نقش امام در حفظ دين و رهبرى امت
۱۴ بهمن ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلامنقش اعتقادى و فرهنگى امام
پيامبر اسلام با عرضه دين كامل و جامع، تحولى همه جانبه در جامعه آن روز پديد آورد كه آثار آن تا به امروز ادامه داشته و در حال گسترش نيز هست. پيداست كه اگر تعليمات پيامبر (ص) توسط افراد معصومى ادامه پيدا مى كرد و زمام امور جامعه به دست آنان مى افتاد، وضع جهان امروز، غير از اين بود كه اكنون مى بينيم.
در اينجا بطور فشرده عواملى را كه ممكن بود در به انحراف كشاندن دين و فرهنگ جامعه نوپاى اسلامى مؤثر باشد بررسى مىكنيم تا ببينيم امام چه نقشى در حراست از دين و امت دارد و اگر جامعه آن روز رهبرى اهل بيت پيامبر (ص) را پذيرفته بود، چگونه از انحرافات مختلف محفوظ مى ماند و در فهم دينى راه خطا نمى رفت.
الف- بقاى رسوبات اعتقادى و فرهنگى زمان جاهليت:
هر چند پيامبر اسلام توانست مردم را از بت پرستى به خداپرستى در آورد و افراد زبده و ممتازى تربيت كند، امّا پيداست جامعه اى كه سالهاى طولانى به بت پرستى عادت داشته و به جهان بعد از مرگ اعتقادى نداشته و فرهنگ تفاخر به نياكان و امتيازات قبيلگى بر اذهان آنان حاكم بوده و ... به اين زوديها دست از اين خرافات بر نمى دارد و ممكن است افراد كم ايمان يا منافقانى كه به خاطر شرايط محيط، در ظاهر به اسلام گرايش پيدا كرده اند، اگر هم نتوانند دوباره شعار بت پرستى را تجديد كنند، انحرافات اعتقادى و فرهنگى ديگرى براى جامعه پديد آورده و فرهنگ جاهليّت را زنده كنند. شاهد براين مطلب آنكه در زمان خود پيامبر (ص) نيز چنين افرادى، بارها و حتّى در آخرين روزهاى عمر آن حضرت با پيامبر (ص) مخالفت كردند.
ابن عباس نقل مى كند كه رسول خدا (ص) (در ساعات آخر عمرش) فرمود: لوح و دواتى بياوريد براى شما نوشته اى بنويسم كه بعد از من هرگز گمراه نشويد پس (بعضى از افرادى كه آنجا بودند) گفتند: رسول خدا هذيان مىگويد. « مسند امام احمد بن حنبل، ج 1، ص 355.»
ب- بازى كردن منحرفان با آيات قرآن:
قرآن مطالب خود را به صورت كلى عرضه كرده و اگر امام معصوم نباشد كه با علم الهى خود مراد خدا را تبيين كند، هر دستهاى از مردم مى تواند براى خود عقيده و مسلكى اتخاذ كند و براى اثبات صحّت آن به قرآن استدلال كرده و از آن براى خود كمك بگيرد و در نتيجه فرقه ها و مسلكهاى مختلفى پيدا مى شود كه خود پيامبر نيز از آن خبر داده است. « ر. ك. سنن ترمذى، ج 4، ص 134»
امام به عنوان وارث علم و كمالات پيامبر (ص)، راه آن حضرت را ادامه داده مى تواند جلوى لغزشهاى اعتقادى و فرهنگى جامعه بايستد، گمراهان را هدايت و بدخواهان را به كيفر خود برساند تا جامعه به سلامت در ساحل نجات پهلو بگيرد و به اهداف آفرينش برسد.
نقش امام معصوم در حفظ عقيده و اخلاق امّت همانند طبيبى است كه با تزريق واكسن، سلامت فرد را در برابر بيماريهاى واگير بيمه مىكند. جامعه اسلامى بعد از پيامبر (ص) هر چند با نپذيرفتن امامت و رهبرى اهل بيت رسول خدا (ص)، ضربههاى جدّى خورد، امّا اگر همان تعليمات امامان نبود، انحرافات اعتقادى و فرهنگى بيشترى دامنگير مردم مىشد.
اسحاق بن عمار مىگويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود:به حقيقت كه زمين هيچ گاه از وجود امام خالى نمىشود، براى اينكه اگر مسلمانها چيزى را به اسلام افزودند امام آنها را به اسلام راستين باز گرداند و اگر چيزى از آن كاستند، امام چهره تمام و جامع آن را بيان كند. « اصول كافى، ج 1، ص 178»
همانند امام صادق (ع) كه در زمان خود با كافران (ماترياليستهاى آن زمان) متكلمان، صوفيها و مكتبهاى فقهى منحرف برخورد مى كرد و اسلام واقعى را تبليغ مى نمود.
همچنين حضرت رضا (ع) با پيروان مذهبهاى مختلف بحث و گفتگو مى كرد وهمه را با برهان و استدلال مجاب مى كند. همين طور بقيه امامان طبق شرايطى كه بر ايشان فراهم مىشد، اسلام ناب محمّدى را تبليغ مىكردند. «ر. ك. احتجاج طبرسى و عيون اخبار الرضا( ع).»
نقش سياسى امام
پيامبر اسلام (ص) بنيان يك حكومت الهى را پى ريزى كرد، پيداست كه اگر امام معصومى رهبرى سياسى حكومت بعد از پيامبر (ص) را به عهده نگيرد، اين موهبت آسمانى بازيچه دست هوسبازان و جاه طلبان گشته و دين و حكومت وسيلهاى براى رسيدن به مقاصد دنيوى آنها مىشود. نقش امام در اين زمينه، جلوگيرى از دستاويز شدن حكومت الهى پيامبر (ص) توسط افراد پست و هدايت مردم و سازماندهى نيروها و استعدادهاى جامعه به سوى يك زندگى شرافتمندانه و الهى است تا بيشترين استفاده را از امكانات موجود ببرند.
امام رضا (ع) در اين زمينه چنين فرمود:امامت، زمامدارى دين و نظام مسلمانان و موجب صلاح دنيا و عزّت مؤمنان است، تماميّت نماز و زكات و روزه و حج و جهاد به امام است و زيادى فىء و صدقات (ماليات اسلامى) و جريان حدود و احكام و منع مرزها و اطراف (كشور اسلامى از دستبرد ظالمان) با وجود امام امكان پذير است. « اصول كافى، ج 1، ص 200،»
نقش امام در برقرارى عدالت اجتماعى
امام مسؤول برقرارى عدالت اجتماعى و توازن اقتصادى بين گروههاى مختلف جامعه و مسؤول مبارزه با هر گونه استثمار و فقر مىباشد. او بايد به تمامى افراد مملكت يكسان بنگرد و در توزيع بيت المال به كسى ظلم و اجحاف نكند. وظايف امام را در برقرارى عدالت اجتماعى در امور زير مىتوان خلاصه كرد:
الف- مبارزه با استثمار و هر گونه بهره كشى ظالمانه از مردم:
حضرت على (ع) در مبارزه با كسبهاى حرام و روشهاى ظالمانه در تلاشهاى اقتصادى، در نامهاى به مالك اشتر، بعداز آنكهدر مورد نيكى به تاجران و صنعتگران سفارش مىكند، چنين مى نويسد:«با همه اين سفارشها كه درباره ايشان شد، بدان كه در بسيارى از آنان صفت سختگيرى بىاندازه و بخل ورزى زشت و نكوهيده و احتكار اشياء براى گرانفروشى و به دلخواه نرخ نهادن در فروختنيها وجود دارد ... پس از احتكار جلوگيرى كن كه رسول خدا (ص) از آن منع فرموده است. كسب و كار در ميان مردم بايد بر موازين عدالت و راستى و نرخهاى مناسب اجناس، استقرار يابد تا موجب اجحاف و ستم نسبت به هيچ يك از خريداران و فروشندگان نشود. پس هر كس كه بعد از ابلاغ و اخطار تو همچنان دست به احتكار و اجحاف بزند، او را به كيفر برسان، ولى در كيفر دادن از حدّ اعتدال تجاوز نكن. « نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 1017.»
ب- جمع آورى ماليات و توزيع عادلانه آن:
در اين زمينه نامه على (ع) را به يكى از مأمورين مالياتىاش بررسى مى كنيم:با پرهيزكارى و ترس از خداوند بىهمتا، به سوى مردم حركت كن ... سپس بگو: اى بندگان خدا، ولىّ خدا و جانشين او مرا به سوى شما فرستاده تا حق و سهم خدا از دارايىتان را، از شما بستانم. آيا در ميان اموال شما حقى براى خدا هست كه به ولىّ او بپردازيد؟ اگر يكى از آنها اظهار كرد كه در مال من حقى- زكات- نيست، هرگز به بازرسى گفتارش اقدام مكن و اگر گفت درمال من حقى هست، بىآنكه او را بترسانى يا بر او سختبگيرى يا او را به دشوارى افكنى، به همراهش برو و هر چه كه خودش از طلا و نقره به تو داد، بگير. « نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 879.
ج- مبارزه با تبعيضها:
امام مسؤول بيت المال مسلمانهاست و بايد در مصرف آن كوچكترين تبعيضى روا ندارد. عملكرد حضرت على (ع) در دوران حكومتش گواه اين مطلب است. او با برادرش عقيل چنين برخورد مىكند:سوگند به خدا، كه برادرم عقيل را در شدّت فقر ديدم كه يك من گندم از اموال عمومى از من درخواست كرده بود و كودكان خردسال او را مى ديدم كه از شدّت فقر پريشانند و موهايشان غبارآلود و رنگ چهرههايشان چنان تيره است كه گويا به رنگ سياه آلوده اند و عقيل خواسته خود را با تأكيد و اصرارى هر چه تمامتر و با تكرار سخنان خود مطرح مى كرد و من به گفتارش گوش فرا مى دادم. او گمان كرده بود كه من دينم را به او فروختهام و از راه هميشگى دست بر مىدارم و به دنبال او مىروم. پس تكهاى از آهن را براى او گداختم و سرخ كردم و آن را نزديك تنش بردم تا عبرت گيرد. پس همچون بيمار دردمندى به ناله آمد و چيزى نمانده بود كه از اثر آن بسوزد. به او گفتم: اى عقيل، مادران جوان از دست داده در سوگ تو بگريند، از آهن پارهاى كه آدمها براى بازى كردن سرخ مى كنند، فرياد برمى آورى، در حالى كه مى خواهى مرا به سوى آتش سوزانى كه خداوند قدرتمند به خاطر خشمش بر افروخته، سوق دهى. تو از اين آتش مىنالى و من از آن جهنّم سوزان ننالم؟! « نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 713.»
د- هماهنگى با پايين ترين قشرهاى جامعه:
از آنجا كه امام رهبر جامعه است، بايد چنان زندگى كند كه فقيران احساس حقارت نكنند. حضرت على (ع) ضمن نامهاى به عثمان بن حنيف، استاندار بصره چنين مىنويسد:چه دور است كه هواى نفس بر من پيروز شود و حرص زياد مرا به برگزيدن طعامها وادارد، در حالى كه شايد در حجاز يا يمامه كسى باشد كه آرزوى يك قرص نان را داشته و سير شدن رابه ياد ندارد يا چه دور است كه من با شكم پر بخوابم و پيرامون من شكمهاى گرسنه و جگرهاى گرم (تشنه) باشد. آيا به القاب «اميرمؤمنان و زمامدار مسلمانها» بسنده كنم، در حالى كه در رنجهاى روزگار با آنان همدرد نبوده يا در تلخى زندگى پيشاپيش آنان نباشم؟ « نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 670.»
نقش امام در رهبرى جهاد اسلامى
بعد نظامى اسلام، با عنوان مقدس جهاد معرفى مى شود. جهاد از عبادات و از فروع مهم دين اسلام بوده و مجاهد كسى است كه در پاسدارى از دين و سرزمين اسلام، با دشمنان خدا مبارزه مىكند. امام بحق، مسؤول كل و فرمانده عالى مجاهدان فى سبيل اللَّه است. امام بايد با سخنان خود به سربازان و مجاهدان روحيّه رزمى داده و اراده جنگى آنان را استوار سازد. هنگامى كه لشكر معاويه بر رود فرات مسلّط شد و از برداشتن آب جلوگيرى كرد، حضرت على (ع) به سپاهيانش فرمود:سپاه معاويه (با جلوگيرى از آب) شما را به پيكار دعوت كرده، اكنون (برسر دو راهى هستيد) يا به ذلّت و خوارى بر جاى خود بنشينيد يا شمشيرها را از خون (آن جباران سنگدل) سيراب سازيد تا از آب سيراب شويد. مرگ در زندگىِ توأم با شكست شماست و زندگى در مرگِ پيروزمندانه شما. « نهج البلاغه، فيض اسلام، ص138.»
منبع: :امامت و ولايت, على نورى- صفر عليپور