شرح مناجات شعبانیه (قسمت بیست و دوم)
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0
اِلهى اَنَا عَبْدُكَ الضَّعیفُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنیبُ فَلا تَجْعَلْنى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَن عَفْوِكَ.
معبود من! من بنده اى ضعیف و گنهكارم، و غلامى در حال انابه و توبه هستم، پس مرا از كسانى قرار مده كه از آنها روى گرداندى و نیز مرا از آنها قرار مده كه سهو آنها، سبب محرومیت از عفوت شده است.
اظهار پريشان حالى در پيشگاه معبود و درخواست عدم مانع شدن سهو وخطاى بنده در جلب عفو الهى كه در این فراز آمده است، از مواردى است كه نكاتى پیرامون آن ذكر خواهیم نمود.
«اِلهى اَنَا عَبْدُكَ الضَّعیفُ...»
آدمى، در عین حال كه موجودى قدرتمند است، ضعیف و ناتوان نیز مىباشد.ازیك طرف سر در سوداى تسخیر كرات آسمانى دارد، اما از طرفى دیگر، حتىپشهاى ضعیف كه با نسیم ملایمى جابه جا مىشود، مىتواند آرامش و آسایش ازاو سلب كند؛ در عین حال كه موجودى توانمند از نظر قواى عقلانى و فكرىاست، اما ممكن است در اثر حادثهاى ناچیز، تمامى یافتههاى فكرى و حافظهخویش را از دست دهد. اگر قلب او اراده كند كه لحظاتى دست از كار بكشد و بهاستراحت بپردازد، از پاى در خواهد آمد، و كارش تمام خواهد شد؛ اگرگلبولهاى سفید بدنش، دست از دفاع بردارند، بدن او عرصه تاخت و تاز انواعمیكروبها و ویروسها گشته و مرگ او حتمى خواهد بود.
و بالاخره آنكه، بشر مانند سایر موجودات، «ممكن الوجود» مىباشد، و فلاسفهممكن الوجود را این گونه معنى نمودهاند كه: «بود و نبودش مساوى است، نه لازم استباشد، و نه لازم است نباشد» از آن سو، «واجب الوجود» منحصر در ذات پاك خداونداست، یعنى واجب است باشد و وجود داشته باشد. اما انسان «ممكن» به تعبیر شیخمحمود شبسترى، از شدت تهىدستى، در هر دو عالم، «سیه روى» است:
سیه رویى ز ممكن(177) در دو عالم جدا هرگز نشد واللّه اعلم
بیچاره انسان ممكن الوجود نه در وجود خویش اختیارى داشته است و نه دربقاى خود و نه در موت و نه در حشر خویش.
اما تمام اینها، رموزى است كه در دست آدمى براى گشایش درهاى بیكران رحمتو فضل الهى به سوى خویش، زیرا همانگونه كه نور خورشيد در آب زلال منعكسمىشود نه آب گل آلود، جمال پروردگار و رحمت او نیز در زلال حقيقت، منعكسمىشود. همه آنچه ذكر شد بخشى از حقايقى است كه وجود آدمى را فرا گرفته است وآنكه اين حقايق گمشده را درك كرد در واقع غبار غفلت و بى خبرى را از چهره خودزدوده و در نتیجه، انعكاس جمال و كمال و رحمت پروردگارش را در این آینه بىغبارحقیقت، مشاهده خواهد نمود. بنابراین او موجود قدرتمند و توانايى خواهد گشت.
بارى اگر آدمى، به این درك برسد كه در واقع، مشتى خاك، بیش نمىباشد، همینادراك او، برايش توانمندى در پى خواهد داشت و همين عرفان این گونه او است كهحاصل خيزى و سرسبزى وجودش را به همراه خواهد داشت؛ به تعبیر زیباى مولانا:
در بهاران كى شود سرسبز سنگ خاك شو تا گل بروید رنگ رنگ
حاصل سخن آنكه، اظهار ضعف و درماندگى و عبودیت در پیشگاهمحبوب كه در فراز مزبور از مناجات آمده است، روى نمودن خداوند و عفواو را در پى خواهد داشت، و اگر هم پس از ادراك این بیچارگى و ذكر آن دربرابر معبود، عنوان مىكند «كه مرا از آنانى قرار مده كه از آنها روىبرگردانیدى، و سهوشان مانع عفو تو شد»، در واقع، این عبارت، تأكید خواستهقلبى او مىباشد، زیرا همان گونه كه ذكر شد، آدمى به صرف ادراك فقر وبیچارگى خویش، مسیر استجابت را هموار مىنماید. و حتى بدون ذكرخواسته هایش، به آنها دست مىیابد.
تا نیست نگردى ره هستت ندهند این مرحله با همت پستت ندهند
چون شمع، قرار سوختن ار ننهى سرچشمه روشنى به دستت ندهند
ابوسعید ابوالخیر
«... وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَن عَفْوِكَ»
آدمى به حكم آنكه دشمنى چون ابلیس و هواى نفس دارد، همواره در معرضسهو و خطا مىباشد. دشمن او نیز بسيار قدرتمند است و رهايى از دام او مشكل؛به تعبیر مولانا:
صد هزاران دام و دانه است اى خدا ما چو مرغانى حریص و بینوا
حكایتى عجيب
ابراهیم خواص گوید: چهل سال با نفس در نزاع بودم كه از من نان و ماستمىخواست و من ممانعت مىكردم، روزى مرا بر وى رحمت آمد، درمى حلال بهچنگ آوردم. در بغداد مىرفتم تا نان و ماست خرم. در خرابهاى شدم، پیرى رادیدم، در آن گما گرم افتاده، و زنبوران از هوا در مىپریدند، و از وى گوشتبرمىگرفتند، ابراهیم گفت: مرا بر وى رحمت آمد، گفتم: مسكین این مرد!سربرداشت و گفت: اى خواص! در من چه مسكینى مىبینى؟ مسكین تویى كه بهچهل سال شهوت نان و ماست ازنفس خود منع نمىتوانى كرد.(178)
دام سخت است مگر یار شود لطف اله ور نه انسان نبرد صرفه ز شیطان رجیم
حافظ
اما على رغم این همه دشمنىهاى شیطان و نفس اماره با آدمى، عفو و رحمتالهى از بهترین اسباب دلخوشى انسان بوده و به منزله پناهگاهى براى او مىباشد،به قول مولانا:
گر هزاران دام باشد در قدم چون تو بامایى نباشد هیچ غم
و به تعبیر سعدى:
آن كو به غیر سابقه چندین نواخت كرد ممكن بود كه عفو كند گر خطا كنیم
پروردگارا! به مهربانى و رأفتى كه تو را است، مرا سایه نشین رحمتت بفرما، ودر این التهاب حاصل از معاصى، جان مرا از خنكاى عفوت نصیبى ده و با آبحیات مغفرتت، آلودگىهاى روحم را، شستوشو داده و مرا از آنانى قرار ده كهشیطان از فریب و اغواى آنان ناامید و مایوس شده است.
اى سرت نازم، مرا تو یار باش جمله عالم گو مرا اغیار باش
چون مرا لطف تو كشتى بان بود نیست غم، عالم اگر طوفان بود
چون تو باشى لنگر كشتى نوح آید از هر موجى او را صد فتوح
چون تو احمد را فرستى سوى غار عنكبوتى گردد او را پرده دار
ملا احمد نراقى
پی نوشت ها:
177. مراد، ممكن الوجود است.
178. میبدى، كشف الاسرار، ج 5، ص 94.
منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری