شعر "عصمت كبرى حضرت زينب (س)"
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0اى عصمت حق زاده زهراى مطهّر
اى عالمه فاضله، اى دختر حيدر
اى شمع شبستان ولايت كه به عالم
جز فاطمه نبود ز تو از قدر فزونتر
از امّ و اب و جدّ تو اى عصمت كبرى
گرديده زمين روشن و افلاك منوّر
پرورده تو را ختم رسولان به محبّت
داده است به تو درس وفا، ساقى كوثر
اى پردهنشين حرم قدس كه رويت
باشد على و فاطمه را مُظهِر و مَظهر
اى عابده آل على ماه مدينه
رفتى چو تو بر تربت پيغمبر اطهر
بودند جوانان بنى هاشمى از مهر
سيّاره صفت گرد تو از كهتر و مهتر
تا روى دلاراى تو خورشيد نبيند
سير تو چو مه بُد به شب تار مقرّر
هر چند روا داشت فلك بر تو ستمها
از ماتم مرگ پدر و داغ برادر
در كرب بلا شد زدم باد مخالف
گلهاى گلستان نبى پيش تو پرپر
تعليم تو از مكتب دين بود و از آن رو
دين يافته از دولت تبليغ تو زيور
هر چند كه آن قوم ستمكار جفا كيش
بردند به غارت ز سر پاك تو معجر
بر خيل اسيران، تو در اين نهضت عظمى
بودى ز وفا در همه جا مونس و ياور
جانها به فداى تو كه بر يارى قرآن
بودى به جهان مجرى فرمان پيمبر
در كوفه شد از خطبه غرّاى تو ويران
كاخ ستم زاده سفيان ستمگر
از شام غم انگيز تو عالم همه حيران
در قيد اسارت شدت آفاق مسخّر
اى سرور و سر خيل زنان يار يتيمان
اى كشتى طوفانزده را حلم تو لنگر
انگشت به دندان شده از صبر تو ايوب
در خدمت تو بسته كمر مريم و هاجر
اى شمسه ايوان جلالت كه فلك را
بر خاك قدوم تو ز اخلاص بود سر
كس را بجز از درگه لطف تو نشايد
كز بهر گدايى برود بر در ديگر
مردانى از آن چشم به احسان تو دارد
كز لطف پناهش بدهى در صف محشر
شاعر: محمد على مردانى
منبع: فروغ ايمان، مجموعه شعر، محمد على مردانى، مؤسسه امير كبير، تهران، 1367 ه. ش، ص 180.