شعر مولودیه حضرت زنیب سلام الله علیها

شعر مولودیه حضرت زنیب سلام الله علیها

۰۳ آبان ۱۳۹۴ 0

دوستان گشت عیان نور خدا

پنجم ماه جمادی الاولی

از جمال و رخ بانو زینب

یعنی از آینه علم و ادب

اختر پاک سماوات علا

دختر شیر خدا و زهرا

گل نو خاسته مصطفوی

سنبل فاطمی مرتضوی

مهربان خواهر و یار سبطین

با حسن همقدم هم کار حسین 

مقدمش بر همه بادا مسعود

حق نگهداردش از چشم حسود

سروقدش چه بگل زار دمید

سروهای چمن از شرم خمید

لاله ای بود ز باغ ایمان 

که بدل داشت بسی داغ نهان 

داغش از بس بدل سوخته بود 

لاله سان چهره اش افروخته بود

پرده چون از رخ تابنده گشود

خوبرویان را آرام ربود

حوریان محو رخ نیکویش

قدسیان مات شکنج مویش

عود ریزند بمجمر بسیار

مشکریزند زدامان  خروار

از پی تهنیت میلادش

بهر تبریک قدم شو باشش

زد قدم چونکه باقلیم شهود

رونق آل علی را افزود

گرچه گلزار علی خرم بود

خرمی بی گل زینب کم بود

شمع جمع حرم آل عبا 

بود شهزاده آزاده ما

که باو بار بمنزل برسید

کشتی عشق بساحل برسید

یعنی از بعد شهید بی سر

برد این بار اسیری خواهر

تا اسارت بشهادت یکجا

زنده گرداند آئین خدا

گلگلزار نبوت چه شکفت

جد او نام ورا زینب گفت

یعنی او زینت بابش علی است 

که از او نور خدا منجلی است 

جلوه احمدی از او پیدا

صولت حیدریش چهره نما

عصمت از فاطمه احسان زحسن

داشت در خویش به نحو احسن

سینه اش مخزن اسرار خدا

چهره آئینه آثار خدا

آری این نکته مسلم باشد

عالمه غیر معلم باشد

قد چون سرو سهی دربرداشت

تا نشود خم زغم اکبر داشت

نگهی گرم و سری افکنده 

یعنی از جان بحسینم بنده

با برادر همه جا همراهم 

من کمین بنده او او شاهم

تهیم از خود و پراز اویم

عشقش از روز ازل بد خویم

بحسنیش چه نظر باز نمود

بی سخن شرح غم آغاز نمود

مو بمو شرح پریشانی گفت

داستان غم پنهانی گفت

ناگهان شیون و فریاد نمود

گوئی از دشت بلا یاد نمود

کاین همان تشنه لب کرببلاست

که ازوشور قیامت برپاست

ای دریغا که لب شط فرات

میشود تشنه ازو قطع حیات

بسکه از داغ دلش سوخته است

لاله راه داغ دل آموخته است 

میوه قلب رسول مدنی

کشته گردد بکف قوم دنی

لب و دندان برادر چه بدید

آمدش یاد هم از چوب بزید

داشت پیوسته نظر بر سر او

مهربان خواهر غم پرور او

که بود روز بنی شب به تنور

سر نورانی آن آیه نور

دامن مادر و آغوش پدر

بود دانشکده آن گوهر

از پدر درس شجاعت آموخت

هم بر و راز اسارت آموخت

صبرش از مادر بود یسر مشق

همه جا کرببلا کوفه دمشق

تا حسینش که شود کشته کین

نکند ناله و فریاد وانین

گر شود قطع دو دست عباس

نکشد ناله زقلب حساس

کشته قاسم اگر دید برش

نکشد پرده و معجر ز سرش

نعش اکبر چه به بیند در خون

همچه لیلی نشود او مجنون

بیند اراسب برادر تنها

نکند شور قیامت بر پا

سر بصحرا ننهد بی پروا

واحسینا نکند در صحرا

الغرض شهادت چه تمام 

با اسیران برود کوفه و شام

مجلس کوفه گرش راه افتاد

آبرو ریزدا وز ابن زیاد

مجلس شام بنطق شیوا

دشمن حق بنماید رسوا

با برادر همه جا دست بدست

دشمنان را بدهد سخت شکست

ای دل ار طالب فیضی بادب

بوسه زن درگه بانو زینب

سرورا بنده نوازی کن ساز

جندقی را بنگاهی نواز

گفتم این شعر بعید مولود 

تا شود توشه بروز موعود


منبع: ریاحین الشریعه، شیخ ذبیح الله محلاتی، دارالکتب الاسلامیه، صص233-235.

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث