وَ قَالَ (عليه السلام): مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ؛ مَكْتُومُ الْأَجَلِ، مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ؛ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ، وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَة.
مَكْنُون: مستور، پوشيده.الشَرْقَة: گلوگير شدن با آب، گير كردن آب دهان در گلو.تُنْتِنُهُ: بد بويش ميكند.الْعَرْقَة: عرق، مايعى كه از منفذهاى پوست بدن ترشح ميشود.
بَقَّة: پشهتُنتِنُه: او را بد بو ميكند
و فرمود (ع): مسكين فرزند آدم، اجلش پوشيده است، بيماريش پنهان است، اعمالش را مى نگارند، پشه اى مى آزاردش، جرعه اى، گلوگيرش مى شود و عرق تن، بويش را بد كند.
و آن حضرت فرمود: بيچاره فرزند آدم، مرگش پنهان، بيمارى هايش پوشيده، و كردارش نزد خدا محفوظ است، پشه اى او را مى آزارد، جرعه اى گلوگير او را از پا مى اندازد، و عرق او را بد بو مى سازد.
مشكلات انسان (علمى، اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: بيچاره فرزند آدم اجلش پنهان، بيمارى هايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده، پشّه اى او را آزار مى دهد، جرعه اى گلو گيرش شده او را از پاى در آورد، و عرق كردنى او را بد بو سازد.
[و فرمود:] بينوا فرزند آدم، مرگش پوشيده است، و بيمارى اش پنهان، كردارش نگاشته است و پشه اى او را آزار رساند جرعه اى گلوگير بكشدش و خوى وى را گنده گرداند.
امام عليه السّلام (در بيچارگى انسان) فرموده است:ذليل و بيچاره فرزند آدم: اجلش پنهان (نمى داند چه وقت مى ميرد) بيماريها و دردهايش پوشيده (همواره در معرض پيشآمدها و بيماريهاى ناگوار مى باشد) عملش نگاه دارى ميشود (در نامه اعمال ثبت گرديده اگر خودش هم فراموش كند از او فراموش ننمايند) پشه او را دردناك مى سازد، و آب در گلو گرفتن مى كشد، و عرق بد بو ميكند (پس آيا شايسته است چنين كسى گردنكشى و سرفرازى نموده بخود بنازد).
امام(عليه السلام) فرمود: بيچاره فرزند آدم، سرآمد زندگي اش نامعلوم، عوامل بيماري اش ناپيدا و (تمام) اعمالش در جايي محفوط است. پشه او را آزار مي دهد و گلوگير شدن (آب يا غذا) موجب مرگ او مى شود و عرق، او را متعفن و بدبو مى سازد.
نقاط ضعف عجيب اين انسان مغرور!امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه پرده از روى ضعف انسان برداشته و غرور و غفلت او را درهم مى شكند و نشان مى دهد كه در برابر تمام نقطه هاى قوت و توانايى هايى كه انسان دارد نقاط ضعف عجيبى را نيز داراست و در مجموع به شش نقطه از اين نقاط ضعف اشاره مى فرمايد، سه قسمت از درون انسان سرچشمه مى گيرد و سه قسمت از برون. امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه پرده از روى ضعف انسان برداشته و غرور و غفلت او را درهم مى شكند و نشان مى دهد كه در برابر تمام نقطه هاى قوت و توانايى هايى كه انسان دارد نقاط ضعف عجيبى را نيز داراست و در مجموع به شش نقطه از اين نقاط ضعف اشاره مى فرمايد، سه قسمت از درون انسان سرچشمه مى گيرد و سه قسمت از برون.اما درباره سه قسمت اول مى فرمايد: «بيچاره فرزند آدم، سرآمد زندگى اش نامعلوم، عوامل بيمارى اش ناپيدا و اعمالش در جايى محفوظ است»; (مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ[1]: مَكْتُومُ الاَْجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ).آرى از يك سو نمى داند پايان عمر او در چه زمان و تاريخى است; شب مى خوابد از صبح خبر ندارد، صبح مى شود از عصر خبر ندارد. خواه پير باشد يا جوان يا كودك در هر لحظه احتمال فرا رسيدن مرگ وجود دارد.و از سويى ديگر عوامل بيمارى در درون بدن او به صورت ناپيدا وجود دارد. به خصوص با كشفيات امروز كه مى گويند: در هر ساعت از طريق آبوهوا و غذا و پوست بدن ميكروب هايى وارد جسم انسان شده و در خون انسان شناور مى شوند. هر زمان كه بخشى از آن ها غلبه كنند انسان به يكى از بيمارى ها مبتلا مى شود.دستگاه هاى بدن انسان اعم از دستگاه تنفس و قلب و كليه و عروق و مغز، همه آسيب پذيرند و در معرض انواع آفات و بيمارى ها قرار دارند. با اين حال چگونه انسان مى تواند به فرداى خود مطمئن باشد كه سالم است و توانا؟از سوى سوم، هر عملى كه به جا مى آورد در نامه اعمال او ثبت مى شود و فرشتگان الهى مأمور حفظ اعمال او هستند. اضافه بر اين، زمين و زمان و اعضاى بدن او نيز همگى مأموريت ضبط اعمال او را دارند.آيا چنين انسانى شايسته عنوان مسكين نيست كه امام(عليه السلام) فرموده است؟آنگاه اشاره به عوامل بيرونى كرده و به چند نمونه ظاهراً كوچك آن كه مى تواند زندگى انسان را برهم زند اشاره مى كند، مى فرمايد: «پشه اى او را آزار مى دهد و گلوگير شدن (آب يا غذا) موجب مرگ اوست و عرق، او را متعفن و بدبو مى سازد»; (تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ، وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ، وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ).«شرقة» اسم «مرة» از ماده «شَرَق» (بر وزن طرب) به معناى گلوگير شدن است.آرى پشه اى كه گاه به آسانى به چشم نمى آيد و در گوشه و كنار در كمين انسان است كه بر بدن او بنشيند و با نيش خود بخشى از خون او را بمكد و خواب و استراحت را از او بگيرد. اضافه بر پشه هاى خطرناكى كه گاه مايه مرگ انسان اند يا بيمارى هايى را به او تحميل مى كنند.از سويى ديگر مجراى تنفس و تغذيه انسان دقيقاً در كنار يكديگر قرار دارند. به هنگامى كه انسان مى خواهد غذايى ببلعد دريچه تنفس بسته مى شود و به هنگامى كه بلعيدن تمام شد باز مى شود. حال اگر آن دريچه كوچكى كه اين وظيفه را برعهده دارد دير بجنبد و مقدارى آب يا غذا وارد ريه شود اگر بسيار كم باشد با سرفه هاى شديد به خارج پرتاب مى شود و اگر زياد باشد حالت خفگى به انسان دست مى دهد و پايان عمر او فرامى رسد. همچنين اگر لقمه يا جرعه آب در آن فضا بايستد و حركت نكند راه نفس كشيدن را بر انسان مى بندد و اگر در مدت كوتاهى مشكل برطرف نشود مرگ به سراغ او مى آيد.انسانى كه اينقدر مرز زندگى و مرگش به هم نزديك است چگونه ممكن است مغرور شود و از باده قدرت سرمست گردد و دست به هر كارى بزند؟همچنين هر انسانى به هنگامى كه فعاليت جسمانى شديدى داشته باشد و يا در گرماى هوا گرفتار شود عرق از روزنه هاى پوست او جارى مى گردد و بدن او را بدبو مى سازد يعنى عوامل تعفن به وسيله خود او بر بدنش آشكار مى شود.از مجموع اين نقاط ضعف شش گانه به خوبى روشن مى شود كه چرا انسان مسكين و بيچاره است.امام(عليه السلام) با اين گفتار حكيمانه اش نمى خواهد مقام انسان را كاهش دهد و يا از عظمت او بكاهد; انسانى كه خليفة الله و گل سرسبد آفرينش و مسجود فرشتگان الهى است. بلكه مى خواهد غرور و غفلت او را درهم بشكند; همان غرور و غفلتى كه او را آلوده انواع گناهان و ظلم و ستم ها و مفاسد بى شمار مى سازد.جالب اين است كه ابن معروف (قاضى القضاة ابومحمّد عبيدالله بن احمد بن معروف، متولد 306) اشعارى دارد كه ظاهراً از كلام امام(عليه السلام) در آن الهام گرفته است. او مى گويد:يا بُؤسَ للإنسانِ فى *** الدُّنيا و إنْ نالَ الأمَليَعيشُ مَكشوفَ العِلَل *** فيها و مَكتومَ الأجَلبَيْنا يُرى فى صِحّة *** مُغْتَبِطاً قِيلَ اعتَلَلو بَينَما يُوجَدُ فيها *** ثاوِياً قِيلَ انْتَقَلفَأوْفَرُ الحَظِّ لِمَن *** يَتْبَعُه حُسنُ العَمَلبدا به حال انسان در دنيا هر چند به آرزوهاى (دراز) خود برسد.زندگى مى كند در حالى كه عوامل بيمارى در او مكتوم و پايان عمرش نيز ناپيداست.در حالى كه كاملاً در سلامت است به طورى كه مردم به حال او غبطه مى خورند ناگهان گفته مى شود كه بيمار شد.و در حالى كه مشغول حركت به اين طرف و آن طرف است ناگهان مى گويند كه از اين جهان چشم فرو بست.بنابراين بهره كامل از آن كسانى است كه اعمال نيك درپى داشته باشند.[2]*****نكته ها:1. نيرومند ضعيف!انسان موجودى است از يك نظر بسيار قوى و نيرومند كه عرصه زمين و پهناى آسمان و اعماق درياها را جولانگاه خود قرار داده و تمام موجودات زمينى را مسخّر خود ساخته و از تمام مواهب اين جهان به نفع خود استفاده مى كند. ولى با تمام قدرتى كه دارد موجودى بسيار ضعيف و آسيب پذير است. يك پشه كوچك كه گاه با چشم هم ديده نمى شود او را آزار مى دهد يا بيمار مى كند و گاهى سبب مرگ او مى شود و از آن كوچك تر ميكروب ها و ويروس هاى بيمارى زا هستند كه ابداً با چشم ديده نمى شوند ولى اين موجودات نامرئى و ظاهراً بسيار ضعيف و ناتوان انسان هاى قوى و قهرمان را مى توانند از پاى درآورند.اين تركيب عجيب انسان از قوت و ضعف ظاهراً براى اين است كه از طرفى بتواند مدارج ترقى و كمال را طى كند و از سويى ديگر گرفتار غرور و غفلت و خودبزرگ بينى نشود.ازجمله مسائلى كه انسان با آن دست به گريبان است زمان اجل اوست كه كاملاً مخفى و پنهان است. اين نيز هشدارى براى انسان هاست كه آنى غافل نشوند و به گمان زندگى طولانى دست به هر كارى نزنند و فكر نكنند كه زمان توبه از گناه و جبران خطاها وسيع است چراكه هر لحظه ممكن است مرگ او فرارسد. يك جرعه آب يا يك لقمه غذا مى تواند گلوى او را بفشارد و در عين سلامتى، راهى ديار آخرت كند.اين ها حقايقى است كه امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به آن اشاره فرموده و ريشه آن در قرآن مجيد است مى فرمايد: «(يُرِيدُ اللهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الاِْنسَانُ ضَعِيفاً); خدا مى خواهد كار را بر شما سبك كند; و انسان، ضعيف آفريده شده است».[3]در جاى ديگر مى خوانيم: «(إِنَّ الاِْنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً); انسان، حريص آفريده شده * هنگامى كه ناراحتى به او رسد بسيار جزع و فزع مى كند».[4]و در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَداً وَمَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْض تَمُوتُ إِنَّ اللهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ); و هيچ كس نمى داند در چه سرزمينى مى ميرد؟ خداوند عالم و آگاه است!».[5]در روايات آمده است: هنگامى كه خداوند پشه ها را بر نمرود و لشكرش مسلط ساخت تعداد فوق العاده زيادى اطراف لشكر او را احاطه كردند. نمرود از لشكرش جدا شد و در خانه اش وارد گشت و تمام درها را بست و پرده ها را فرو افكند و بر پشت خود خوابيد، فكر مى كرد كه چگونه از اين لشكر عظيم پشه ها رهايى يابد ناگهان پشه اى وارد بينى او شد و به سوى مغز او بالا رفت. چهل روز او را آزار مى داد به گونه اى كه براى پيدا كردن آرامش موقت، سر خود را بر زمين مى كوبيد و در اين حال بود تا به هلاكت رسيد.[6]در حديث ديگرى آمده است كه امام صادق(عليه السلام) نزد منصور دوانيقى بود در اين حال پشه اى منصور را آزار مى داد و هر زمان او را از خود دور مى ساخت دو مرتبه به سوى او بازمى گشت. او روى به امام صادق(عليه السلام) نمود و عرض كرد: خداوند چرا اين پشه (مزاحم) را آفريده است. امام(عليه السلام) فرمود: «لِيُذِلَّ بِهِ الْجَبابِرَةَ مِثلَك; براى اين كه ستمگرانى مانند تو را خوار كند».[7]2. مواد تشكيل دهنده عرق بدبو:دانشمندان تحقيقاتى درباره عرق كردن انسان و ماده تشكيل دهنده عرق و عوامل بدبويى آن كرده و به نتايج عجيب و شگفت انگيزى دست يافته اند. ازجمله: آن ها معتقدند كه عرق بر دو گونه است: گونه اى از آن همان است كه به هنگام فعاليت زياد كه بدن انسان گرم مى شود و يا گرمى هوا تأثير مى گذارد بدن براى خنك شدن عرق مى كند. اين نوع عرق بدبو نيست.نوع دوم عرقى است كه در زير بغل، كشاله ران، پاها و گاه كف دست ها ظاهر مى شود. آن عرق بدبوست و تازه خود عرق نيز بدبو نمى باشد بلكه موجودات زنده ذره بينى كه در اين نقاط از بدن هستند از عرق استفاده مى كنند و مدفوعى از خود خارج مى سازند كه بوى بد از آن است و به همين دليل دستور داده شده كه به خصوص اين نقاط از بدن شسته شود تا محلى براى پرورش اين موجودات زنده باقى نماند و در روايات اسلامى نيز آمده است كه يكى از فايده هاى غسل جمعه آن است كه بوى بد زير بغل را برطرف مى كند.البته وجود موهاى زائد و بلند در زير بغل نيز محل مناسبى براى پرورش اين موجودات ذره بينى مزاحم است و لذا در روايات اسلامى دستور به برطرف كردن آن ها داده شده است.[8]3. پشه، موجودى كوچك اما شگفت انگيز:پشه ظاهراً موجود بسيار كوچك و بى ارزشى است ولى تحقيقات دانشمندان نشان مى دهد كه آن ها نيز جهان بزرگى براى خود دارند. آنان مى گويند كه بيش از 2800 گونه پشه در سراسر جهان وجود دارد و چون حشراتى خونسرد هستند در فصل زمستان به خواب زمستانى فرو مى روند ولى به هنگامى كه فعال مى شوند به خون نياز دارند اما نه براى تأمين انرژى بلكه پشه هاى ماده از آن براى توليد مثل و نمو تخم هاى خود استفاده مى كنند.خرطوم و نيش پشه از دو كانال مجزا تشكيل يافته، يكى مجراى بزاق است و ديگرى براى مكيدن خون و عجيب اين كه پشه هنگام مكيدن خون، از طريق بزاق خود يك ماده ضد انعقاد خون ترشح مى كند تا هنگام مكيدن آن لخته نگردد و همين بزاق پشه است كه موجب تحريك بدن مى گردد و در نتيجه خارش و تورم و قرمزى در محل پديد مى آيد.پشه ماده قادر است از فاصله سى مترى و گاه پنجاه مترى بوى بدن انسان را احساس كند و به سوى او براى گرفتن خون بيايد. افرادى كه گروه خونى آن ها O مى باشد بيشتر گزيده مى شوند و آنهايى كه گروه خونى شان A مى باشد كمتر.[9]*****پی نوشت:[1]. در اين جمله «ابْنُ آدَمَ» مبتداى مؤخر است و «مِسْكِينٌ» خبر مقدم و تنوين مِسْكِينٌ گاه براى تخويف حذف مى شود.[2]. تاريخ بغداد، ج 10، ص 367.[3]. نساء، آيه 28.[4]. معارج، آيات 19 و 20.[5]. لقمان، آيه 34.[6]. شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 11، ص 339.[7]. همان.[8]. رجوع شود به وسائل الشيعه، باب 6 از ابواب اغسال مسنونه، ح 15.[9]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه قبل از مرحوم سيد رضى، جاحظ در المائة المختارة اين كلام حكمت آميز را آورده و بعد از سيد رضى آمدى در غررالحكم آن را با تفاوت مختصرى ذكر كرده و همچنين ابن القاسم در رياض الاخبار با بعضى اضافات آن را آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 296). اضافه مى كنيم كه طبق نقل دميرى در كتاب حياة الحيوان اصبغ بن نباتة از اميرمؤمنان على(عليه السلام) روايت را به اين صورت نقل كرده است: ابن آدم و ما ابن آدم تؤلمه البقة و تنتنه العرقة و تقتله الشرقه. (ر.ك: شرح علامه تسترى، ج 11، ص 337). نيز زمخشرى در ربيع الابرار آن را با اضافه جمله «وتميته الغرقة» آورده است. (ربيع الابرار، ج 2، ص 342)
امام (ع) فرمود: «مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ- مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ- مَحْفُوظُ الْعَمَلِ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ- وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ»:بيچاره فرزند آدم، اجلش پنهان، و بيماريهايش پوشيده و عملش محفوظ است. پشه اى او را مى رنجاند، و آب در گلو گرفتن وى را مى كشد، و عرقى بد بويش مى كند.امام (ع) آدميزاده را بيچاره ناميده و با قياس مضمرى كه دلايل بيچارگى و ناتوانى او را بر شمرده، مطلب را توضيح داده است، صغراى قياس، عبارت «مكتوم الاجل...» است كه معناى آن نيز روشن است، و كبراى مقدّر آن چنين است: و هر كس چنين باشد، پس او بيچاره است. كلمه مسكين خبر مقدم بر مبتدا است چون داراى اهميّت است، و تنوين آن به خاطر تخفيف حذف شده است. و هدف از اين سخن شكستن حالت خودخواهى و خودبينى و برترى جويى نفس از اين دست رذايل اخلاقى است.
الثامنة و التسعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(398) و قال عليه السّلام: مسكين ابن آدم: مكتوم الأجل، مكنون العلل، محفوظ العمل، تؤلمه البقّة، و تقتله الشّرقة، و تنتنه العرقة. (85573- 85554)
اللغة:(الشّرقة): المرّة من شرق تقول: و أخذته شرقة كاد يموت منها أي غصّة- المنجد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 498
الاعراب:مسكين، خبر مقدّم لقوله: ابن آدم، و قال ابن ميثم: حذف تنوينه تخفيفا مكتوم، مضاف إلى الأجل و هو نائب عن الفاعل: أي أجله مكتوم، و كذا الكلام في ما بعده.المعنى:بيّن عليه السّلام في كلامه هذا ما أحاط على الانسان من الضّعف و المسكنة في ذاته و في مقابل مضادّاته.أمّا الأوّل فلخّصها في ثلاث: عدم العلم على مقدار عمره و موعد أجله فهو معرض الهلاك و الموت في كلّ حال و في أيّ ساعة فلا سبيل له إلى تحصين حياته حينا ما، و عدم الثّبات في صحّة أيّ أجزاء و أعضاء في وجوده و اكتنان العلل و الأمراض في وجوده فهو معرض البلاء و المرض في كلّ حين و لا سبيل إلى تحصين صحّته يوما ما و عدم إمكان صرف النظر عما يرتكبه من الأعمال و كتم ما يرتكبه على كلّ حال فعمله مكتوب محفوظ و هو معرض للسؤال عن صغيره و كبيره كما قال اللَّه تعالى: «وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا ما لِهذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً» (49- الكهف).و أمّا الثاني فلخّصها في ثلاث أيضا: يكون في ألم من بقّة ضعيفة تقرصه، و تقتله شرقة شربة ماء يشربها، و ينتن من عرقة تعرضه من جوفه فلا يقدر على دفع أهون ما يكرهه و معالجة أصغر ما يضادّه و كان ضعيفا عاجزا فمن أين النخوة و الكبرياء و الغفلة؟!الترجمة:فرمود: بيچاره آدميزاده، اجلش نهانست، و بيماريش در آستين و آستان و كردارش سپرده بنگهبان، پشّه اي آزارش، و گلوگيرى جرعه آبي كشدش و نم عرقي گند ندهش.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص212
و قال عليه السّلام: مسكين ابن آدم، مكتوم الاجل، مكنون العلل، محفوظ العمل، تؤلمه البقّه، و تقتله الشرقه، و تنتنه العرقه. «فرمود: بيچاره پسر آدم مرگش پوشيده است و بيماريهايش نهان، كردارش نگهداشته شده است، پشه اى آزارش مى دهد و جرعه گلوگيرى مى كشدش، و عرق او را گندناك مى كند.»
در اين عبارت خبر بر مبتدا مقدم شده است و در واقع چنين بوده است: «آدمى زاده بيچاره است.» و سپس فرموده است: بيچارگى او از كجاست و توضيح داده است كه به شش جهت است، مرگش پوشيده است و نمى داند چه هنگام فرو گرفته مى شود، بيماريش نهان است و نمى داند چه هنگام طغيان مى كند، كردارش هم نگاشته شده و محفوظ است همچنان كه خداوند فرموده است: «اى واى بر ما، اين چه نامه اى است كه هيچ گناه خرد و بزرگى را وانگذاشته مگر آنكه در شمار آورده است.»، و گزش پشه او را آزار مى دهد، و به گلو گرفتن آب او را مى كشد و هرگاه عرق مى كند گندناك مى شود و بوى بدنش دگرگون مى شود. كسى كه صفاتش چنين است به ناچار درمانده است و سزاوار نيست كه فخر فروشى و احساس ايمنى كند.