فتوت و جوانمردی در سیره معصومان
۱۶ اسفند ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلامفتوت و جوانمردي، يكي از شاخصه هاي «برخورد كريمانه» در معاشرتهاي اجتماعي است. در بخش گذشته، به طور مبسوط به مفهوم فتوت و نشانه هاي آن اشاره شد. از آنجا كه ذكر نمونه هاي عيني در اخلاق و رفتار جوانمردان، تأثيرگذارتر است، در اين قسمت، به چند نمونه تاريخي از رفتار اولياء دين اشاره مي شود.
اما باز براي اينكه ذهنيت آماده تري داشته باشيم، به كلامي از حضرت امير(ع) در اين مورد استناد مي كنيم كه فرمود:
«ثَلاثةٌ هُنَّ الْمُروءَةُ: جُودٌ مَعَ قِلَّةٍ، وَ احتمالٌ مِنْ غير ذِلَّةٍ وَ تَعَفُّفٌ عَنِ المَسألة».(1)
مروت سه چيز است:
ـ بذل و سخاوت، در عين تنگدستي
ـ تحمل و بردباري، بدون ذلت و خواري
ـ عفاف ورزيدن از سؤال و طلب.به قول صائب تبريزي:
• دست طمع چو پيش كسي مي كني دراز پل بسته ای که بگذری از ابروی خویش
مسأله مناعت طبع، دوري از سؤال و طلب و طرح نكردن نيازمندي با اين و آن نيز از نشانه هاي تعالي روح است و آنان كه صورت خود را با سيلي سرخ نگه مي دارند و فقر و تنگدستي خويش را به خاطر حفظ آبرو، با ديگران در ميان نمي گذارند، از اين گروهند.
نمونه هاي تاريخي
تاريخ اسلام و شرح حال بزرگان، اندوخته هاي فراواني از مروتهاي فراموش نشدني به خاطر دارد كه هر كدام درسي از «فتوت» است و تابلويي است كه چشم دل را به سوي خود جذب مي كند. در اين بخش به چند نمونه اشاره مي شود:
1ـ پيامبر(ص) و «پيمان جوانمردان»
از فرازهاي برجسته دوران جواني رسول خدا(ص) پيش از بعثت، شركت و عضويت او در پيماني بود كه عده اي از جوانمردان قريش براي دفاع از حقوق افتادگان و مظلومان بستند و به «حلف الفضول» معروف شد. اين گروه، خود را ملزم و متعهد مي دانستند كه به استغاثه و استمدادهاي بي پناهاني كه به حقشان تجاوز مي شود پاسخ دهند. پيامبر خدا(ص) از اين پيمان به عظمت و نيكي و با افتخار ياد مي كرد و هرگز حاضر نبود به هيچ قيمت آن را بشكند.(2)
2ـ رسول خدا(ص) و «عفو عمومي»
نمونه ديگر بزرگواري و مروت و مداراي پيامبر(ص)، حتي نسبت به دشمنان سرسخت خويش، اعلان «عفو عمومي» بود كه نسبت به مردم مكه داشت. در سال «فتح مكه» كه مسلمانان پيروزمندانه وارد مكه شدند، با آنكه مكيان، آن حضرت و مسلمانان را بسيار آزرده بودند و چندين بار براي نابودي اسلام، لشكركشي كرده بودند و خود مشركان نيز، خويش را مستحقّ هر گونه انتقامجويي مي ديدند، اما انتظار كرم و بزرگواري هم داشتند. رسول خدا(ص) همه را بخشود.(3) و با جمله «اِذهَبوا فانتُمُ الطُّلَقاء» ـ برويد، آزاديد ـ همه را عفو كرد و آب عفو و گذشت بر آتش كينه ها ريخت. اين گونه برخورد با دشمن نيز، نشان روحيه والاي او بود.
زندگي پيامبر(ص) و امامان(ع)، سرشار از نمونه هاي والايي از رفتار كريمانه با دوست و دشمن است، از قبيل عفو از موضع قدرت و نيكي حتي به دشمن.
3ـ علي(ع) در ميدان نبرد خندق
رادمردي علي(ع) در تاريخ، نمونه است و نمونه هايش نيز فراوان. در جنگ خندق، وقتي با رقيب شجاعي همچون «عمرو بن عبدودّ» در افتاد و او را به هلاكت رساند، چون خواهر «عمرو» كنار كشته برادرش آمد و ديد كه زره قيمتي او بر تنش باقي است، پرسيد: قاتل او كيست؟ گفتند: علي بن ابي طالب. آنگاه گفت: او را هماوردي بزرگوار و جوانمرد كشته است.
سپس در سوگ برادرش اشعاري خواند، به اين مضمون: اگر كشنده عمرو، كسي جز «علي» بود، همواره بر برادرم مي گريستم؛ ولي چه كنم كه قاتل او كسي است كه از قتل او، عيب و عاري بر «عمرو» نيست.(4)
4ـ مروت علي(ع) با قاتل خود
اميرالمؤمنين(ع) با آنكه مي دانست قاتلش «ابن ملجم» است، اما متعرض او نشد و قصاص قبل از جنايت نكرد. مردانگي را به حدي رساند كه به فرزندش امام مجتبي(ع) فرمود: او كه اكنون در اختيار شماست، با او مدارا كنيد و اگر من از دنيا رفتم، تنها يك ضربت به او بزنيد. و دستور داد از شير و غذاي
حماسه عاشورا، سراسر درس كرامت و بزرگواري و جلوه هايي از برخورد كريمانه اهل بيت(ع) با ديگران بود. امام حسين(ع) به سپاه حرّ آب داد، ابوالفضل لب تشنه از فرات بيرون آمد
خودش به او هم بدهند.(5) اين گونه حتي دشمنان و اسيران را مورد محبت و مروت قرار مي داد. به قول شهريار:
• بجز از علي كه گويد به پسر كه: قاتل من چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا• چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا چو اسير توست اكنون، به اسير كن مدارا
همين فتوتهاي علي(ع) بود كه او را ملقب و مفتخر به «لا فتي الاّ علي ...» ساخت.
5ـ با سپاه معاويه
در جنگ صفين، وقتي سپاه معاويه بر نهر فرات دست يافتند، ياران علي(ع) را از برداشتن آب جلوگيري كردند. خطر بي آبي سپاه حضرت را تهديد مي كرد. با سخنان پرشور آن حضرت، سربازان اسلام بر دشمن تاختند و فرات را تصرف كردند. آنان مي توانستند مقابله به مثل كنند و سپاه معاويه را با تشنگي به هلاكت برسانند. اما علي(ع) فرمود تا جايي را باز بگذارند تا لشكريان معاويه هم بتوانند از آب فرات بردارند.(6) اين نيز نمونه اي از جوانمردي مولي، حتي در برخورد با لشكريان متجاوز شام و دشمني همچون معاويه بود.
6ـ عاشورا، جلوه گاه مروت
حماسه عاشورا، سراسر درس كرامت و بزرگواري و جلوه اي از برخوردهاي كريمانه اهل بيت(ع) با ديگران بود. وقتي سپاه تشنه حرّ آمدند و راه را بر امام(ع) بستند، حسين بن علي(ع) دستور داد همه آن گروه هزار نفري و حتي اسبهايشان را هم سيراب كنند.(7)
روز عاشورا، همين حرّ بن يزيد، وقتي تصميم گرفت از سپاه باطل جدا شود و به حسين بن علي(ع) بپيوندد، امام او را پذيرفت و خطاي گذشته اش را ناديده گرفت. حرّ به آغوش جوانمردي امام حسين(ع) پناه آورد و توبه كرد، توبه اش هم قبول شد.(8)
حسين بن علي(ع) به سپاه كوفه فرمود: «اگر دين نداريد، لااقل آزادمرد باشيد.» خود او كه روح بلند و خصلت جوانمردي داشت، دشمن را هم به داشتن مردانگي و پرهيز از هجوم به زنان و كودكان بي دفاع، فرا مي خواند.
علمدار رشيد و وفادارش حضرت ابوالفضل(ع) نمونه اعلاي فتوت و جوانمردي بود، بويژه آنجا كه لب تشنه بر فرات وارد شد و مشك را از آب پر كرد و خواست از آب زلال آن بنوشد كه ياد تشنگي امام حسين(ع) و كودكان خيام، مانع از آن شد و به خود خطاب كرد: اي نَفْس! پس از حسين زنده نباشي! او و يارانش در آستانه مرگ و شهادتند و تو مي خواهي آب سرد بنوشي؟ ... آب را بر روي آب ريخت و لب تشنه از فرات بيرون آمد و به شهادت رسيد.(9)
حضرت ابوالفضل، پهلواني در ميدان فتوت و نام آوري از دودمان غيرت و رادمردي بود.
مروّت بين، جوانمردي نگر، غيرت تماشا كن به دريا پا نهاد و خشك لب بيرون شد از دريا
7ـ امام حسن(ع) و مرد شامي
مردي شامي كه در اثر تبليغات معاويه، دشمن اهل بيت(ع) بود، در مدينه امام مجتبي(ع) را ديد و شروع كرد به ناسزاگويي و لعنت و ... آن حضرت نيز هيچ نمي گفت. سخنانش كه تمام شد حضرت رو به او كرد، سلام داد و لبخند زد و فرمود: گويا غريب هستي! اگر از ما چيزي بخواهي مي دهيم، اگر راهنمايي بخواهي، رهنمون مي شويم، اگر بخواهي بارت را به مقصد مي رسانيم. اگر گرسنه اي، سيرت مي كنيم، اگر برهنه اي، تو را مي پوشانيم، اگر نيازمندي بي نيازت مي كنيم، اگر رانده شده و بي پناهي، پناهت مي دهيم، اگر حاجتي داري بر مي آوريم، اگر به منزل ما بيايي، تا وقتي كه بخواهي بروي، مهمانت مي كنيم و ...
مرد شامي كه اين سخنان را شنيد و اين برخورد را ديد، گريست، و گفت: شهادت مي دهم كه تو جانشين خدا در زميني. خدا داناتر است كه رسالت خود را كجا قرار دهد. تو و پدرت در نظر من منفورترين اشخاص بوديد، اما اينك تو محبوب ترين فرد در نظر مني. آنگاه به خانه امام(ع) رفت و تا بود، مهمان او بود و از دوستداران اهل بيت(ع) گرديد.(10) اين معجزه رفتار كريمانه است كه حتي دشمن را به دوست تبديل مي سازد.
امام مجتبي(ع) در پاسخ توهين و دشنام مرد شامي، سلام داد و لبخند زد و او را به خانه خود دعوت نمود. او هم شيفته اين رفتار شد و از دوستداران اهل بيت(ع) گشت. امام سجاد(ع): خوي ما اين نيست كه به افتاده، لگد بزنيم و از دشمن پس از آنكه ضعيف شد انتقام بگيريم، بلكه
برعكس، اخلاق ما اين است كه به افتادگان كمك و مساعدت كنيم.
8ـ امام سجاد(ع) و جوانمردي
هشام بن اسماعيل، يكي از دولتمردان اموي و حاكم مدينه بود كه در دوران حكومتش ستمهاي بسيار بخصوص بر علويان و بزرگ آنان امام سجاد(ع) كرده بود. وقتي عزل شد، به فرمان حاكم جديد او را جلوي خانه «مروان حكم» نگه داشته بودند كه هر كس از او ستم ديده يا ناروا شنيده است، بيايد و تلافي كند.
شهيد مطهري مي نويسد: «خود هشام، بيش از همه نگران علي بن الحسين و علويّون بود. با خود فكر مي كرد انتقام علي بن الحسين در مقابل آن همه ستمها و سبّ و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش كمتر از كشتن نخواهد بود. ولي از آن طرف، امام به علويون فرمود: خوي ما بر اين نيست كه به افتاده، لگد بزنيم و از دشمن پس از آنكه ضعيف شد انتقام بگيريم. بلكه برعكس، اخلاق ما اين است كه به افتادگان كمك و مساعدت كنيم.
هنگامي كه امام با جمعيت انبوه علوّيين به طرف هشام بن اسماعيل مي آمد، رنگ در چهره وي باقي نماند. هر لحظه انتظار مرگ را مي كشيد. ولي برخلاف انتظار وي، امام طبق معمول كه مسلماني به مسلماني مي رسد، با صداي بلند فرمود: «السلام عليكم» و با او مصافحه كرد و بر حال او ترحم كرده، به او فرمود: اگر كمكي از من ساخته است، حاضرم. بعد از اين جريان، مردم مدينه هم شماتت به او را موقوف كردند.»(11)
سخن از جوانمردي و رفتار كريمانه با دوست و دشمن، بويژه در سيره پيشوايان مكتبي و اصحاب آنان دامنه اي وسيع دارد.
اين بحث را با فرازي از دعاي امام سجاد(ع) در صحيفه سجاديه به پايان مي بريم كه نشانگر روح بلند آن حضرت است و تجلي شخصيت كريمانه كه در نيايش او مشهود است:
«خدايا! ... بر پيامبر و دودمانش درود فرست و توفيق ده و ياري كن در برابر كسي كه با من ناراستي مي كند، خيرخواهانه رفتار كنم، كسي را كه از من دوري مي گزيند، به نيكي پاداش دهم، و هر كه مرا محروم مي سازد، به او عطا و بخشش كنم، و هر كه با من قطع رابطه مي كند، صله رحم كنم، هر كه مرا غيبت مي كند، نيكيهايش را ياد كنم، نعمت را سپاس گويم و از بديها در گذرم ...»(12)
اميد است كه گوشه اي از اين گونه رفتار كريمانه و اخلاق و منش بزرگوارانه و فتوت و جوانمردي در زندگيهاي ما نيز جلوه يابد و چهره جامعه و معاشرتهاي مردم را زيبا سازد.
________________________________________
1- ميزان الحكمه، ج9، ص113.
2- فروغ ابديت، ج1، ص151.
3- مغازي واقدي، ج2، ص835.
4- زندگاني حضرت محمد، رسولي محلاتي، ص453.
5- بحارالانوار، ج42، ص289. 6ـ شرح ابن ابي الحديد، ج3، ص331.
7- حياة الامام الحسين، ج3، ص74.
8- اعيان الشيعه، ج1، ص603.
9- مقتل الحسين، مقرّم، ص336.
10- مناقب، ابن شهر آشوب، ج4، ص19.
11- داستان راستان، ج1، ص74 (داستان: لگد به افتاده).
برگرفته از :