شرح مناجات شعبانیه (قسمت سی ام)
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام
اِلهى وَ اِلْحِقْنى بِنُورِ عِزِّكَ الْاَبْهَجِ فَاَكُونَ لَكَ عارِفا وَ عَنْ سِواكَ مُنْحَرِفا وَ مِنْكَ خائفا مُراقِبا یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِكْرامِ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ وَ سَلَّم تَسْلیما كَثیرا.
معبود من! مرا به نور عزت خود كه از هر چیز مسرتانگیزتر است ملحق فرما،تا به تو عارف گردم و از غیر تو روى گردان شوم و فقط از تو ترسان و مراقبباشم. اى صاحبِ جلال و اكرام و درود و سلام فراوان خدا بر رسولمحمد صلىاللهعلیهوآله و آلِ طاهرینش باشد.
گوهر معرفت خداوند و گسستن از غیر او و خائف بودن از حضرتش، از امورىاست كه در این فراز دلنشين از مناجات، از پروردگار جهان مسئلت شده است.
«اِلهى وَ اَلْحِقْنى... فَاَكُونَ لَكَ عارِفا؛ گوهر معرفتِ بارى تعالى»
در این عبارت، ابتدا از خداوند درخواست اتصال به نور عزت و بارگاهكبریایىاش، شده است و سپس به سه محصول پربار این وصل و الحاق اشارهرفته است. كه اولین آنها، عارف شدن به مقام پروردگار عالم است.
گوهر معرفتآموز كه با خود ببرى كه نصیبِ دگران است نِصاب زر و سیم
حافظ
نكته قابل توجهى كه بايد در مقام توضيح این عبارت ذكر نمود اين است كه عرفا،معرفت را به دو قسم تقسیم نمودهاند: معرفت استدلالى و معرفت شهودى. معرفتاستدلالى آن است كه آدمى از طریق آثار و آیات و نشانههایى كه در جهان خلقت مشاهدهمىكند، خداوند و اسماء و صفات او را بشناسد و نسبت به مقام حضرتش عارف گردد.
این بیانِ سید الشهداء علیهالسلام در دعاى عرفه كه مىگوید: «اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وتَنَقُلاتِ الْاَطوارِ اَنَّ مُرادَكَ اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى كُلِّ شَىْءٍ؛ خدایا دانستم كه مرادِ تو از اين همه آثارِمختلف و از گوناگون شدنِ تحولات جهان اين است كه خود را در هر چیز نسبت به منبشناسانى و من نسبت به تو معرفت پيدا كنم» ناظر به معرفت استدلال مىباشد.
آن حضرت همچنين در جاى دیگرى در آن مناجات مىفرمايد:
اِلهى اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَى الْآثارِ، فَارْجِعْنى اِلَیْكَ بِكَسْوَةِ الْاَنوارِ وَ هِدایَةِالْاِسْتبْصارِ حَتّى اَرْجِعَ اِلَیْكَ مِنْها، كَما دَخَلْتُ اِلَیْكَ مِنْها مَصُونَ السّرِّ عَنِ النَّظَراِلَیْها وَ مَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الْاِعْتِمادِ عَلَیْها.
خدایا! تو امر نمودى كه براىِ شناخت تو به آثار و نشانهها مراجعه شود ولىمرا به تجلیات انوار و به راهنمایى مشاهده و بینایى قلب ارجاع ده، تا بىتوجهبه آثار (معرفت استدلالى) به شهود حضرتت (معرفت شهودى) نائل گردم، كهچون به این مقام و شهود دست یابم، سرّ درونم توجه به آثار نكرده و همتمبلندتر از نظر به آثار و تكیه بر آنها باشد.
اما معرفت شهودى آن است كه از راه تصفیه باطن و تزكیه نفس و تطهیر روححاصل مىشود، كه در اثر آن، آدمى اسما و صفات الهى را با قلب خویش شهود مىنمایدو نسبت به آنها عارف مىگردد، كه البته اندكى از انسانها از این نوع از معرفت، بهرهمندخواهند بود، زیرا شرايط رسيدن به آن، بسى دشوارتر از معرفت استدلالى مىباشد.
و این نوع عرفان و شناخت نسبت به بارى تعالى بهترین نوع از انواعشناختها مىباشد.
سيدالشهداء عليهالسلام در دعاى عرفه در مقام دلتنگى نسبت به معرفت استدلالى وپايين بودن رتبه آن در مقايسه با معرفت شهودى و نیز در مقام اهتمام فوق العادهنسبت به معرفت شهودى، چنین مىگوید:
اِلهى تَرَدُّدى فِى الْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنى اِلَیْكَ.
معبود من! آنگاه كه مىخواهم از طریق آثار، تو را بشناسم، سبب مىشود كهراه شهودت از من دور مىگردد، پس مرا عنایتى فرما كه به شهود جمالتدست یابم و نسبت به تو، معرفتى شهودى پیدا نمایم.
و اگر بخواهیم برترى معرفت شهودى را بر معرفت استدلالى اثبات نماییم،تنها با ذكر یك مثال مىتوانیم این مهم را ثابت كنیم و آن اینكه:
اگر موجودى در پشت دیوارى باشد و ما ندانیم آن چیست، از دو راه مىتوانفهمید كه آن، كدامیك از انواع موجودات مىباشد. یكى آنكه كسى، علایم ونشانههاى آن را دقیقا براى ما توصیف نماید كه ما با شنیدن اوصافش، پى خواهیمبرد كه آن موجود چیست. این نوع دانستن و شناختن، همان، معرفت استدلالى است.
راه دیگر آن است كه خود را به پشت دیوار رسانده و آن را مشاهده كنیم. دراین صورت به معرفت شهودى دست یافتیم، كه تفاوتِ این دو معرفت در اینمثال، كاملاً واضح بوده و نیازى به توضیح ندارد.
حاصل سخن آنكه، آنچه از فراز مورد بحث از مناجات درباره درخواستمعرفت نسبت به خداوند، استفاده مىشود مربوط به بهترین نوع معرفت، یعنىمعرفت شهودى مىباشد. زیرا این عبارت به اين صورت عنوان شده است كه:«خدایا مرا به نور عزت ملحق نما، تا نسبت به تو عارف گردم». و آنكه به دیدارجمال خداوند مىرسد و با عرفان، آن را شهود مىنماید، در واقع به معرفتِشهودى دست یافته است كه مقصود همه انبیا و اولیا و عرفا بوده است. و آنكه به چنینمعرفتى دست یافت، از آن پس به هر چه كه نظر مىكند، اول، خداوند را خواهد دید:
دلى كز معرفت، نور صفا دید زِ هَر چیزى كه دید اول، خدا دید
شبسترى
« وَ عَنْ سِواكَ منْحَرِفا؛وصول به مقام عز خداوندى با گسستن از غیر خدا»
با تو پیوستم و از غیر تو دل بُبریدم آشناى تو ندارد، سر بیگانه و خویش
خویش
كسى كه به شهود پروردگارش نائل گردد، دیگر غیرى را مشاهده نخواهدكرد؛ در نتیجه در لوح دلش، نقشى جز نقش یار مشاهده نخواهد نمود.
نیست در لوح دلم جز الف قامت يار چه كنم حرف دگر یاد نداد استادم
حافظ
سالار شهیدان در دعاى عرفه چنين مىفرمايد: «اَنْتَ الَّذى اَزَلْتَ الْاَغْیارَ عَنْ قُلُوبِاَحِبّائِكَ حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواكَ وَ لَمْ یَلْجَئُوا اِلى غَیْرِكَ؛ تو اى خداى بزرگ، كسى هستى كهاغیار را از دل دوستانت محو كردى تا غیر تو را دوست نداشته و جز درگاهت بهجایى پناه نبرند».
روى بنماى و وجود خودم از یاد ببر خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
روز مرگم نفسى وعده دیدار بده وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
حافظ
« وَ مِنكَ خائفا مُراقبا ؛فیض خوف از خداوند»
آنكه با چشم قلبش، خداوند را در كسوت اسما و صفاتش دیدار نماید، فیوضاتىنصیبش مىشود كه فیض خائف بودن از خداوند و عدم خوف از غیر او از آنجمله است. در توضیح این سخن باید گفت كه نه مىتوان تمامى ترسها رامذموم و ناپسند تلقى كرد و نه آنكه همه آنها را ممدوح شمرد.
بلكه بايد ديد كه اين ترس به چه چیزى تعلق مىگيرد. برخى از ترسهامخرب و ویرانگر بوده و آثار نامطلوبى بر جسم و روح و روان آدمى به جاىمىگذارند، همانند ترس از تاریكى شب، ترس از وقوع حادثهاى كه هیچ دلیلى برتحقق حتمى آن وجود ندارد، ترس از دشمن و مانند آنها كه همه این ترسها، ازانواع ترسهاى مذموم بوده و در زندگى انسان، آثار سویى به بار خواهند آورد.
ولى خوفها و ترسهايى نيز وجود دارد كه ممدوح بوده و داراى منشأعقلانى مىباشد و اساسا به وسيله این گونه ترسها، آدمى به انواع خیرات وبركات و آرامش، راه پیدا خواهد نمود.
آنكه در ارتكاب لغزشى، بر آبروى خویش مىترسد، همین خوفِ از دستدادن آبرو او را وادار به ترك لغزش مىنمايد و در نتیجه براى وى ثمره مطلوبى بهدنبال خواهد داشت.
پس، آنكه از مردود شدن خویش در امتحانات در هراس است، چنين خوف وهراسى سبب وادار ساختن او به فعاليت و تكاپوى بيش از پيش گشته و در نتیجه،همین خوف، قبولى در امتحانات را برایش به ارمغان خواهد آورد.
پس، آنكه از خداوندِ خویش خائف است و مراقب امر و نهى اوست، همینخوف قلبىاش درهاى قُرب و رحمت و امن و آسایش خداوندى را به روى اوخواهد گشود و او را به انواع بركات رهنمون خواهد شد.
در این زمینه، به چند روایت اشاره كرده و بدین ترتیب و به فضلِ بىكران الهى، دامنهشرح مناجات پر فیض شعبانیه را نیز جمع مىنماییم: على علیهالسلام مىفرماید:
اِنَّ اللّهَ اِذا جَمَع النّاسَ نادى فیهِمْ مُنادٍ: اَیُّها النّاسُ، اِنَّ اَقْرَبَكُمُ الْیَوْمَ مِنَ اللّهِاَشَدُّكُمْ مِنْهُ خَوْفا.(218)
آنگاه كه خداوند، مردم را در روز قیامت گرد آورد، آواز دهندهاى در میانِآنان ندا دهد كه: اى مردم! امروز نزدیكترین شما به خداوند كسى است كهدر دنیا، بیش از همه، خداترس بوده است.
و باز فرمود:
خَفِ اللّهَ خَوْفَ مَنْ شَغَلَ بِالْفِكْرِ قَلْبَهُ فَاِنَّ الْخَوْفَ مَظِنَّةُ الْاَمْنِ وَ سِجْنُ النَّفْسِ عَنالْمعاصى.(219)
از خداوند، همانند كسى كه دل خویش را با انديشهاى درباره خدا، مشغولداشته است خائف باش، زیرا چنين خوفى جايگاهى امن براى تو و سبببازداشتن نفس از گناهان مىباشد.
در نهایت آنكه آن حضرت مىفرماید: «اِذَا اصْطَفَى اللّهُ عَبْدا جَلْبَبَهُ خَشْیَتَهُ؛ آنگاه كهخداوند، بخواهد بندهاى را برگزیند، لباس خوف و خشيت خویش را بر اندامش مىپوشاند».(220)
* * *
اى خداى عزیز شكستناپذیر و اى قادر متعال و اى سرچشمه تمام دانایىهاو زیبایىها و قدرتها! :
رهى پیشم آور كه فرجام كار تو خشنود باشى و ما رستگار
نظامى
وَ آخِرُ دَعْوانا اَنِ الحمدُ لِلّه رَبِّ الْعالَمینَ.
پی نوشت ها:
218. بحارالانوار، ج 78، ص 41.
219. غرر الحكم و دررالكلم، ج 3، ص 445.
220. همان، ص 142.
منبع: شرح مناجات شعبانیه، سید محمود طاهری