بِالسَّيْفِ حَتَّى تَئُولُوا إِلَى الْحَقِّ وَتُنِيبُوا لِلصِّدْقِ فَكَانَ أَرْتَقَ لِلْفَتْقِ وَآخَذَ بِالرِّفْقِ اللَّهُمَّ فَاحْكُمْ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ؛ سوگند به خدايى كه دانه را در زير زمين شكافته و انسانها را آفريده، شما به خوبى مى دانيد كه من صاحب اختيار شمايم و همان كسى هستم كه به پيروى او امر شده ايد و عالمى كه در علمش نجات شماست و وصى پيامبرتان و انتخاب شده پروردگارتان و لسان نورتان و عالم به مسائلتان هستم. به زودى وعده هاى مجازات الهى بر شما نازل مى شود و گرفتار همان امورى مى شويد كه امت هاى پيشين گرفتار آن شدند وبه زودى خداوند عزّوجلّ شما را از پيشوايانتان سؤال مى كند و با آنها محشور مى شويد و فردا به سوى پروردگارتان خواهيد رفت. به خدا سوگند اگر من به اندازه ياران طالوت يا به اندازه سربازان اسلام در جنگ بدر ـ كه آنها به يقين دشمن شما هستند ـ شما را با شمشير مى زدم تا به سوى حق بازگرديد و راه صداقت را پيش گيريد، اين كار به پراكندگى ها پايان مى داد و مايه آرامش بود. خداوندا! ميان من و ميان آنها به حق حكم فرما و تو بهترين حاكمانى».علّامه كمره اى در منهاج البراعة در شرح اين كلام حكمت آميز مى گويد: اين سخن منطبق بر موضع گيرى هاى فراوانى است كه در زندگى مملو از مخالفت هاى دشمنان آن حضرت به چشم مى خورد؛ دشمنانى كه او را از حقش بازداشتند در حالى كه عالم به آن بودند. سپس به مواردى از آنها اشاره مى كند؛ از جمله دلايلى كه آن حضرت در برابر اهل سقيفه آورد، زيرا بيشتر آنها بر اساس نصوص صادره از پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله كه آن حضرت را به امامت و وصايت نصب كرده بود، از حق او آگاه بودند؛ ولى با اين علم و آگاهى به مخالفت برخاستند. مورد ديگر موقف آن حضرت در برابر اهل شوراى شش نفرى بعد از وفات عمر بود كه حق خود را به اهل شورا يادآور شد؛ ولى آنان آگاهانه مخالفت كردند و همچنين دلايلى كه پس از قتل عثمان وپس از قضيه حكمين در صفين آورد، همه در برابر كسانى بود كه بسيارى از آنها مى دانستند و براثر هواى نفس مخالفت مى كردند. اين سخن مولا درباره آنها كاملاً صدق مى كند كه علم و آگاهى، عذر بهانه جويان را قطع مى كنند و آنان پاسخى در پيشگاه خداوند در روز قيامت نخواهند داشت.
امام (ع) فرمود: «قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِينَ»:يعنى علم به امور دينى و آنچه از مژده و بيم كه پيامبر (ص) آورده است، راه بهانه را به كسانى كه مى گويند: ما از آن ناآگاه بوديم، مى بندد، همان طورى كه خداوند متعال فرموده است: «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ».
الثالثة و السبعون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(273) و قال عليه السّلام: قطع العلم عذر المتعلّلين. (81706- 81700)
المعنى:كلامه هذا ينطبق على مواقف عديدة من حياته المليئة بمخالفة أعدائه معه و عنادهم في دفعه عن حقه المعلوم لديهم.منها، موقف احتجاجاته مع أهل السقيفة في طلب حق إمامته فإنّ أكثرهم يعلمون استحقاقه و سمعوا النّصوص الصّادرة عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله على وصايته و نصبه إماما على
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 373
امّته بعد وفاته كما ينطق به خطبته المعروفة بالطالوتيّة المرويّة في روضة الكافى الشريف كما يلي:بسنده عن سلمة بن كهيل عن أبي الهيثم بن التيهان أنّ أمير المؤمنين خطب النّاس بالمدينة فقال: الحمد للَّه الّذي لا إله إلّا هو- إلى أن قال: و الّذي فلق الحبّة و برىء النسمة لقد علمتم أنّي صاحبكم و الّذي به امرتم و أنّي عالمكم و الّذي لعلمه نجاتكم و وصيّ نبيّكم- إلخ-.و منها، موقف احتجاجاته مع أهل الشورى بعد وفاة عمر.و منها، موقف احتجاجاته بعد مقتل عثمان.و منها، موقف احتجاجاته مع اصحابه في الكوفة بعد قضيّة الحكمين سواء الخوارج منهم المتمرّدين، أو غيرهم من المتساهلين في إجراء أوامره و الخاذلين له في نصرته.و قد تعلّل المخالفون له في كلّ من هذه المواقف بعلل اغترّ بها العامّة كتعليل طلحة في احتجاجات السقيفة و ما بعدها بصغر سنّة و عدم إطاعة النّاس لمثله و كتعليل عبد الرّحمن بن عوف حكم الشورى لمنعه عن حقّه بميل الأكثر إلى عثمان و متابعة العمرين و هكذا فيقول عليه السّلام عتابا لهؤلاء: (قطع العلم عذر المتعلّلين).الترجمة:علم بحكم، عذر عذرتراشان را قطع كرده و بيحاصل شمرده.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص76
قطع العلم عذر المتعللين. «علم راه عذر را بر بهانه جويان بسته است.»
يعنى با علم به اينكه خداوند گنهكاران را بيم داده است، ديگر بهانه و عذرى براى كسانى كه در معصيتها غوطه ورند و خود را با گفتن اينكه خداوند كريم و رحيم است، قانع مى سازند باقى نمى ماند.