شرح مناجات شعبانیه (قسمت بیستم)
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0
اِلهى وَ اَلْهِمْنى وَلَهاً بِذِكْرِكَ اِلى ذِكْرِكَ وَ هِمَّتى فى رَوْحِ نَجاحِ اَسْمائِكَ وَ مَحَلِّقُدْسِكَ.
معبود من! شیدایى و شیفتگى به ذكرت را الهام فرما! و همتم را در قرار گرفتندر مسیر اسمهایت و قرار گرفتن در جایگاه قدست قرار ده.
نكاتى از این فراز
1. ذكر خداوند تا مرز شیدایى؛
2. در خواست همتى عالى از خداوند.
«اِلهى وَ اَلْهِمنى وَ لَهاً؛ شیدایى حاصل از ذكر خداوند»
شیدایى حاصل از ذكر خداوند
ذكر چیست؟ از درد درمان بردن است بر در دل نقب بر جان برون است
راهرو را سالك ره فكر اوست فكرتى كان مستفاد از ذكر اوست
ذكر باید گفت تا ذكر آورد صد هزاران معنى بكر آورد
عطار
آنان كه از دلهرهها و اضطرابها در رنجند و در سر سوداى قلبى مطمئن وآرام و دلى فارغ از هر گونه دغدغه مىپرورند، بدانند كه با دستیابى به هیچكدام از نعمتها و ثروتهاى مادى و دنیوى، مقصودشان حاصل نخواهدشد. بلكه راهى كه قرآن كریم براى راه یابى به این آرزوى دیرینه آدمیان فراراهشان قرار داده است، چیزى جز ياد و ذكر پروردگار جهان نمىباشد،چنانچه مىفرماید:
الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. (رعد: 28)
آنان كه ایمان آوردهاند دلهایشان به یاد خدا آرامش مىیابد،آگاه باشید كهدلها تنها به ذكر یاد خدا آرامش مىیابد.
دم بخور در آب ذكر و صبر كن تا رهى از فكر و وسواس كُهُن
هيچ گنجى بى دد و بى دام نیست جز به خلوتگاه حق آرام نیست
ذكر حق كن بانگ غولان را بسوز چشم نرگس را از این كركس بدوز
مولانا
از «ذكر خدا» و ثمرات بى شمار آن در آیات و اخبار و كلمات بزرگان، فراوانسخن گفته شده است كه در اینجا تنها به نقل روايتى و سخنى از مولانا و در پاياننيز به حكایتى اكتفا مىكنيم:
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: هيچ چيز نیست جز آنكه براى آن، حدى و اندازهاى است، مگر ذكر كهحدى ندارد تا پایان پذیرد، خداى عزوجل فرایض را واجب كرده است و هركه آنها را به جاى آورد، همان حد و انتهاى آنهاست. و ماه رمضان را قرارداده است، پس هر كس كه آن را روزه دارد، همان حد آن است. و حج راواجب نموده است و هر كه حج نمود، به انتهاى آن رسید و آن را به پایانرساند. ولى براى ذكر، خداوند حد و نهایتى قرار نداده است و به اندك آنراضى نشده است. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «اى آنان كه ایمان آوردیدخداى را بسیار یاد كنید و تسبیحش بگویید، در بامدادان و شامگاهان.(احزاب: 41 و 42)
و ادامه داد:
در هر خانه اى كه قرآن خوانده شود و ذكر خداى عزوجل شود، بركت آنخانه زیاد گردد و فرشتگان در آن خانه آیند و شیاطین از آن دورى كنند وبراى اهل آسمان بدرخشد، چنانچه ستاره فروزان براى اهل زمین مىدرخشد،ولى خانهاى كه در آن قرآن خوانده نشود و خدا در آن خانه ذكر نشودبركتش كم شود و فرشتگان از آن دورى كنند و شیاطین در آنجا درآیند، و بهتحقیق رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: آیا شما را آگاه نكنم به بهترین كارهایتان كهدرجات از همه كارها بالاتر و نزد خداوند از همه اَعمال پاكتر و پاكیزهتراست و براى شما از طلا و نقره بهتر است و از جهاد در راه خدا خوبتراست؟ عرض كردند: بله یا رسول اللّه! فرمودند: آن عمل بسیار ذكر خدا كردناست.(155)
بیا با یاد او مىباش دمساز بیا خود را براى او بپرداز
گرت حفظ ادب باشد مع اللّه شوى از سرّ سرّ خویش آگاه
بر آن مىباش تا با او زنى دم چه مىگویى سخن از بیش و از كم
برون آ یكسر از وسواس و پندار كه تا بینى حقیقت را پدیدار
حسن حسن زاده آملى
سخنى از مولانا
بىیاد او مباش كه یاد او مرغ روح را قوت و پر و بال است. بارى، به یادكردن حق، اندك اندك باطن منور شودو تو رااز عالم، انقطاعى حاصلگردد. مثلاً همچنان كه مرغى خواهد كه به آسمان پرد، اگرچه بر آسماننرسد، الاّ دم به دم از زمین دور مىشود واز مرغان دیگر بالا مىگیرد، یامثلا در ظرفى مشكى باشد و سرش تنگ است، دست در وى مىكنى،مشك بیرون نمىتوانى آوردن، اما با این عمل، دست معطر مىشود ومشام، خوش مىگردد. پس یاد حق، همچنین است، اگر چه به ذاتشنرسى، اما یادش به ـ جل جلاله ـ اثرها كند در تو و فایدههاى عظیم از ذكراو حاصل شود.(156)
در حالات عالم بزرگ، شیخ عبداللّه شوشترى كه از معاصرین مرحوم علامهمجلسى است، نوشتهاند او فرزندى داشت كه بسیار مورد علاقهاش بود. اینفرزند، سخت بیمار شد. پدرش مرحوم شوشترى، هنگامى كه براى اداى نمازجمعه به مسجد آمد، پریشان بود، هنگامى كه در نماز جمعه در ركعت دوم سورهمنافقون راتلاوت كرد و به این آیه رسید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْعَنْ ذِكْرِاللّهِ؛ اى كسانى كه ایمان آوردهاید، اموال و فرزندان شما نباید شما را از یادخدا غافل كند.» (منافقون: 9)، چندین بار این آیه را تكرار نمود. هنگامى كه ازنماز فراغت حاصل نمود، بعضى از دوستان، از علت این تكرار پرسیدند. فرمود:هنگامى كه به این آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم و با تكرار آن به مبارزه با نفسخود برخاستم و چنان فرض نمودم كه فرزندم مرده و جنازهاش در مقابل مناست، و من نباید از یاد خدا غافل شوم، و بعد از استقرار یاد خدا در قلب، از تكرارآیه دست كشیدم.(157)
همچو چهىست هجر او، چون رسنىست ذكر او در تك چاه یوسفى دست زنان در آن رسن(158)
مولانا
بارى، آنچه در عبارت مزبور از مناجات، معصوم علیهالسلام توفیق آن را ازپروردگارش مسئلت مىنماید، تنها یاد و ذكر خداوند نمىباشد،بلكه آن یاد وذكرى را مىطلبد كه شیدایى و شیفتگى او را سبب شود و این شیدایى به زبانى سادهیعنى آن یادى كه آدمى را چنان در لذت غرق نماید كه او را از خود بى خود نماید: یعنىخدایا، آن ذكرى را عطایم كن كه یاد مرا از من بستاند و سینه را مملو از یاد تو گرداند.
چنان پر شد فضاى سینه از دوست كه یاد خویش گم شد از ضمیرم
حافظ
سعدى نيز اين حالت شيدايى و آشفتگى ياد دوست را این گونه به رشته نظمكشيده است كه:
چنان به یاد تو آشفته ام به بوى تو مست كه نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روى كَسم، دیده بر نمىباشد خلیل من، همه بتهاى آزرى بشكست
نگاه من، به تو و دیگران به خود مشغول معاشران ز مى و عارفان ز ساقى مست
سخن آخر
برخى در چگونگى ذكر، به راه افراط و تفریط قدم گذاشتند. توضیح آنكه گروهىبه ذكر زبانى و اذكار لفظى اكتفا نموده و تمنا نمودند كه آنچه از بركات بىشمارىكه درباره ذكر نقل شده است، تنها با اداى ذكر زبانى نصیب خود سازند، گرچهقلبشان از معانى این اذكار و از توجه به آن، كاملا غافل بوده باشد.
گروهى هم در مقاب، بى اعتنا به آن همه اذكار گوناگونى كه به همراه نتایج قابلتوجه آنها، در آیات و روایات آمده است، تنها یاد و ذكر قلبى را مد نظر خویشقرار داده و تمام همت خویش را در این امر معطوف ساختند. اما انصاف این استكه هر كدام، رتبه و جایگاه خاص خویش را داشته و هر یك ثمرهاى مخصوص بهخویش را دارا مىباشند، گرچه تأثیر ذكر قلبى وخواص آن، بسى فراوانتر وعالىتر از ذكر زبانى است. و اصولاً آن ذكر زبانى، كاملاً به بار مىنشیند و نتیجهاىایده آل به بار مىآورد كه با یاد قلبى و حضور قلب همراه باشد.
شیخ عباس قمى به نقل از محقق كاشانى در این زمینه چنین مىگوید:
اگر گفته شود كه آیا در ذكر زبانى تنها، به همراه غافل بودن قلب فایدهاىوجود دارد یا خیر؟ پس مىگوییم: ذكر زبانى نیز خالى از فایده نمىباشد،ازاین جهت كه آن نیز نوعى اشتغال به طاعت الهى است. به ابى عثمانمغربى گفته شد كه: گاهى از اوقات، زبانم به ذكر خداوند و تلاوت قرآن،مشغول مىشود اما قلب من غافل است، چه كنم؟ پس گفت: همین اندازه نیز،نیاز به شكر دارد و خدا را شاكر باش كه یكى از اعضا و جوارح تو به امر خیركه ذكر خدا باشد اشتغال دارد.(159)
خوشا آنان كه اللّه یارشان بى به حمد و قل هو اللّه كارشان بى
خوشا آنان كه دائم در نمازند بهشت جاودان بازارشان بى
باباطاهر
«وَ هِمَّتى فى رَوحِ نَجاحِ؛ همت عالى»
خداوند، تمامى ابزار لازم براى رسیدن به تكامل و وصول به خواستهها وآرزوها را، در نهاد آدمى تعبیه نموده است. در واقع آن امدادهاى غیبى كههمگان آن را در افقهاى دور دست مىجویند، در دسترس آدمى و در وجودخود او قرار دارد.
از جمله این ابزارهاى وصول به مقصود و از جمله این امدادهاى غیبى، «همتورزیدن» در انجام كارى براى رسیدن به هدف مىباشد.
مرغ با پر مىپرد تا آشیان پر مردم همت است اى مردمان
مولانا
بارى، اگر حقیقتاً آدمى در رسیدن به خواستهاى، همت ورزد، آن هدف را فتحخواهد نمود:
اهل همت، رخنه در سد سكندر مىكنند این سبكدستان، كلید فتح را دندانهاند
صائب تبریزى
و باز به قول «صائب تبریزى»، معناى توفیق در انجام كارى، چیزى جز همتمردانه نمىباشد و در اين كار، نیازى هم به انتظار بردن خضر نبى نمىباشد.
معنى توفيق غير از همت مردانه نیست انتظار خضر بردن اى دل فرزانه چیست
و اساساً بنا به گفته محى الدین عربى در فصوص الحكم، آدمى به كمك «همت»خویش مىتواند به نوعى آفرينش دست یابد. چنانچه گفته است: «اَلْعارِفُ یَخلُقُبِهِمَّتِهِ ما یَكُونُ لَهُ وُجودٌ مِنْ خارِجِ مَحَلِّ الْهِمَّةِ؛ عارف به سبب همت خود، مىتواند در خارج ازمحل همت خویش،آفرینش نماید».(160)
غرض آنكه، مركب چابك و رهوار همت مىتواند آدمى را به هر جا كه ارادهنمود برساند. تنها، سخن در این است كه اهل همت، در مسائل مورد اهتمامشانیكسان نمىباشند. گروهى از آنها از همتى ناچیز و بلكه پست برخوردارند و همهاهتمام خویش را به امور فانى و زود گذر دنیوى معطوف ساختهاند و به تعبیرحافظ شیرازى:
چه شكرهاست در این شهر كه قانع شدهاند شاهبازان طریقت به مقام مگسى
عدهاى دیگر از آدمیان نیز، همت خویش را اندكى فراتر برده، و شب و روز،در آن همت و اندیشهاند كه به بهشت ابدى خداوند بار یابند كه البته زهى سعادت.
ولى بلند همتتر از این دو گروه نیز وجود دارند، آنها كه تمام همتشان راصرف قرب و دیدار پروردگارشان نمودند و از خدایشان تنها او را طلب نمودند.
گر مخیر بكنندم به قیامت كه چه خواهى دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
سعدى
و نیز به تعبیر حافظ شیرازى:
تو و طوبى و ما و قامت یار فكر هر كس به قدر همت اوست
خلاصه سخن آنكه، در فراز مورد نظر از مناجات، امام علیهالسلام به ما مىآموزد كه ازخداوند، همتى عالى طلب نماییم كه همان، شهود اسماء حسنایش و ره یابى بهمقام قدسش مىباشد. و در سایر دعاها نیز اهل بیت علیهمالسلام از پروردگارشان،عالىترین همتها را در خواست مىنمودند یا اشاره به عالىترین همت خویشكه لقاى پروردگارشان باشد مىنمودند. از جمله:
امام سجاد علیهالسلام مىفرماید: «اَسْئَلُكَ مِنَ الْهِمَمِ اَعْلاها؛ پروردگارا! از تو عالىترین همتهارا مسئلت مىنمایم».(161)
و در جاى دیگر نيز، آن حضرت، چنین مناجات نموده است: «فَقَد اِنْقَطَعَت اِلَیْكَهِمَّتى وَ انْصَرَفَت نَحْوَكَ رَغبَتى فَاَنتَ لا غَیرُكَ مُرادى وَ لَكَ لا لِسِواكَ سَهرى وَ سُهادى ؛ خدایا!همتم به تمامى، متوجه توست و رغبتم به سمت توست. تو مراد منى نه غیر تو و شب زندهدارىو بىخوابى كشیدنهاى من براى توست نه براى غیر تو».(162)
گفت: مغناطیسِ عشّاقِ اَلَست همت عالیست كشف هر چه هست
هر كه را شد همت عالى پدید هر چه جست آن چیز، حالى شد پدید
هر كه را یك ذره همت داد دست كرد او خورشید را زان ذره پست
عطار
پی نوشت:
155. اصول كافى، ج 4، صص 257 ـ 259.
156. فیه ما فیه، ص 408.
157. سفینة البحار، ج 3، ص 331.
158. طناب.
159. سفینة البحار، ج 2، ص 283.
160. خوارزمى، شرح فصوص الحكم، ص 398.
161. میزان الحكمة، ج 14، ص 6680.
162. همان.
منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری