شرح مناجات شعبانیه (قسمت شانزدهم)
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0
اِلهى لَم یَكُن لى حَولٌ فَاَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصیَتِكَ اِلّا فى وَقتٍ اَیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِكَ وَكَما اَرَدْتَ اَنْ اَكُونَ كُنتُ فَشَكَرْتُكَ بِاِدْخالى فى كَرَمِكَ وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اِوْساخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ.
معبود من قدرتى در ترك معصیت ندارم، مگر آنكه با استقرار محبتت دردلم، از معصیت تو اجتناب نمایم، كه در این صورت، آن گونه كه اراده كردى خواهم بود. پس شكرگزاریت كردم از آن رو كه مرا در حریم كرمت پذیرا شدى و قلبم را از پلیدى هاى غفلت از خویش تطهیر فرمودى.
نكاتى از این فراز
1. عنایت حق در اجتناب از گناهان؛
2. محبت به حق تعالى مهمترین عامل دورى از معاصى؛
3. شكرگزارى از توجه خداوند؛
4. خطر غفلت.
«اِلهى لَمْ یَكُنْ لى حَوْلٌ ...؛ اهمیت توفیقات الهى»
موضوع «توفیق الهى» از موضوعات مهم و قابل توجه مباحث اسلامى و عرفانىمىباشد و در ادبیات اسلامى نیز، به آن توجه بسیارى شده است. سعدى گوید:
جهان آفرین گر نه یارى كند كجا بنده پرهیزكارى كند
حافظ نیز مىگوید:
به سعى خود نتوان برد پى به گوهر مقصود خیال باشد كاین راه بىحواله برآید
همچنین از آیات و اخبار برمى آید تا توفیق و عنایت الهى دست بندهاى رانگیرد، او در سیر و سلوك خویش ره به جایى نخواهد برد.
شب ظلمت و بیابان به كجا توان رسیدن مگر آنكه شمع رویت به رهم چراغ دارد
حافظ
همان طور كه قبلاً اشاره شده قرآن كریم، موهبت تزكیه نفس و آراستگى بهفضیلت تقوى را مشروط به عنایت و توفیق الهى دانسته و چنین مىفرماید: وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَ لكِنَّ اللّهَ یُزَكّی مَنْیَشاءُ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ. (نور: 21)
و اگر فضل و عنایت الهى نصیبتان نمىشد، احدى از شما به موهبت تزكیهنفس دست نمىیافت، و لكن این خداست كه هر كه را خواهد توفیق تهذیبنفس داده و مهذبش مىسازد، و خداوند، شنوا و داناست.
یك عنایت به ز صد گون اجتهاد جهد را خوف است از صد گون فِساد
ذرهاى سایه عنایت بهتر است از هزاران كوشش طاعت پرست
جهدِ بى توفیق جان كندن بُوَد ز ارزنى كم، گر چه صد خرمن بُوَد
مولانا
امام على علیهالسلام پیرامون اهمیت توفیق در دعاى شریف صباح مىفرماید: اِلهى اِنْ لَمْ تَبْتَدِئْنِى الرَّحْمَةُ عَنْكَ بِحُسْنِ التَّوفیقِ فَمَنِ السّالِكُ بى اِلَیْكَ فىواضِحِ الطَّریقِ.
پروردگارا! اگر لطف و رحمتت در اول مرا به حسن توفیق رهنمون نمىگشت،چه كسى مرا در راه روشن به سوى تو هدایت مىكرد.
نه خود مىرود هر كه جویان اوست به نفعش كشان مىبرد لطف دوست
سعدى
«اَلاّ فى وَقْتٍ اَیْقَظْتَنى لِمَحَبَّتِك؛ توفیق الهى در قالب محبت»
دلى دارم خریدار محبت كزو گرم است بازار محبت
لباسى بافتم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت
در این فراز از مناجات، یقظه و بیدارى حاصل از محبت الهى در حق بندهخاستگاه توفیق ربوبى در انصراف و اجتناب بنده از نافرمانى حق تعالى، معرفىشده است. توضیح آنكه در این عبارت، به بهترین نوعِ «توفیق»، كه محبت بنده بهخدایش باشد، اشاره شده است. به عبارت دیگر،عالىترین مصداق توفیق الهىدر حق بنده آن است كه پرتوى از محبت خویش را در قلب انسان مىافكند وجانش را از مهر و دوستى نسبت به خویش، شعلهور سازد، در نتیجه این«محبت»، بنده از هر آنچه مورد كراهت محبوبش مىباشد اجتناب نموده و سببمىشود كه خود را آن گونه مىسازد كه معشوقش مىپسندد.
در بیان «محبت الهى» و اینكه اگر محبت بر قلب انسانى سایه افكند، چه بركاتىنصیب او خواهد گردید، مناسب است از روایاتى دراین زمینه كمك گیریم:
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: حُبُّ اللّهِ اِذا اَضاءَ عَلى سَرِّ عَبْدٍ اَخْلاهُ عَنْ كُلِّ شاغِلٍ وَ كُلُّ ذِكْرٍ سِوَى اللّهِ ظُلْمَةٌ وَالْمُحِبُّ اَخْلَصُ النّاسِ سِرّاً للّهِ تَعالى وَ اَصْدَقُهُم قَولاً وَ اَوْفاهُم عَهْداً.(106)
هرگاه نور محبت خدا بر درون بندهاى بتابد، او را از هر مشغله دیگرى، فارغمىگرداند؛ هر یادى جز خدا، تاریكى است؛ آنكه خدا را دوست مىدارد، بهبركت این حب و دوستى، خالصترین مردم و راستگوترین آنهاست و درعهد و پیمان از همه وفادارتر است.
و نیز فرمود:
فَما اَوحَى اللّهُ تَعالى اِلى داودَ علیهالسلام : یا داودَ: مَنْ اَحَبَّ حَبیباً صَدَقَ قَولَهُ وَ مَن رَضِىَبِحَبیبٍ رَضِىَ بِفِعلِهِ، وَ مَن وَثِقَ بِحَبیبٍ اِعْتَمَدَ عَلَیهِ وَ مَنِ اشْتاقَ اِلى حَبیبٍ جَدَّفِى السَّیرِ اِلَیْهِ.(107)
خداى تعالى به داود علیهالسلام وحى فرمود: اى داود! هر كس محبوبى را دوستبدارد، نتیجهاش آن است كه سخنش را مىپذیرد و تصدیق مىكند، و هر كهاز محبوبى خوشش آید، حاصلش آن است كه از كارهاى او راضى خواهدبود، و هر كه به محبوبى اعتماد كند، ثمرهاش آن است كه به او تكیه خواهدكرد، و هر كه شیفته محبوبى باشد، براى ملاقات و دیدار با او سعى و تلاشمىنماید.
حكایت
عیسى علیهالسلام به قومى بگذشت زار و ضعیف، گفت: شما را چه رسید؟ گفتند: از بیمحق تعالى، بگداختیم. گفت: حق است بر خداى تعالى كه شما را ایمن كند ازعذاب. به قومى دیگر بگذشت، از ایشان زارتر و نزارتر و ضعیفتر. گفت: شما راچه رسیده است؟ گفتند: آرزوى بهشت، ما را بگداخت، گفت: حق است بر خداىتعالى كه شما را به آرزوى خویش در رساند.
به قومى دیگر بگذشت از این هر دو ضعیفتر و نزارتر و روى ایشان،چون نور مىتافت. گفت: شما را چه رسیده است؟ گفتند: دوستى خدا ما رابگداخت. باایشان بنشست و گفت: شما مقربانید و مرا به مجالست شما امرفرمودهاند.(108)
چنان پر شد فضاى سینه از دوست كه فكر خویش گم شد از ضمیرم
حافظ
نبى اكرم صلىاللهعلیهوآله در فرازى دلنشین فرمودند: اَلّهُمَّ ارْزُقْنى حُبَّكَ وَ حُبَّ مَنْ اَحَبَّك وَ حُبَّ مَنْ یُقَرِّبُنى اِلى حُبِّكَ وَ اجْعَلْحُبَّكَ اَحَبَّ اِلَىَّ مِنَ الْماءِ الْبارِدِ.(109)
بار خدایا! مرا دوستى خویش روزى كن و دوستى دوستان خویش و دوستىآن را كه مرا به دوستى تو نزدیك گرداند، و دوستى خود را بر من دوستترگردان از آب سرد بر تشنه.
مرا تو غایت مقصودى از جهان اى دوست هزار جان عزیزت فداى جان اى دوست
چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم كه یاد مى نكند عهد آشیان اى دوست
دلى شكسته و جانى نهاده بر كف دوست بگو بیار كه گویم بگیر هان اى دوست
تنم بپوسد و خاكم به باد ریزه شود هنوز مهر تو باشد در استخوان اى دوست
مرا رضاى تو باید نه زندگانى خویش اگر مراد تو قتلست وارهان اى دوست
سعدى
نكته دیگر درباره این موضوع، آنكه،اگر شجره محبت الهى در سرزمین دلى،بروید، نه تنها از میوههاى آویزان بر شاخههاى آن، گام برداشتن به سوى رضایتمحبوب و دورى از ناپسند است، بلكه ثمرات بسیار ارزشمند دیگر از این شجرهمحبت حاصل مىشود كه عبارتند از:
اینكه تنها به انگیزه محبت الهى ـ ونه به انگیزه شوق به بهشت و یا خوف ازدوزخ ـ محبوبش را مىپرستد و عبادت مىكند؛ چنین عبادتى، ارزشمندترین وگرانقدرترین،نوع عبادت مىباشد كه آن را عبادت آزادگان نامیدهاند. چنانچه ازامام صادق عليهالسلام در این رابطه چنين نقل شده است كه:
اِنَّ الْعُبّادَ ثَلاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُو اللّهَ عَزَّوَجَلّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبادَةُ الْعَبیدِ وَ قَومٌ عَبَدُو اللّهَتَبارَكَ وَ تَعالى طَلَبَ الثَّوابِ، فَتِلْكَ عِبادَةُ الاُجْرآءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُو اللّه عَزَّوَجَلّ حُبّاًلَهُ فَتِلْكَ عِبادَةُ الاَحْرارِ وَ هِىَ اَفْضَلُ الْعِبادَة.(110)
عبادت كنندگان بر سه دستهاند: گروهى خداى عزوجل را از ترس عبادتمىكنند و این عبادت بردگانست؛ مردمى كه خداى تعالى را به طمع ثوابعبادت مىكنند كه این عبادت مزدوران است؛ دستهاى نیز خداى عزوجل رابه خاطر حب به او و دوستى به حضرتش عبادت مىنمایند و این، عبادتآزادگان، و برترین و بهترین عبادت مىباشد.
خواجه عبداللّه انصارى مىگوید: «من چه دانستم كه مزدور اوست كه بهشتباقى او را حظ است. و عارف اوست كه در آرزوى یك لحظه ست. من چه دانستمكه مزدور در آرزوى حور و قصور است و عارف در بحر عیان، غرقه نور است».(111)
نكته آخر اینكه، بندهاى كه از كوثر زلال محبت نوشیده است، به یمن اینمحبت به محبوب كه در واقع، بعد از عنایت و محبت محبوب وى نسبت به اوحاصل شده است، نزد دیگران نیز عزیز شده و مهر و دوستى او در دل دیگران نیزمستقر خواهد گشت. نبى اكرم صلىاللهعلیهوآله در این باره فرموده است:
اِذا اَحَبَّ اللّهُ عَبْداً مِنْ اُمَّتى قَذَفَ فى قُلوبِ اَصْفِیائِهِ وَ اَرواحِ مَلائِكَتِهِ وَ سُكّانِعَرْشِهِ مَحَبَّتَهُ لِیُحِبُّوهُ، فَذلِكَ الْمُحِبُّ حَقّاً طُوبى لَهُ ثُمَّ طُوبى لَهُ وَ لَهُ عِنْدَ اللّهِشَفاعَةٌ یَوْمَ الْقِیامَة.(112)
وقتى كه خداوند بندهاى ازامت مرا دوست بدارد، محبت او را در قلبمردمان برگزیده نزد خداوند و ارواح ملایكه و ساكنان عرش مىاندازد، تاهمه آنها او را دوست بدارند این است عظمت آنكه محبت خداوند در قلبشقرار گرفته است. گوارا و مبارك باد بر او و او در روز قیامت نزد پروردگارش،صاحب مقام شفاعت خواهد بود.
«وَ كَما اَرَدْتَ اَنْ اَكونَ كُنْتَ فَشَكَرْتُك...؛ مقام شكرگزارى»
در این فراز از مناجات، شكر دو نعمت خداوند، ادا شده است: یكى آنكه، خداونداو را در دايره گسترده كرمش داخل نموده و دیگر آنكه پروردگار، قلب او را ازپلیدى غفلت پاكیزه كرده است:
تو را خداى چو از ورطهاى رهایى داد همان به كه پیوسته شكر آن گویى
به كام خود چو رسیدى، به شكر لب جنبان كه او سزاست كه شكرش به صد زبان گویى
از جمله موضوعاتى كه در قرآن مجید به آن اهتمام بسیارى شده و انسانها رابدان توصیه نموده، موضوع شكر نعمتهاى الهى است.
نكتهاى كه باید به آن اشاره كرد اینكه «شكرگزارى» تأثیرى مستقیم در افزایشنعمتها دارد و در مقابل، ناسپاسى از مهمترین عوامل مؤثر در سلب و نابودىنعمتها است. و در توضیح این سخن اشاره به نكتهاى دقیق، خالى از لطفنمىباشد و آن اینكه: جهان هستى از ادراك و شعورى مرموز و پنهانى برخورداراست، همان گونه كه مولانا گفته است:
نطق آب و نطق خاك و نطق گل هست محسوس زبان اهل دل
گر تو را از غیب چشمى باز شد جمله ذرات جهان هم راز شد
جمله ذرات زمین و آسمان با تو مىگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هُشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
بنابراین، جهان، هدفمند است. كور و كر نیست و از حيات و ادراك بهرهمندمىباشد. حال كه جهان اطراف ما و نعمتهاى الهى از نوعى شعور و فهم برخورداراست، بنابراین به اعمال و انديشههاى ما كاملاً حساس بوده و به نوعى با ما و حركات مادر تعامل مىباشد. از جمله آنكه این نعمتهاى الهى آن گاه كه از ما احساس شكرگزارىو قدردانى دریابند و به این وسیله قابلیت دریافت این نعمتها را حس كنند، با رویىگشاده، خود را بیش از پیش و فراوان و گسترده در اختیار ما خواهند گذاشت.
اما در مقابل، اگر جهان اطرافمان با نعمتهاى انبوهش،از كسى و یا ملتىناسپاسى و قدرناشناسى و اسراف و تبذیر و مانند آنها را احساس نماید عدمقابلیت آنها را در دریافت نعمتهاى الهى اثبات كرده و در نتیجه از عرضه كردنخود بر آنها دریغ خواهند كرد و خود را از دسترس آنها دور نگه خواهند داشت،اگر هم در اختیارشان قرار گیرند، به خاطر روح ناسپاسى آنها، بر آنان لذت بخشو گوارا و نشاط آور نخواهند بود.
جان راجر مىگوید:
ما از خوبىها و نعمتهایى كه در اطرافمان و یا در وجودمان است آگاهنمىشویم، و وقتى آگاه نشدیم، قدر آنها را نمىشناسیم و چون قدر نعمت راندانیم، شكرگزارى نمىكنیم و در نتیجه، احساس شادمانى و لذت نمىنماییم.اولاً ناشكرى باعث مىشود كه از نعمتهایى كه داریم لذت نبریم، ثانیاًناشكرى باعث مىشود كه بر نعمتهاى ما افزوده نگردد. اگر شما بخواهیدهدیهاى بدهید، به چه كسى آن را هدیه مىدهید؟ به كسى كه واقعاً ممنونمىشود و تشكر مىكند، نه به كسى كه هیچ اهمیتى به آن نمىدهد؛ جهان نیزچنین است. نعمت را به كسى مىدهد كه قدر آن را بداند.(113)
كاترین پاندر نیز مىگوید:
حمد و ثناء قدرتمندترین شیوه دعاست. حمد و ثنا و شكرگزارى، یكایكیاختههاى تن را زنده مىكند. هیچ گاه اقتدار ستایش را دست كم نگیرید. نهتنها شاه كلید زندگى، بلكه پادزهر ناخوشىهاى دنیاست. آرام و خاموش، ازصبح تا شام، شاكر و حق شناس باشید. قدما معتقد بودند اگر یك نفر به آوازكلام، حمد و ستایش بر لب آورد، قدرت ده انسان را خواهد داشت. در طولسرگردانى قوم یهود در صحرا، به آنها نشان داده شد كه رنجها و محنتهایشان،نه به علت اراده خدا، بلكه به علت ناشكرى و نافرمانى خودشان بوده است.(114)
چون كه هر روزه، نو به نو آید از خدا نعمتى، ز من گنهى
من خود از شكر آن و خجلت این نتوانم شدن به هیچ رهى
شكر نعمت هماره بگذارد هر كه نعمت برد ز پادشهى
وانكه تقصیر كرد و عذر نخواست حاصلش چیست؟ نامه سیهى
وقار شیرازى
«وَ لِتَطْهیرِ قَلْبى مِنْ اَوْساخِ الْغَفْلَةِ؛ پلیدى غفلت»
غفلت مىتواند شامل غفلت از یاد خدا، غفلت از مكر و خطر شیطان، غفلت ازآخرت، غفلت از فرصتها و مانند آنها باشد كه در هر صورت موجب به دامانداختن آدمى در وادى خسران و زیان خواهد شد.
از این رو، در این فراز، مناجات كننده به سبب رهایى از خطر غفلت، خداوندرا سپاس مىگوید.
گر به قدر یك نفس غافل شدى دور، صد فرسنگ از منزل شدى
اقبال لاهورى
قرآن كریم بارها خطر غفلت را به آدمیان گوشزد نموده است و آنها را از رذیلهغفلت كه سبب گرفتار آمدن آنان در دام تباهى و هلاكت خواهد شد، منع نمودهاست. اینك به برخى از این آیات اشاره خواهد شد:
وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فی نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَ خیفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ اْلآصالِوَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلینَ. (اعراف: 205)
پروردگار خویش را در درون خود، با زارى و ترس و با صداى آهسته درسحرگاهان و شامگاهان یاد كن، و ازغافلان مباش.
هنگام سپیده دم خروس سحرى دانى كه چرا همى كند نوحه گرى؟
یعنى كه نمودند در آیینه صبح كز عمر شبى گذشت و تو بىخبرى
خیام
اِقْتَرَبَ لِلنّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ. (انبیا: 1) زمان حساب مردم نزدیك شده است، در حالى كه آنان در غفلت بوده و ازمحاسبه خویش در روز قیامت، روگردانند.
إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْآیاتِنا غافِلُونَ أُولئِكَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما كانُوا یَكْسِبُونَ. (یونس: 7 و 8)
كسانى كه امیدى به ديدار ما ندارند و به زندگى دنيا خشنود شده و به آناطمينان و اعتماد نمودند، آنها كه از آیات و نشانههاى ما غافلند، جایگاه آنانآتش است، به سبب اعمالى كه خود انجام مىدادند.
امام على علیهالسلام در خطبه «متقین» در ذكر یكى از اوصاف پرهیزكاران مىفرماید:
اِنْ كانَ فى الْغافِلینَ كُتِبَ فى الذّاكِرینَ وَ اِنْ كانَ فى الذّاكِرینَ لَمْ یَكْتُبْ مِنَاْلغافِلینَ.(115)
ـ پرهیزكار ـ اگر در میان غافلان باشد، در شمار یادكنندگان خدا قلمدادمىشود و اگر در میان یادكنندگان خدا باشد، در زمره غافلان نوشته نمىشود.
جور دوران و هر آن رنجى كه هست سهلتر از بعد حق و غفلت است
زانكه اینها بگذرند، آن نگذرد دولت، آن دارد كه جان آگه بَرَد
مولانا
پی نوشتها:
106. مصباح الشریعه، ص 412.
107. میزان الحكمه، ج 2، ص 958.
108. احمدعلى رجایى بخارایى، فرهنگ اشعار حافظ، ص 602.
109. همان، ص 601.
110. اصول كافى، ج 3، ص 131 و 132.
111. میبدى، كشف الاسرار، ج 1، ص 469.
112. مصباح الشریعه، ص 413.
113. جان راجر و پيتر مك ویلیامز، دارندگى، صص 14، 63 و 95.
114. كاترین پاندر، قانون شفا، صص 83 ، 84 و 87 .
115. نهج البلاغه، خطبه 193.
منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری