نگاهی به مسیحیّت و انجیل های چهارگانه

نگاهی به مسیحیّت و انجیل های چهارگانه

۱۴ دی ۱۳۹۳ 0

آیین مسیحیّت

بررسى مسیحیّت کنونى در خور مطالعه و بررسى همه جانبه است، چرا که اوّلاً پیروان آن از دیگر مذاهب بیشتر است، ثانیاً انتشار آن فعلاً در ممالک به اصطلاح متمدن اروپایى و آمریکایى است، ثالثاً از نظر وابستگى و پیوند آن با استعمار و جنبش هاى ضدّ اسلامى، و رابعاً به خاطر داشتن دستگاه هاى مجهّز تبلیغاتى حتّى در کشورهاى اسلامى. نخستین چیزى که در مسیحیّت امروز جلب توجّه مى کند موضوع تقسیم آن به مذاهب سه گانه معروف کاتولیک(1)، پُروتِستان(2) و اُرتودُکس(3) است.

1. فرقه کاتولیک

کاتولیک ها اکثریّت مسیحیان را تشکیل مى دهند، نامشان از واژه «کاتولیک» که به معنى کلیسا، کنیسه، هیأت گردانندگان کلیسا است مشتق شده و از کلیساى روم و پاپ پیروى مى کنند. کاتولیک ها تعلیمات مذهبى را فقط از پاپ و دستگاه کلیسا فرا مى گیرند و غیر آنها را صالح براى این موضوع نمى دانند.
کاتولیک ها به بهشت فروشى و مغفرت نامه و بخشش گناه به وسیله کشیشان و شفاعت مقدّسین عقیده دارند. آنها روح القدس را در عین حال از پدر و پسر مى دانند و معتقد به رهبانیّت شدید و تجرّد اجبارى کشیشان و ازدواج نکردن آنها در تمام عمر هستند.

2. فرقه اُرتودکس(4)

قرن ها بود که جامعه مسیحیّت تحت رهبرى کلیساى روم و پاپ ها قرار داشتند ولى رفته رفته از سوى روحانیان مسیحى روم شرقى (ترکیه فعلى و شبه جزیره بالکان) مخالفت هایى شروع شد و کشمکش هایى بر سر پاره اى از مسائل مذهبى میان آنها و کلیساى روم درگرفت. البتّه تضادهاى سیاسى میان روم شرقى و غربى تأثیر فراوانى در دامن زدن به این اختلافات داشت; در واقع روم شرقى براى تکمیل استقلال سیاسى خود به دنبال استقلال مذهبى مى گشت.
محافل کلیسایى شرقى با تجرّد اجبارى و ازدواج نکردن کشیشان مخالفت کردند و معتقد بودند که روح القدس ناشى از «پدر» است. مصونیّت پاپ ها را از خطا و اشتباه، که مورد قبول کلیساى روم و محافل وابسته به آن بود، مردود مى دانستند. همچنین اعتقاد داشتند که برگزارى مراسم مذهبى به زبان هاى معمول محلّى مجاز است. شفاعت و میانجیگرى مقدّسین را قبول نداشتند و معتقد بودند نجات مردم در گرو اعمالشان است.
تفکیک و جدایى کامل کلیساى روم شرقى از غربى هنگامى پى ریزى شد که پاپ لئوى چهارم، کشیش قسطنطنیه، پایتخت روم شرقى (استانبول کنونى) را تکفیر کرد.
سرانجام در قرن یازدهم میلادى این دو کلیسا کاملاً از هم تفکیک شدند و فرقه ارتودکس به صورتى مستقل درآمد که براى خود تشکیلات روحانى جداگانه اى داشتند.

3. فرقه پُروتِستان

در قرون وسطى(5) کلیسا ظلم و اجحاف عجیبى داشت و بر اثر قدرت مطلقه پاپ ها و جهل و نادانى اولیاى کلیسا به وضعیّتى افتضاح آمیز کشیده شده بود. بسیارى از مردم از این اوضاع به ستوه آمده بودند امّا جرأت قیام بر ضدّ دستگاه پرقدرت پاپ و خرافات آنها را نداشتند.
در گوشه و کنار زمزمه هایى مى شد امّا این نغمه هاى مخالف انسجام نداشت. تندروى هاى کلیسا، سوءِاستفاده از قدرت، سرکوب هرنوع جنبش علمى و اصلاحى، حمایت و دفاع از خرافات، بذر یک انقلاب مذهبى را در افکار روشنفکران مسیحى پاشیده بود.
تا اینکه در اواخر قرن پانزدهم میلادى، کشیش نسبتاً دانشمندى به نام «آراسموس» نوشته هایى در زمینه لزوم اصلاح کلیسا و نجات مسیحیّت انتشار داد و افکار را آماده تر کرد.
سرانجام مارتین لوتر(6) که او نیز از کشیشان بود، در اوایل قرن شانزدهم به مخالفت با دستگاه پاپ قیام کرد و نخست از مخالفت شدید با رسم «گناه بخشى» کلیسا و «مغفرت نامه» آغاز کرد و براى اوّل بار 95 مادّه اصلاحى خود را بر درِ کلیساى وتینبرگ نصب کرد.
کلیساى رُم نخست او را احضار نمود، او نرفت و به مخالفت خود ادامه داد تا اینکه از طرف پاپ لئوى دهم رسماً تکفیر شد. لوتر تکفیرنامه پاپ را در حضور جمعیّت آتش زد و چندى بعد براى نخستین بار به ترجمه اناجیل (عهد جدید) پرداخت که مورد مخالفت شدید پاپ بود.
بسیارى از روشنفکران دور او را گرفته و رسماً از او حمایت کردند تا آنجا که پاپ بر اثر نفوذ عمیق وى در قشرهاى وسیعى با آن همه قدرت، توانایى کوبیدن او را پیدا نکرد.
و به این ترتیب، افکار مخالف دستگاه پاپ ها تشکّل یافت و به صورت مذهب پروتستان آشکار گردید و «لوتر» به عنوان اصلاح طلب بزرگ مذهبى معرّفى شد.
پروتستان ها اعتراضات فراوانى بر دستگاه پاپ ها و عقاید و افکار آنها دارند.(7)
پروتستان ها دستگاه پاپ را به رسمیّت نمى شناسند و مراجعه به مکتب مذهبى را براى همه آزاد مى دانند. آنها با موضوع گناه بخشى و بهشت فروشى شدیداً مخالف هستند و رهبانیّت را غلط مى دانند و اصولاً مسائلى مانند «تثلیث» را غیر قابل طرح دانسته و درباره آن سکوت اختیار مى کنند. آنها ازدواج را براى همه، حتّى کشیشان، مجاز مى دانند و خود «لوتر» نیز ازدواج کرد.

مهم ترین کتاب مذهبى مسیحیان که تکیه گاه عموم فِرق مسیحى است و همچون کتاب آسمانى روى آنها تکیه مى کنند، مجموعه اى است که آن را «عهد جدید» مى نامند (در برابر تورات و کتاب هاى یهود که «عهد قدیم» نامیده مى شود). عهد جدید که مجموع آن بیش از یک سوم عهد قدیم نیست، از 27 کتاب و رساله هاى پراکنده در موضوعات کاملاً مختلف تشکیل یافته، به این ترتیب:بررسى اناجیل چهارگانه و کتب دیگر مسیحیان 

1. انجیل مَتّى(8)
این انجیل به وسیله «متّى» که از شاگردان دوازده گانه عیسى بود، در سال 38 میلادى و به عقیده برخى دیگر بین سال هاى 50 تا 60 میلادى نگارش یافته است.(9) و به این ترتیب معلوم مى شود که این انجیل مدّتى بعد از مسیح نوشته شده است.

2. انجیل مُرقُس(10)
«مرقس»، طبق تصریح کتاب قاموس مقدّس، از حواریّون نبود ولى انجیل خود را زیر نظر پُطرُس تصنیف کرد.(11) مرقس در سال 68 میلادى کشته شد و مى گویند وى مؤسّس کلیساى اسکندریه بود.(12) پُطرُس یا پَطرُس، از شاگردان دوازده گانه معروف عیسى و از اصحاب خاصّ او بود که نوشته اند: وى در سال 10 قبل از میلاد تولّد و در سال 67 میلادى وفات یافت. و به این ترتیب، انجیل مرقس نیز مدّت ها پس از عیسى نگارش یافته است.

3. انجیل لوقا
«لوقا» رفیق و همسفر پولُس رسول بود و چنانکه خواهیم دید پولس مدّتى پس از عیسى به دین مسیح گروید و در زمان وى یهودى متعصّبى بود. وفات لوقا را در حدود سال 70 میلادى نوشته اند و به گفته نویسنده قاموس مقدّس، تاریخ نگارش انجیل لوقا به زعم عمومى تخمیناً 63 میلادى است.(13)

4. انجیل یوحنّا
«یوحنّا» از شاگردان مسیح و از رفقا و همسفران پولس است و به گفته نویسنده قاموس مقدّس، غالب نقّادین تألیف آن را اواخر قرن اوّل می دانند و این انجیل بعد از اناجیل دیگر منتشر شده است.(14)
از بیانات فوق و از مندرجات این چهار انجیل که عموماً داستان کشته شدن مسیح و حوادث بعد از آن را شرح مى دهند به خوبى ثابت مى شود که همه این اناجیل سال ها بعد از مسیح نگاشته شده و حتّى مؤلّف دو انجیل از این چهار انجیل، غیر از شاگردان مسیح بوده اند.

5. کتاب اعمال رسولان یا اعمال حواریّون
این کتاب پنجمین کتاب عهد جدید است، از تصنیفات «لوقا» بوده و آن را مانند خاتمه اى بر انجیل خود نوشته و هم تاریخى است درباره کلیساى قدیم یعنى از سال 30 تا 63 میلادى. این کتاب حاوى اعمال همه حواریّون نیست بلکه تمام اعمال «پطرس» و «پولس» در آنجا مذکور است.(15) «لوقا» بنیاد اعمال و زحمات و تعلیمات دین مسیح را در انجیل خود بیان مى کند و در کتاب اعمال رسولان انتشار آن را بیان کرده است.(16)
از بیانات مزبور، اجمالاً وضعیّت این کتاب و مندرجات آن روشن شد. در ضمن استفاده مى شود که تاریخ تألیف آن پیش از سال 63 میلادى نبوده، زیرا وقایعى مربوط به این سال در آن ثبت شده است. نویسنده کتاب قاموس مقدّس نیز تألیف آن را در سال 63 یا 64 تأیید مى کند (اشاره کردیم که لوقا جزءِ شاگردان مسیح نبود).

6. پس از کتاب اعمال رسولان، چهارده رساله از 27 رساله عهد جدید را نامه هاى پولس تشکیل مى دهد که به نقاط مختلف و طوایف گوناگون نوشته است. بعضى از این نامه ها طولانى و متجاوز از بیست صفحه است (مانند نامه به رومیان) و بعضى از آنها بسیار کوتاه و چیزى در حدود یک صفحه است (مانند نامه پولس به فلیمون، از شخصیّت هاى مسیحى معاصر وى). پولس خود از شاگردان مسیح نبود. او در اصل یهودى اى سرسخت و متعصّب بود و با مسیحیان مخالفت شدید داشت. مى گویند در سال 37 میلادى در راه دمشق مسیح بر او آشکار گشت و ایمان آورد و در زمره مبلّغان فعّال و پرکار دین مسیح درآمد. وى براى تبلیغ مسیحیّت مسافرت هاى بسیارى به نقاط مختلف کرد و بین سال هاى 60 تا 70 میلادى کشته شد. نویسنده قاموس مقدّس، تاریخ انتشار نامه هاى چهارده گانه او را بین سال هاى 52 و 67 میلادى مى داند.

7. بیستمین رساله از کتاب ها و رساله هاى 27 گانه عهد جدید نامه «یعقوب» است. نویسنده قاموس مقدّس مى گوید: زعم عموم این است که این رساله را یعقوب برادر مسیح در اورشلیم تخمیناً در سال 45 میلادى نگاشت. اگر این تاریخ صحیح باشد این رساله زودتر از تمام نوشته هاى دیگر عهد جدید تألیف شده است.(17) این رساله مجموعه نصایحى است که یعقوب به یهودیان تازه مسیحى شده آن زمان نوشته است. ضمناً باید دانست که دو تن از دوازده شاگرد مسیح، یعقوب نام دارند که یکى را یعقوب کبیر و دیگرى را یعقوب صغیر مى نامند. در اینکه آیا این یعقوب برادر مسیح همان یعقوب صغیر است و همچنین در اینکه آیا این یعقوب برادر مادرى مسیح (از مریم)، یا برادر پدرى او (از یوسف نجّار به عقیده آنها) بوده، اختلاف است.

8. نامه هاى پطرس ـ رساله 22 و 23 عهد جدید از نامه هاى پطرس تشکیل یافته است.
پُطرُس(18) از شاگردان دوازده گانه مسیح (حواریّون) بلکه از اصحاب خاصّ او بود زیرا در میان حواریّون برخى افراد بیشتر مورد توجّه هستند که پطرس یکى از آنهاست. نویسنده کتاب قاموس مقدّس مى گوید: احتمال کلّى دارد که وى در سال 66 یا 68 میلادى جهان را بدرود گفته باشد. بعضى معتقدند انجیل مرقس نیز زیر نظر پطرس نگارش یافته است. امّا در مورد دو نامه فوق که پطرس به عنوان کلیساهاى آسیاى صغیر و یهودیان جدیدالایمان و جدیدالایمان هاى قبایل دیگر نگاشته، احتمال مى رود که نامه اوّل آن در حدود سال 48 میلادى یا بعد از آن نوشته شده باشد، چون به پاره اى از حوادث سال 48 میلادى در آن اشاره شده است.
نامه دوم نیز مسلّماً بعد از این تاریخ بوده است. مضمون این نامه ها، نصایح و پند و اندرزهایى است که پطرس به تازه مسلمانان آسیاى صغیر و امثال آنها داده، که نه جنبه وحى دارد و نه کتاب آسمانى.

9. نامه هاى یوحنّا ـ پس از نامه هاى پطرس به سه فقره از نامه هاى یوحنّا برخورد مى کنیم که به ترتیب رساله هاى 23 و 24 و 25 عهد جدید را تشکیل مى دهند. این نامه ها را یوحنّا که از حواریّون دوازده گانه است نگاشته. یکى از این نامه ها جنبه عمومى دارد و ممکن است که به ضمیمه انجیل خود به عنوان پاسخ به ایرادهایى نوشته که برخى مخالفان به شخصیّت عیسى داشته اند. دو نامه دیگر جنبه خصوصى دارد که یکى از آنها را براى زن ناشناسى به عنوان مبهم «خاتون» که احتمال مى دهند از زنان باشخصیّت و کاردان مسیحى بود نوشته، و نامه دوم خطاب به شخصى به نام غایوس است که او را براى صفات نیکى که داشته مدح و ستایش مى کند.
صاحب کتاب قاموس مقدّس در مورد غایوس احتمال مى دهد که او از رفقا و میزبانان پولس است که در برخى سفرهاى تبلیغى پولس همراه او بوده است. وى مى گوید: عموماً معتقدند که نامه هاى یوحنّا در اُفسس(19) به سال هاى 96 تا 98 میلادى نگارش یافته است.
از مطالب مزبور روشن شد که نامه هاى یوحنّا نیز همان وضعیّت سایر نامه ها و رسالات عهد جدید را دارد، افزون بر اینکه دو فقره از این نامه ها جنبه خصوصى دارد.

10. رساله 26 عهد جدید نامه یهودا است. این نامه ظاهراً به سال 66 میلادى منسوب است و به منظور تحذیر از پیروى معلّمان دروغین و شرکت در فساد نوشته شده است.(20)
نویسنده این نامه که مربوط به شرایط خاصّ آن روز و مبارزه با افراد به اصطلاح منحرف آن زمان بوده، از شاگردان دوازده گانه مسیح به نام یهودا است. ماهیّت این نامه نیز از بیانات مزبور معلوم شد.

11. مکاشفه یوحنّا ـ آخرین قسمت عهد جدید مکاشفه یوحنّا است که مى گویند آن هم در شهر افسس و تخمیناً در سال هاى 96 تا 98 میلادى نوشته شده است.(21)
از مندرجات این رساله به خوبى برمى آید که آن شرح خواب عجیب و غریبى است که یوحنّا دیده، او مشاهدات خود را در این خواب که آمیخته با نصایح و موعظه هایى است شرح مى دهد و به نام «مکاشفه» معروف شده است.
این بود وضعیّت اناجیل و سایر رساله هاى عهد جدید و چگونگى پیدایش آنها و مضامینى که در بر دارند.

اناجیل و سایر کتاب ها و رساله هاى عهد جدید بخشى از نوشته هایى است که شاگردان مسیح یا شاگردانِ شاگردان او سال ها پس از وى به رشته تحریر درآوردند.
از مجموع مطالعه بحث هاى گذشته مربوط به تاریخ نگارش انجیل هاى چهارگانه و سایر کتب عهد جدید و هویّت نویسندگان آنها، همچنین از مطالعه محتویّات این کتاب ها و گواهى مسیحیان، چنین به دست مى آید:

آیا اناجیل کتاب هاى آسمانى اند؟

اناجیل و سایر کتاب ها و رساله هاى عهد جدید بخشى از نوشته هایى است که شاگردان مسیح یا شاگردانِ شاگردان او سال ها پس از وى به رشته تحریر درآوردند.
اناجیل در حقیقت سیره و تاریخ زندگى و حتّى چگونگى کشته شدن مسیح (به عقیده مسیحیان) و بخشى از حوادث پس از او به ضمیمه مختصرى از تعلیمات وى است و رساله هاى دیگر نیز تاریخچه بخشى از فعّالیّت هاى تبلیغى شاگردان و تابعین مسیح در قرن اوّل میلادى است.
اکنون این پرسش پیش مى آید که در این صورت، کتاب آسمانى مسیح (یعنى مجموعه تعلیمات الهى و معارف و احکام و دستورهایى که از ناحیه خداوند به او وحى گردیده) چه شده است و کجا رفته؟ بى تردید آیاتى بر مسیح(علیه السلام) نازل شده، ولى چرا در زمان خود مسیح جمع آورى نگردیده، یا اگر گردآورى شده چگونه از بین رفته است؟
و اصولاً چرا مسیحیان این مطلب را به روى خود نمى آورند و حاضر نیستند توضیحات کافى و قانع کننده اى در این زمینه در اختیار بحث کنندگان بگذارند؟ مسلّماً آنها پاسخى قانع کننده ندارند و نمى توانند سرنوشت انجیل واقعى را (یعنى آیاتى که بر عیسى نازل شده است) کاملاً روشن سازند، لذا آن را کاملاً نادیده گرفته و محور تمام سخنان خود را کتاب ها و رساله هایى که بعد از مسیح به دست افراد مختلفى نوشته شده است قرار مى دهند و نام انجیل را هم بر چهار بخش از این کتاب ها مى گذارند با اینکه از پاره اى از مندرجات همین اناجیل برمى آید که مسیح داراى انجیل بوده است. مثلاً مرقس در جمله اوّل باب اوّل انجیل خود مى گوید: «ابتدا انجیل عیسى مسیح پسر خدا!» ولى پس از آن شرح حالات مسیح را بیان مى کند.
دومین پرسشى که در اینجا پیش مى آید این است که چرا با این اناجیل و نامه ها با آن کیفیّتى که خود مسیحیان به آن اعتراف دارند معامله وحى آسمانى مى شود و آن را تا این اندازه مقدّس مى شمرند با اینکه هیچ یک کتاب آسمانى نیست؟
مسیحیان براى این پرسش دو نوع پاسخ مى گویند:

اوّل ـ گاهی مى گویند: «منابع اطّلاعات نویسندگان اناجیل، مطالب و حقایقى بود که به وسیله رسولان، شاگردان و مردم آن عصر ایراد و تکرار مى شد و یک عنوان و شکل متّحدى بعد از قیام مسیح داشت و بدون شک بعضى از این وقایع پیش از نوشته شدن اناجیل به رشته تحریر درآمده».(22)
مطابق این نظریّه، منبع جمع آورى اناجیل اوّلاً برخى شاگردان مسیح و ثانیاً مطالبى بوده که در میان مردم دهان به دهان مى گشته، به اضافه بعضى از نوشته هاى قبلى بوده است که کمّ و کیف آن در دست نیست.
ولى این سخن از چند جهت قابل ایراد است:
1. شاگردان مسیح همه متّفقاً به نوشتن این اناجیل مبادرت نکردند بلکه در نوشتن هر انجیلى تنها یکى از شاگردان یا یکى از شاگرد شاگردان دست اندر کار بوده و چنانکه خواهیم دید خود این شاگردان نیز (طبق گفته اناجیل) افراد مورد اعتمادى نبوده اند و بعضى از آنها دست به جنایات عجیبى زدند. پس چگونه به چنین کتاب هایى که هر کدام به وسیله یک یا دو نفر نوشته شده مى توان اعتماد کرد، به خصوص که افراد کاملاً مورد اعتمادى هم نبوده اند.
2. هیچ دلیلى در دست نیست که نویسندگان اناجیل، نوشته هاى قبلى مربوط به زمان مسیح را در دست داشته اند و مطالبى را که از وى شنیده اند در زمان وى نوشته باشند، حتّى مورّخان مسیحى جرأت چنین ادّعایى را ندارند و مدرکى بر آن یافت نمى شود.
3. با توجّه به اینکه غالب مردم آن زمان بى سواد بوده اند و با توجّه به اینکه در نوشتن کتاب اصلى مسیح (مجموعه وحى هایى که بر او نازل شده) در زمان خود مسیح کوتاهى شده و یا اگر نوشته شده از میان رفته است، هرگز به شایعات و مطالبى که در افواه مردم آن زمان مشهور بوده (آن هم سال ها پس از مسیح) نمى توان به عنوان یک منبع قابل اعتماد تکیه کرد. در این اناجیل نیز کمتر مطلبى به عنوان تعلیمات آسمانى مسیح دیده مى شود بلکه چنانکه گفته شد غالباً شرح حال او و یارانش است.

دوم ـ گاهى براى اثبات درست بودن اناجیل، پا را از این فراتر نهاده و مى گویند: بعد از درگذشت مسیح، روح القدس مطالب اناجیل را به نویسندگان آنها وحى و الهام کرده، زیرا مسیح پس از آنکه از مردگان برخاست به میان آنان آمد و به همه آنها رسالت داد و در روز پنجاهم (پنجاه روز پس از شهادت او) همه شاگردانش ـ  طبق وعده اى که مسیح به آنها داده بود ـ از روح القدس پر شدند.
براى اثبات این مدّعا شواهدى از خود اناجیل اقامه کرده اند که نمونه آن را در اینجا مى آوریم:
در باب بیستم انجیل یوحنّا مى خوانیم: «و در شام همان روز که یکشنبه بود، هنگامى که درها بسته بود، جایى که شاگردان به سبب ترس از یهود جمع بودند، ناگاه عیسى آمده، در میان ایستاد و بدیشان گفت: سلام بر شما باد! و چون این را گفت دست ها و پهلوى خود را به ایشان نشان داد و شاگردان چون خداوند را دیدند شاد گشتند. باز عیسى به ایشان گفت: سلام بر شما باد! چنانکه پدر مرا فرستاد من نیز شما را مى فرستم و چون این را گفت دمید و به ایشان گفت: روح القدس را بیابید».(23)
طبق این بیان، عیسى چند روز پس از کشته شدن، در میان شاگردان خود آمد و براى معرّفى خود، آثار شکنجه را که در دست و پهلویش بود به آنها نشان داد و گفت: شما فرستادگان من هستید و در آینده اى نزدیک روح القدس به سراغ شما خواهد آمد.
سپس در کتاب اعمال رسولان مى خوانیم: «چون روز پنجاهم رسید همگى به اتّفاق یکجا بودند. ناگاه صدایى چون صداى باد شدید که مى وزید از آسمان آمد و همه آن خانه را که در آنجا نشسته بودند پر کرد... و همگى ایشان به روح القدس مملو شدند».(24)
این ادّعا نیز از جهات مختلفى مردود است زیرا:
اوّلاً هیچ گونه دلیلى بر رسالت شاگردان دوازده گانه مسیح به معنى نبوّت از جانب خدا و نزول وحى در دست نیست و جمله هایى که در بالا از اناجیل و سایر کتاب هاى عهد جدید نقل شد ـ و جملات مشابه آنها ـ کمترین دلالتى بر این موضوع ندارد.
امّا عبارتى که از انجیل یوحنّا نقل شد کاملاً بر خلاف دلالت دارد، زیرا این عبارت مى رسانَد که شاگردان مسیح، رسول و فرستاده او بودند نه رسول و فرستاده خدا; مانند مبلّغانى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) براى دعوت اقوام دیگر به نقاط مختلف مى فرستاد.
امّا پر شدن حواریّون از روح القدس، که از کتاب اعمال رسولان نقل کردیم، به هیچ وجه به معنى نزول وحى نیست بلکه کلمه روح القدس در انجیل گاهى به معنى کمک هاى غیبى و معنوى، یا فطرت توحید و ایمان به خدا که شامل همه افراد مؤمن مى شود استعمال مى گردد. شاهد گویاى این مدّعا، جمله پنجم از باب پنجم رساله پولس بردیسان است آنجا که مى گوید: «زیرا که محبّت خدا در دل هاى ما به روح القدس که به ما عطا شد ریخته شده است».
واضح است که در این عبارت، اعطاى روح القدس به معنى نبوّت و رسالت نیست، بلکه به معنى روح ایمان و مددهاى معنوى نسبت به همگان است.
از همه گذشته چگونه مى توانیم با انجیل هایى که وضعیّت آن مشکوک و فعلاً مورد بحث ماست، صدق و درستى خود آنها را ثابت کنیم؟ آیا به گفته یوحنّا یا پولس و امثال آنها، موقعیّت و مقام خود و همردیفانشان را مى توان اثبات کرد؟
آیا مى توان خود اناجیل را شاهد صدق اناجیل گرفت؟ بنابراین باید اعتراف کرد که مسأله نبوّت حواریّون، افسانه اى بیش نیست که براى سرو سامان دادن به اوضاع بى سرو سامان اناجیل فعلى اختراع شده است; وگرنه هیچ گونه مدرکى براى این ادّعا در دست نیست.
ثانیاً: معلوم نیست چرا روح القدس که زحمت کشید و انجیل عیسى را ـ که احتمالاً پس از عیسى در جریان مبارزه شدید یهود با مسیحیان از بین رفته بود ـ مجدّداً براى مسیحیان آورد، تنها یک انجیل درستِ مطابق تعلیمات اصلى مسیح در اختیار آنها قرار نداد؟ چرا چهار انجیل بر چهار تن از شاگردان با عبارات گوناگون و گاهى با مطالب مختلف و احیاناً متناقض و بر ضدّ هم (چنانکه توضیح آن خواهد آمد) نازل گردانید؟!

ثالثاً: بسیارى از مندرجات اناجیل، شرح مشاهدات شخصى حواریّون و حوادثى است که خود شاهد و ناظر آن بوده، یا از دیگران شنیده اند و جنبه وحیانى ندارد و اگر فرضاً وحى آسمانى به وسیله روح القدس باشد تشخیص آن از استنباطات و مسموعات نویسندگان اناجیل ممکن نیست.
رابعاً: از پاره اى از مندرجات اناجیل برمى آید که شاگردان مسیح چنان افراد مورد اعتمادى نبودند که شایستگى مقام رسالت را داشته باشند.

اما در مورد شاگردان مسیح باید افزود که آنها در آغاز دوازده تن بودند به نام هاى، پطرس و یوحنّا و متّى و یعقوب و اندریاس و فیلپس و توما و برثولما و یعقوب بن حلفى و شمعون غیور و یهودا برادر یعقوب و یهودا اِسخریوطى.(25)
یهوداى اِسخریوطى در زمان مسیح از خاصّان و نزدیکان او و امین بیت المال بود ولى طبق شهادت عهد جدید، در بیت المال خیانت کرد و اموال فقرا را دزدید.
و همو بود که در خون مسیح ـ به عقیده مسیحیان ـ شرکت جست و در برابر مبلغى بسیار مختصر او را تسلیم دشمنان کرد; ازاین رو وى را از زمره شاگردان مسیح طرد کردند و شخص دیگرى را به نام «مَتِیاس» به جاى او برگزیدند.(26)
در مورد سایر شاگردان نیز در اناجیل، مذمّت هاى شدیدى دیده مى شود، از جمله اینکه:
1. در آن شب که عیسى به دست یهودیان گرفتار شد، همه او را رها کرده و متفرّق شدند و هر یک به نزد خاصّان خود رفتند، چنانکه انجیل یوحنّا مى گوید: «اینک ساعتى آمده که متفرّق خواهید شد هر یکى به نزد خاصّان خود و مرا تنها خواهید گذاشت».(27)
در انجیل متّى نیز مى خوانیم: «در آن وقت جمیع شاگردان او را گذارده گریختند!»(28)
و به این ترتیب، پیشوا و بزرگ و استاد خود را در سخت ترین وضعیّت رها کرده و از حمایت و فداکارى در راه او مضایقه کردند و گریختند.
2. درباره پطرس که از بزرگ ترین و مقرّب ترین شاگردان مسیح است و در شب هجوم یهود نیز مقدارى ایستادگى به خرج داد، مى خوانیم: در آن شب هنگامى که مکرّر از او پرسیدند آیا عیسى را مى شناسى؟ از ترس جان خود سه مرتبه عیسى را انکار کرد، حتّى بر او لعن فرستاد و قسم خورد که من اصلاً او را نمى شناسم.(29)
در حالى که قبلاً مسیح به او گفته بود قبل از بانگ خروس سه مرتبه مرا انکار خواهى کرد و او در پاسخ گفته بود اگر هم کشته شوم چنین نمى کنم.(30)

آیا با چنین نقاط ضعفى که در شاگردان مسیح ـ البتّه طبق شهادت اناجیل موجود ـ بوده است مى توان باور کرد که آنها پیامبر باشند و از طرف خداوند بر آنها وحى نازل شود و مأمور هدایت مردم گردند؟! کسانى که از ترس جان خود، در سخت ترین لحظات هر چیز را فراموش کنند و فرار را بر قرار اختیار نمایند، یا بر پیشواى خود لعن فرستند با آنکه تمام جریان را قبلاً از پیشواى خود شنیده بودند و قول فداکارى داده بودند، چگونه صلاحیّت مقامى به آن عظمت دارند؟!

سؤال:
ممکن است به ما ایراد کنند که اگر غیر مسلمانان در صحّت اناجیل موجود تردید کنند جا دارد ولى مسلمانان حق ندارند در آن تردید نمایند، زیرا قرآن در آیات بسیارى صحّت اناجیل موجود در زمان پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) را تأیید و تصدیق کرده است و اگر تحریفى در اناجیل رخ داده باشد مسلّماً مربوط به قبل از آن زمان است; بنابراین، اناجیل موجود که عیناً همان اناجیل زمان نزول قرآن است، از نظر مسلمانان باید محترم شمرده شود. قرآن در آیه 41 سوره بقره مى فرماید: (مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ) و در آیات بسیارى از جمله 89 و 101 سوره بقره مى فرماید: (مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ) و در آیه 48 سوره مائده مى فرماید: (وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ).
پاسخ:
برخى بزرگان(31) در پاسخ آیاتى که تعبیر به (مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ) یا (مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ) شده است فرموده اند که منظور این است: «کَوْنُهُ مُصَدِّقاً لِما مَعَ اَهلِ الکِتابِ مِنَ التَّوحیدِ وَبُطلانِ الثَّنَوِیَّةِ وَمِن الإعتقادِ بِالوَحىِ وَنُبُوَّةِ الأنبیاءِ وَالصَّالِحینَ وَنُزُولِ الکُتُبِ المُقَدَّسَةِ وَیَومِ القِیامَةِ».
مختصر اینکه قرآن مجید اصول معارف حقّه دینى را که اهل کتاب با آن آشنایى داشتند تصدیق مى کند بدین رو «لِما مَعَهُم» فرموده، نه لِما مَعَهُم مِنَ الکِتابِ.
سپس شاهدى بر این مطلب ذکر کرده، مى گوید: قرآن چگونه ممکن است تمامى مندرجات تورات و انجیل موجود را تصدیق کند با اینکه در آیات خود ضمن بیان سرگذشت پیامبران گذشته، بسیارى از نسبت هاى ناروایى را که به آنها مى دادند تکذیب کرده، با این حال چگونه ممکن است همه آن کتاب ها را تصدیق کند؟
و در مورد آیاتى که تعبیر به «مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ» شده، مى فرماید: منظور از جمله «بَیْنَ یَدَیْهِ» تقدّم زمانى است نه مکانى، زیرا قرآن شخص نیست که از نظر مکان جلو یا عقب داشته باشد; بنابراین، منظور از آیات مزبور تصدیق کتاب هاى آسمانى است که پیش از قرآن نازل گردیده. بدیهى است کتاب هایى که مورد تصدیق قرآن هستند همان کتاب هاى اصلى غیر محرّف است که در زمان انبیاى گذشته وجود داشته اند نه کتاب هاى موجود.(32)
ولی به نظر می رسد آیات مزبور عموماً معناى دیگرى را تعقیب مى کند و اشاره به حقیقت دیگرى است و آن اینکه آیات مختلفى از قرآن گواهى مى دهد که نشانه هاى پیامبر اسلام و آیین او در همان کتاب هاى محرّف که در دست یهود و نصاراى آن زمان بوده وجود داشته، زیرا مسلّم است منظور از تحریف کتاب هاى آسمانى این نیست که تمام کتاب هاى موجود باطل و بر خلاف واقع است، بلکه به یقین بخشى از تورات و انجیل واقعى در لابه لاى همین کتاب ها وجود داشته و دارد و نشانه هاى پیامبر اسلام یا در همین کتاب ها و یا سایر کتاب هاى مذهبى که در دست یهود و نصارى بوده، وجود داشته است (الان هم اشاراتى در آنها هست).
و به این ترتیب، قیام پیامبر و دعوت او و کتاب آسمانى وى عملاً تمام آن نشانه ها را تصدیق کرده و با آن مطابقت داشته است چنانکه در جمله (قَد صَدَّقتَ الرُّؤیَا)(33) یعنى کار تو مطابق خوابى است که دیده اى!
و در آیه (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولُ النَّبِّىَّ الاُْمِّىَّ الَّذِى یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِى التَّورَیةِ وَالاِْنْجِیلِ)(34) این حقیقت صریحاً بیان گردیده است.
در آیات دیگرى نیز این مطلب وارد شده که نشانه هاى پیامبر اعظم در کتاب هاى مزبور بوده است. از جمله شواهد روشن بر این معنى، آیه 41 سوره بقره است که مى فرماید: (ءَامِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ وَلاَ تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِر بِهِ وَلاَ تَشْتَرُوا بِـَایَاتِى ثَمَنًا قَلِیلاً).(35)
منظور از گرفتن «ثَمَن قَلیل» در برابر آیات خدا چیست؟ از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود که جمعى از علماى اهل کتاب هنگامى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) با همان نشانه ها ظهور کرد، کتاب هاى خود یا آیاتى را که مربوط به پیامبر بود پنهان کردند تا بتوانند چند روزى دیگر بر پیروان خود حکومت کنند.
مخصوصاً در شأن نزول آیه فوق نقل شده که «حُیّى بن اَخطَب» با چند تن از علماى یهود هر سال در منزل یکى از یهودیان میهمانى داشته، او به خاطر ادامه این گونه میهمانى ها حاضر نشد که آیات مربوط به نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را از کتاب هاى مذهبى خود فاش کند.
برخى تفاسیر معروف اسلامى، مانند مجمع البیان مرحوم طبرسى در تفسیر آیه 41 سوره بقره همین معنى را اختیار کرده اند.
در هر صورت آیات مزبور چیزى جز تصدیق عملى قرآن و پیامبر نسبت به نشانه هاى حقّانیّت آنها در کتاب هاى گذشته نمى رساند و کوچک ترین دلالتى بر تصدیق تمام مندرجات تورات و اناجیل ندارد.اناجیل کنونى نمى تواند کتاب آسمانى بوده باشد، زیرا اوّلاً بسیارى از مندرجات و محتویّات آنها زننده و دور از منطق و سست و بى اساس است. ثانیاً مندرجات آنها داراى تناقض و اختلاف است.

از بحث هاى گذشته این حقیقت روشن شد که هیچ یک از اناجیل موجود و سایر کتاب هاى بیست و هفتگانه عهد جدید، کتاب آسمانى اى که بر حضرت مسیح(علیه السلام) نازل گردیده نیست و همه مورّخان مسیحى نیز معترفند که این کتاب ها بعداً نگارش یافته و از دادن توضیح قانع کننده درباره اینکه انجیل واقعى (کتاب آسمانى مسیح) چه شده است عاجزند.

 

محتواى اناجیل و سایر کتب عهد جدید

اکنون مى خواهیم قطع نظر از مدارک تاریخى و اعترافات صریح مزبور، خود اناجیل را از نظر محتویّات، مطالعه و بررسى کنیم.
این مطالعات و بررسى ها به ما اطمینان مى دهد که اناجیل کنونى نمى تواند کتاب آسمانى بوده باشد، زیرا اوّلاً بسیارى از مندرجات و محتویّات آنها زننده و دور از منطق و سست و بى اساس است. ثانیاً مندرجات آنها داراى تناقض و اختلاف است.
براى اثبات بخش اوّل دو نمونه زیر کافى است:

1. در جمله هاى مختلفى از اناجیل، عیسى خداوند معرّفى شده است. فى المثل در انجیل مرقس از قول مسیح چنین نقل مى کند: «چگونه کاتبان مى گویند مسیح پسر داوود است... خود داوود او را خداوند مى خواند، پس چگونه او را پسر مى باشد (یعنى پسر او مى باشد) و عوام النّاس کلام او را به خشنودى پذیرفتند».(36)
همین مطلب در انجیل متّى درباره عیسى نقل شده، آنجا که مى گوید: «عیسى از ایشان پرسیده، گفت: درباره مسیح چه گمان مى برید؟ او پسر کیست؟ بدو گفتند: پسر داوود! گفت: پس چطور داوود در روح او را خداوند مى خواند چنانکه مى گوید: خداوند به خداوند من گفت: به دست راست من بنشین تا دشمنان تو را پاى انداز تو سازم، پس هرگاه داوود او را خداوند مى خواند چگونه پسرش مى باشد».(37)
نظیر این تعبیر در اناجیل دیگر نیز وجود دارد. زننده بودن این تعبیر جاى تردید نیست، چه اینکه ظاهر آن شرک آشکار و دعوى الوهیّت مسیح است.

2. در انجیل یوحنّا تبدیل شدن آب به شراب ناب را از نخستین معجزات مسیح معرّفى مى کند، آنجا که مى گوید: «عیسى و شاگردانش را نیز به عروسى دعوت کردند و چون شراب تمام شد مادر عیسى بدو گفت شراب ندارند. (تا آنجا که مى گوید) عیسى بدیشان گفت: قدح ها را از آب پر کنید و آنها را لبریز کردند پس بدیشان گفت: الان بردارید و به نزد رئیس مجلس ببرید پس بردند و چون رئیس مجلس آن آب را که شراب گردیده بود بچشید و ندانست که از کجاست لیکن نوکران که آب را چشیده بودند مى دانستند، رئیس مجلس داماد را مخاطب ساخته بدو گفت هر کسى شراب خوب را اوّل مى آورد چون مست شدند بدتر از آن را، لیکن تو شراب خوب را تا حال نگاه داشتى!! و این ابتداى معجزاتى است که از عیسى در «قاناى جلیل»(38) صادر گشت و جلال خود را ظاهر کرد و شاگردانش به او ایمان آوردند».(39)
و عجیب تر اینکه در جمله هایى که در انجیل متّى از مسیح در روز پیش از شهادتش (به عقیده مسیحیان) نقل شده، صریحاً شراب را «خون مسیح» معرّفى مى کند، آنجا که مى گوید: «و چون ایشان (یعنى شاگردانش) غذا مى خوردند عیسى نان را گرفته، برکت داد و پاره کرده به شاگردان داد و گفت: بگیرید و بخورید این است بدن من! و پیاله را گرفته شکر نمود و بدیشان داد و گفت همه شما از این بنوشید زیرا که این است خون من!... امّا به شما مى گویم که بعد از این از میوه مو نخواهم نوشید تا روزى که آن را با شما در ملکوت پدر خود تازه آشامم!».(40)
مسیحیان امروز هم براى تجدید آن خاطره، مراسمى به نام «عشاى ربّانى» برپا مى سازند و نان و شراب را به نام جسم و خون مسیح! با آداب خاصّى میان افراد خود تقسیم مى کنند.
اکنون این پرسش پیش مى آید مایعى که آثار سوءِ آن بر جسم و جان انسان محسوس است و زیان هاى بهداشتى آن در تمام کتاب هاى بهداشتى نوشته شده و از نظر مفاسد اخلاقى و اجتماعى نیز زیان هایى غیر قابل انکار دارد و حتّى کسانى که به آن آلوده هستند مانند معتادان به موادّ مخدر، در عین اینکه از اثر تخدیرى آن لذّتى زودگذر مى برند به زیان آن معترفند، با این حال چگونه مى توان پذیرفت پیامبرى که راهنماى اخلاقى مردم است شراب سازى کند، سهل است، نخستین معجزه اش ساختن شراب باشد و او و شاگردانش در مجلس عمومى آنچنان میگسارى کنند؟! و شگفت آور اینکه شراب را خون خود معرّفى کند; خونى که در عروق انسان جریان دارد و مایه حیات و ادامه زندگى اوست.
آیا ممکن است کتابى که محتویّاتش از این قبیل است یک کتاب آسمانى و راهنماى بشر باشد؟

__________________________
پی نوشت:

(1). Catholic
(2). Protestant
(3). Orthodoxy
(4). «ارتودکس» در لغت به معنى صاحب عقیده درست و معتدل است.
(5). مورّخان امروز دوران میان سال 500 میلادى تا 1500 را «قرون وسطى» مى نامند و آن را دوران فقر و بى نظمى و جهل و خرافات اروپا و پرتگاهى میان دو قلّه تمدّن باستان و معاصر تلقّى مى کنند.
(6). Martin lother.
(7). «پروتستان» در اصل از واژه Protest به معنى اعتراض گرفته شده است.
(8). «متّى»، بر وزن «حتّى»، در اصل به معنى خدابخش است.
(9). مستر هاکس، کتاب قاموس مقدّس، ص 782.
(10). مَرقُس یا مُرقُس (به فتح و ضمّ میم)، هر دو ضبط شده است.
(11). قاموس مقدّس، ص 792.
(12). المنجد فى الادب والعلوم.
(13). قاموس مقدّس، ص 772.
(14). همان، ص 966.
(15). قاموس مقدّس، ص 80.
(16). همان، ص 81.
(17). قاموس مقدّس، ص 958.
(18). گاهى «پَطرُس» و «پِطرُس» نیز خوانده اند.
(19). «اُفسس» که گاهى «اُفسوس» نیز گفته مى شود، از شهرهاى معروف آسیاى صغیر بوده است.
(20). قاموس مقدّس، ص 982.
(21). قاموس مقدّس، ص 967.
(22). قاموس مقدّس، ص 112.
(23). انجیل یوحنّا، جمله هاى 19 ـ 22.
(24). اعمال رسولان، باب 2، جمله هاى 1 ـ 4.
(25). «اِسخریوط» در اصل مرکّب از دو کلمه «اس» به معنى مرد و «خریوت» است که یکى از شهرهاى فلسطین بوده است.
(26). اسامى شاگردان دوازده گانه و آن که به جاى «یهودا اسخریوطى» انتخاب گردید، در باب اوّل اعمال رسولان آمده است.
(27). انجیل یوحنّا، باب 16، شماره 32.
(28). انجیل متّى، باب 26، شماره 56.
(29). همان، شماره هاى 69 ـ 75.
(30). همان، شماره 35.
(31). علاّمه بلاغى در الرحلة المدرسیه.
(32). تلخیص از الرحلة المدرسیه، ص 232 ـ 236.
(33). ترجمه: «آن رؤیا را تحقّق بخشیدى» سوره صافّات، آیه 105.
(34). ترجمه: «همان کسانى که از فرستاده (خدا)، پیامبر «اُمّى» (و درس نخوانده) پیروى مى کنند; پیامبرى که صفاتش را در تورات و انجیلى که به صورت مکتوب نزدشان است، مى یابند». سوره اعراف، آیه 157.
(35). ترجمه: «و به آنچه نازل کرده ام ایمان بیاورید; که نشانه هاى آن با آنچه در کتاب شماست مطابقت دارد; و نخستین کافر به آن نباشید; و آیات مرا به بهاى ناچیزى نفروشید».
(36). انجیل مرقس، باب 12، جمله هاى 35 ـ 37.
(37). انجیل متّى، باب 22، جمله هاى 44 و 45.
(38). یکى از شهرهاى فلسطین است.
(39). انجیل یوحنّا، باب دوم، جمله هاى 2 ـ 12.
(40). انجیل متّى، باب 26، جمله هاى 26 ـ 30.

منبع:
مسیحیت در دنیاى کنونى، آیة الله مکارم شیرازى

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث