لزوم شناخت امام زمان (قسمت پنجم)
۰۵ خرداد ۱۳۹۴ 0
هدايت عامّه
دليل ديگرى كه ضرورت وجود حجت خدا را در هر عصر و زمانى به اثبات مىرساند، مشاهدۀ حركت هر موجود بهسوى كمال خويش است، كه از آن به هدايت عامه و حركت بهسوى هدف تعبير مىشود علامۀ طباطبائى قدس سره از اين راه لزوم حجّت و امام را در هر عصر و زمانى به اثبات مىرساند، ايشان در اين رابطه مىفرمايد:
طبق قانون ثابت و ضرورى هدايت عمومى، هر يك از انواع آفرينش از راه تكوين و آفرينش به سوى كمال و سعادت نوعى خود هدايت و رهبرى مىشود.نوع انسان نيز كه يكى از انواع آفرينش است از كلّيت اين قانون عمومى مستثنى نيست و از راه غريزه واقع بينى و تفكر اجتماعى، در زندگى خود به روش خاصى بايد هدايت شود كه سعادت دنيا و آخرتش را تأمين نمايد.به عبارت ديگر بايد يك سلسله اعتقادات و وظائف عملى را درك نموده و روش زندگى خود را با آنها تطبيق كند تا سعادت و كمال انسانى خود را بهدست آورد و گفته شد كه راه درك اين برنامۀ زندگى كه (دين) ناميده مى شود، راه عقل نيست بلكه راه ديگرى است به نام (وحى و نبوّت) كه در برخى از پاكان جهان بشريّت به نام انبياء (پيغمبران خدا) يافت مىشود. پيغمبران وظائف انسانى مردم را به وسيلۀ وحى از جانب خدا دريافت داشته و به مردم مىرسانند، تا در اثر به كار بستن آنها تامين سعادت كنند. روشن است كه اين دليل چنان كه لزوم و ضرورت چنين دركى را در ميان افراد بشر به ثبوت مىرساند، همچنين لزوم و ضرورت پيدايش افرادى كه پيكرۀ دست نخوردۀ اين برنامه را حفظ كنند و در صورت لزوم به مردم برسانند، به ثبوت مىرساند. چنان كه به اقتضاى عنايت خدائى لازم است اشخاصى پيدا شوند كه وظائف انسانى را از راه وحى درك نموده به مردم تعليم كنند، همچنان لازم است كه اين وظائف انسانى آسمانى براى هميشه در جهان انسانى محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم عرضه و تعليم شود، يعنى پيوسته اشخاصى وجود داشته باشند كه دين خدا را آن طورى كه نازل شده نگهدارى نموده و صحيح و سالم بر مردمان عرضه بدارند(1)
اين دليل و برهان محكم، براى فهم همگانى به توضيح و شرح احتياج دارد لذا توجه شما را به نكاتى چند جلب مىنمايم.
نکته اول
شكى نيست كه هر نوعى از انواع موجودات از راه تكوين و آفرينش به سوى كمال و سعادت نوعى خود هدايت مىشود. اين دانۀ گندم است كه در دل خاك با شرائط مناسبى قرار مىگيرد و شروع به رشد و نموّ كرده تا بوتهاى كامل و داراى خوشه و دانه مىشود. و اگر هستهاى مانند گردو در دل زمين قرار گيرد راه منظم و مشخصى را پيموده و بالاخره درختى برومند و بارور مىشود و اگر نطفۀ حيوانى در رحم مادر قرار گيرد شروع به تكامل نموده و سرانجام موجودى كامل از همان حيوان پديد مىآيد.هرگز دانه گردو در مسير تكامل بهصورت گاو و گوسفند در نمىآيد كما اينكه نطفۀ گوسفند نيز مبدّل به درخت انار و چنار نخواهد شد قرآن در اين رابطه مىفرمايد: «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهٰا»( بقره: ١۴٨)هر كدام هدف و غايتى دارد كه آن را پيش مىگيرد.
قرآن در تعليم خود اين رهسپارى و كشش را كه در هر نوعى از موجودات مشاهده مىشود و راه كمال خود را در پيش گرفته و مىرود، به هدايت الهى نسبت مىدهد.«قٰالَ رَبُّنَا اَلَّذِي أَعْطىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدىٰ»(طه: ۵٠) موسى به فرعون گفت:پرودگار ما كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمۀ آفرينش او بوده داده، سپس هدايت كرده است همين مطلب را نيز در سورۀ مباركۀ اعلى بيان كرده است: «سَبِّحِ اِسْمَ رَبِّكَ اَلْأَعْلَى * اَلَّذِي خَلَقَ فَسَوّٰى * وَ اَلَّذِي قَدَّرَ فَهَدىٰ» . آيا اين قانونى كه بشر خواهان آن است يعنى قانونى كه بتواند جلو هرگونه خود كامگىها و تبعيضها را بگيرد و همۀ افراد جامعه در آسايش و امنيت كامل بسر ببرند مىتوان بهوسيله عقل و خرد به آن رسيد؟
در جواب بايد گفت: انسان بهوسيلۀ عقل از ساير انواع موجودات امتياز پيدا مىكند و بهواسطۀ خرد به تفكر پرداخته و از تمام مخلوقات و موجودات براى رفاه خود استفاده نموده، در فضاى بىكران آسمانها اوج مىگيرد و در اعماق درياها شناور مىشود و جماد و نبات و حيوان را به استخدام خويش در مىآورد. اما چنين قانونى كه مورد قبول همۀ انسانها باشد وجود ندارد و چنانچه انسان با نهاد خدادادى و از طريق آفرينش و تكوين با چنين قوانينى آشنا بود همانگونه كه لزوم اين قوانين را با نهاد خدا دادى درك مىكند بايد هر انسان با عقل خود آن قوانين را درك مىكرد همانگونه كه سود و زيان خود را درك مىكند.
بنابر اين قانونى كه سعادت جامعۀ بشرى را تأمين كند خرد درك نمىكند و چون به مقتضاى نظريۀ هدايت عمومى دانستيم كه وجود چنين دركى در نوع بشر ضرورى است ناگزير دستگاه درك كنندۀ ديگرى در ميان نوع بشر بايد وجود داشته باشد كه وظايف واقعى و جامع الاطراف را به آنان بفهماند و در دسترس همگان گذارد و اين شعور و درك چيزى غير از (شعور وحى) كه مافوق شعور عقل و حس است نمىتواند باشد. پس انسان بر اساس قانون هدايت عمومى و وصول به كمال خويش محتاج به وحى و دين است كه بهوسيلۀ انبياء و حجج الهى ارائه مىشود.
نکته دوم:
بديهى است كه نوع انسان از اين قانون كلى مستثنى نيست و هدايت تكوينى كه در همۀ انواع آفرينش حكومت مىكند در مورد انسان نيز حاكم است. انسان به حسب طبع اوّلى، سعادت خود را در آزادى مطلق مىنگرد و مىخواهد زير بار هيچ قانون و مقرراتى نرود كما اينكه شما كودكان را مشاهده مىكنيد كه در رسيدن به خواستههاى خود به چيزى جز زور و گريه متوسل نمىشوند و در مقابل هيچ قانونى تواضع نمىكنند.اما او كم كم احساس مىكند كه سازمان وجودىاش يك سازمان اجتماعى است و نيازمندىهاى بىشمار دارد كه هرگز به تنهايى توانايى رفع آنها را ندارد. در اين هنگام احساس مىكند كه بايد بخشى از آزادى خود را در برابر سودى كه از ديگران مىبرد از دست بدهد و معادل آنچه از رنج ديگران بهره مىگيرد، از رنج خود بهره بدهد.و خلاصه ادامۀ حيات خود را و نيز ادارۀ زندگى خويش را مرهون اجتماع مىبيند و ناچار آنرا مىپذيرد.
نکته سوم
انسان به دنبال پذيرفتن ساختار اجتماعى، وجود قانون را لازم مىشمرد تا وظيفۀ هر يك از افراد را معين نمايد و كيفر متخلف را مشخص سازد، در غير اين صورت انسان بهحسب سرشت خود كه طالب آزادى مطلق است، بهسوى هرج و مرج مىرود و هرگز با اين وضع افراد جامعه به سعادت واقعى نخواهند رسيد.
نکته چهارم
همانگونه كه از راه عنايت و لطف الهى لازم است اشخاصى پيدا شوند كه وظايف انسانى را از راه وحى درك نموده و به مردم برسانند همچنان لازم است كه اين وظايف آسمانى براى هميشه در جهان انسانى محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم عرضه و تعليم شود.بهعبارت ديگر همانگونه كه لازم است افرادى در جامعه يافت شوند كه متصدى اخذ و دريافت احكام از جانب خدا باشند كه از آنها به (نبى و رسول) تعبير مىشود، بايد اشخاصى نيز باشند كه متصدى حفظ و نگهدارى دين آسمانى باشند و از جانب خدا به اين مقام اختصاص يافته كه از آنها به (امام) نام برده مىشود.
پی نوشت:
١) . شيعه در اسلام: ص٢۶٣، تحت عنوان: امامت در بيان معارف الهّيه.
منبع: دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف , حسین اوسطی، ص29