وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ، فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْءٍ مِنْهُ، وَ قَدْ تُدْرِكُ [يُدْرَكُ] مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ، "وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ".
و فرمود (ع): دلسرد نكند تو را از نيكوكارى، كسى كه نيكوكاريت را سپاس نمى گويد. گاه كسى تو را سپاس گويد كه از نعمت تو بهره مند نشده است. و تو از سپاس گفتن ديگران، بيش از آنكه ناسپاسان تباه كرده اند، به دست خواهى آورد و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد.
و آن حضرت فرمود: كسى كه سپاس نيكى ات را به جا نياورد تو را در نيكى كردن بى رغبت نكند، چرا كه سپاست را كسى به جا مى آورد كه از آن نيكى بهره نبرده (خدا)، و تو از سپاس سپاسگزار بيش از آنچه كفران كننده نعمت از بين برده به دست مى آورى، «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
بى توجّهى به سپاسگذارى مردم (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: ناسپاسى مردم تو را از كار نيكو باز ندارد، زيرا هستند كسانى، بى آن كه از تو سودى برند تو را مى ستايند، چه بسا ستايش اندك آنان براى تو، سودمندتر از ناسپاسى ناسپاسان باشد. (و خداوند نيكوكاران را دوست دارد).
[و فرمود:] آن كه سپاس نيكى تو را نگزارد، مبادا به نيكويى كردنت بى رغبت گرداند، چه بود كه كسى تو را بدان نيكى سپاس دارد كه سودى از آن برندارد، و بود كه از سپاس سپاسگزار بيابى بيش از تباه كرده كافر نعمت غدار، «و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد.»
امام عليه السّلام (در ترغيب به نيكوكارى) فرموده است:1- ترا در احسان و نيكى بى رغبت نگرداند كسى كه سپاس نيكيت را نگذارد كه ترا بر آن نيكى سپاسگزارى ميكند (پاداش دهد) كسى (خداوندى) كه از آن نيكى بهره اى نبرده،2- و تو از سپاس سپاسگزار (پاداش خداوند) مى يابى بيشتر از آنچه كفران كننده تباه ساخته، و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
امام(عليه السلام) فرمود: به علت ناسپاسى افراد، از كار نيك مضايقه نكنيد چرا كه (در مقابل) گاه كسى از تو سپاسگزارى مى كند كه از عمل نيكت هيچ بهره اى نبرده و چه بسا همين شكرگزارى اثرش بيش از ناسپاسى افراد ناسپاس باشد و (برتر از همه اينها اين كه) خدا نيكوكاران را دوست دارد.
تو نيكى كن هر چند سپاسگزارى نكنند:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه همگان را دعوت به كار نيك به افراد نيازمند مى كند خواه سپاسگزار باشند يا ناسپاسى كنند، مى فرمايد: «به علت ناسپاسى افراد، از كار نيك مضايقه نكنيد، چرا كه (در مقابل) گاه كسى از تو سپاسگزارى مى كند كه از عمل نيكت هيچ بهره اى نبرده و چه بسا همين شكرگزارى اثرش بيش از ناسپاسى افراد ناسپاس باشد و (برتر از همه اينها اين كه) خدا نيكوكاران را دوست دارد»; (لاَ يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لاَ يَشْكُرُهُ لَكَ، فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لاَ يَسْتَمْتِعُ بِشَيْء مِنْهُ، وَقَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ: (وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)).مى دانيم مردم دو گروهند: افراد پر توقع و ناسپاس كه همواره انتظار نيكى دارند; ولى به هنگامى كه از آن بهره مند شدند ناسپاسى مى كنند. گاه مى گويند: اگر بيشتر از اين بود بهتر بود، گاه مى گويند: اى كاش به اين صورت انجام نمى شد و به شكل ديگرى انجام مى شد و گاه مى گويند: اگر كسى نيكى كرده است وظيفه اش نيكى كردن بوده است و امثال آنها. در برابر آنها گروه ديگرى هستند كه در برابر نيكى ها سپاسگزارند حتى گاه از نيكى هايى كه در حق ديگران شده سپاسگزارى مى كنند; مثلاً مى گويند: فلان انسان چه آدم سخاوتمند و خوش قلب و نيكوكار است كه در حق برادر نيازمندش اين همه نيكى مى كند، مادر دردمندش را كاملاً مراقبت مى نمايد و براى بستگانش پيوسته در حال خدمت است.از آنجا كه كار نيك جاذبه فوق العاده اى دارد اگر كسانى كه در حقشان نيكى شده ناسپاسى كنند، افراد ديگرى هستند كه سپاسگزار باشند و جالب توجه اين كه سپاسگزارى كسانى كه از كار نيك بهره اى نبردند بسيار با ارزش تر از سپاسگزارى كسانى است كه از آن بهره مند شده اند، چرا كه آنها كه بهره مند شده اند وظيفه سپاسگزارى دارند. به علاوه ممكن است به طمع كارهاى نيك آينده سپاسگزارى كنند; اما كسانى كه از آن بهره اى نمى گيرند از صميم دل به افراد نيكوكار احترام مى گذارند.گذشته از همه اينها، مى دانيم همه نيكى ها از سوى خداست; قدرت بر انجام كار نيك و توفيق به آن و تمايلات درونى درباره آن همه از سوى خداست كه ما با استفاده از اختيار خود آنها را به كار مى گيريم و كار نيك انجام مى دهيم. در عين حال، خداوند از نيكوكاران سپاسگزارى مى كند و اين برتر از هر سپاسگزارى است. درباره مجاهدانى كه با جان و مال خود از آيين خدا دفاع كرده اند، قرآن مجيد سخنى دارد; آئينى كه منفعت آنها در آن است و براى آنها تشريع شده، با اين حال خداوند خودش را خريدار و مجاهدان را فروشنده و ثمن اين معامله را بهشت برين قرار مى دهد و به آنها درباره چنين معامله پرسودى تبريك مى گويد. آيا اگر تمام دنيا در برابر جهاد مجاهدان ناسپاسى كنند اين سپاسگزارى خداوند كافى نيست؟ (إِنَّ اللهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِى التَّوْرَاةِ وَالاِْنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِى بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ).(1)در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام مى خوانیم که مى فرماید: «یَدُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ فَوْقَ رُؤُوسِ الْمُکَفِّرینَ تُرَفْرِفُ بِالرَّحْمَةِ; دست خداى متعال بالاى سر کسانى است که در برابر نعمت هایشان ناسپاسى مى شود و رحمت خود را بر سر آنها مى گستراند».(2)از جمله امورى که مى تواند مایه تسلى خاطر انسان در برابر ناسپاسى ها شود این است که بدانیم این موضوع منحصر به ما نیست; این ناسپاسى ها در برابر پیامبران بزرگ خدا با آن همه زحمت هایى که براى هدایت مردم کشیدند به ویژه در برابر پیامبر اسلام و ائمه معصومان(علیهم السلام) به شکل گسترده اى انجام شد. در حدیثى که امام موسى بن جعفر از پدران گرامى اش(علیهم السلام) نقل مى کند آمده است: «کانَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) مُکَفَّراً لا یُشْکَرُ مَعْرُوفُهُ وَلَقَدْ کانَ مَعْرُوفُهُ عَلَى الْقُرَشِىَّ وَالْعَرَبِىِّ وَالْعَجَمِىِّ وَمَنْ کانَ أعْظَمَ مِنْ رَسُولِ اللهِ مَعْروفاً عَلى هذَا الْخَلْق؟ وَکَذلِکَ نَحْنُ أهْلُ الْبَیْتِ مُکَفَّرُونَ لا یُشْکَرُ مَعْرُوفُنا وَخِیارُ الْمُؤْمِنینَ مُکَفَّرُونَ لا یُشْکَرُ مَعْرُوفُهُمْ; رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در برابر نیکى ها و خدماتى که داشت ناسپاسى مى شد، خیر و نیکى آن حضرت نه تنها به قریش مى رسید، بلکه تمام عرب و عجم از آن بهره مند مى شدند آیا کسى پیدا مى شود که نیکى و کار خیرش از رسول خداوند نسبت به این مردم بیشتر باشد؟ و همچنین ما اهل بیت در برابر ناسپاسى ها قرار داریم; نیکى ها و خدمات ما شکرگزارى نمى شود و نیکان اهل ایمان نیز مورد ناسپاسى قرار مى گیرند و از نیکى آنها تشکر نمى شود».(3)بنابراین نباید این گونه ناسپاسى ها ما را در انجام کار خیر سست و بى رغبت کند. افراد زیادى هستند که حتى کارهاى خیر ما شامل آنها نمى شود; ولى آنها قدردانى مى کنند و بالاتر از همه، خدا و پیامبر و ائمه قدردان و سپاسگزارند.*****نكته:قدردانى از بخشنده نعمت:همان گونه كه انسان بايد شكر نعمت هاى پروردگار را بگزارد، هرچند هيچ انسانى قادر بر اين كار نيست، حداقل اعتراف به عدم توانايى شكر نعمت كند كه اين خود نوعى شكر نعمت است، بايد در برابر انسان ها نيز همين حالت را داشته باشد و شكر خالق بدون شكر خلق، همان خلقى كه واسطه نعمت بوده، كامل نمى شود. در همين زمينه حديثى از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه مى فرمايد: «روز قيامت كه مى شود بنده اى را در صحنه محشر حاضر مى كنند و در حضور خداى متعال مى ايستد و خداوند دستور مى دهد او را به سوى آتش دوزخ ببرند. عرضه مى دارد: خداوندا! دستور دادى مرا به سوى دوزخ ببرند در حالى كه قرآن مى خواندم (و به قرآن عمل مى كردم) خدا مى فرمايد: بنده من، نعمت هايى به تو عرضه داشتم و تو شكر نعمت نگزاردى. عرضه مى دارد: پروردگارا! تو فلان نعمت را به من دادى و من فلان گونه شكر آن را ادا كردم و نعمت ديگرى به من دادى شكر آن را نيز گزاردم و پيوسته نعمت ها را ذكر مى كند و شكرگزارى آنها را. خداى متعال مى فرمايد: بنده من راست مى گويى; ولى تو شكرگزارى در برابر كسى كه واسطه نعمت بر تو بود نداشتى و من به ذات مقدسم سوگند خورده ام كه شكر بنده اى را نپذيرم كه در برابر واسطه نعمت من به خلقم شكرگزار نباشد.»(4)از این حدیث و احادیث متعدد دیگر روشن مى شود که شکر خالق از شکر مخلوق نمى تواند جدا باشد; زیرا غالباً نعمت هاى الهى از سوى واسطه هایى به انسان مى رسد.از همه مهم تر نعمت هدایتى است که از سوى رسول اکرم و امامان معصوم(علیهم السلام) به ما رسیده که بیش از همه باید شکرگزار آنها باشیم و شاید سلام و درود ما به پیشگاه آنها بخشى از این شکرگزارى محسوب شود. حتى به مقتضاى (إِنَّ اللهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیماً)(5) خداوند نیز با ارسال رحمتش بر آنها، از زحماتشان تشکر مى کند و مؤمنان نیز باید از طریق تقاضاى رحمت الهى بر آنها شکرگزار باشند.همچنین در برابر اساتید و آنهایى که ما را با این منابع هدایت آشنا کرده اند شکرگزار باشیم و در برابر پدر و مادر که خداوند توصیه به خصوص آنها را در قرآن مجید کرده، آنجا که خطاب به آنها کرده مى فرماید: (وَ وَصَّیْنَا الاِْنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْن وَفِصَالُهُ فِى عَامَیْنِ أَنِ اشْکُرْ لِى وَلِوَالِدَیْکَ إِلَىَّ الْمَصِیرُ).(6) و همچنین تمام کسانى که به نوعى به ما خدمت معنوى یا مادى کرده اند; در هر لباس و مقامى که باشند شکرگزار باشیم.به یقین این شکرگزارى ها افزون بر این که باعث پرورش روح انسان مى شود، نیکوکاران را به کار نیک بیشتر تشویق و غیر نیکوکاران را در این زمره وارد مى کند و اگر مى بینیم در دنیاى امروز طى مراسمى از افراد برتر در هر رشته و هر برنامه اى قدردانى مى کنند و لوح سپاس به آنها مى دهند براى همان آثار مثبتى است که این کار در پیشرفت جامعه دارد.(7)*****پی نوشت:(1). توبه، آیه 111.(2). وسائل الشیعه، ج 16، ص 308 .(3). همان.(4). بحارالانوار، ج 7، ص 224.(5). احزاب، آیه 56 .(6). لقمان، آیه 14 .(7). سند گفتار حکیمانه: مرحوم خطیب در کتاب مصادر از «مبرد» در کتاب الفاضل در باب «الشکر للصنایع» مى نویسد: از طرق مختلف از على(علیه السلام) این سخن نقل شده و بیهقى در کتاب المحاسن و المساوى همین کلام حکیمانه را با تعبیر متفاوتى آورده است و همچنین صدوق در کتاب امالى و ابو هلال عسکرى در کتاب دیوان المعانى. اینها کسانى هستند که قبل از سید رضى مى زیسته اند. بعد از سید رضى نیز جماعتى از دانشمندان را ذکر مى کند که این گفتار حکیمانه را از على(علیه السلام) نقل کرده اند با تفاوت هایى که نشان مى دهد از منابعى غیر از نهج البلاغه گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 166). قاضى قضاعى نیز در دستور معالم الحکم آن را ضمن کلام مبسوطى با تفاوت فراوان نقل کرده است.
امام (ع) فرمود: «لَا يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ- فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْءٍ مِنْهُ- وَ قَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ- أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ- وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»:امام (ع) از بى رغبتى در كار نيك به دليل ناسپاسى آن كه به وى نيكى شده، نهى فرموده است، و به كار نيك وسيله سه قياس مضمر وادار كرده است: صغراى قياس اول، عبارت: «فقد يشكرك عليه... منه» است و اين بدان دليل است كه مردم نيكى و نيكوكاران را دوست دارند. و كبراى مقدر آن نيز چنين است: و در تمام مواردى كه سپاسگزار تو باشد كسى كه از نيكى تو بهره اى نبرده است، تو بايد چنان كار نيكى را انجام دهى. و مقدمه صغراى قياس دوم عبارت: «و قد تدرك... الكافر» است، يعنى تو از سپاس آن كه از نيكى تو برخوردار نشده بيش از آنچه كه ناسپاس تباه كرده است و سپاس نيكيى كه در حق وى كرده اى، مى يابى.و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر موردى كه از سپاسگزار بيش از آنچه تباه كرده است، دريافتى پس انجام آن بر تو واجب است، و مقدّمه صغراى قياس سوم، عبارت: «و اللّه يحبّ المحسنين» است. يعنى خداوند به خاطر نيكوكارى، نيكوكاران را دوست مى دارد. و كبراى مقدر آن نيز چنين است: و هر كس را كه خداوند به خاطر نيكوكارى دوست بدارد پس لازم است كه عاقل خود را در رديف او قرار دهد، و بدان وسيله به خدا نزديك شود.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 275
الثالثة و التسعون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(193) و قال عليه السّلام: لا يزهدنّك في المعروف من لا يشكره لك، فقد يشكرك عليه من لا يستمتع بشيء منه، و قد تدرك من شكر الشّاكر أكثر ممّا أضاع الكافر، و اللَّه يحبّ المحسنين. (78916- 78884)
المعنى:قال اللَّه تعالى: «يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ...» (13- السبا) و المفهوم عامّ و المقصود منه بيان قلّة الشاكرين للمعروف، سواء كان بالنسبة إلى ذي المعروف الحق الحقيقى و هو اللَّه تعالى فانّ كلّ معروف ينتهى إليه و يتحقّق به، و سواء كان بالنسبة إلى ذي المعروف الظاهري المجازي الذي كان سببا من الأسباب لمسبّب الأسباب في ايصال المعروف إلى النائلين به.و مقصوده عليه السّلام في هذه الحكمة الحثّ على إسداء المعروف للشاكر و الكافر و التنبيه على عدم حصره بالشاكر بظنّ ضياع المعروف عنده و كفرانه له.و نبّه على أنّ المعروف لا يضيع فان لم يؤدّ شكره من أعطيته، فقد أعدّ اللَّه لأداء شكره غيره و إن لم يستمتع منه مع أنّ اللَّه تعالى هو الشاكر الحقيقي لكلّ معروف و هو يحبّ كلّ محسن.الترجمة:فرمود: ناسپاس و كفران در برابر احسانت تو را بدان بيرغبت نكند، بسا ديگرى كه از إحسان تو بهره مند هم نشده از تو قدردانى و سپاسگزارى كند و تو از قدردانى او استفاده ببرى بيش از ناسپاس و بي إعتنائى آنكه كفران احسان تو را كرده است، و خدا است كه نيكوكاران را دوست مى دارد.ناسپاسى و كفر بيخردان نشود مانع تو از احسان كه سپاس تو ميكند ديگرى ور نبرد از وجود تو ثمرى چه بسا شكر او بود بهتر بهرت از ناسپاسى كافر بحساب خدا بكن نيكى كه خدا دوستدار هر نيكى
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص12
لا يزهّدنّك فى المعروف من لا يشكره لك، فقد يشكرك عليه من لا يستمتع بشىء منه، و قد يدرك من شكر الشاكر اكثر مما اضاع الكافر، وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ. «نبايد آن كس كه در نيكى كردن از تو سپاسگزارى نمى كند، تو را در انجام دادن نيكى بى رغبت كند، زيرا كسى كه از آن نعمت برخوردار نشده است، تو را سپاس مى دارد و ممكن است آنچه از سپاس سپاسگزار مى يابى بيش از آنچه باشد كه كافر نعمت تباه مى كند، و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.»
من -ابن ابى الحديد- همين معنى را گرفته ام و در قصيده اى حكمت آميز چنين سروده ام: به فرومايه مكرمتى ارزانى مدار كه شوره زار است و در آن درختى نمى رويد، و اگر چيزى كاشتى در آن كه جاى تباهى است، باز هم محفوظ مى ماند و ثمره آن بر فرض كه او كفران ورزد، سپاسگزارى ديگران است.
در مورد سپاسگزارى سخنان مبسوطى پيش از اين گفته شد. عباس بن مأمون روزى در حضور معتصم انگشترى در دست ابراهيم بن مهدى ديد و آن را بسيار پسنديد و به او گفت: نگين اين انگشترى چيست و از كجا فراهم آورده اى؟ ابراهيم گفت: اين انگشترى را به روزگار حكومت پدرت گرو گذاشته بودم و در دولت امير المؤمنين از گرو بيرون آوردم. عباس گفت: اگر حق پدرم را در اينكه خون تو را حفظ كرد، سپاسگزار نباشى، نعمت امير المؤمنين را در از گرو بيرون آوردن انگشترت سپاس نخواهى داشت.
شاعرى چنين سروده است: به جان خودت سوگند كه نيكى كردن نسبت به كسى كه شايسته آن نيست و نسبت به كسى كه شايسته آن است، همچون وديعه است، برخى از وديعه داران وديعه اى را كه پيش ايشان است تباه مى كنند و برخى ديگر، وديعه پيش او تباه نيست، مردم در سپاس و ناسپاسى نعمت همچون مزرعه هايند، يكى طينت پسنديده دارد و محصول آن چند برابر مى شود و مزرعه ديگر براى هر كشاورزى كم بهره است.