نفاق از نظر احادیث
۲۴ تیر ۱۳۹۴ 0 معارفعناوین
نفاق
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ النِّفاقَ يَبدو لُمظَةً سَوداءَ ، فكُلّما ازدادَ النِّفاقُ عِظَما ازدادَ ذلكَ السَّوادُ ، فإذا استَكمَلَ النِّفاقُ اسوَدَّ القَلبُ .
نفاق ابتدا به صورت نقطه اى سياه [بر دل ]ظاهر مى شود و هرچه نفاق بيشتر شود آن نقطه بزرگتر مى گردد و چون نفاق به مرحله كمال رسيد، دل به كلّى سياه مى شود.
امام على عليه السلام :
النِّفاقُ يُفسِدُ الإيمانَ .
نفاق، ايمان را تباه مى كند.
امام على عليه السلام :
النِّفاقُ أخو الشِّركِ .
نفاق، برادر شرك است.
امام على عليه السلام :
النِّفاقُ تَوأمُ الكُفرِ .
نفاق، همزاد كفر است.
نفاق، ننگ اخلاق است
امام على عليه السلام :
النِّفاقُ شَينُ الأخلاقِ .
نفاق، ننگِ اخلاق است .
امام على عليه السلام :
ما أقبَحَ بالإنسانِ ظاهِرا مُوافِقا، و باطِنا مُنافِقا ! .
چه زشت است كه انسان ظاهرى موافق داشته باشد و باطنى منافق!
امام على عليه السلام :
ما أقبَحَ بالإنسانِ أن يكونَ ذا وَجهَينِ ! .
چه زشت است براى انسان كه دو رو باشد!
امام على عليه السلام :
الخِيانَةُ رأسُ النِّفاقِ .
خيانت، اوج نفاق است.
علّت نفاق
امام على عليه السلام :
نِفاقُ المَرءِ مِن ذُلٍّ يَجِدُهُ في نفسِهِ .
نفاق انسان، از ذلّتى است كه در خود حسّ مى كند.
امام على عليه السلام :
النِّفاقُ مِن أثافِي الذُّلِّ .
نفاق از ديگپايه هاى زبونى است.
امام على عليه السلام :
الكِذبُ يُؤدّي إلَى النِّفاقِ .
دروغ به نفاق مى انجامد.
ويژگى منافق
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
المُنافِقُ مَن إذا وَعَدَ أخلَفَ ، و إذا فَعَلَ أفشى، و إذا قالَ كَذَبَ ، و إذا ائتُمِنَ خانَ ، و إذا رُزِقَ طاشَ ، و إذا مُنِعَ عاشَ
منافق كسى است كه هرگاه وعده دهد خلف وعده كند، هرگاه كارى كند آن را فاش سازد (در بوق دَمَد)، هرگاه سخن بگويد دروغ گويد، هرگاه امانتى به او سپارند خيانت ورزد، هرگاه روزى داده شود سبكسرى كند و هرگاه روزى داده نشود (تنگ دست گردد) به غلّ و غش روى آورد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
المُنافِقُ يَملِكُ عَينَيهِ يَبكي كما يَشاءُ .
منافق، چشمانش در اختيار اوست، هر گونه بخواهد گريه مى كند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
بُكاءُ المؤمنِ مِن قَلبِهِ ، و بُكاءُ المُنافِقِ مِن هامَتِهِ .
گريه مؤمن از دل اوست و گريه منافق از سَرَش.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أكثَرُ مُنافِقي اُمَّتي قُرّاؤها .
بيشتر منافقان امّت من، قاريان آن هستند.
امام على عليه السلام :
المُنافِقُ لنَفسِهِ مُداهِنٌ ، و علَى النّاسِ طاعِنٌ .
منافق نسبت به خودش مسامحه روا مى دارد و از مردم خرده گيرى مى كند.
امام على عليه السلام :
المُنافِقُ قَولُهُ جَميلٌ ، و فِعلُهُ الدّاءُ الدَّخيلُ .
منافق گفتارش زيبا و كردارش بيمارىِ درونى است.
امام على عليه السلام :
المُنافِقُ لِسانُهُ يَسُرُّ ، و قَلبُهُ يَضُرُّ .
منافق زبانش خوشحال مى كند و دلش زيان مى رساند.
امام على عليه السلام :
المُنافِقُ وَقِحٌ غَبيٌّ ، مُتَمَلِّقٌ شَقيٌّ .
منافق بى حيايى كودن و چاپلوسى بدبخت است.
امام على عليه السلام :
المُنافِقُ مَكُورٌ مُضِرٌّ مُرتابٌ .
منافق، نيرنگ باز و زيان رسان و بدگمان است .
امام على عليه السلام :
المُنافِقُ إذا نَظَرَ لَها ، و إذا سَكَتَ سَها ، و إذا تَكَلَّمَ لَغا ، و إذا استَغنى طَغا ، و إذا أصابَتهُ شِدَّةٌ ضَغا ، فهُو قَريبُ السُّخطِ بَعيدُ الرِّضا ، يُسخِطُهُ علَى اللّه ِ اليَسيرُ ، و لا يُرضيهِ الكثيرُ ، يَنوي كثيرا مِن الشَّرِّ و يَعمَلُ بطائفَةٍ مِنهُ ، و يَتَلَهَّفُ على ما فاتَهُ مِن الشَّرِّ كيفَ لَم يَعمَلْ بهِ ! .
منافق هرگاه نگاه مى كند براى سرگرمى است، هرگاه سكوت مى كند همراه غفلت است، وقتى سخن مى گويد بيهوده گويى مى كند، هرگاه بى نياز شود طغيان مى كند، وقتى گرفتارى به او رسد داد و فرياد راه مى اندازد، زود ناراحت مى شود و دير خشنود مى گردد، از اندكِ خدا ناخشنود مى شود و بسيارش هم او را خشنود نمى سازد، شرّ بسيار در سر مى پروراند و مقدارى از آنها را به كار مى بندد و افسوس مى خورد كه چرا فلان كار بد را انجام نداده است.
امام زين العابدين عليه السلام :
المُنافِقُ يَنهى و لا يَنتَهي ، و يأمُرُ بما لا يأتي ، إذا قامَ في الصَّلاةِ اعتَرَضَ ، و إذا رَكَعَ رَبَضَ ، و إذا سَجَدَ نَقَرَ ، و إذا جَلَسَ شَغَرَ ، يُمسي و هَمُّهُ الطَّعامُ و هُو مُفطِرٌ ، و يُصبِحُ و هَمُّهُ النَّومُ و لَم يَسهَرْ ، إن حَدَّثَكَ كَذبَكَ ، و إن وَعَدَكَ أخلَفَكَ ، و إنِ ائتَمَنتَهُ خانَكَ ، و إن خالَفتَهُ اغتابَكَ .
منافق نهى مى كند و خود نهى نمى پذيرد، به آنچه دستور مى دهد خودش عمل نمى كند، چون به نماز ايستد به چپ و راست مى نگرد، چون ركوع كند خود را به زمين اندازد، چون سجده كند [مانند پرندگان] منقار به زمين زند و چون بنشيند نيم خيز نشيند .حديث ، چون شب شود با اينكه روزه نداشته است همه اش به فكر خوردن غذاست و در روز با آنكه شب زنده دارى نكرده است، همّ و غمش خفتن است. اگر سخنى (حديثى) به تو گويد، دروغ گويد و اگر به تو و عده اى دهد، خلف وعده كند و اگر به او اعتماد كنى و امانتى سپارى به تو خيانت كند و اگر با او مخالفت كنى، پشت سرت بدگويى كند.
امام صادق عليه السلام :
المُنافِقُ لا يَرغَبُ فيما قد سَعِدَ بهِ المؤمنونَ ، و السَّعيدُ يَتَّعِظُ بِمَوعِظَةِ التَّقوى و إن كانَ يُرادُ بالمَوعِظَةِ غَيرُهُ .
منافق به آنچه مايه سعادت مؤمنان است رغبتى ندارد، و سعادتمند از اندرز به تقوا پند مى گيرد هر چند مخاطب آن اندرز كس ديگرى باشد.
نشانه هاى نفاق
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
آيَةُ المُنافِقِ ثَلاثٌ : إذا حَدَّثَ كَذَبَ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ، و إذا ائتُمِنَ خانَ .
نشانه منافق سه چيز است، هر گاه سخن گويد دروغ گويد، هرگاه وعده دهد وفا نكند و هرگاه به او اعتماد شود خيانت كند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
أربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ فهُو مُنافِقٌ ، و إن كانَت فيهِ واحِدَةٌ مِنهُنَّ كانَت فيهِ خَصلَةٌ مِن النِّفاقِ حتّى يَدَعَها : مَن إذا حَدَّثَ كَذَبَ ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ ، و إذا عاهَدَ غَدَرَ ، و إذا خاصَمَ فَجَرَ .
چهار خصلت است كه در هر كه باشند منافق است و اگر يكى از آنها در او باشد يك خصلت نفاق در او وجود دارد تا اينكه آن را رها كند : كسى كه هرگاه سخن گويد دروغ گويد و هرگاه وعده دهد خُلفِ وعده كند و هرگاه پيمان بندد پيمان شكنى كند و هرگاه ستيزه كند از حق تجاوز نمايد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقا و إن صامَ و صلّى و زَعَمَ أنّهُ مُسلِمٌ : مَن إذا ائتُمِنَ خانَ ، و إذا حَدَّثَ كَذَبَ ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ ، إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ قالَ في كِتابهِ : «إنّ اللّه َ لا يُحِبُّ الخائِنينَ»(انفال،58) . و قالَ : «أنّ لَعْنَةَ اللّه ِ علَيهِ إنْ كانَ مِن الكاذِبينَ»(نور،7)، و في قولهِ عَزَّ و جلَّ : «و اذْكُرْ في الكِتابِ إسْماعِيلَ إنّهُ كانَ صادِقَ الوَعْدِ و كانَ رَسُولاً نَبِيّا» (مریم،54)
سه خصلت است كه در هر كه باشند منافق است، هرچند اهل روزه و نماز باشد و خودش را مسلمان بداند : كسى كه هرگاه به او اعتماد شود خيانت ورزد و هرگاه سخن گويد دروغ گويد و هرگاه وعده دهد خُلفِ وعده كند. خداوند عزّ و جلّ در كتاب خود فرمود : «براستى كه خدا خيانتكاران را دوست ندارد» و فرمود : «لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان باشد» و در آنجا كه فرمود : «و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن كه او راست وعده و فرستاده اى پيامبر بود».
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لِلُمنافِقِ ثَلاثُ عَلاماتٍ : إذا حَدَّثَ كَذَبَ ، و إذا وَعَدَ أخلَفَ ، و إذا ائتُمِنَ خانَ .
براى منافق سه نشانه است : هرگاه سخن گويد دروغ گويد، هرگاه وعده دهد خُلفِ وعده كند و هر گاه به او اعتماد شود خيانت ورزد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لِلمُنافِقينَ عَلاماتٌ يُعرَفونَ بِها : تَحِيَّتُهُم لَعنَةٌ ، و طَعامُهُم نُهمَةٌ ، و غَنيمَتُهُم غُلولٌ ، لا يَقرَبونَ المَساجِدَ إلاّ هُجرا ، و لا يَأتونَ الصَّلاةَ إلاّ دُبُرا ، مُستَكبِرينَ لا يَألَفونَ و لا يُؤلَفونَ ، خُشُبٌ باللَّيلِ سُخُبٌ بالنَّهارِ .
منافقان را نشانه هايى است كه با آنها شناخته مى شوند : درودشان لعنت است، پرخور و شكم باره اند، به غنائم دستبرد مى زنند، به مساجد نزديك نمى شوند مگر با اكراه و رياكارى، نماز را آخر وقت مى خوانند، خود برتر بينند، به طورى كه با كسى انس و الفت نمى گيرند و كسى هم با آنان الفت نمى گيرد، شب مانند چوب خشك مى افتند (شب زنده دارى نمى كنند) و روز صداى خود را به جرّ و بحث بلند مى كنند.
امام صادق عليه السلام :
لِلمُنافِقِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: يُخالِفُ لِسانُهُ قَلبَهُ ، و قَلبُهُ فِعلَهُ ، و عَلانيَتُهُ سَريرَتَهُ .
منافق سه نشانه دارد : زبان او با دلش ناسازگار است و دلش با كردارش و ظاهرش با باطنش.
امام صادق عليه السلام :
أربَعٌ مِن عَلاماتِ النِّفاقِ : قَساوَةُ القَلبِ ، و جُمودُ العَينِ ، و الإصرارُ علَى الذَّنبِ ، و الحِرصُ علَى الدُّنيا .
چهار چيز از نشانه هاى نفاق است : سخت دلى، خشكيدگى چشم، مداومت بر گناه، و آزمندى به دنيا .
ويژگى هاى منافقان
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن خالَفَت سَريرَتُهُ عَلانِيَتَهُ فهُو مُنافِقٌ كائنا مَن كانَ .
كسى كه باطنش با ظاهرش ناسازگار باشد، همو منافق است، هر كه مى خواهد باشد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ما زادَ خُشوعُ الجَسَدِ على ما في القَلبِ فهُو عِندَنا نِفاقٌ .
چنانچه خشوع بدن بر خشوع دل بچربد اين در نظر ما نفاق است.
امام على عليه السلام ـ در خطبه اى در بيان اوصاف منافقان ـ فرمود :
اُحَذِّرُكُم أهلَ النِّفاقِ ؛ فإنَّهُمُ الضّالُّونَ المُضِلُّونَ ، و الزّالُّونَ المُزِلُّونَ ، يَتلَوَّنونَ ألوانا ، و يَفتَنُّونَ افتِنانا ، و يَعمِدونَكُم بكُلِّ عِمادٍ ، و يَرصُدونَكُم (يَسُدُّونَكُم) بكُلِّ مِرصادٍ قُلوبُهُم دَوِيَّةٌ، و صِفاحُهُم نَقيَّةٌ، يَمشونَ الخَفاءَ، و يَدِبُّونَ الضَّرّاءَ ، وَصفُهُم دَواءٌ ، و قَولُهُم شِفاءٌ ، و فِعلُهُمُ الدّاءُ العَياءُ ، حَسَدَةُ الرَّخاءِ ، و مُؤكِّدو (مُولِّد و) البَلاءِ ، و مُقَنِّطو الرَّجاءِ ، لَهُم بكلِّ طَريقٍ صَريعٌ ، و إلى كُلِّ قَلبٍ شَفيعٌ ، و لكُلِّ شَجوٍ دُموعٌ يَتَقارَضُونَ الثَّناءَ ، و يَتَراقَبونَ الجَزاءَ ، إن سَألوا (ساقوا) ألحَفوا ، و إن عَذَلوا كَشَفوا ، و إن حَكَموا أسرَفوا . قد أعَدُّوا لكُلِّ حقٍّ باطِلاً ، و لكُلِّ قائمٍ مائلاً ، و لكلِّ حيٍّ قاتِلاً ، و لكلِّ بابٍ مِفتاحا ، و لكلِّ لَيلٍ مِصباحا ، يَتَوَصَّلونَ إلَى الطَّمَعِ باليَأسِ لِيُقيموا بهِ أسواقَهُم ، و يُنفِقوا بهِ أعلاقَهُم ، يَقولونَ فيُشَبِّهونَ ، و يَصِفونَ فيُمَوِّهونَ ، قد هَوَّنوا الطَّريقَ (الدِّينَ) ، و أضلَعوا المَضيقَ ، فَهُم لُمَةُ الشَّيطانِ ، و حُمَةُ النِّيرانِ : «اُولئكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ ألا إنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الخاسِرونَ» .
شما را از منافقان برحذر مى دارم؛ زيرا كه آنان مردمانى گمراه و گمراه كننده اند ، خود لغزيده اند و ديگران را مى لغزانند، به رنگ هاى گوناگون و حالات مختلف در مى آيند، با هر وسيله و از هر طريقى قصد [فريب و گمراهى ]شما مى كنند و در هر كمينگاهى به كمين شما مى نشينند دل هايشان بيمار است و ظاهرشان آراسته و تميز، مخفيانه عمل مى كنند و چون خزنده اى زهرناك آهسته مى خزند و بى خبر زهر خود را مى ريزند، شرح و بيانشان دارو و گفتارشان شفاست، اما كردارشان درد بى درمان است. به رفاه و آسايش مردم حسادت مى ورزند و به آتش بلا و گرفتارى [مردمان] دامن مى زنند و نوميد مى كنند، در هر راهى به خاك هلاكت افكنده اى، و براى نفوذ در هر دلى وسيله اى و براى هر غم و اندوهى اشك هايى [دروغين ]دارند، مدح و ستايش به هم قرض مى دهند و از يكديگر انتظار پاداش (ستايش متقابل) دارند، اگر چيزى بخواهند پافشارى مى كنند و اگر سرزنش كنند پرده درى مى نمايند و اگر حكم كنند زياده روى مى ورزند، در مقابلِ هر حقّى باطلى در چنته دارند و در برابر هر راستى كژى و براى هر زنده اى قاتلى و براى هر درى كليدى و براى هر شبى چراغى. چشم نداشتن و بى نيازى را دستاويز طمع قرار مى دهند تا از اين راه بازار خود را داغ كنند و كالاهايشان را رونق بخشند. مى گويند و ايجاد شبهه مى كنند، وصف مى كنند و حقيقت را وارونه جلوه مى دهند، راه [ورود به مسير باطل ]را آسان مى كنند و تنگه [آن را ]كج و دشوار رو مى سازند [تا افراد به راحتى قدم به راه باطل گذارند و در پيچ و خمهاى آن سرگردان شوند و بيرون شدن از آن برايشان ناممكن يا دشوار شود]. اينان دار و دسته شيطانند و زبانه هاى انبوه آتش «آنان حزب شيطانند و بدانيد كه حزب شيطان همان زيان كارانند».
امام على عليه السلام :
بالكِذبِ يَتَزيَّنُ أهلُ النِّفاقِ .
منافقان با دروغ، خود را آراسته جلوه مى دهند.
امام على عليه السلام :
عادَةُ المُنافِقينَ تَهزيعُ الأخلاقِ .
عادت منافقان، تغيير دادن خُلق و خوى است (هر لحظه به رنگى در مى آيند).
امام على عليه السلام :
عِلمُ المُنافِقِ في لِسانِهِ ، عِلمُ المُؤمِن في عَمَلِهِ .
دانش منافق، در زبان اوست. دانش مؤمن در كردار اوست.
امام على عليه السلام :
كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ ، كَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ
موافقتِ زياد [نشانه] نفاق است؛ مخالفتِ زياد [نشانه] دشمنى است.
امام على عليه السلام :
وَرَعُ المُنافِقِ لا يَظهَرُ إلاّ على لِسانِهِ
پارسايى منافق، جز در زبان او نمودار نمى شود.
امام على عليه السلام :
لا تَلتَمِسِ الدُّنيا بعَمَلِ الآخِرَةِ ، و لا تُؤْثِرِ العاجِلَةَ علَى الآجِلَةِ ؛ فإنَّ ذلكَ شِيمَةُ المُنافِقينَ و سَجيَّةُ المارِقينَ .
كار آخرت را وسيله رسيدن به دنيا مكن و اين جهان زودگذر را بر آخرت برمگزين؛ زيرا اين كار خصلتِ منافقان و خوىِ از دين بيرون شدگان است.
امام على عليه السلام :
إنّ لسانَ المُؤمنِ مِن وَراءِ قَلبِهِ ، و إنّ قَلبَ المُنافِقِ مِن وَراءِ لِسانِهِ .
زبان مؤمن پشت دل اوست و دل منافق پشت زبان او.
امام على عليه السلام :
لو ضَرَبتُ خَيشومَ المُؤمِنِ بسَيفي هذا على أن يُبغِضَني ما أبغَضَني ، و لو صَبَبتُ الدُّنيا بِجَمّاتِها علَى المُنافِقِ على أن يُحِبَّني ما أحَبَّني ، و ذلكَ أنّهُ قُضِيَ فانقَضى على لِسانِ النَّبيِّ الاُمِّيِّ صلى الله عليه و آله ، أنّهُ قالَ : يا عليُّ، لا يُبغِضُكَ مُؤمِنٌ ، و لا يُحِبُّكَ مُنافِقٌ .
اگر با اين شمشيرم بُن بينى مؤمن را بزنم تا با من دشمنى ورزد هرگز دشمنى نخواهد كرد و اگر همه دنيا را به پاى منافق بريزم تا مرا دوست داشته باشد، هيچ گاه مرا دوست نخواهد داشت و اين از آن روست كه قلم قضا بر اين امر رقم خورده و اين قضاى الهى بر زبان پيامبر امّى صلى الله عليه و آله گذشته است كه فرمود : اى على! هيچ مؤمنى با تو دشمنى نمى كند و هيچ منافقى تو را دوست نمى دارد .
آشكارترين منافق
امام على عليه السلام :
أظهَرُ النّاسِ نِفاقا مَن أمَرَ بالطّاعَةِ و لَم يَعمَلْ بها، و نَهى عنِ المَعصيَةِ و لَم يَنتَهِ عنها .
آشكارترين منافق كسى است كه به طاعت [خدا ]فرا خواند و خودش بدان عمل نكند و از معصيت باز دارد و خودش از آن باز نايستد.
امام على عليه السلام :
أشَدُّ النّاسِ نِفاقا مَن أمَرَ بالطّاعَةِ و لَم يَعمَلْ بها ، و نَهى عَنِ المَعصيَةِ و لم يَنتَهِ عنها .
بدترين منافق كسى است كه به طاعت [خدا] امر كند و خودش بدان عمل نكند و از معصيت باز دارد و خودش از آن باز نايستد.
پرهيز از منافق زبان باز
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّي لا أتَخَوَّفُ على اُمَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا ، أمّا المُؤمنُ فيَحجُرُهُ إيمانُهُ ، و أمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ كُفرُهُ ، و لكن أتَخَوَّفُ علَيكُم مُنافِقا عالِمَ اللِّسانِ ؛ يَقولُ ما تَعرِفونَ ، و يَعمَلُ ما تُنكِرونَ .
من براى امّت خود از مؤمن و مشرك نمى ترسم؛ زيرا مؤمن را ايمانش مانع [از لطمه زدن به جامعه اسلامى ]مى شود و مشرك را نيز همان كفرش سركوب مى كند. اما ترس من براى شما از منافق زبان بازى است كه حرف هايى مى زند كه شما بدان اعتقاد داريد و كارهايى مى كند كه شما به آنها اعتقاد نداريد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ أخوَفَ ما أخافُ علَيكُم بَعدي كلُّ مُنافِقٍ عَليمِ اللِّسانِ
بيشترين ترس من براى شما پس از خودم، از منافقان زبان باز است.
امام على عليه السلام : رسول خدا صلى الله عليه و آله به من فرمود :
و لَقد قالَ لي رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّي لا أخافُ على اُمَّتي مُؤمِنا و لا مُشرِكا ، أمّا المُؤمنُ فيَمنَعُهُ اللّه ُ بإيمانِهِ ، و أمّا المُشرِكُ فيَقمَعُهُ اللّه ُ بشِركِهِ، و لكنّي أخافُ علَيكُم كُلَّ مُنافِقِ الجَنانِ ، عالِمِ اللِّسانِ ، يقولُ ما تَعرِفونَ ، و يَفعَلُ ما تُنكِرونَ .
من براى امّتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشك؛ زيرا مؤمن را خداوند به واسطه ايمانش جلوگيرى مى كند و مشرك را خداوند به سبب شركش از پاى در مى آورد. امّا ترس من براى شما از منافق زبان بازى است كه مطابق اعتقادات شما سخن مى گويد و برخلاف آنچه معتقديد عمل مى كند.
پايه هاى نفاق
امام على عليه السلام :
النِّفاقُ على أربَعِ دَعائمَ : علَى الهَوى ، و الهُوَينا، و الحَفيظَةِ ، و الطَّمَعِ فالهَوى على أربَعِ شُعَبٍ: علَى البَغي، و العُدوانِ، و الشَّهوَةِ، و الطُّغيان، فمَن بَغى كَثُرَت غَوائلُهُ و تَخَلّى مِنهُ و قَصَّرَ علَيهِ، و مَنِ اعتَدى لَم يُؤمَنْ بَوائقُهُ و لَم يَسلَمْ قَلبُهُ، و لم يَملِكْ نَفسَهُ عَنِ الشَّهواتِ و مَن لم يَعدِلْ نفسَهُ في الشَّهَواتِ خاضَ في الخَبيثاتِ ، و مَن طَغى ضَلَّ على عَمَدٍ .بلا حُجّةٍ و الهُوَينا على أربَعِ شُعَبٍ : علَى الغِرَّةِ ، و الأمَلِ، و الهَيبَةِ ، و المُماطَلَةِ ؛ و ذلكَ بأنَّ الهَيبَةَ تَرُدُّ عنِ الحقِّ ، و المُماطَلَةَ تُفَرِّطُ في العَمَلِ حتّى يَقدَمَ علَيهِ الأجَلُ ، و لَو لا الأمَلُ عَلِمَ الإنسانُ حَسَبَ ما هُو فيهِ ، و لو عَلِمَ حَسَبَ ما هُو فيهِ ماتَ خُفاتا مِن الهَولِ و الوَجَلِ ، و الغِرَّةُ تُقَصَّرُ بالمَرءِ عَن العَمَلِ و الحَفيظَةُ على أربَعِ شُعَبٍ : علَى الكِبرِ و الفَخرِ و الحَميَّةِ . «حَميّةَ الجاهليّةِ» المفردات للراغب : 259 . و العَصَبَة : الأقارب من جهة الأب، و العصبيّة: و التعصّب المحاماة و المدافعة العَصبيَّةِ ؛ فمَنِ استَكبَرَ أدبَرَ عنِ الحَقِّ ، و مَن فَخَرَ فجَرَ ، و مَن حَمِيَ أصَرَّ علَى الذُّنوبِ ، و مَن أخَذَتهُ العَصَبيَّةُ جارَ ، فبِئسَ الأمرُ أمرٌ بينَ إدبارٍ و فُجورٍ و إصرارٍ و جَورٍ علَى الصِّراطِ و الطَّمَعُ على أربَعِ شُعَبٍ : الفَرَحُ ، و المَرَحُ ، و اللَّجاجَةُ ، و التَّكاثُرُ ؛ فالفَرَحُ مَكروهٌ عِندَ اللّه ِ ، و المَرَحُ خبلاء ، و اللَّجاجَةُ بَلاءٌ لِمَن اضطَرَّتهُ إلى حَملِ الآثامِ ، و التَّكاثُرُ لَهوٌ و لَعِبٌ و شُغلٌ و استِبدالُ الّذي هُو أدنى بالّذي هُو خَيرٌ فذلكَ النِّفاقُ و دَعائمُهُ و شُعَبُهُ
نفاق بر چهار پايه استوار است : بر هوس و سهل انگارى [در امر دين] و خشم و طمع هوس، خود، بر چهار شاخه است : ستم و تجاوز و شهوت و سركشى. هر كه ستم كند گرفتارى هايش زياد شود و تنها ماند و از كمك به او خوددارى شود. هر كه تجاوز كند كسى از شرارتها و بدى هايش در امان نباشد و دلش سالم نماند و در برابر خواهش هاى نفسانى خود دار نباشد. هر كه شهوات خود را تعديل نكند در پليدى ها فرو رود. و هر كه سركشى كند، خود را از روى عمد و بدون دليل گمراه نمايد سهل انگارى نيز بر چهار شاخه است : مغرور شدن [به رحمت حق] و آرزو و ترس و تعلّل ورزيدن. و اين از آن روست كه ترس، از حق باز مى دارد و تعلّل ورزيدن موجب كوتاهى كردن در عمل مى شود تا آنكه اجل در رسد و اگر آرزو نبود، انسان حساب كار خود را مى دانست و اگر از حساب كار خود آگاه مى شد از ترس و وحشت در جا مى مرد و مغرور شدن، كوتاهى در عمل مى آورد و خشم بر چهار شاخه است : خود برتربينى، فخر فروشى، حميّت و عصبيّت. هر كه خود برتر بين باشد، به حق پشت كند. هر كه فخر فروشى كند، از صراط راستى منحرف شود و به گناه درافتد. هر كه حميّت ورزد، بر گناهان اصرار ورزد و هر كه عصبيّت داشته باشد، از حق منحرف شود و به باطل گرايد. پس، چه بد خصلتى است خصلتى كه نتيجه اش پشت كردن به حق ، گناه، اصرار بر گناه و انحراف از راه راست باشد و طمع نيز بر چهار شاخه است : شادمانى و سرمستى، و خيره سرى و فزون خواهى. شادمانى كردن ، نزد خداوند خوشايند نيست و سرمستى، شوريده عقلى است و خيره سرى بلايى است كه آدمى را به كشيدن بار گناهان وا مى دارد و فزون خواهى، سرگرمى و بازى و گرفتارى و جايگزين كردن چيز پست تر (دنيا) به جاى چيز بهتر (آخرت) است اين است نفاق و پايه ها و شاخه هاى آن.
نكوهش شخصِ دو زبان
الكافى : خداوند تبارك و تعالى به عيسى بن مريم عليه السلام فرمود :
يا عيسى ، لِيَكُن لِسانُكَ في السِّرِّ و العَلانِيَةِ لِسانا واحِدا ، و كذلكَ قَلبُكَ ، إنّي اُحَذِّرُكَ نَفسَكَ ، و كفى بِي خَبيرا ، لا يَصلُحُ لِسانانِ في فَمٍ واحِدٍ ، و لا سَيفانِ في غِمدٍ واحِدٍ ، و لا قَلبانِ في صَدرٍ واحِدٍ ، و كذلكَ الأذهانُ .
اى عيسى! زبانت در آشكار و نهان يكى باشد و همچنين دلت. من تو را از نفْست برحذر مى دارم و بدان كه من از هر چيزى بخوبى آگاهم. دو زبان در يك دهان نشايد و دو شمشير در يك نيام نگنجد و دو دل در يك سينه جاى نگيرد و ذهن ها نيز چنين اند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ثَلاثَةٌ لا يَنظُرُ اللّه ُ إلَيهِم يَومَ القِيامَةِ و لا يُزَكِّيهِم و لَهُم عَذابٌ ألِيمٌ : ··· و رجُلٌ استَقبَلَكَ بِوُدِّ صَدرِهِ فيُواري (و قَلبُهُ) مُمتَلئٌ غِشّا .
سه نفرند كه خداوند در روز قيامت به آنها نمى نگرد و پاكشان نمى شمارد و عذابى دردناك در انتظارشان مى باشد :··· و مردى كه پيش روى تو اظهار دوستى مى كند و پشت سرت دلش آكنده از غلّ و غشّ است.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن مَدَحَ أخاهُ المُؤمِنَ في وَجهِهِ و اغتابَهُ مِن وَرائهِ فَقدِ انقَطَعَ ما بَينَهُما مِن العِصمَةِ .
هر كه برادر مؤمن خود را پيش رويش بستايد و پشت سرش از او بدگويى كند، پيوند حرمت ميان آنها بريده شود.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
تَجِدونَ شَرَّ النّاسِ ذا الوَجهَينِ؛ الّذي يأتي هؤلاءِ بوَجهٍ ، و هؤلاءِ بوَجهٍ .
بدترين مردم را افراد دو رو مى يابيد؛ كسى كه پيش اين عدّه با چهره اى مى آيد و پيش آن عدّه با چهره اى ديگر.
امام باقر عليه السلام :
بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يكونُ ذا وَجهَينِ و ذا لِسانَينِ ، يُطري أخاهُ شاهِدا و يأكُلُهُ غائبا ، إن اُعطِيَ حَسَدَهُ ، و إنِ ابتُلِى خَذَلَهُ .
چه بد بنده اى است، بنده اى كه دو رو و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را بستايد و در غيابش از وى بد گويد. اگر نعمتى به او عطا شود، بر وى حسادت ورزد و اگر گرفتار آيد او را تنها گذارد.
امام باقر عليه السلام :
بِئسَ العَبدُ عَبدٌ هُمَزَةٌ لُمَزَةٌ ، يُقبِلُ بِوَجهٍ و يُدبِرُ بآخَرَ .
چه بد بنده اى است بنده بد گوى عيب جوى، پيش روى انسان به گونه اى است و پشت سر به گونه اى ديگر.
امام كاظم عليه السلام ـ در سفارش خود به هشام ـ فرمود :
يا هِشامُ ، بِئسَ العَبدُ عَبدٌ يكونُ ذا وَجهَينِ و ذا لِسانَينِ ، يُطري أخاهُ إذا شاهَدَهُ ، و يأكُلُهُ إذا غابَ عَنهُ ، إن اُعطِيَ حَسَدَهُ ، و إنِ ابتُلِيَ خَذَلَهُ .
اى هشام! چه بد بنده اى است آن بنده اى كه دو رو و دو زبان باشد، در حضور برادرش او را بستايد و در غيابش از وى بد گويد، اگر نعمتى به او داده شود بر وى حسد ورزد و اگر گرفتار آيد تنهايش گذارد.
نحوه محشور شدن منافقان و فرجام آنها
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
يَجيءُ يَومَ القِيامَةِ ذو الوَجهَينِ دالِعا لِسانَهُ في قَفاهُ ، و آخَرُ مِن قُدّامِهِ ، يَلتَهِبانِ نارا حتّى يُلهِبا جَسَدَهُ ، ثُمّ يُقالُ لَهُ : هذا الّذي كانَ في الدُّنيا ذا وَجهَينِ و ذا لِسانَينِ ، يُعرَفُ بذلكَ يَومَ القِيامَةِ .
روز قيامت انسان دو چهره در حالى مى آيد كه يك زبان از پس گردنش آويزان است و يك زبان از جلو و در آنها آتشى افروخته است كه به [تمام ]بدنش زبانه مى كشد. سپس به او گفته مى شود : اين كسى است كه در دنيا دو رو و دو زبان بود. او بدين گونه در روز قيامت شناخته مى شود.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ذو الوَجهَينِ في الدُّنيا يأتي يَومَ القِيامَةِ و لَهُ وَجهانِ مِن نارٍ .
كسى كه در دنيا دو چهره باشد، روز قيامت با دو چهره از آتش محشور مى شود.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن كانَ ذا لِسانَينِ جَعَلَ اللّه ُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ لِسانَينِ مِن نارٍ .
هر كه دو زبان باشد، خداوند در روز قيامت براى او دو زبان آتشين قرار دهد.
امام صادق عليه السلام :
مَن لَقِيَ النّاسَ بِوَجهٍ و عابَهُم بوَجهٍ جاءَ يَومَ القِيامَةِ و لَهُ لِسانانِ مِن نارٍ .
هر كه با مردم با چهره اى رو به رو شود و با چهره اى ديگر از آنها عيب گويى كند، روز قيامت با دو زبان از آتش [به محشر ]مى آيد.
خصلت هايى كه در وجود منافقان جمع نمى شوند
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
خَصلَتانِ لا يَكونانِ في مُنافِقٍ : حُسنُ سَمتٍ ، و لا فِقهٌ في الدِّينِ .
دو خصلت است كه در هيچ منافقى وجود ندارد : نيكويى روش و رفتار، و فهم در دين.
امام صادق عليه السلام :
خَصلَتانِ لا يَجتَمِعان في المُنافِقِ : سَمتٌ حَسَنٌ ، و فِقهٌ في سُنَّةٍ .
دو خصلت است كه در منافق فراهم نمى آيند : راه و رسم نيكو و فهم در سنّت.
امام صادق عليه السلام :
لا يَجمَعُ اللّه ُ لِمُنافِقٍ و لا فاسِقٍ حُسنَ السَّمتِ و الفِقهَ و حُسنَ الخُلقِ أبدا .
خداوند هرگز خوش راه و رسمى و دين فهمى و خوش خويى را در وجود منافق و فاسق جمع نمى كند.
معانى الأخبار ـ به نقل از عبد اللّه بن سنان ـ :
كنّا جُلوسا عندَ أبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام ، إذ قالَ لَهُ رَجلٌ : أ تَخافُ علَيَّ أن أكونَ مُنافِقا ؟ فقال له : إذا خَلَوتَ في بَيتِكَ نَهارا أو لَيلاً أ لَيس تُصَلِّي ؟ فقالَ : بلى . قالَ : فلِمَن تُصَلِّي ؟ فقالَ : للّه ِ عَزَّ و جلَّ . قالَ : فكَيفَ تَكونُ مُنافِقا و أنتَ تُصَلِّي للّه ِ عَزَّ و جلَّ لا لِغَيرِهِ ؟ ! .
ما نزد امام صادق عليه السلام نشسته بوديم كه مردى به ايشان عرض كرد: آيا بيم آن هست كه من منافق باشم؟ امام در پاسخ وى فرمود: وقتى روز يا شب در خانه ات تنها هستى آيا نماز مى خوانى؟ عرض كرد : آرى. فرمود : براى چه كسى نماز مى خوانى؟ عرض كرد : براى خداوند عزّ و جلّ . فرمود : چگونه منافق باشى وقتى براى خداوند عزّ و جلّ ، و نه غير او، نماز مى خوانى ؟
عوامل از بين برنده نفاق
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الصَّلاةُ علَيَّ و على أهلِ بَيتي تَذهَبُ بالنِّفاقِ .
صلوات فرستادن بر من و اهل بيتم نفاق را از بين مى برد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ارفَعوا أصواتَكُم بالصَّلاةِ علَيَّ ؛ فإنّها تَذهَبُ بالنِّفاقِ .
با صداى بلند بر من صلوات بفرستيد كه آن نفاق را از بين مى برد.
میزان الحکمه،جلد دوازدهم.