جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص285
و سئل عن التوحيد و العدل، فقال: التوحيد الّا تتوهّمه، و العدل الّا تتّهمه. «درباره توحيد و عدل از او پرسيده شد، فرمود: توحيد آن است كه او را در وهم نياورى و عدل آن است كه او را - به آنچه در او نيست متهم ندارى.»
اين دو ركن همان دو ركن اصلى علم كلام است و شعار ياران معتزلى ما هم همين است كه ايشان معانى قديمى را كه اشعرى و يارانش ثابت مى كنند از ذات بارى تعالى نفى مى كنند و ديگر آنكه خداوند متعال را از فعل قبيح منزه مى دانند.
معنى سخن امير المؤمنين عليه السّلام كه فرموده است: «او را در وهم و گمان نياورى.» اين است كه او را جسم و صورتى در جهتى مخصوص گمان نبرى يا چنانچه قومى ديگر بر اين عقيده اند او را چنان نپندارى كه همه جهات را شامل است يا آنكه نورى از انوار يا نيرويى روان در همه جهان است كه گروهى ديگر بر اين عقيده اند يا از جنس اعراضى است كه در محلها يا يك محل حلول مى كند و بديهى است كه آن چنان كه مسيحيان و غلو كنندگان شيعيان گفته اند عرض نيست، يا آنكه گمان برى كه معانى و اعراض در او جايگزين است كه هرگاه با يكى از اين پندارها پندار شود، مخالف توحيد است و اين بدان سبب است كه هر جسم يا عرض يا چيزى كه در محلى حلول كند يا محل حلول حال باشد يا اختصاص به جهتى داشته باشد، ناچار بايد در ذات خود قسمت پذير باشد. خاصه بنابر عقيده افرادى كه مطلقا جزء شدن را نفى كرده اند. و هر چيزى كه قسمت شود واحد نيست و حال آنكه ثابت شده است كه خداوند واحد است. ياران ما بر توحيد نفى معانى قديمى را هم افزوده اند همچون وجود ثانى در الاهيت، و نيز روايت را نفى كرده اند و اين موضوع را كه خداوند به چيزى مشتهى و از چيزى متنفر و از چيزى لذت برنده يا از چيزى متألم باشد با آنكه علم محدث را و قدرت محدث را و زندگى
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص286
محدث را داشته باشد يا عالم به همه مستقبل تا ابد و عالم بر هر معلوم و قادر به هر قدرتى نباشد نفى كرده اند و ديگر از مسائل كلامى كه ياران ما در اين ركن نخست در آورده اند، همگى مباحث توحيد است.
اما ركن دوم كه مى فرمايد: «او را متهم ندارى.» يعنى بر او تهمت نزنى كه تو را به انجام دادن كار قبيح مجبور كرده است و در عين حال براى انجام دادن آن عقاب مى فرمايد، كه خداوند متعال هرگز چنين نيست و نبايد او را متهم سازى كه دروغگويان را ياراى آوردن سحر و جادوهايى داده است و بدان گونه مردم را به گمراهى افكنده است و نبايد او را متهم دارى كه چيزى را برون از تاب و توان بر تو تكليف فرموده است و مسائل ديگر مربوط به عدل كه اصحاب ما آن را در كتابهاى خود به تفصيل آورده اند، همچون پاداش در قبال رنج كه چاره اى از آن نيست و پاداش در قبال انجام دادن كارهاى واجب كه از آن هم چاره اى نيست و صدق و درستى وعد و وعيد كه از آن هم چاره نيست.
و خلاصه آنكه عقيده و مذهب ياران ما در عدل و توحيد گرفته شده از امير المؤمنين است و اين موضع يكى از مواضعى است كه به مذهب اصحاب ما تصريح فرموده است و ضمن سخنان آن حضرت از اين گونه سخنان بيرون از شمار است.