کلیپ: شیخ حسین انصاریان/ دلم برای پدرم تنگ شده
۰۱ آذر ۱۴۰۴ 0
شیخ حسین انصاریان
دختر پیامبر گفت: «دلم برای پدرم تنگ شده...» بر بستر افتاده بود، توان برخاستن نداشت. چند زن مدینهای آمدند عیادتش. گفتند: «کاری داری بانوی ما؟» آرام گفت: «نه… لباسها را شستهام، نان پختهام… فقط مرا تا کنار قبر پدرم ببرید.» به سختی از جا برخاست، چند قدم که رفت گفت: «بگذارید بنشینم… نمیتوانم.» در کوچه نشست و ناله زد: «أبتاه… غصه مرا کشت!»
جمادی الاول ۱۴۰۳
تهران، مسجد طالقانی
دختر پیامبر گفت: «دلم برای پدرم تنگ شده...» بر بستر افتاده بود، توان برخاستن نداشت. چند زن مدینهای آمدند عیادتش. گفتند: «کاری داری بانوی ما؟» آرام گفت: «نه… لباسها را شستهام، نان پختهام… فقط مرا تا کنار قبر پدرم ببرید.» به سختی از جا برخاست، چند قدم که رفت گفت: «بگذارید بنشینم… نمیتوانم.» در کوچه نشست و ناله زد: «أبتاه… غصه مرا کشت!»
جمادی الاول ۱۴۰۳
تهران، مسجد طالقانی








