اختر شناسى و منجّمى از نظر احادیث
۲۹ تیر ۱۳۹۴ 0وسائل الشيعه ـ به نقل از زيد بن خالد جهنى ـ :
صَلّى بِنا رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله صَلاةَ الصُّبحِ في الحُدَيبيَةِ في أثَرِ سَماءةٍ كانَت مِن اللَّيلِ فَلَمّا انصرَفَ النّاسُ قالَ : هل تَدرونَ ما ذا قالَ رَبُّكُم؟ قالوا : اللّه ُ و رَسولُهُ أعلَمُ . قالَ : إنّ رَبَّكُم يقولُ : مِن عِبادي مُؤمِنٌ بي و كافِرٌ بالكواكِبِ ، و كافِرٌ بي و مُؤمِنٌ بالكواكِبِ ، فمَن قالَ : مُطِرنا بفَضلِ اللّه ِ و رَحمَتِهِ فذلكَ مُؤمِنٌ بي و كافِرٌ بالكواكِبِ ، و مَن قالَ :مُطِرنا بِنَوءِ كذا و كذا فذلِكَ كافِرٌ بي و مُؤمِنٌ بالكواكِبِ .
وقتى مسلمانان بعد از گزاردن نماز صبح با رسول خدا صلى الله عليه و آله در حديبيّه و در پى بارانى كه آن شب باريد، برگشتند حضرت فرمود : آيا مى دانيد پروردگارتان چه فرمود؟ عرض كردند : خدا و رسول او بهتر مى دانند. فرمود : پروردگارتان مى فرمايد : بعضى از بندگانم به من ايمان دارند و به ستارگان كافرند (اعتقادى ندارند) و برخى به من كافرند و به كواكب ايمان دارند. پس، هر كه گويد : بارانِ ما به سبب فضل و رحمت خدا بود، او به من مؤمن است و به كواكب كافر و هر كه گويد : بارانِ ما به سبب طلوع و غروب فلان و بهمان ستاره بود او به من كافر است و به ستارگان مؤمن .
امام على عليه السلام :
مَنِ اقتَبَسَ عِلما من عِلمِ النُّجومِ مِن حَمَلَةِ القرآنِ ازدادَ بهِ إيمانا و يَقينا ، ثُمّ تَلا : «إنّ في اخْتِلافِ اللَّيلِ و النَّهارِ وَ ما خَلق اللّه فِى السّمواتِ وَ الاَرض لِلآيات لِقوم يَتّقون»(یونس،6)
هر قرآن دانى، اگر شمّه اى از دانش نجوم بداند، بر ايمان و يقين او افزوده مى شود. حضرت سپس اين آيه را تلاوت كرد : «همانا در گردش شب و روز و آنچه خدا در آسمان ها و زمين آفريده است ، نشانه هايى براى پرهيزكاران است . ».
امام على عليه السلام ـ آنگاه كه مردى اختربين به ايشان عرض كرد : اگر در اين زمان [براى جنگ با خوارج ]بروى مى ترسم به مراد خود نرسى ـ فرمود :
إن سِرتَ في هذا الوَقتِ خَشِيتُ أن لا تَظفِرَ بمُرادِكَ ـ : أ تَزعُمُ أنّكَ تَهدي إلَى السّاعَةِ الّتي مَن سارَ فيها صُرِفَ عنهُ السُّوءُ ، و تُخَوِّفُ مِن السّاعَةِ الّتي مَن سارَ فيها حاقَ بهِ الضُّرُّ ؟ ! فمَن صَدَّقَكَ بهذا فَقد كَذَّبَ القرآنَ ، و استَغنى عَنِ الاستِعانَةِ باللّه ِ في نَيلِ المَحبوبِ ، و دَفعِ المَكروهِ ···ثُمّ أقبَلَ عليه السلام علَى النّاسِ فقالَ : أيُّها النّاسُ ، إيّاكُم و تَعَلُّمَ النُّجومِ إلاّ ما يُهتَدى بهِ في بَرٍّ أو بَحرٍ ، فإنّها تَدعو إلَى الكِهانَةِ ، و المُنَجِّمُ كالكاهِنِ ، و الكاهِنُ كالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ كالكافِرِ ، و الكافِرُ في النّارِ ، سِيروا علَى اسمِ اللّه ِ
آيا خيال مى كنى تو مى توانى ساعتى را نشان دهى كه هر كس در آن ساعت سفر كند بلا و بدى از او دور شود و از ساعتى برحذر دارى كه هر كس در آن ساعت سفر كند ضرر و زيان او را در برمى گيرد؟! آن كس كه سخنان تو را تصديق كند، قرآن را تكذيب كرده است و براى رسيدن به مطلوب و دفع امور ناخوشايند، از كمك گرفتن از خدا بى نيازى نشان داده است···حضرت سپس رو به مردم كرد و فرمود : اى مردم! از آموختن اختر شناسى بپرهيزيد مگر آن مقدارى كه در بيابان يا دريا وسيله راهيابى مى شود؛ زيرا اختر شناسى به كهانت و پيشگويى مى انجامد و اخترگو مانند كاهن است، و كاهن چون ساحِر و ساحر همانند كافر و كافر در آتش است؛ [اينك] به نام خدا حركت كنيد.
امام صادق عليه السلام ـ وقتى به ايشان عرض شد : در بين مردم چنين شهرت دارد كه پرداختن به علم نجوم حرام است و به دين انسان آسيب مى رساند ـ فرمود :
لَيس كما يَقولونَ ، لا تَضُرُّ بدِينِكَ. إنّكُم تَنظُرونَ في شَيءٍ مِنها كثيرُهُ لا يُدرَكُ ، و قَليلُهُ لا يُنتَفَعُ بهِ .
چنان نيست كه مى گويند، به دينت آسيبى نمى رساند. شما به موضوعى مى پردازيد كه زيادِ آن دست نيافتنى است و اندكِ آن هم كارآيى ندارد
امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال زنديقى از اختر شناسى ـ فرمود :
هُو عِلمٌ قَلَّت مَنافِعُهُ و كَثُرَت مَضَرّاتُهُ ؛ لأنّهُ لا يُدفَعُ بهِ المَقدورُ و لا يُتَّقى بهِ المَحذورُ ، إن أخبَرَ المُنَجِّمُ بالبَلاءِ لَم يُنجِهِ التَّحَرُّزُ مِن القَضاءِ ، و إن أخبَرَ هُو بخَيرٍ لَم يَستَطِعْ تَعجيلَهُ ، و إن حَدَثَ بهِ سُوءٌ لَم يُمكِنْهُ صَرفُهُ ، و المُنَجِّمُ يَضادُّ اللّه َ في عِلمِهِ بزَعمِهِ أنّهُ يَرُدُّ قَضاءَ اللّه ِ عَن خَلقِهِ .
آن علمى است كه منافعش اندك و مضرّاتش بسيار است؛ زيرا آنچه مقدّر باشد به وسيله اين علم دفع نمى شود و جلو بلا را به كمك آن نمى توان گرفت. اگر منجّم از بلا خبر دهد محافظت و مراقبت از خود ، او را از قضاى الهى نجات نمى دهد و اگر از خير و خوبيى خبر دهد، نمى تواند به آن شتاب بخشد و اگر بديى برايش پيش آيد، نمى تواند آن را برگرداند. منجّم با علم خدا مى ستيزد و به خيال خودش قضاى خدا را از خلق او برمى گرداند.
امام صادق عليه السلام ـ در دعاى بعد از نماز استخاره ـ گفت :
اللّهُمّ إنّكَ خَلَقتَ أقواما يَلجَؤونَ إلى مَطالِعِ النُّجوم لأوقاتِ حَرَكاتِهِم و سُكونِهِم و تَصَرُّفِهِم و عَقدِهِم ، و خَلَقتَني أبرَأُ إلَيكَ مِن اللَّجَأ إلَيها و مِن طَلَبِ الاختِياراتِ بِها ، و أتَيَقَّنُ أنّكَ لَم تُطلِعْ أحَدا على غَيبِكَ في مَواقِعِها ، و لَم تُسَهِّلْ لَهُ السَّبيلَ إلى تَحصيلِ أفاعيلِها و إنّكَ قادِرٌ على نَقلِها في مَداراتِها في مَسيرِها علَى السُّعودِ العامّةِ و الخاصّةِ إلَى النُّحوسِ ، و مِن النُّحوسِ الشّامِلَةِ و المُفرَدَةِ إلَى السُّعودِ، لأنّكَ تَمحو ما تَشاءُ و تُثبِت و عِندَكَ اُمُّ الكِتابِ .
بار خدايا! تو مردمانى را آفريده اى كه براى تعيين زمان حركات و سكنات خود و فعاليت ها و عقود خويش به طلوع و غروب ستارگان پناه مى برند و مرا آفريدى و من به جاى پناه بردن به اوضاع كواكب و تعيين زمان انتخاب كارها از طريق آنها، به تو پناه مى آورم و يقين دارم كه تو هيچ كس را بر مواقع و جايگاه هاى ستارگان كه در غيب توست آگاه نكرده اى و راه رسيدن به تأثيرات آنها را برايش هموار نساخته اى تو مى توانى ستارگان را در مدارهايشان از مسير سعدِ عام و خاص، به نحوست منتقل سازى و از نحوست فراگير و موردى به سعد بودن برگردانى؛ زيرا كه تو آنچه را بخواهى محو مى گردانى و آنچه را بخواهى ثبت مى كنى و امّ الكتاب در نزد تو مى باشد.
امام صادق عليه السلام :
المُنَجِّمُ كالكاهِنِ ، و الكاهِنُ كالسّاحِرِ ، و السّاحِرُ كالكافِرِ ، و الكافِرُ في النّارِ
اختربين همچون كاهن است و كاهن مانند ساحر و ساحر به منزله كافر و كافر در آتش است.
بحار الأنوار ـ به نقل از محمّد بن يحيى خثعمى ـ :
سألتُ أبا عبدِ اللّه ِ عليه السلام عنِ النُّجومِ ، حَقٌّ هِي ؟ قالَ لي : نَعَم ، فقلتُ لَهُ : و في الأرضِ مَن يَعلَمُها ؟ قالَ : نَعَم، و في الأرضِ مَن يَعلَمُها .
از امام صادق عليه السلام پرسيدم : آيا علم نجوم حقيقت دارد؟ حضرت فرمود : آرى. او مى گويد : عرض كردم : آيا در روى زمين كسى هست كه علم نجوم بداند؟ فرمود : آرى، در روى زمين كسانى هستند كه علم نجوم بدانند.
بحار الأنوار ـ به نقل از يونس بن عبد الرحمن ـ :
جُعلتُ فِداكَ، أخبِرني عن عِلمِ النُّجومِ ما هوَ؟ فَقالَ : هُو عِلمٌ مِن عِلمِ الأنبياءِ . فقلتُ : كانَ عليُّ بنُ أبي طالبٍ عليه السلام يَعلَمُهُ ؟ فقالَ : كانَ أعلَمَ النّاسِ بهِ
به امام صادق عليه السلام عرض كردم فدايت شوم علم نجوم را براى من بيان كنيد حضرت فرمود : آن علمى از علوم پيامبران است. عرض كردم : آيا على بن ابى طالب عليه السلام آن را مى دانست؟ حضرت فرمود : او عالمترين مردم به اين علم بود.
كانَ بَيني و بَينَ رجُلٍ قِسمَةُ أرضٍ ، و كانَ الرّجُلُ صاحِبَ نُجومٍ ، و كانَ يَتَوخّى ساعَةَ السُّعودِ ؛ فيَخرُجُ فيها و أخرُجُ أنا في ساعَةِ النُّحوسِ ، فاقتَسَمنا فخَرَجَ لي خَيرُ القِسمَينِ ، فضَرَبَ الرّجُلُ يدَهُ اليُمنى علَى اليُسرى ثُمّ قالَ : ما رأيتُ كاليَومِ قَطُّ ! قلتُ : وَيلَ الآخَرِ! و ما ذاكَ ؟ قالَ : إنّي صاحِبُ نُجومٍ أخرَجتُكَ في ساعَةِ النُّحوسِ و خَرَجتُ أنا في ساعَةِ السُّعودِ ، ثُمّ قَسَمنا فخَرَجَ لكَ خَيرُ القِسمَينِ
فقلتُ : أ لا اُحَدِّثُكَ بحَديثٍ حَدَّثَني به أبي ؟ قالَ : قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : مَن سَرَّهُ أن يَدفَعَ اللّه ُ عنهُ نَحسَ يَومِهِ فَلْيَفتَتِحْ يَومَهُ بصَدَقَةٍ يُذهِبِ اللّه ُ بها عنهُ نَحسَ يَومِهِ ، و مَن أحَبَّ أن يُذهِبَ اللّه ُ عنهُ نَحسَ لَيلَتِه فَلْيَفتَتِحْ لَيلَتَهُ بصَدَقَةٍ يَدفَعِ اللّه ُ عنهُ نَحسَ لَيلَتِهِ فقُلتُ : و إنّي افتَتَحتُ خُروجي بصَدَقَةٍ ، فهذا خَيرٌ لكَ مِن عِلمِ النُّجومِ .
الكافى ـ به نقل از على بن اسباط ـ : امام صادق عليه السلام فرمود : زمينى ميان من و مردى مشترك بود و مى خواستيم آن را تقسيم كنيم. آن مرد اختربين بود و منتظر بود در يك ساعت سعد بيرون برود و من در يك ساعت نحس بيرون روم. ما رفتيم و براى زمين قرعه زديم و بهترين قسمت آن به نام من افتاد. آن مرد دست راست خود را به دست چپش زد و گفت : هرگز چنين روزى نديده بودم. من گفتم : واى كس ديگر، مگر چه شده است؟ گفت : من اختربين هستم و شما را در يك ساعت نحس بيرون آوردم و خودم در ساعتى سعد بيرون آمدم و زمين را تقسيم كرديم، اما بهترين قطعه زمين به نام شما درآمد من گفتم : آيا مى خواهى برايت حديثى كه پدرم آن را برايم گفت، بگويم؟ پدرم فرمود : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر كه دوست دارد خداوند نحوست روزش را از او برطرف سازد، روز خود را با صدقه آغاز كند، خداوند بدان وسيله نحوست آن روز را از او مى برد. و هر كه دوست دارد خداوند نحوست شبش را از او برطرف سازد، شب خود را با صدقه آغاز كند، خداوند بدان وسيله نحوست آن شب را از او دفع مى كند سپس گفتم : من هم وقتى بيرون آمدم اوّل صدقه دادم. پس، اين كار براى تو بهتر از اختر بينى است.
امام كاظم عليه السلام ـ در گفتگويى كه ميان ايشان و هارون گذشت ـ فرمود :
و لو لا أنّ النُّجومَ صَحيحَةٌ ما مَدَحَها اللّه ُ عَزَّ و جلَّ ، و الأنبياءُ عليهم السلام كانُوا عالِمينَ بِها، و قد قالَ اللّه ُ تعالى في حَقِّ إبراهيمَ خَليلِ الرّحمنِ عليه السلام : «و كذلكَ نُرِى إبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ و الأرضِ و لِيَكونَ مِنَ المُوقِنينَ» . ، و قالَ في مَوضِعٍ آخَرَ : «فنَظَرَ نَظْرَةً في النُّجومِ فَقالَ إنّي سَقيمٌ» ، فلَو لَم يَكُن عالِما بعِلمِ النُّجومِ ما نَظَرَ فيها و ما قالَ : إنّي سَقيمٌ . و إدريسُ عليه السلام كانَ أعلَمَ أهلِ زَمانِهِ بالنُّجومِ ، و اللّه ُ تعالى قد أقسَمَ بمَواقِعِ النُّجومِ و إنّهُ لَقسَمٌ لَو تَعلَمونَ عَظيمٌ .
اگر [علم ]نجوم صحّت نداشت خداوند عزّ و جلّ ستاره ها را ستايش نمى كرد. پيامبران عليه السلام علم نجوم مى دانستند. خداى متعال درباره ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام مى فرمايد : «و اين چنين ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم، تا از يقين كنندگان باشد» . و در جايى ديگر مى فرمايد : «پس نگاهى به ستارگان افكند و آنگاه گفت : من ناخوش هستم» . اگر آن بزرگوار از دانش نجوم اطلاعى نداشت، به ستارگان نمى نگريست و نمى فرمود : من ناخوش هستم. ادريس عليه السلام نيز داناترين مردم روزگار خود به علم نجوم بود. خداوند متعال هم به جايگاه هاى ستارگان سوگند ياد كرده و اين سوگند ـ اگر مى دانستيد ـ براستى سوگندى بزرگ است.
كتاب من لا يحضره الفقيه ـ به نقل از عبد الملك بن اعين ـ : به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم :
قلتُ لأبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام : إنّي قدِ ابتُلِيتُ بهذا العِلمِ ، فاُريدُ الحاجَةَ ؛ فإذا نَظَرتُ إلَى الطّالِعِ و رأيتُ الطّالِعَ الشَّرَّ جَلَستُ و لَم أذهَبْ فيها ، و إذا رأيتُ الطّالِعَ الخَيرَ ذَهَبتُ في الحاجَةِ ، فقالَ لي : تَقضي ؟ قلتُ : نَعَم ، قالَ : أحرِقْ كُتُبَكَ .
من گرفتار اين علم شده ام. لذا هرگاه مى خواهم كارى انجام دهم به طالع مى نگرم. اگر طالع بد باشد مى نشينم و دنبال انجام آن كار نمى روم و اگر طالع نيك باشد دنبال آن كار مى روم. حضرت به من فرمود : به خواسته ات هم مى رسى؟ عرض كردم : آرى. فرمود : كتاب هايت را بسوزان.
میزان الحکمه،جلد دوازدهم.