وَ قَالَ (علیه السلام) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى "إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ": الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ، وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ.
در معنى اين سخن خداى عز و جل از او پرسيدند: "ان الله يأمر بالعدل و الاحسان" «خدا به دادگرى و نيكوكارى فرمان مى دهد» فرمود: عدل، انصاف دادن است و انصاف، نيكى كردن است و بخشش داشتن.
در معناى قول خداوند عزّ و جلّ: «خداوند به عدل و احسان امر مى كند» فرمود: عدل انصاف، و احسان بخشش افزونتر است.
تعريف عدل و إحسان (اخلاقى، اقتصادى):و درود خدا بر او، فرمود: (در تفسير آيه 90 سوره نحل «خدا به عدل و احسان فرمان مى دهد» فرمود) عدل، همان انصاف، و احسان، همان بخشش است.
[و در باره فرموده خدا «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» گفت:] عدل انصاف است و احسان نيكويى كردن.
امام عليه السّلام در باره (معنى عدل و احسان در) فرمايش خداى عزّ و جلّ (سوره 16 آیه 90) «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» يعنى خداوند بعدل و احسان امر مى فرمايد، فرموده است: عدل و دادگرى ستم نكردن است، و احسان و نيكى جود و بخشش (اين فرمايش تعريف لفظى است به لفظى آشكارتر).
امام(عليه السلام) در تفسير آيه شريفه (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) فرمود: عدالت همان رعايت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نيكى بيشتر (از حد انصاف) است.
تفاوت ميان عدالت و احسان:امام(عليه السلام) در اين گفتار پربارش به تفسير آيه 90 سوره «نحل»: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) اشاره كرده مى فرمايد: «عدالت همان رعايت انصاف (و پرداختن حق مردم) و احسان به معناى نيكى بيشتر (از حد انصاف) است»; (فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: (إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ) الْعَدْلُ الاِْنْصَافُ، وَالاِْحْسَانُ التَّفَضُّلُ).خداوند در اين آيه شريفه به سه چيز امر و از سه چيز نهى كرده است، مى فرمايد: «خداوند به عدل و احسان و كمك به خويشاوندان فرمان و از فحشا و منكر و ستم نهى مى كند» و در پايان آيه مى افزايد: «خداوند به شما اندرز مى دهد تا متذكر شويد»; (إِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِى الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ).(1)این آیه دربرگیرنده یکى از جامع ترین برنامه هاى اجتماعى بشر است که هر گاه جامه عمل به خود بپوشد، امنیت و آرامش بر او حکمفرما مى شود. در این که میان عدل و احسان چه تفاوتى است مفسران احتمالات فراوانى ذکر کرده بعضى گفته اند: عدل اداى واجبات و احسان انجام مستحبات است برخى دیگر عدل را توحید و احسان را اداى واجبات مى دانند و عدّه اى عدالت را به معناى هماهنگى ظاهر و باطن و احسان را به معناى برترى باطن نسبت به ظاهر دانسته اند. این تفسیر نیز از سوى گروهى عنوان شده که عدالت مربوط به جنبه هاى عملى و احسان مربوط به جنبه هاى گفتارى است.ولى از همه این تفسیرها بهتر همان است که در کلام امام(علیه السلام) آمده که عدل را به معناى انصاف تفسیر فرموده، زیرا رعایت انصاف آن است که حق کسى را به او بپردازند (و به نظر مى رسد که این واژه از ماده «نصف» گرفته شده زیرا هرگاه انسان در حقوق مشترک آن را تنصیف کند رعایت عدالت را به طور کامل کرده است). سپس این واژه به معناى هرگونه عدالت آمده است.«احسان» همان گونه که از مفهوم آن استفاده مى شود، نیکى کردن به دیگران است و این نیکى همان تفضل است که امام(علیه السلام) در کلام بالا فرموده است.بدون شک برقرار شدن نظم جامعه انسانى بدون عدل و انصاف و احسان و تفضل امکان پذیر نیست، زیرا ترک عدالت و انصاف سبب خشم کسانى مى شود که حقوقشان پایمال شده و طبعا برمى خیزند و نظم جامعه را به هم مى ریزند و اى بسا منجر به خون ریزى هاى وسیعى گردد.در مورد «احسان» بسیار مى شود که تنها با استفاده از اصل عدالت و انصاف مشکلات جامعه حل نمى گردد; مثلاً سیل عظیمى آمده و خانه هاى فراوانى را ویران کرده و یا زلزله شدیدى رخ داده و منجر به ویرانى هاى وسیعى شده است در اینجا نمى توان تنها با استفاده از حقوق واجب و حتى مالیات هاى معمولى مشکلات را حل کرد. اینجاست که اصل احسان و تفضل باید به میدان آید و نیکوکاران دامن همت به کمر بزنند، ویرانى ها را آباد و ضایعات را جبران و مشکلات ناشى از حوادث را حل کنند.گاه در یک خانواده نیز مشکلاتى به وجود مى آید مثلاً شوهر در حادثه اى از دنیا مى رود و اطفال صغیر او باقى مى مانند. اینجاست که باید افراد فامیل صرف نظر از اصل عدالت به سراغ احسان و تفضل بروند و ایتام را تحت حمایت خود قرار دهند و مشکلات آن خانواده را حل کنند; خواه یک نفر اقدام به این کار کند یا همه فامیل دست به دست هم دهند.در معانى الاخبار که این حدیث را قبل از سید رضى نقل کرده مى خوانیم: امیرمؤمنان بر اصحاب وارد شد در حالى که آنها درباره مروت بحث مى کردند فرمود: چرا در این باره به سراغ قرآن نمى روید: عرض کردند: کجاى قرآن درباره مروت بحث کرده؟ فرمود: این آیه شریفه که مى فرماید: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ)عدل همان انصاف است و احسان همان تفضل.(2)در حدیثى که مرحوم طبرسى آن را در مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث نقل کرده مى خوانیم: «عثمان بن مظعون» که از صحابه معروف پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است مى گوید: من در آغاز اسلام را به طور ظاهرى پذیرفته بودم نه با قلب و جان و این وضع ادامه داشت تا آنکه روزى خدمت آن حضرت بودم دیدم در فکر فرو رفته ناگهان چشم خود را به طرف آسمان دوخت گویا پیامى را دریافت مى دارد. وقتى که به حال عادى برگشت از ماجرا پرسیدم فرمود: هنگامى که با تو سخن مى گفتم ناگهان جبرئیل را مشاهده کردم که این آیه را براى من آورد: (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالاِْحْسانِ...) عثمان مى گوید چنان محتواى آیه در قلب من اثر گذاشت که اسلام همان لحظه در جان و روح من جاى گرفت.(3)*****پی نوشت:(1). نحل، آیه 90(2). معانى الاخبار، ص 257.(3). سند گفتار حکیمانه: این گفتار حکیمانه به صورت روایاتى در کتب جمعى از بزرگان که قبل از سید رضى مى زیسته اند آمده; از جمله در کتاب عیون الاخبار ابن قتیبه (متوفاى 276) که به صورت سؤال و جوابى ذکر شده و در معانى الاخبار صدوق (متوفاى 381) به صورت مشروح ترى آمده است و همچنین در تفسیر عیاشى (متوفاى 320) ذکر شده و کسانى که بعد از مرحوم سید رضى آن را نقل کرده اند فراوانند. (مصادر نهج البلاغه،ج 4، ص 184)
از امام (ع) در باره آيه شريفه: «انَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الِاحْسانِ» پرسيدند، فرمود: «الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ وَ الْإِحْسَانُ التَّفَضُّلُ»:اين بيان امام (ع)، تفسير لفظ به لفظى است كه از نظر سائل روشنتر مى باشد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 300
الحادية و العشرون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(221) و قال عليه السّلام: في قوله عزّ و جلّ: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (90- النحل): العدل: الإنصاف، و الإحسان: التّفضّل. (79413- 79396)
المعنى:قال ابن ميثم: و هو تعريف لفظ بلفظ أوضح منه عند السائل.و قال الشارح المعتزلي: هذا تفسير صحيح اتفق عليه المفسّرون كافة، و إنما دخل الندب تحت الأمر لأنّ له صفة زائدة على حسنه، و ليس كالمباح الّذي لا صفة له زائدة على حسنه- انتهى.أقول: تفسيره عليه السّلام العدل بالانصاف بيان لموضوع الأمر في الاية و أنها ناظرة إلى الحقوق و الأموال و المعاملة بين النّاس بعضهم بعضا، فالعدل أداء الحق و أخذ الحق سواء، و الاحسان هو الأداء فوق حقّ الاخذ أو بدون حقّ له على المعطى، و حاصله الانفاق بلا عوض معاملى.و يمكن أن يقال: إنّ الاحسان بمعنى التفضّل ليس مندوبا على الاطلاق بل يصحّ أن يكون واجبا كفائيّا، فانه لو ترك الاحسان مطلقا يقع حياة جمع من النّاس في الخطر، كما أنّه يمكن أن يقال: إنّ الانفاق الواجب على الاقارب يكون من باب التفضّل الواجب.الترجمة:در تفسير قول خداى تعالى «بدرستى كه خدا فرمان داده است بعدالت و إحسان (90- النحل) فرمود: عدل بمعنى انصاف است، و إحسان بمعنى تفضّل و إنعام.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص27
و قال عليه السّلام فى قوله عزّ و جلّ: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»: العدل الانصاف، و الاحسان التفضل. «درباره اين گفتار خداى عز و جل كه فرموده است: همانا خداوند به عدل و احسان فرمان مى دهد، گفته است: عدل انصاف است و احسان نكويى كردن است.»
اين تفسير صحيحى است كه همه مفسران بر آن اتفاق كرده اند و كار مستحب را زير لفظ فرمان مى دهد(یامر) آورده است تا مايه بيشى حسن آن گردد و همچون ديگر كارهاى مباح نيست كه صفتى بر زيادت حسن ندارند.
زمخشرى هم گفته است: عدل واجب است و احسان مستحب، ولى خداوند متعال فرمان خود را مشمول هر دو مورد فرموده است.