وَ قَالَ (علیه السلام): أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ، تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ.
و فرمود (ع): جايى كه خردها به سر در آيند، آن جاست كه برق آزمنديها بدرخشد.
و آن حضرت فرمود: بيشترين قربانگاههاى عقول زير برق طمع هاست.
آرزوها آفت انديشه (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: قربانگاه انديشه ها، زير برق آرزوهاست.
[و فرمود:] قربانگاه خردها را بيشتر -آنجا توان يافت- كه برق طمعها بر آن تافت.
امام عليه السّلام (در زيان آز) فرموده است:بيشتر جاهاى بخاك افتادن (لغزش) خردها زير درخشندگيهاى طمعها و آزها است (طمع آدمى را از آسمان عقل و بزرگوارى به پستى و خوارى كشاند).
امام(عليه السلام) فرمود: بيشترين قربانگاه عقل ها در پرتو طمع هاست.
قربانگاه عقل!امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به خطرات مهم طمع اشاره كرده مى فرمايد: «بيشترين قربانگاه عقل ها در پرتو طمع هاست»; (أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ).«مَصارِع» جمع «مصرع» به معناى محلى است كه انسان به خاك مى افتد. اين واژه در مورد شهيدان و كشته شدگان و غير آنها به كار مى رود. «بُرُوق» جمع «برق» به معناى همان برقى است كه در آسمان بر اثر جرقه هاى الكتريكى در ميان ابرهاى حامل بار مثبت و منفى ظاهر مى گردد و با صداى مهيبى همراه است كه آن را رعد مى نامند. «مَطامِع» جمع «طمع» غالباً به معناى چشم داشتن به چيزهايى است كه يا در دسترس قرار نمى گيرد و يا اگر قرار مى گيرد شايسته و حق انسان نيست. اين واژه گاه در آرزو داشتن هاى مثبت نيز به كار مى رود كه در بعضى از آيات قرآن و دعاهاى معصومان(عليهم السلام) به چشم مى خورد; ولى غالباً بار منفى دارد و به همين دليل در منابع لغت، آن را به هر نوع آرزو داشتن تفسير كرده اند.(1)امام(علیه السلام) تشبیه جالبى در این کلام نورانى براى طمع هاى منفى بیان کرده است; طمع را به برق آسمان تشبیه نموده که لحظه اى همه جا را روشن مى کند و در شب هاى تاریک تمام فضاى بیابان با آن آشکار مى شود و شخص راهگذر گم کرده راه به شوق در مى آید و به دنبال آن دوان دوان حرکت مى کند. ناگهان برق خاموش مى شود و او در پرتگاهى فرو مى افتد.عقل و دانش آدمى که حق را از باطل و نیک را از بد مى شناسد هنگامى که تحت تأثیر برق طمع قرار گیرد به همین سرنوشت گرفتار مى شود. در واقع طمع، یکى از موانع عمده شناخت است که در طول تاریخ بسیارى از اندیشمندان را به خاک هلاکت افکنده یا دنیایشان و یا دین و ایمانشان را بر باد داده است.طمع آثار زیانبار فراوانى دارد; بسیارى از حوادث دردناک تاریخى بر اثر همین صفت رذیله رخ داده است. مهم ترین فاجعه تاریخ اسلام، شهادت شهیدان کربلا، از یک نظر به سبب طمع در حکومت رى از سوى «عمر سعد» واقع شد و حکومت مرگبار بنى امیه به طور کلى مولود طمع هایى بود که آنها در جانشینى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و گرفتن انتقام غزوات آن حضرت داشتند.در گفتار حکیمانه 180 خواندیم که امام(علیه السلام) مى فرماید: «الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ; طمع بردگى و اسارت جاویدان است». در گفتار حکیمانه 226 نیز خواهد آمد که امام(علیه السلام) طمع کار را در بند ذلت گرفتار مى بیند: «الطّامِعُ فی وَثاقِ الذُّلِّ».(2)در غررالحکم نیز آمده است: «ثَمَرَةُ الطَّمَعِ ذُلُّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ; ثمره طمع، ذلت دنیا و آخرت است».(3)طمع باعث ذلت و اسارت مى شود، زیرا انسان در موارد طمع غالباً به دنبال چیزى مى رود که از دسترس او بیرون است و یا حق او نیست و پیوسته تلاش مى کند و نیروهاى خود را از دست مى دهد و گاه با محرومیت از آنچه به دنبال آن بود چشم از دنیا بر مى بندد.طمع باعث ذلت انسان مى شود، براى این که جهت رسیدن به آن از آبرو و حیثیت خویش مایه مى گذارد و در برابر هر شخصى سر تعظیم فرود مى آورد.ازاین رو در حدیثى از امام حسن عسکرى(علیه السلام)مى خوانیم: «ما أقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ; چه قدر زشت است براى انسان با ایمان که علائقى داشته باشد که سبب ذلت او شود».(4)شاعر معروف فارسى زبان سعدى مى گوید:بدوزد شره دیده هوشمند *** درآرد طمع مرغ و ماهى به بنددر جایى دیگر نیز مى گوید:قناعت سرافرازد اى مرد هوش *** سر پر طمع بر نیاید ز دوشطمع آبروى تو آخر بریخت *** براى دو جو دامنى دُر بریخت (5)*****پی نوشت:(1). در این مورد مى توانید به کتب لغت از جمله کتاب «التحقیق فى کلمات القرآن الکریم» ماده «طمع» نوشته «علامه مصطفوى» مراجعه کنید.(2). نهج البلاغه، حکمت 226 .(3). غررالحکم، ح 4639 .(4). بحارالانوار، ج 75، ص 374 .(5). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در کتاب مصادر، این کلام حکیمانه را از جاحظ (متوفاى 255) در کتاب المائة المختارة با تفاوت مختصر و همچنین از راغب (متوفاى 502) در کتاب المحاضرات نقل مى کند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص175). خوارزمى در مناقب نیز این کلام حکمت آمیز را با تفاوتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آورده است. (مناقب، ص376)
امام (ع) فرمود: «أَكْثَرُ مَصَارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطَامِعِ»:از خصوصيت عقل آن است كه شايستگى دارد تا در برابر نفس امّاره بايستد و آن را بشكند و در مسير خواسته هاى شايسته خود به كارش گيرد، و از ويژگيهاى نفس، فريب دادن عقل و گول زدن آن به وسيله آراستن زندگانى و اندوخته هاى دنيا و دل بستن بدانهاست. پس خردهاى سستى كه از طرف خدا تأييد نشده اند، بيشتر فريب مى خورند و در ستيز با نفس امّاره -وقتى كه چيزى طمع برانگيز و خواسته اى از امور دنيا بدرخشد- به خاك مى افتند، پس كلمه مصارع را به جهت مغلوبيّت عقول و تحت تأثير قرار گرفتن آنها از نفوس، استعاره آورده است، و در خوارى و فرمانبرى از نفوس و تاب مقاومت نياوردن در برابر نفوس، عقل را به مردى كه در جنگ به خاك مى افتد تشبيه كرده است.و همچنين لفظ بروق (درخششها) را استعاره براى آنچه از موارد طمع، آورده است كه در تصوّر انسان مى درخشد. و بيشتر اوقات علوم و خاطره هاى ذهنى را -به خاطر لطافت و درخشش و سرعت حركت- به برقها تشبيه مى كنند. و اما اين كه كلمه تحت را به كار برده، براى آن است كه از خصوصيت به خاك افتادنها، پايين بودن است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 289
الثامنة بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(208) و قال عليه السّلام: أكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع. (79181- 79173)
المعنى:الحياة صراع مستمرّ و تنازع دائم بين النور و الظلمة، و بين الخير و الشرّ و متى ينتهى هذا الصراع و التنازع؟ و إلى أين يستمرّ؟ و قد تمثّل عليه السّلام في هذا الكلام تنازع و معركة في عالم وجود الانسان يقابل فيه العقل مع الطمع، فالعقل من عالم النّور، و الطمع من عالم الظلمة، العقل بطل روحاني، و الطمع عدوّ ظلمانيّ شيطاني فقام الطمع في هذا الميدان بالخداع و كمن للعقل بارائة ما يشبه النّور، و عبّر عنه عليه السّلام بالبرق الساطع، من طغيان الطمع يراه الطّامع ماء و هو كسراب بقيعة، فيثور القوى الشهويّة في ضوء هذا البرق و تهجم على العقل في حصنه الحصين و تؤسره و تصرعه غالبا، و تغلب عليه بثورانه و هيجانه، فتستعبده و تسترقّه فيصير ذليلا خاضعا، و هذا من أبلغ التعبير في الحذر عن الانقياد للمطامع مهما كانت برّاقة شوّاقة.الترجمة:كشتارگاه خردها، بيشتر در پرتو دروغين طمعها است.خرد را مكش با طمع اى پسر مشو غرّه بر پرتو بى ثمر
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص20
اكثر مصارع العقول تحت بروق المطامع. «بيشترين جايگاه افتادن خردها، زير برقهاى طمعهاست.»
در اين معنى پيش از اين سخن گفته ايم و از جمله اين شعر است: «طمع بسته اى كه ليلى برگردد و حال آنكه گردنهاى مردان را آزمنديها قطع مى كند.»