وَ قَالَ (علیه السلام) وَ قَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ:بُؤْساً لَكُمْ، لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ. فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ؛ غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ، فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ.
در روز نهروان بر كشتگان خوارج گذشت. فرمود:اى شوربخت مردمى كه شماييد آنكه فريبتان داد به شما زيان رسانيد. او را گفتند: يا امير المؤمنين، چه كسى فريبشان داد؟ فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس فرمان دهنده بر بدى. آنان را فريفته آرزوها ساخت و راه نافرمانى را برايشان بگشود و به پيروزى وعده داد و به آتش سرنگون نمود.
و آن حضرت در روز نهروان بر كشته هاى خوارج گذشت و فرمود:بدا به شما، آن كه فريبتان داد به شما ضرر زد. گفتند: چه كسى آنان را فريفت اى امير المؤمنين؟ فرمود: شيطان گمراه كننده، و نفس امّاره به سوء آنان را به آرزوها فريفت، ميدان معصيت را براى آنان گسترد، پيروزى را به آنان وعده داد، و به آتششان در انداخت.
علل انحراف خوارج (سياسى، اعتقادى):و درود خدا بر او، (در جنگ نهروان هنگامى كه از كنار كشتگان خوارج مى گذشت فرمود) بدا به حال شما آن كه شما را فريب داد به شما زيان رساند. (پرسيدند چه كسى آنان را فريفت، اى امير المؤمنين؟ فرمود) شيطان گمراه كننده، و نفسى كه به بدى فرمان مى دهد، آنان را با آرزوها مغرور ساخت، و راه گناه را بر ايشان آماده كرد، و به آنان وعده پيروزى داد، و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان كرد.
[و چون روز نهروان به كشتگان خوارج گذشت فرمود:]بدا به حال شما، آن كه شما را فريفته گرداند زيانتان رساند. [او را گفتند اى امير مؤمنان كه آنان را فريفت فرمود:] شيطان گمراه كننده و نفس هاى به بدى فرمان دهنده، آنان را فريفته آرزوها ساخت و راه را براى نافرمانى شان بپرداخت، به پيروز كردن شان وعده كرد و به آتششان در آورد.
امام عليه السّلام هنگاميكه به كشتگان خوارج در جنگ نهروان گذشت (در نكوهش آنان) فرمود:1- گرفتار باشيد كه بشما زيان رسانيد آنكه فريبتان داد، گفتند: يا امير المؤمنين كى آنان را فريب داد؟ فرمود:2- شيطان گمراه كننده و نفسهاى وادارنده به بدى،3- نفس امّاره آنها را به آرزوها گول زده، و راه نافرمانيها را بروى آنان گشود، و فيروزى يافتن (در كارزار) را بآنها وعده داد پس بسختى ايشان را در آتش افكند (بعذاب جاويد گرفتارشان نمود).
امام عليه السلام روز جنگ نهروان هنگامى كه از كنار كشتگان خوارج مى گذشت فرمود:بدا به حال شما. به يقين كسى كه شما را فريب داد به شما ضرر زد. به امام عليه السلام عرض كردند: اى اميرمؤمنان! چه كسى آنها را فريب داد؟ امام عليه السلام فرمود: شيطان گمراه كننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسيله آرزوها فريفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نويد پيروزى به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهنم فرستادند.
سرانجامِ وسوسه هاى شيطان و نفس امّاره:مى دانيم خوارج، گروهى متعصب و خشك و بسيار نادان و احمق بودند. خود را برترين خلق خدا مى پنداشتند و آينده درخشانى به خود نويد مى دادند. آنها در برابر اميرمؤمنان على عليه السلام قيام كردند و فكر حكومت عراق و تمام بلاد مسلمين را در سر مى پروراندند. امام عليه السلام به آنها نصيحت جالب و جامعى كرد به گونه اى كه اكثريت آنها از خواب غفلت بيدار شدند و به سوى امام عليه السلام بازگشتند؛ ولى اقليتى به شدت مقاومت كردند و تقريبآ همگى به استثناى چند نفر در ميدان نبرد نهروان به خاك افتادند. گفتار فوق را امام عليه السلام زمانى بيان كرد كه با ياران خود از كنار كشته هاى آنها مى گذشت، فرمود: «بدا به حال شما، به يقين كسى كه شما را فريب داد به شما ضرر زد»؛ (وَقال عليه السلام وَقَدْ مَرَّ بِقَتْلَى الْخَوَارِجِ يَوْمَ النَّهْرَوَانِ: بُوْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ).«بؤس» در اصل به معناى ضرر و شدت است و جمله «بُؤساً لَكُمْ» نفرين درباره خوارج نهروان است كه گرفتار شدت و زيان شوند. «غَرّكم» از ماده «غرور» به معناى فريب است. در اينجا بعضى از حاضران از امام عليه السلام توضيح خواستند و عرض كردند: چه كسى آنها را فريب داد؟ امام عليه السلام در پاسخ فرمود: «شيطان گمراه كننده و نفس اماره به بدى»؛ (فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُوْمِنِينَ فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ، وَالاَْنْفُسُ الاَْمَّارَةُ بِالسُّوءِ).آرى انسان دو دشمن فريبكار دارد: يكى از برون و ديگرى از درون. شيطان از برون و نفس اماره از درون و مى دانيم نفوذ شيطان در صورتى است كه نفس اماره بر انسان مسلط باشد. همانگونه كه قرآن مجيد مى فرمايد: «(إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ)؛ چراكه او، بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكل مى كنند، تسلطى ندارد. * تسلط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيده اند، و آنها كه به او (خدا) شرك مى ورزند (و به فرمان شيطان گردن مى نهند)».بعضى از شارحان، جمله (وَالاَْنْفُسُ آلاَْمَّارَةُ بِالسُّوءِ) را جمله حاليه گرفته اند در حالى كه هيچ مناسبتى ندارد و بعضى نيز اين جمله را با جمله (الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ) مترادف شمرده اند كه آن هم كاملاً بى دليل است. امام عليه السلام اشاره به دو دشمن اصلى انسان كرده كه از درون و برون به سراغ او مى روند.سپس امام عليه السلام به طرق نفوذ نفس اماره و شيطان در وجود انسان اشاره كرده واز سه طريق اين نفوذ را تبيين مى كند و مى فرمايد: «آنها به وسيله آرزوهاى دراز خوارج نهروان را فريفتند و راه گناه را بر آنان گشودند و نويد پيروزى به آنها دادند و سرانجام آنان را سريعاً به جهنم فرستادند»؛ (غَرَّتْهُمْ بِالاَْمَانِيِّ، وَفَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي، وَ وَعَدَتْهُمُ الاِْظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ).«فَسَحَتْ» از ماده «فُسحت» به معناى گشايش و «اظْهار» به معناى پشتيبانى وپيروزى است. «اقتحام» در اصل به معناى ورود در كارهاى سخت و هولناك است. سپس به ورود در هر كار دشوارى اطلاق شده است. آنها به گمان اينكه بر اميرمؤمنان عليه السلام و عموم مسلمانان پيروز مى شوند وحكومتى مانند هواى نفس خود تشكيل مى دهند به مخالفت با امام و پيشواى خود برخاستند و مطابق بسيارى از گنهكاران كه استفاده از وسايل نامشروع را براى رسيدن به خواسته هاى خود مجاز مى شمرند به انواع معاصى دست زدند وشيطان و نفس اماره پيوسته به آنها وعده پيروزى مى داد؛ ولى هيچكدام از خواسته هاى آنها تحقق نيافت و سرانجام، پيروى از شيطان و نفس اماره آنها را به قهر و غضب الهى گرفتار كرد و روانه جهنم ساخت.در اينكه ضمير در «غَرَّتْهُم» و «فَسَحَت» و «وَعَدَتْهُم» و «فَاقْتَحَمَتْ» به چه كسى برمى گردد دو احتمال هست: نخست اينكه به نفس اماره برگردد كه نزديكتر است. ديگر اينكه از باب تغليب، هم به شيطان مُضلّ و هم به انفس اماره برگردد. اين احتمال صحيحتر به نظر مى رسد و بسيارى از شارحان نهج البلاغه همين وجه را انتخاب كرده اند. هنگامى كه تاريخ سياه و ننگين خوارج را مطالعه مى كنيم، گفتار امام عليه السلام در سراسر آن آشكار است. اين گروه كه زمام اختيار خود را به دست شيطان و هواى نفس سپرده بودند به ظاهر به عبادات و قرائت قرآن اهميت بسيار مى دادند؛ ولى از ريختن خون بى گناهان و فساد در ميان مسلمين ابا نداشتند و با همين تفكرات واهى به اينجا رسيدند كه قتل امام اميرمؤمنان على عليه السلام نيز از واجبات است وسرانجام آن حضرت را شهيد كردند. در تاريخ اسلام كمتر جمعيتى به حماقت و گمراهى خوارج ديده شده است، هرچند وهابى هاى امروز نيز از بعضى جهات بى شباهت به آنها نيستند.درباره خوارج و عقايد و اعمال و انحرافات آنها در بحثهاى گذشته به كرار سخن گفته ايم؛ از جمله در شرح خطبه 36 (جلد دوم از همين كتاب) بحث مشروحى دراينباره گذشت، چنانكه ذيل خطبه 59 در جلد دوم نيز بحثى داشتيم.
موقعى كه امام (ع) گذرش به كشته هاى خوارج جنگ نهروان افتاد، فرمود: «بُؤْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ- فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ- غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي- وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ»:از اين كه امام (ع) آن عاملى را كه باعث زيان و فريبشان شده، به شيطان گمراه كننده و نفسهاى وادارنده به بدى تفسير فرموده است، دريافت مى شود كه گاهى مقصود از نفس امّاره، همان شيطان است، و از طرفى اقتضاى عطف مغايرت بين معطوف و معطوف عليه است. و منظور از آرزوهايى كه بدان وسيله ايشان را فريفته است، همان آرمان غلبه يافتن و چيرگى است و مقصود از كشاندن آنان به ميدان عصيان و سركشى، اجازه نافرمانى دادن و گسترش و جلوه دادن معاصى در نظر آنها است و همچنين، به آنان وعده پيروزى بر دشمنى را مى دهد كه بر آنها غالب شده است. بديهى است كه اينها باعث دخول در آتش جهنّم مى گردد. و كلمه: «اقتحام» استعاره براى سرعت وارد ساختن آنان به جهنم است.
الثانية عشرة بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(312) و قال عليه السّلام و قد مرّ بقتلى الخوارج يوم النّهروان: بؤسا لكم لقد ضرّكم من غرّكم، فقيل له: من غرّهم يا أمير المؤمنين؟ فقال عليه السّلام: الشيطان المضلّ و الأنفس الأمّارة بالسّوء، غرّتهم بالامانيّ، و فسحت لهم بالمعاصي، و وعدتهم الإظهار فاقتحمت بهم النّار. (82746- 82705)
اللغة:(البؤس): الشدّة و الضيق. (الاظهار) مصدر أظهرته على زيد أى جعلته ظاهرا عليه غالبا له.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 412
الاعراب:بؤسا منصوب على المصدر. و الأنفس الأمارة مبتدأ، غرّتهم جملة فعلية خبره و المجموع جملة حالية لمفعول غرّهم المحذوف مع فعله.المعنى:دعا عليه السّلام على القتلى و نبّه على استحقاقهم لذلك باغترارهم بمن دعاهم إلى ما فيه ضرّهم و نكالهم، و أجاب عن السؤال بمن غرهم؟ بأنّه هو الشيطان المضلّ الذي يغرّر الناس و يغريهم بالباطل مع مساعدة النفس الأمّارة له، فالمقصود أنّ الشيطان غرّهم حال كون نفوسهم الأمّارة غرّتهم بالأمانى، و وسعت لهم طريق المعاصي و وعدتهم بالغلبة، و ألقتهم في النّار.قال ابن ميثم: و يفهم من تفسيره لمن ضرّهم و غرّهم بالشيطان المضلّ و الانفس الأمّارة بالسوء أنّ الشيطان قد يراد به النّفس الأمّارة إلخ فجعل الواو عاطفة و التزم بوحدة العاطف و المعطوف، و هو خلاف الظاهر من وجوه، و الأولى أنّ الواو حالية، كما قرّرناه.الترجمة:چون روز جنگ نهروان بكشته هاى خوارج برخورد فرمود: بدا بحال شما راستى كه هر كه شما را فريفت زيانتان رسانيد، به آن حضرت گفته شد: كى آنانرا فريفت؟فرمود: شيطان گمراه كننده بهمراه نفوس أمّاره بسوء كه آنانرا بارزوها فريفت و راه گناهان را برابر آنها گشود و نويد پيروزي به آنها داد تا بدوزخشان در افكند. در روز نهروان بخوارج علي گذشت كافتاده جمله كشته و غلطان بخاك و خون گفتا بدا بحالتان كه زيان كرد بر شما آن كو فريب داد و ز حق بردتان برون گفتند يا علي چه كس آنها فريب داد؟ گفتا: مضلّ خلق ابليس ذو الفنون
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص100
و قال عليه السّلام و قد مرّ بقتلى الخوارج يوم النهروان: بؤسا لكم لقد ضرّكم من غرّكم. فقيل له: من غرّهم يا امير المؤمنين فقال: الشيطان المضلّ، و النّفس الامّارة بالسوء، غرّتهم بالامانىّ، و فسحت لهم فى المعاصى، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار.و چون آن حضرت به جنگ نهروان از كنار كشتگان خوارج گذشت، فرمود: «بدا به حال شما، آن كس كه شما را فريب داد، زيانتان زد.» گفته شد: اى امير المؤمنين چه كسى ايشان را فريب داد؟ فرمود: «شيطان گمراه كننده و نفس به بدى فرمان دهنده كه آنان را با آرزوها فريفت و راه را براى گناهان و نافرمانيهاشان گشود، وعده پيروزى به ايشان داد و آنان را به دوزخ درآورد.»