شرح مناجات شعبانیه (قسمت بیست و پنجم)
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0
اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى حُسْنِ ظَنّى قُنُوطَ الْاَیاسِ، وَ لَا انْقَطَعَ رَجائى مِنْ جَمیلِ كَرَمِكَ اِلهى اِنْ كانَتِ الْخَطایا قَدْ اَسْقَطَتْنى لَدَیْكَ فَاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَكُّلى عَلَیْكَ.
معبود من! هرگز یأس و نومیدى را بر حُسن ظن و گمان نیك به تو، مسلط نساختم و هرگز رشته امیدم به كرمت را قطع نكردم. معبود من! اگر خطاهایم ـارزش ـ مرا نزدِ تو ساقط نمود، به نیكویى توكلى كه بر تو دارم از من درگذر.
حُسن ظن، امید و توكل، محورهاى سهگانه این بخش از مناجات مىباشد.
«اِلهى لَمْ اُسَلِّطْ عَلى؛ حسن ظن»
گرچه درباره حسن ظن به خدا، قبلاً نیز مطالبى مطرح شد، ولى از آنجا كه این موضوع ازدامنه گستردهاى برخوردار مىباشد، باز هم جاى سخن و مطلب، براى خود باقىگذاشته است، علاوه بر آن مسئله حسن ظن به پروردگار، مُستمسَكى قوى و مطمئنمىباشد بهطورىكه اهلبیت علیهمالسلام بارها در دعاهاى خود، بهآن تمسك جستهاند، ازجمله:
امام على علیهالسلام مىفرماید: مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ فازَ بِالْجَنَّةِ، مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالدُّنْیا تَمَكَّنَتْ مِنْهُ الْمِحْنَةُ.(185)
هركه به خدا گمانِ نیك بُرد، به بهشت دست یافت و هركه به دنیا گمان نیكبرد، به رنج و محنت گرفتار آمد.
نبى اكرم صلىاللهعليهوآله حكایت مىفرمايد كه: یكى از مردان امت خود را دیدم كه بر صراط، مانند شاخه خشكیده درختخرما در یك روز طوفانى، مىلرزد، در این هنگام، خوش گمانى او به خداوند بهفریادش رسید و لرزش او از بین رفت.(186)
سیدالساجدین علیهالسلام در دعاى ابوحمزه ثمالى در بیان گمان نیك خویش بهپروردگارش، چنین فرمود: اَفَتُراكَ یا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونَنا اَوْ تُخَيِّبُ آمالَنا، كَلاّ یا كَریمُ فَلَیْسَ هذا ظَنُّنا بِكَ وَلا هذا فیكَ طَمَعُنا... وَ اَنَا عآئِذُ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ اِلَیْكَ، مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَالصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِكَ ظَنّا.
آیا چنین پنداریم كه تو بر خلاف گمانى كه ما به حضرتت داریم با ما رفتارمىكنى، يا ما را از امید و آرزوهايى كه به تو داريم محروم مىسازى. هرگز بهتو اى خداى كریم، چنین گمانى نمىبریم... و من به فضل و رحمتت پناهآورده و از عقوبتت به عفوِ تو مىگریزم، كه عفو و بخشش تو نسبت به كسىكه به تو حُسن ظن دارد، وعدهاى قطعى است.
«وَ لَا انْقَطَعَ رَجائى؛ امید به كرم خداوند»
آنكه خداوند را به كرم و لطف و مهر بیكران، شناخته است و مىداند كه خود او دركتابش، بندگانش را گرچه در انجام معاصى زیادهروى كرده باشند از ناامیدى برحذر داشته است، هرگز از رحمت او مأیوس نخواهد شد و همواره در گوشجانش این نغمه ملكوتى طنینانداز است كه:
قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُالذُّنُوبَ جَمیعًا. (زمر: 53)
بگو! اى كسانى كه بر خود اسراف و ستم نمودید، از رحمتِ خدا مأیوسنباشید، كه خداوند تمامىِ گناهان را مىآمرزد.
بازآ بازآ هر آنچه هستى بازآ گر كافر و گر و بتپرستى بازآ
اين درگهِ ما درگه نوميدى نیست صد بار اگر توبه شكستى بازآ
ابوسعید ابوالخیر
بارى كسى كه اندكى با مكتب وحیانى مأنوس باشد، در مىیابد كه از یأس ونومیدى، بوى كفر بر مشام مىرسد، همانگونه كه در قرآن كریم، چنین بدان اشارهشده است: «لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ؛ از رحمتبىمنتهاى خداوند مأیوس مباشید، زیرا كه تنها كافران از رحمتِ او نااميد هستند». (یوسف: 87)
انبیا گفتند نومیدى بد است فضل و رَحمتهاى بارى بى حد است
از چنین محسن نشاید ناامید دست در فتراك(187) این رحمت زنید
مولانا
«فاصْفَحْ عَنّى بِحُسْنِ تَوَكُّلى عَلَیْك؛ توكل»
نیست كسبى از توكل خوبتر چیست از تسلیم، خود محبوبتر
آنكه او از آسمان باران دهد هم تواند كاو ز رحمت نان دهد
گر توكل مىكنى در كار كن كشت كن پس تكیه بر جبار كن
مولانا
«توكل، كار با كسى افكندن، به دیگرى اعتماد كردن، كار خود به خدا حواله كردن و به امید خدا بودن است. و بالجمله، توكل، دلبستگى و اعتماد كامل بهپروردگار است، و اين مقام كمال معرفت است زیرا انسان هر اندازه خدا را بهتربشناسد و از قدرت و رحمت و حكمت او زيادتر آگاه گردد، دلبستگى او به آنذات بىهمتا زیاد شود. ابنعربى توكل را چنین تعریف مىكند: توكل، اعتماد قلباست بر حقّ و عدم اضطراب در هنگام فقدان اسباب، و با توكل است كه تمامحالات و مقامات بر او وارد مىشود».(188)
چون پیشتر، به صورت مبسوط، پیرامون توكل سخن گفتیم، در اینجا، در اینرابطه، تنها به همان سخن فوق و به حكایتى دلنشين كه ذيلاً آورده مىشود اكتفامىكنيم:
حكایت
مدتى پس از آنكه امام سجاد علیهالسلام از واقعه جانگداز كربلا بازگشت، عبداللّه بن زبیرخروج كرده و دعوى خلافت كرد و عدهاى نیز دورش را گرفتند. وقتى یزید ازاین امر باخبر شد، لشكرى روانه حجاز نمود و لشكر خونخوار یزید نیز تا حدامكان، دست به جنایت زد.
حال، از یك طرف، فتنه ابن زبیر و از طرف دیگر لشكركشى یزید و سرانجام،اندوه ماجراى تلخ كربلا، امام سجاد علیهالسلام را سخت متأثر نمود؛ به قدرى كه خود بهابوحمزه مىفرماید:
از خانه بیرون رفتم تا به دیوارى رسیدم و بر آن تكیه دادم. ناگاه مردى كه دوجامه سفید بر تن داشت پیدا شد و در رویم نگریست. سپس گفت: اى على بنالحسین! چه شد كه تو را اندوهگین و محزون مىبینم؟ اگر براى دنیاست كهروزى خدا براى نیكوكار و بدكردار آماده است. گفتم: براى دنيا اندوهگين نیستم،زیرا چنان است كه تو مىگویى. گفت: پس اگر براى آخرت است كه وعدهاىاست درست كه سلطانى قاهر و قادر، نسبت به آن حكم مىفرماید. گفتم: براى آنهم اندوه ندارم، زیرا چنان است كه مىگويى. گفت: اندوهت براى چیست؟ گفتم:از فتنه ابن زبیر و وضعى كه مردم دارند در هراس مىباشم. او خندید و گفت: اىعلى بن الحسین! آیا دیدهاى كسى به درگاه خدا دعا كند و مستجاب نشود؟ گفتم:نه. گفت: آیا كسى را دیدهاى كه چیزى از خدا بخواهد و به او ندهد؟ گفتم: نه.گفت: آیا كسى را دیدهاى بر خدا توكل كند ولى خدا كارهایش را سر و سامانندهد و عهدهدار نگردد؟ گفتم نه. سپس از نظرم غایب شد.(189)و(190)
پی نوشت ها:
185. غررالحكم و دررالكلم، ج 5، ص 379.
186. میزان الحكمة، ج 7، ص 3403.
187. دستآویز.
188. گُل بابا سعیدى، فرهنگ اصطلاحاتِ عرفانى، ابن عربى، ص 180.
189. سفینةالبحار، ج 4، ص 742 (ماده وَكَل).
190. در اینكه آن مردى كه دو جامه سفید در بر داشت كه بوده است، مرحوم شیخ عباس قمى در همانكتاب، ص 743 نقل مىنماید كه ظاهرا آن مرد یا فرشتهاى بوده است كه به صورت بشر ظهور یافت، و یااز پیامبرانى چون خضر و یا الیاس بوده است.
منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری