شرح مناجات شعبانیه (قسمت هفدهم)

شرح مناجات شعبانیه (قسمت هفدهم)

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0

 

 



اِلهى اُنْظُر اِلَىَّ نَظَرَ مَنْ نادَیتَهُ فَاَجابَكَ وَ اسْتَعْمَلتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَاَطاعَكَ یا قَریباً لایَبعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یا جَواداً لایَبْخَلُ عَمَّنْ رَجا ثَوابَه، اِلهى هَبْ لى قَلْبًا یُدْنیهِ مِنكَ شَوقُهُ وَ لِسانًا یُرفَعُ اِلَیكَ صِدقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنكَ حَقُّهُ.
معبود من! نظرى به من فرما، مانند نظر كردنت به كسى كه چون ندایشان مى‏كنى، اجابتت مى‏كنند، و به كمك و يارى تو اطاعتت مى‏كنند اى نزديكى كه از آنكه فريفته‏ ات شده است دور نمى‏باشى و اى بخشنده‏ اى كه در حق آنكه به اجر و پاداشت امید بست، بخل نمى‏ورزى معبود من! قلبى عطایم فرما كه شوقش او را به تو نزدیك سازد و زبانى كه صدق او به سویت بالا آید ونظرى كه حقش موجب قرب درگاهت شود.

نكاتى از این فراز

1. تقاضاى توفیق در اجابت دعوت خداوند؛
2. استعانت از حق تعالى در اطاعت او ؛
3. نزدیكى خداوند به بندگان شیفته‏اش ؛
4. ضایع نكردن اجر و پاداش سعى كنندگان ؛
5. درخواست شوق از خداوند؛
6 . از خداوند زبانى راستگو مسئلت نمودن؛
7. درخواست تقرب به سبب نظرى شایسته و نیكو.

«اِلهى اُنْظُر اِلَىَّ نَظَرَ مَن؛ تقاضاى توفیق در اجابت نداهاى خداوند»

خداوند بندگانى دارد كه همواره چشم بر اشاره‏اى و ندایى از ناحیه حضرت دوستدارند، تا در پى آن به سر بدوند و اجابتش نمایند. زمزمه همیشگى شان این است كه:

«از تو به یك اشاره از ما به سر دویدن»

بدیهى است اجابت ندا و دعوت حضرت دوست، چیزى جز، حیات ابدىبراى اجابت كننده به همراه نخواهد داشت. چنانچه قرآن كریم مى‏فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یُحْییكُمْ. (انفال: 24)
اى اهل ایمان، چون خدا و رسول، شما را مى‏خوانند و دعوت مى‏كنند،اجابت كنید تا به حیات ابد برسید.
عشق گسترده است خوانى بهر خاصان خدا     مى‏زند هر دم صلایى(116): سارِعُوا نَحْوَ اللِّقا(117)

آید از غیب این ندا هر دم به روح خاكیان سوى بزم عشق آید هر كه مى‏جوید خدا
هر كه نوشد جرعه‏اى زان، زنده گردد جاودان هر كه گردد مست از آن یابد بقا اندر فنا

فیض كاشانى

«وَاسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ؛ استعانت از خدا»

بدون دستگیرى و استعانت خداوند، هیچ كارى ممكن نمى‏باشد. ما در شبانهروز، حداقل ده بار در نمازهاى یومیه از پروردگارمان، كمك و یارى طلبیده وعرض مى‏كنیم: «... وَ إِیّاكَ نَسْتَعینُ؛ تنها از تو مدد و یارى مى‏جوییم». اطاعت از خداوندنیز بى استعانت حق ناممكن است؛ و همين دغدغه خاطر سبب شده است تامناجات كننده در این فراز از دعا، در عبادت و اطاعت پروردگارش، از ذاتمقدسش طلب دستگیرى و امداد نماید.

تو دستگیر شو اى خضر پى خجسته كه من     پیاده مى‏روم و همرهان سوارانند

حافظ

«یا قَریباً لا یَبْعُدُ؛نزدیكى خداوند به دوستداران خود»

آنكه شیفته و شیداى پروردگارش مى‏شود، او را به خود نزدیك مى‏بیند ومى‏تواند او را احساس نماید، در نتیجه، شیفتگى خود را حاصل تخیل وخیال‏ورزى نمى‏داند، بلكه حقیقت و جمال بى‏زوالى را درك و حس نموده و دربرابرش ابراز شیدایى مى‏نماید.

خیال روى تو در هر طریق، همره ماست     نسیم موى تو پیوند جان آگه ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است     همیشه در نظر خاطر مرفه ماست

خداوند در میان جان عاشق حضور دارد و نیازى به گرد جهان گشتن براىدیدارش نمى‏باشد:

دل من نشان كویت ز جهان بجست عمرى     كه خبر نبود دل را كه تو در میان جانى

عطار

«یا جَوادا لا یَبْخُل عَمَّن؛ امید ثواب و پاداش از خدا»

پروردگار، درياى بى‏پايان جود و سخاوت است و آنانى را كه به امید دريافتثواب و پاداشش كارى انجام مى‏دهند، بى نصیب نمى‏گذارد، حتى آنان كه براىدنیا سعى مى‏نمایند از دریافت موهبت دنیوى خداوند بى بهره نمى‏گردند.
براى اثبات این سخن و مدعا، از آیات قرآنى ذیل مدد مى‏جوییم: وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ الدُّنْیا نُوءْتِهِ مِنْها وَ مَنْ یُرِدْ ثَوابَ اْلآخِرَةِ نُوءْتِهِ مِنْها وَ سَنَجْزِیالشّاكِرینَ. (آل عمران: 145)
آنكه به دنبال ثواب و نعمت دنیوى باشد، او را عطا خواهیم كرد و آنكه ثوابآخرت را مى‏طلبد، او را نیز برخوردار خواهیم نمود و به زودى پاداششاكرین را خواهیم داد.
در سوره نساء آیه 134 نیز مى‏فرماید: «مَنْ كانَ یُریدُ ثَوابَ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللّهِ ثَوابُ الدُّنْیاوَ اْلآخِرَةِ وَ كانَ اللّهُ سَمیعًا بَصیرًا؛ هر كه ثواب و نعمت دنیا را طالب است ـ بداند كه ـ پس نزدخداوند، ثواب دنیا و آخرت موجود است و خداوند، شنوا و بیناست».
پس خداوند اجر و پاداش كسى را ضایع نمى‏فرماید، ولى این نكته را نیز تذكرداده كه ثواب و اجر اخروى بهتر از پاداش دنیوى است:
وَ كَذلِكَ مَكَّنّا لِیُوسُفَ فِی اْلأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْها حَیْثُ یَشاءُ نُصیبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُوَ لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ وَ َلأَجْرُ اْلآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ آمَنُوا وَ كانُوا یَتَّقُونَ.(یوسف: 56 و 57)
و این چنین بود كه یوسف را در زمین، متمكن ساختیم كه هر جا خواهد،فرمانروایى كند. هر كه را بخواهیم، رحمت خود را نصیب او سازیم و ما اجردنیوى نیكوكاران را ضایع نمى‏سازیم. و اما اجر اخروى و ثواب آخرت، براىمؤمنین و متقین، بهتر و نیكوتر است.
حاصل سخن آنكه، كسى كه به امید دريافت ثواب چه در امر دنيا و چه در امرآخرت به خدا امید مى‏بندد و دست‏هاى خویش را به طرفش دراز مى‏كند، نهناامید برخواهد گشت و نه تهى دست.

برآمد تهى دست‏هاى نیاز     ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در كه هرگز نبست     كه نومید گردد، برآورده دست

سعدى

«اِلهى هَبْ لى قَلْباً یُدْنیهَ مِنْكَ شَوْقَه؛ مركب راهوار شوق»

در تاج خسروان به حقارت نظر كنم     تا شوق روى توست مها طوق گردنم

مولانا

مركب‏هایى كه آدمى را به مقام قرب و دیدار خداوند مى‏رسانند، فراوانند،همانند: مركب علم، مركب عبادت، مركب اشك و مركب شوق و مانند آنها. ولىاینان در ایفاى نقش، یكسان نمى‏باشند در این میان، تنها اندكى از آنها، نقشاعجاب‏آور و تأثیر بسیار سریع در سیر دادن آدمى به طرف معبودش دارند كه ازجمله آنها «مركب راهوار شوق» مى‏باشد.

دست در زن به شوق دوست كه اوست     بهر معراج اهل عشق بُراق(118)
چون به درگاه یار یابى بارپس تو بینى به دیده عشاق
كه جهان مظهرست و ظاهر، دوست همه عالم پر از تجلى اوست

كمال الدین حسین خوارزمى

یحیى بن معاذ گوید: «علامت شوق، آن است كه جوارح، از شهواتبازدارى».(119) و جنید گوید: «از سرّى شنیدم كه گفت: شوق برترین مقام عارف بُوَد».

ز شوقت آمدم در عالم خاك     ز شوقت مى‏روم تا عالم پاك
ز شوقت در كفن خفتم به نازم     ز شوقت در قیامت سرفرازم
اگر هر ذره من گوش گردد     زشوق نام تو مدهوش گردد

عطار

و نیز در معناى شوق گفته شده است كه: «شوق مركبى است كه قاصدان كعبهمراد را به مقصود مى‏رساند و دوام آن با دوام محبت پیوسته است. ذوالنُّون گوید:شوق برترین درجات و عالى‏ترین مقامات است».(120)

موهبت شوق، از جمله مواهبى است كه على علیه‏السلام در دعاى كمیل ازپروردگارش مسئلت نموده است: «وَ اشْتاقَ اَلى قُرْبِكَ فى الْمُشتاقین؛ پروردگارا! آنگونه‏ام قرار ده كه با شوق و به همراه مشتاقانت به مقام قرب حضرتت بشتابم».

و در مناجات دوازدهم از مناجات‏هاى خمسة عشر نیز مى‏خوانیم: «اَلهىفَاجْعَلْنا مِنَ الَّذینَ تَرَسَّخَتْ اَشْجارُ الشَّوقِ اِلَیْكَ فِى حَدائِقِ صُدورِهِم؛ پروردگارا! ما را از آنانىقرار ده كه نهال‏هاى شوق لقایت در باغ دل هایشان سبز و خرم گشته است».

شعیب علیه‏السلام چندان گریست كه نابینا شد، خداى تعالى چشم وى باز داد. دیگرباره بگریست چندان كه نابینا شد، خداى تعالى چشم وى باز داد، دگر بار گریست،تا نابینا شد.
خداى تعالى وحى فرستاد و گفت: اگر اين گريستن از امید بهشت است، منبهشت را بر تو مباح كردم و اگر از بیم دوزخ است، تو را ایمن كردم. گفت: یا رب!از شوق توست. فرمود: از بهر این شوق تو بود كه پیغامبر و كلیم خویش، موسىرا ده سال خادم تو كردم.(121)

بازار شوق گرم شد آن سرو قد كجاست     تا جان خود بر آتش رویش كنم سِپَند

حافظ

خداى من! اگر چه مى‏دانم كه گوهر شوق، در خور هر صدفى نمى‏باشد، و درهر جانى جاى نخواهد گرفت، ولى در اینكه این مروارید به كدام صدف تعلقگیرد، تنها ذره‏اى از توجه و عنایت تو شرط است، پروردگارا! زمان مناجات استو خوشدلى ؛ و به گفته حافظ:

زمان خوشدلى دریاب و دُر یاب     كه دائم در صدف گوهر نباشد

حافظ

ما بندگانى هستیم، محتاج به رحمت و سر تا پا فقر و نیاز، و چه ثروتى بالاتر ازشوق به جمالت؟ این موهبت را از ما دریغ مدار!

چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه     پیاله گیرم و از شوق جامه پاره كنم

حافظ

پروردگارا! كدام بنده توست كه این سخن تو را استماع نماید و پس از آنشرمنده نگردد و آتش شوق تو در دلش شعله ور نگردد؟ «یا داود! اگر بدانند آنگروه كه از من برگشته‏اند چگونه منتظر ایشانم در اینكه چگونه، رفق و مدارایم،شاملشان است، همه از شوق بمیرندى و اندام‏هاى ایشان از دوستى من پاره پارهگردیدى. یا داود! این ارادت و شوق من است نسبت به آن كسى كه از من برگشتهباشد. اما آنكه مرا جوید و مرا خواهد، شوق و ارادتم به او چون خواهد بود؟!».(122)

سخنى از غزالى درباره شوق

غزالى در كتاب «كیمیاى سعادت» در مقام بیان فضیلت و اهمیت شوق چنین مى‏گوید:

«بدانكه هر كه محبت، انكار كرد، شوق نیز انكار كرد، در دعاى رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله است: «اَسْئَلُكَ الشَّوْقَ اِلى لِقائِكَ وَ لَذَّةَ النَّظَرِ اِلى وَجْهِكَ الْكَریم؛ مسئلت مى‏كنم از تو، شوقدیدارت را و لذت نظر به روى كریمت را.» و گفت: خداى تعالى گوید: «طالَ شَوْقَ الابْرارِاِلى لِقائى وَ اِنّى اِلى لِقائِهِم لاشَدُّ شَوْقاً؛ شوق نیكان به دیدارم طول كشید و به درستى كه من بهایشان مشتاق ترم از ایشان نسبت به من».

... همه محبان حق تعالى در این جهان و در آن جهان، میان انس و شوقمى‏گردند. خداى تعالى گفت: «یا داود!اهل زمین را خبر ده از من كه دوست آنم كهمرا دوست دارد و همنشین آنم كه با من به خلوت بنشیند، و مونس آنم كه به یاد منانس گیرد و رفیق آنم كه با من رفیق باشد و فرمان بردار آنم كه مرا فرمان برد، و هیچبنده‏اى مرا دوست ندارد مگر آنكه او را دوست مى‏دارم و بر دیگران مقدمش مى‏دارم.

اى اهل زمین، روى به صحبت و مجالست من آورید و به من انس گیرید تا منبه شما انس گیرم، كه من طینت دوستان خویش را از طینت ابراهیم، دوست خودآفریدم و موسى همراز من و محمد برگزیده من. و اما دل مشتاقان خویش از نورخود آفریدم و به جلال خود پروردم. و به بعضى انبیا وحى آمد كه:

«مرا بندگانند كه مرا دوست دارند و من ایشان را دوست دارم و آرزومند منندو من آرزومند ایشان، مرا یاد كنند و من ایشان را یاد كنم، نظر ایشان به من است ونظر من به ایشان، اگر شما نیز راه ایشان گیرید، شما را دوست گیرم».(123)

به خاك حافظ اگر یار بگذرد چو باد     ز شوق در آن تنگنا كفن بدرم

« ... وَ لِساناً یُرْفَعُ اِلَیْكَ صَدْقُهُ؛ زبانى راستگو عطایم كن»

طاعت آن نیست كه بر خاك نهى پيشانى     صدق پيش آر كه اخلاص به پيشانى نیست
یك نصیحت ز سر صدق، جهانى ارزد     مشنو ار در سخنم فايده دوجْهانى نیست

سعدى

مناسب است سخن آغازین درباره اهمیت صدق و راستگویى، دعایى درهمین زمینه باشد كه قرآن كریم به ما تعلیم داده است: قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْكَسُلْطانًا نَصیرًا. (اسرا: 80)

بگو اى رسول! پروردگارا مرا در هر كارى با صداقت وارد كن و با صداقتخارج فرما، و براى من از جانب خودت، بصیرت و یاورى برایم قرار ده.
راستگویى و صداقت در بیان، از نیكوترین صفات ـ و چنانچه اشاره خواهد شد ـیكى از صفات لازم پیامبرى است كه در هر كس محقق شود، در واقع، دریچه‏اى ازنبوت به رویش گشوده شده است. راستگو بودن از خصال پسندیده‏اى است كه عقل ووجدان نیز در كنار شرع، به نیكویى آن حكم مى‏كند، همان گونه كه اگر شرعى هم در كارنبود، عقل و وجدان به تنهایى به زشتى دورویى و دروغ، اذعان مى‏نمودند.
نبى اكرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله آن گاه كه در مقام نقل كرامت و ذكر ستایش از صحابى پاكباختهخویش، ابوذر غفارى قرار مى‏گیرد، این گونه او را مى‏ستايد:

«آسمان، سایه نینداخته است و زمین در برنگرفته است كسى را كه راستگوتراز اباذر باشد».(124)

نخستین وصف خوبان راستگویى است     نكو بشنو كه این وصف نكویى است
كسى را كاین نكویى در زبان است     ز هر نیكویى اندر وى نشان است
دلى كز عشق، روشن آفتاب است     فروغش بر زبان، صدق و صواب است
هر آن نقشى درون دل نهان است     بر آن آیینه روشن زبان است
همان پاكیزگان، كز صفحه دل     به غیر از نقش حق، كردند باطل
سخن از حسن آن رخسار گویند     از آن صدق است، هر گفتار گویند

حكیم الهى قمشه‏اى

كاشانى گوید: «مراد از صدق، فضیلتى است راسخ در نَفْس آدمى كه در اثر آن، ظاهر و باطنآدمى با هم مطابق شده و اقوالش موافق نیات او و افعالش مطابق احوال او خواهدگشت. و آن چنان كه مى‏نماید، در واقع نیز همان گونه خواهد بود».(125)
درباره صداقت و راستگویى در قرآن و حدیث،بسیار تأكید شده است كه دراینجا به برخى از این آیات و روایات اشاره خواهیم كرد:
«یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه‏ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقینَ؛ اى كسانى كه ایمان آوردید، تقوى پیشهكنید و با راستگویان باشید». (توبه: 119)
قالَ اللّهُ هذا یَوْمُ یَنْفَعُ الصّادِقینَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُخالِدینَ فیها أَبَدًا رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ. (مائده: 119)
خداوند فرمود: امروز ـ روز قیامت ـ روزى است كه صداقت راستگویان بهكارشان آمد، و به حالشان نافع خواهد بود. آنها از بهشتى برخوردار خواهندشد كه از زیر درختانش، نهرها جارى است و براى ابد در آن خواهند ماند.هم خدا از آنها راضى مى‏باشد و هم آنها از خدایشان راضیند. این است همانرستگارى بزرگ.
وَ بَشِّرِ الَّذینَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ. (یونس: 2)
و بشارت ده مؤمنان را به اینكه براى آنان نزد پروردگارشان قدم صادقانه ثبتشده است.

تو لحد خویش را پر كن از زر صدق     پر مكنش از مس شهوت و حرص و حسد

مولانا

امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: «اِنَّ اللّه‏ عَزَّوَجَلّ لَمْ یَبْعَثُ نَبِیّاً اِلا بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِاِلَى الْبِرِّ وَ الْفاجِرِ؛ به درستى كه خداى عزوجل هیچ پیامبرى را مبعوث نفرمود، مگر آنكه بایدداراى صداقت درگفتار بوده و اهل اداى امانت به صاحبش باشند، چه اینكه صاحبش نیكوكارباشد، و چه بدكار باشد».(126)
و باز فرمود: «لا تَنْظُرُوا اِلى طُولِ رُكُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ، فَاِنَّ ذلِكَ شَىْ‏ءٌ قَدْ اِعتادَه، فَلَوْتَرَكَهُ اِسْتَوْحَشَ لِذلِكَ وَ لكِن اُنْظُرُوا اِلى صِدْقِ حَدیثِهِ وَ اَداءِ اَمانَتِهِ؛ نگاه به ركوع و سجود طولانىشخص نكنید؛ زیرا چه بسا اين كار برايش عادت شده باشد كه اگر ترك كند به وحشت مى‏افتد،بلكه نگاه كنید به راستگویى و امانتدارى او».(127)

حكایتى كوتاه

امام صادق علیه‏السلام فرمود: همانا، اسماعیل ـ كه در قرآن به عنوان یكى ازنیكان معرفىشده ـ «صادق الوعد» ـ یعنى راستگو در انجام وعده ـ نامیده شد، با مردى در جایىوعده گذاشت، و به خاطر انجام وعده‏اش به مدت یك سال در آن مكان، رفت وبرگشت، تا پس از یك سال، بالاخره با آن مرد ملاقات نمود و به او گفت: هموارهدر این یك سال در انتظار تو بودم كه به وعده‏ام عمل نمایم. و به همین سبب،خداى عزوجل او را صادق الوعد نامید.(128)

مرد باید كه راستگو باشد     ور ببارد بلا بر او چو تگرگ
نام مردى بر او دروغ بود     كش نباشد به راست گفتن برگ
راستى را تو اعتدالى دان     كه ازو شاخ خشك گیرد برگ
سخن راست گو، مترس كه راست     نبرد روزى و نیارد برگ

جمال الدین اصفهانى

از فراز مذكور در مناجات كه مسئلت مى‏كند: «زبانى عطايم فرما كه صدق آنبه طرف تو بالا آيد» این گونه استفاده مى‏شود كه صدق با پروردگار عالم سنخيتو مشابهتى تام دارد، زیرادر اين فراز اشاره شده است كه صدق به طرف حق تعالىصعود مى‏كند و اين نیست مگر به سبب جايگاه رفيع صداقت و هم نشينى او باخداوند، كه به حكم: «نوریان مر نوریان را جاذبند».(129) آنكه نور است، جذبمى‏كند هر آنچه را كه از جنس نور است. این فراز از مناجات خود از مصادیق آیهكریمه ذیل است كه مى‏فرماید:
إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ. (فاطر: 10)
به سوى او كلام پاكیزه و نیكو بالا مى‏رود، و عمل صالح و نیكو، آن را مرتفعمى‏گرداند.

از خصالى كه در كرام(130) بود     هيچ بهتر ز راستگويى نیست
وز فعالى كه با لئام(131) بود بَتَر از كذب و از دورويى نیست

حسین بن اسعد دهستانى

«وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ؛ نگاهى شایسته به خداوند و تقرب جستن به او»

بسیارى از نگاه‏هاى ما به پروردگارمان، هرگز شايسته مقامش نیست و دورى‏مانرا از حضرتش سبب خواهد شد. قضاوت‏هاى عجولانه‏مان، نگاه مشكوك‏مان درانجام وعده‏هایش، نگاه بد بینى نسبت به مهر و رحمت فراگیرش، نگاه مأیوسانهمان به حصول امداد و فرج بهنگام حضرتش در سختى‏ها و شداید و مانند آنها،همه و همه نظرهاى ناشایست ما به مقام پروردگاریش مى‏باشد. اما آنچه كه نظرشایسته و به تعبیر این بخش از مناجات «حق نظر» به مقام كبریایى‏اش استقضاوتى صحیح و نیكو نسبت به همه افعال او و اعتمادى كامل به انجام وعده‏هاىاو، و یقینى نیكو به امدادهاى غیبى به موقع حضرتش و ده‏ها نمونه از این دستمى‏باشد، كه چنین نگاهى قرب آدمى را، به مقام خداوندش سبب خواهد شد.
پروردگارا! آن نگاه، عطایمان فرما كه شایسته مقام ربوبى بى زوال توست، وبهره ما را از چنین نگاهى، تقرب به آستانت قرار ده!


پی نوشت ها:

116. ندا.
117. سرعت بگیرد به سوى دیدار.
118. مركب.
119. رساله قشیریه، صص 567 و 576 و 580.
120. سید جعفر سجادى، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 291.
121. رساله قشیریه، ص 582.
122. همان، ص 581.
123. امام محمد غزالى، كیمیاى سعادت، ج 2، صص 982 ـ 984.
124. شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، ص 167.
125. سید جعفر سجادى، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، ص 302.
126. سفینة البحار، ج 3، ص 49 (ماده صدق).
127. همان، صص 49 و 50.
128. اصول كافى، ج 3، ص 164.
129. نوریان مر نوریان را جاذبند    ناریان مر ناریان را طالبند (مولانا)
130. انسان‏هاى كریم.
131. انسان‏هاى پست.

منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث