وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ، فَقَالَ (علیه السلام): هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ؛ فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ، فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ.[قال الرضي رحمه الله تعالى يعني أن الجاهل هو الذي لا يضع الشيء مواضعه فكأن ترك صفته صفة له إذ كان بخلاف وصف العاقل].
به او گفتند: عاقل را براى ما وصف كن، فرمود: عاقل كسى است كه هر چيز را به جاى خود مى نهد. گفتند: جاهل را براى ما وصف كن، فرمود: وصف كردم.[سید رضی گوید: يعنى جاهل كسى است كه هر چيز را به جاى خود نمى نهد. پس گويى وصف نكردن او وصف كردن اوست. چه اعمال او خلاف اعمال عاقل است].
به حضرت عرض شد: خردمند را براى ما وصف كن. فرمود: كسى است كه هر چيزى را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: نادان را وصف كن. فرمود: بيان كردم.يعنى: نادان كسى است كه هر چيزى را در جاى خود قرار ندهد. بنا بر اين ترك وصف نادان وصف نادان است، چرا كه وصفش خلاف وصف خردمند است.
نشانه خردمندى (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: (به امام گفتند، عاقل را به ما بشناسان، پاسخ داد:) خردمند آن است كه هر چيزى را در جاى خود مى نهد. (گفتند پس جاهل را تعريف كن فرمود) با معرّفى خردمند، جاهل را نيز شناساندم.(يعنى جاهل كسى كه هر چيزى را در جاى خود نمى گذارد، بنا بر اين با ترك معرّفى مجدّد، جاهل را شناساند).
[و او را گفتند خردمند را براى ما بستاى فرمود:] خردمند آن بود كه هر چيزى را به جاى خود نهد. [پس او را گفتند نادان را براى ما وصف كن، گفت:] وصف كردم.معنى آن اين است كه نادان آن بود كه هر چيز را بدانجا كه بايد ننهد، پس گويى ترك وصف، او را وصف كردن است چه رفتارش مخالف خردمند بودن است.]
به امام عليه السّلام گفتند خردمند را براى ما وصف كن پس آن حضرت (در نشانه خردمند) فرمود:خردمند كسى است كه هر چيز را بجاى خود گذارد (بگويد آنچه سزاوار است و بجا آورد آنچه شايسته است) گفتند نادان را براى ما بيان فرما فرمود: بيان كردم.(سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) يعنى جاهل كسى است كه هر چيز را در جاى خود نگذارد، پس بيان نكردن (امام عليه السّلام) صفت او را براى او صفت است از آنجا كه وصف او بخلاف وصف عاقل است.
امام(عليه السلام) فرمود: عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: جاهل را توصيف بفرما. فرمود: توصيف كردم.مرحوم سيد رضى مى گويد: «منظور امام(عليه السلام) اين است كه جاهل كسى است كه هرچيزى را در جاى خود قرار نمى دهد، بنابراين ترك وصف جاهل خود صفت او محسوب مى شود، زيرا بر خلاف وصف عاقل است».
عاقل كيست؟ امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به وصف عاقل مى پردازد به اين صورت كه خدمتش عرض شد: عاقل را براى ما توصيف كن. فرمود: عاقل كسى است كه هر چيز را در جاى خود قرار مى دهد. گفته شد: جاهل را توصيف بفرما. فرمود: توصيف كردم»; (وَ قِيلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقال(عليه السلام): هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ فَقِيلَ: فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ، فَقَالَ: قَدْ فَعَلْتُ).مرحوم سيد رضى در ذيل اين كلام مى گويد: «منظور امام(عليه السلام) اين است كه جاهل كسى است كه هرچيزى را در جاى خود قرار نمى دهد، بنابراين ترك وصف جاهل خود صفت او محسوب مى شود، زيرا بر خلاف وصف عاقل است»; (قالَ الرَّضِىُ يَعْني أنَّ الْجاهِلَ هُوَ الَّذي لا يَضَعُ الشَّىْءَ مَواضِعَهُ فَكانَ تَرْكُ صِفَتِهِ صَفَةٌ لَهُ إذْ كانَ بِخَلافِ وَصْفِ الْعاقِلِ).امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه در عبارتى كوتاه و پرمعنا در واقع تمام اوصاف عاقل و جاهل را خلاصه كرده است; عاقل كسى است كه درباره هرچيز مى انديشد و محل مناسب آن را بررسى مى كند و سپس آن را در محل مناسب قرار مى دهد; مثلاً اگر رئيس اداره يا رئيس حكومت است شايستگى هاى افراد را در نظر مى گيرد و هر كدام را در محل لايق خود قرار مى دهد يا اگر مى خواهد مثلاً سخنرانى كند، مطالب را چنان تنظيم مى كند كه مقدمه در جايگاه خود، شرح مطالب در جاى خود و نتيجه گيرى پايانى سخن نيز در جاى خود باشد. اگر عبادتى انجام مى دهد، اجزا و شرايط و واجبات و مستحبات آن را هر كدام در جاى خود به جا مى آورد. اگر طبيب است و مى خواهد بيمارى را درمان كند مراحل مختلف درمان را دقيقا در نظر مى گيرد و هر دارو و درمانى را در جاى خود قرار مى دهد و اگر مى خواهد اموال زكات و بيت المال را تقسيم كند نياز افراد و گروه ها را در نظر مى گيرد و به هر كدام به اندازه نيازش مى پردازد. حتى اگر مى خواهد مجازات كند، مجازات نيز درجات و مراحلى دارد. او هر مرحله را در جايگاه خود قرار مى دهد تا نتيجه مطلوب عائد شود. آرى عاقل مى انديشد و اندازه گيرى مى كند و تدبير مى نمايد و نظم هر كار را رعايت مى كند.تعبير به «رُشد» در قرآن مجيد در مورد دادن اموال يتيمان به آنان نيز مى تواند اشاره اى به همين معنا باشد; يعنى يتيم به مرحله اى برسد كه بتواند در مسائل مالى هرچيز را در جايگاه مناسب انجام دهد. به عكس جاهل، كه هيچ يك از اين امور را رعايت نمى كند; در جايى كه بايد نرمش انجام دهد شدت عمل به كار مى گيرد و به عكس در جاى شدت عمل نرمش، افراد را در جايگاه خود قرار نمى دهد، حقوق را متناسب تقسيم نمى كند، واجبات و مستحبات شرع را به طور صحيح در جايگاه اصلى قرار نمى دهد و همين امر باعث شكست او در همه زمينه هاست.روایات دیگرى در زمینه توصیف عقل یا عاقل از معصومان(علیهم السلام) نقل شده که با آنچه در این کلام نورانى آمده هماهنگ است; از جمله در حدیثى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «الْعَقْلُ أنَّکَ تَقْتَصِدُ فَلا تَسْرِفَ وَتَعِدَ فَلا تُخْلِفَ وَإذا غَضِبْتَ حَلِمْتَ; عقل آن است که میانه روى را انتخاب کنى و اسراف ننمایى و هرگاه وعده مى دهى تخلف ننمایى و به هنگام غضب، حلم کنى».(1)در حدیث دیگرى در همان کتاب از آن حضرت مى خوانیم: «النُّفُوسُ طَلِقَةٌ لکِنْ أیْدِى الْعُقُولِ تَمْسِکُ أعْنَتَها عَنِ النُّحُوسِ; نفوس آدمیان آزاد است; ولى دست هاى عقل زمام آن را گرفته و از چموشى و سرکشى باز مى دارد».(2)نیز در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «إنَّمَا الْعَقْلُ التَّجَنُّبُ مِنَ الاْثْمِ وَالنَّظَرِ فِی الْعَواقِبِ وَالاْخْذِ بِالْحَزْمِ; عقل تنها پرهیز از گناه و نگاه کردن در عواقب امور و رعایت احتیاط در کارهاست».(3)جالب این که امام(علیه السلام) در کلام حکیمانه 437 عدالت را نیز به چیزى شبیه آنچه در بالا درباره عقل فرمود وصف کرده است، مى فرماید: «الْعَدْلُ یَضَعُ الاْمُورَ مَواضِعَهَا; عدل هر چیزى را در جایگاه خود قرار مى دهد». و به یقین هر عاقلى عادل است و هر عادلى باید عاقل باشد.در عهدنامه مالک اشتر نیز آمده است که امام(علیه السلام) به او دستور مى دهد «فَضَعْ کُلَّ أمْر مَوْضِعَهُ وَأوْقِعْ کُلَّ أمْر مَوْقِعَهُ; هر چیز را در جایگاه خود قرار ده و هر امرى را در محل مناسب آن».(4) و این هم امر به عدالت است و هم رعایت عقل و تدبیر.ابن ابى الحدید در اینجا ضرب المثلى نقل مى کند که به پندار خودش شبیه کلام امام(علیه السلام) است در این جهت که از بیان مطلبى، مطلب دیگرى فهمیده مى شود ولى ضرب المثل گفته شده بسیار نامناسب نسبت به گفتار حکیمانه امام(علیه السلام) است(5). (6)*****پی نوشت:(1). غررالحکم، ح 2130 .(2). غررالحکم، ح 2048 .(3). همان، ح 3887 .(4). نهج البلاغه، نامه 53 .(5). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 19، ص 67.(6). سند گفتار حکیمانه: خطیب(رحمه الله) در مصادر تنها مدرک دیگرى که براى این کلام حکیمانه نقل کرده غررالحکم است که با تفاوتى آن را ذکر کرده و نشان مى دهد منبع دیگرى داشته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 186). اضافه بر این، کلام مزبور در کتاب جواهر المطالب نوشته ابن دمشقى (متوفاى 871) با تفاوت روشنى آمده است و ذیل آن چنین است: «قِیلَ: فَمَنِ الْجاهِلُ؟ قالَ: الَّذی لایَضَعُ الشَّیءَ مَواضِعَهُ». (جواهر المطالب، ص165)
از امام (ع) پرسيدند خردمند كيست آن گرامى فرمود: «هُوَ الَّذِي يَضَعُ الشَّيْءَ مَوَاضِعَهُ- فَقِيلَ فَصِفْ لَنَا الْجَاهِلَ فَقَالَ قَدْ فَعَلْتُ»:سيد رضى مى گويد: معنى اين جمله امام (ع) آن است كه: جاهل كسى است كه هر چيز را به جاى خود نگذارد، پس گويا بيان نكردن صفت نادان، خود توصيف اوست، زيرا صفت او بر خلاف صفت داناست.امام (ع) خردمند را به وسيله يكى از ويژگيهايش تعريف كرده است، و چون نادان، فاقد ويژگى داناست، پس تعريف نادان نقطه مقابل ويژگى خردمند، و در مقايسه با او همين نداشتن صفت خردمند، خود، يكى از ويژگيهاى نادان است.
الخامسة و العشرون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(225) و قيل له عليه السّلام صف لنا العاقل، فقال: هو الّذي يضع الشّيء مواضعه، فقيل له: فصف لنا الجاهل، فقال: قد فعلت. قال الرّضيّ رحمه اللَّه: يعني أنّ الجاهل هو الّذي لا يضع الشّيء مواضعه، فكأنّ ترك صفته صفة له، إذ كان بخلاف وصف العاقل. (79604- 79564)
المعنى:الجهل تارة يقابل بالعقل كما اعتبره الكليني قدّس سرّه، فعنون صدر اصوله في الكافي بقوله: كتاب العقل و الجهل، و تارة يقابل بالعلم كما هو المتبادر المعروف و قد وصف عليه السّلام العقل و حمل السئوال الثاني على ما يقابله فقال عليه السّلام: قد وصفت
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 305
الجهل المقابل للعقل بتوصيف العقل، فاذا كان العاقل من يضع الشيء مواضعه كان الجاهل من لا يضع الشيء مواضعه إمّا بترك وضعه أصلا كمن ترك الصلاة رأسا، و إمّا بوضعه في غير موضعه كمن صلّى في الدار المغصوبة عالما عامدا، و الجهل المقابل للعقل بهذا المعنى غير الجهل المقابل للعلم، فانّه ربّما يكون عالما و يتعمّد عمل الخلاف.و قد شرح المعتزلي هذا الكلام بما لا يناسب المقام، فيا ليت عقل و لم يضع الشيء غير موضعه.الترجمةبه آن حضرت عرض شد: خردمند را براى ما وصف كن، در پاسخ فرمود: خردمند آن كسى است كه هر چيزى را بجاى خود نهد، پس بأو گفته شد، جاهل را براى ما وصف كن، در پاسخ فرمود: وصف كردم.بعلي گفته شد كه عاقل كيست گفت آن كس كه هر چه داند چيست نهدش جاى خود كه مى شايد وانرهى را رود كه مى بايد گفته شد وصف كن تو جاهل را گفت وصف كردمش براى شما
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص34
و قيل له عليه السّلام: صف لنا العاقل، فقال: هو الّذى يضع الشئ مواضعه. فقيل: فصف لنا الجاهل، قال: قد قلت. قال الرضى رحمة الله تعالى، يعنى انّ الجاهل هو الذى لا يضع الشئ مواضعه، فكان ترك صفته صفة له، اذ كان بخلاف وصف العاقل. «و آن حضرت را گفتند: براى ما خردمند را وصف كن، فرمود: خردمند كسى است كه هر چيز را به جاى خويش نهد. گفتند: نادان را براى ما وصف كن، فرمود: وصف كردم.» سيد رضى كه خدايش رحمت كناد مى گويد: يعنى جاهل كسى است كه چيزها را به جاى خويش ننهد، گويى وصف نكردن جاهل وصف اوست كه به خلاف وصف خردمند است.