وقف از نظر احادیث
۳۱ تیر ۱۳۹۴ 0 معارفپيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در پاسخ به سؤال درباره زمينى از ثَمْغ ـ :
اِحبِسْ أصلَها و سَبِّلْ ثَمَرَتَها
اصل آن را وقف كن و ميوه (حاصل) آن را [براى كسانى كه وقف آنها كرده اى ] وا بگذار.
امام على عليه السلام ـ در وصيّت نامه اى كه در پى بازگشت از صفين درباره نحوه عمل با اموالش نگاشت ـ نوشت :
هذا ما أمرَ بهِ عبدُ اللّه ِ عليُّ بنُ أبي طالبٍ أميرُ المؤمنينَ في مالِهِ ابتِغاءَ وَجهِ اللّه ِ لِيُولِجَهُ بهِ الجَنَّةَ و يُعطِيَهُ بهِ الأمَنَةَ··· فإنّهُ يَقومُ بذلكَ الحَسَنُ بنُ عليٍّ يأكُلُ منهُ بِالمَعروفِ و يُنفِقُ مِنهُ بِالمَعروفِ ، فإن حَدَثَ بحَسَنٍ حَدَثٌ و حُسَينٌ حَيٌّ قامَ بالأمرِ بَعدَهُ و أصدَرَهُ مَصدَرَهُ . و إنّ لابنَي فاطِمَةَ مِن صَدَقَةِ عليٍّ مِثلَ الّذي لبَني عليٍّ ، و إنّي إنّما جَعَلتُ القِيامَ بذلكَ إلَى ابنَي فاطِمَةَ ابتِغاءَ وَجهِ اللّه ِ ، و قُربَةً إلى رسولِ اللّه ِ ، و تَكريما لِحُرمَتِهِ ، و تَشريفا لِوُصلَتِهِ و يَشتَرطُ علَى الّذي يَجعَلُهُ إلَيهِ أن يَترُكَ المالَ على اُصولِهِ ، و يُنفِقَ مِن ثَمرِهِ حَيثُ اُمِرَ بهِ و هُدِيَ لَهُ ، و ألاّ يَبيعَ مِن أولادِ .حديث نَخيلِ هذهِ القُرى وَدِيَّةً حتّى تُشكِلَ أرضُها غِراسا .قال السَّيّد رضي اللّه عنه : قوله عليه السلام في هذه الوصيّة : « ألاّ يَبيعَ مِن نَخلِها وَدِيَّةً» الوَدِيَّةُ «الفَسِيلَةُ» و جمعها وَدِيٌّ ، و قوله عليه السلام : «حتّى تُشكِلَ أرضُها غِراسا» هو من أفصح الكلام، و المراد به أنّ الأرض يكثر فيها غراس النّخل حتّى يراها النّاظر على غير تلك الصّفة الّتي عرفها بها ، فيشكل عليه أمرها و يحسبها غيرَها
اين نوشته اى است كه در آن بنده خدا على بن ابى طالب، امير مؤمنان، براى طلب خشنودى خدا نسبت به نحوه عمل با دارايى اش دستور داده است تا بدين وسيله خداوند او را به بهشت در آورد و به خاطر آن، امان عطايش فرمايد··· حسن بن على به اين كار بپردازد و از آن دارايى به نحو شايسته اى مصرف كند و به نحو شايسته اى از آن انفاق نمايد. و اگر براى حسن حادثه اى رخ داد و حسين زنده بود، پس از او حسين به اين فرمان جامه عمل بپوشد و كار او را انجام دهد. و نصيب دو فرزند فاطمه از دارايى على، همانند نصيب ديگر فرزندان على است. و علّت آنكه انجام اين وصيّت را به عهده دو فرزند فاطمه گذاشتم، جلب خشنودى خدا و تقرّب به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و گراميداشت حرمت و بزرگداشت پيوندم با اوستو بر كسى كه اين مال را به او مى سپارد شرط مى كند كه اصل مال را نگه دارد و درآمد آن را در راه هايى كه بدان فرمان داده شده و به آن راهنمايى شده است، به مصرف برساند و نهال هاى درختان خرما را كه از نخلستان اين آبادى ها مى رويد نفروشد تا زمين نخلستان به گونه اى بارور گردد كه گويى زمينى ديگر است .
الكامل للمبرّد :
حَدَّثَنا أبو مُحلّمٍ محمّدُ بنُ هِشامٍ في إسنادٍ ذَكرَهُ ، آخِرُهُ أبو نَيزَرٍ ـ و كانَ أبو نَيزَرٍ مِن أبناءِ بَعضِ مُلوكِ الأعاجِمِ ـ قالَ : وَ صَحَّ عِندي بَعدُ أنّهُ مِن وُلِد النَّجاشيِّ ـ يعني أبا نَيزَرٍ ـ فرَغِبَ في الإسلامِ صَغيرا ، فأتى رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فأسلَمَ و كانَ مَعهُ في بُيوتِهِ ، فلَمّا تُوُفِّيَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله صارَ مَعَ فاطِمَةَ و وُلدِها عليهم السلام قالَ أبو نَيزَرٍ : جاءني عليُّ بنُ أبي طالبٍ أميرُ المؤمنينَ و أنا أقومُ بِالضَّيعَتَينِ عَينِ أبي نَيزَرٍ و البُغَيبِغةِ ··· ثُمّ أخَذَ المِعوَلَ و انحَدَرَ في العَينِ ، فجَعَلَ يَضرِبُ و أبطأ علَيهِ الماءُ ، فخَرَجَ و قَد تَفَضَّجَ جَبينُهُ عليه السلام عَرَقا ، فانتَكَفَ العَرَقَ عَن جَبينِهِ ثُمّ أخَذَ المِعوَلَ و عادَ إلَى العَينِ ، فأقبَلَ يَضرِبُ فيها و جَعَلَ يُهَمهِمُ ، فانثالَت كأنّها عُنُقُ جَزورٍ، فخَرَجَ مُسرِعا فقالَ :اُشهِدُ اللّه َ أنّها صَدَقَةٌ ، علَيَّ بدَواةٍ و صَحيفَةٍ ، قالَ : فعَجَّلتُ بهِما إلَيهِ فكَتَبَ :«بسمِ اللّه ِ الرّحمنِ الرّحيمِ ، هذا ما تَصَدَّقَ بهِ عبدُ اللّه ِ عليٌّ أميرُ المؤمنينَ ، تَصَدَّقَ بِالضَّيعَتَينِ المَعروفَتَينِ بِعَينِ أبي نَيزَرٍ و البُغَيْبِغَةِ على فُقَراءِ أهلِ المَدينَةِ و ابنِ السَّبيلِ ، لِيَقيَ اللّه ُ بِهِما وَجهَهُ حَرَّ النّارِ يَومَ القِيامَةِ ، لا تُباعا و لا تُوهَبا حتّى يَرِثَهُما اللّه ُ و هُو خَيرُ الوارِثينَ ، إلاّ أن يَحتاجَ إلَيهِما الحَسَنُ أو الحُسَينُ فهُما طِلْقٌ لَهُما ، و لَيسَ لأحَدٍ غَيرِهِما»قالَ محمّدُ بنُ هِشامٍ : فرَكِبَ الحُسَينَ عليه السلام دَينٌ ، فحَمَلَ إلَيهِ مُعاويَةُ بِعَينِ أبي نَيزَرٍ مِأتَي ألفِ دِينارٍ فأبى أن يَبيعَ ، و قالَ : إنّما تَصَدَّقَ بِها أبي لِيَقِيَ اللّه ُ بِها وَجهَهُ حَرَّ النّارِ ، و لَستُ بائعَها بشَيءٍ .
ابو محلّم محمّد بن هشام برايم حديثى نقل كرد كه سلسله سند آن را ذكر نمود و در آخرش ابو نَيزَر قرار داشت و او يكى از شاه زادگان عجم بود، و بعدا برايم معلوم شد كه از فرزندان نجاشى بوده است و در خردسالى به اسلام متمايل شد و نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و مسلمان شد و در خانه هاى آن حضرت با ايشان به سر برد و چون رسول خدا صلى الله عليه و آله در گذشت، پيش فاطمه عليها السلام و فرزندان او رفت ابو نيزر مى گويد: من اداره دو مزرعه، يكى عين ابى نيزر و ديگرى بغيبغه را به عهده داشتم. على بن ابى طالب عليه السلام امير المؤمنين نزد من آمد و··· سپس كلنگ را برداشت و داخل چاه رفت و شروع به كندن زمين كرد، اما مدتى گذشت و به آب نرسيد. حضرت در حالى كه از پيشانيش عرق مى چكيد بيرون آمد و عرق پيشانى خود را پاك كرد و دوباره كلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به كندن كرد و زمزمه مى كرد. ناگهان آب مانند گردن شتر بيرون زد و على به سرعت بالا آمد و فرمود:خدا را گواه مى گيرم كه اين صدقه است. دوات و كاغذى برايم بياور. ابو نيزر مى گويد: من به سرعت دوات و كاغذ حاضر كردم و على عليه السلام نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. بدين وسيله بنده خدا على امير مؤمنان دو مزرعه معروف به چشمه ابى نيزر و بغيبغه را براى تهيدستان مدينه و در راه ماندگان صدقه قرار داد تا به واسطه اين دو [صدقه ]خداوند در روز قيامت چهره او را از گرماى آتش نگه دارد؛ نه فروختنى هستند و نه بخشيدنى تا اينكه خداوند آنها را به ارث برد و او بهترين وارثان است. مگر اينكه حسن و حسين به آنها احتياج پيدا كنند كه در اين صورت در اختيار آنان مى باشد و جز اين دو، براى كس ديگرى نمى باشد» محمّد بن هشام مى گويد: حسين عليه السلام قرضى داشت و معاويه دويست هزار دينار براى او فرستاد تا چشمه ابى نيزر را به او بفروشد، اما حسين از فروختن آن امتناع ورزيد و فرمود: آن را پدرم صدقه قرار داده است تا بدان وسيله خداوند چهره او را از گرماى آتش نگه دارد و من آن را به هيچ قيمتى نمى فروشم.
امام باقر عليه السلام ـ به نقل از پدرانش عليهم السلام ـ :
إنَّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله مَرَّ برَجُلٍ يَغرِسُ غَرسا في حائطٍ لَهُ ··· ، فقالَ : أ لا أدُلُّكَ على غَرسٍ أثبَتَ أصلاً و أسرَعَ إيناعا و أطيَبَ ثَمَرا و أنقى ؟ قالَ : بلى فِداكَ أبي و اُمّي يا رسولَ اللّه ِ
فقال : إذا أصبَحتَ و أمسَيتَ فقُلْ : «سُبحانَ اللّه ِ و الحَمدُ للّه ِ و لا إلهَ إلاّ اللّه ُ و اللّه ُ أكبَرُ» فإنّ لكَ بذلكَ إن قُلتَهُ بكُلِّ تَسبيحَةٍ عَشرَ شَجَراتٍ في الجَنَّةِ من أنواعِ الفاكِهَةِ ، و هُنَّ مِن الباقِياتِ الصّالِحاتِ
فقالَ الرّجُلُ : اُشهِدُكَ يا رسولَ اللّه ِ أنَّ حائطي هذا صَدَقَةٌ مَقبوضَةٌ على فُقَراءِ المُسلمينَ مِن أهلِ الصُّفَّةِ ، فأنزَلَ اللّه ُ تباركَ و تعالى : «فأمّا مَنْ أعْطى و اتَّقى * و صَدَّقَ بِالحُسْنى * فسَنُيَسِّرُهُ لِليُسْرى»
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به مردى كه در باغ خود مشغول كاشتن نهالى بود برخورد كرد، به او فرمود : آيا تو را به نهالى راهنمايى نكنم كه ريشه اش محكمتر باشد و زودتر به بار نشيند و ميوه اش خوش مزه تر و پاكيزه تر باشد؟ عرض كرد: چرا، پدر و مادرم فدايت اى رسول خدافرمود : هرگاه صبح و شب خود را آغاز كردى بگو : «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر»؛ زيرا اگر اين جمله را بگويى براى هر تسبيحى ده درخت از ميوه هاى گوناگون در بهشت خواهى داشت و اينان از باقيات الصالحات هستند مرد عرض كرد: اى رسول خدا! شاهد باش كه من اين باغم را وقف مسلمانان تهيدست اهل صُفّه كردم. در اين هنگام خداوند تبارك و تعالى اين آيه را نازل فرمود: «و امّا كسى كه عطا كرد و تقوا داشت و[پاداش ]نيكوتر را تصديق كرد، به زودى راه آسانى پيش پاى او خواهيم گذاشت».
امام باقر عليه السلام :
إنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله خَرَجَ في جَيشٍ فأدرَكَتهُ القائلَةُ و هُو ما يَلي اليَنبُعَ ، فاشتَدَّ علَيهِ حَرُّ النَّهارِ فانتَهَوا إلى سَمُرَةٍ فعَلَّقوا أسلِحَتَهُم علَيها و فَتَحَ اللّه ُ علَيهِم ، فقَسَّمَ رسولُ اللّه ِ مَوضِعَ السُّمَرَةِ لِعليٍّ في نَصيبِهِ . قالَ : فاشتَرى إلَيها بَعدَ ذلكَ ، فأمَرَ مَملوكِيهِ أن يَفجُروا لَها عَينا ، فخَرَجَ لَها مِثلُ عَينِ الجَزُورِ ، فجاءَ البَشيرُ يَسعى إلى عليٍّ يُخبِرُهُ بالّذي كانَ ، فجَعَلَها عليٌّ صَدَقَةً فكَتَبها :«صَدَقَةٌ للّه ِ تعالى يَومَ تَبيَضُّ وُجوهٌ و تَسوَدُّ وُجوهٌ ، لِيَصرِفَ اللّه ُ بها وَجهي عَنِ النّارِ ، صَدَقَةٌ بَتَّةٌ بَتْلَةٌ في سَبيلِ اللّه ِ تعالى ، لِلقَريبِ و البَعيةِ ، في السِّلمِ و الحَربِ ، و اليَتامى و المَساكِينِ و في الرِّقابِ»
رسول خدا صلى الله عليه و آله با سپاهى بيرون رفت ، نيمروز به نزديك ينبع رسيد. گرماى شديد ظهر آن حضرت را مى آزرد. پس به درخت مغيلانى رسيدند و سلاحهاى خود را به آن آويختند. خداوند[در اين جنگ ]فتح و پيروزى نصيب آنان فرمود و رسول خدا صلى الله عليه و آله محلّ آن درخت را سهم على [از غنايم] قرار داد على عليه السلام بعدا مقدار ديگرى از آن را زمين خريدارى كرد و به سهم خود افزود و به غلامانش دستور داد براى آن اراضى چاه آبى حفر كردند و آب مانند گردن شتر فوران كرد. يك نفر به طرف على دويد و اين خبر را به آن حضرت مژده داد. على عليه السلام آن را صدقه قرار داد و چنين نوشت:«اين صدقه اى است براى خداوند متعال به خاطر روزى كه در آن عدّه اى رو سپيد و عدّه اى رو سياه مى شوند، تا خداوند به واسطه آن [صدقه ]چهره مرا از آتش دور گرداند؛صدقه اى است قطعى و مسلّم در راه خداوند متعال براى خويش و بيگانه، در زمان صلح و جنگ و براى يتيمان و مستمندان و آزادى بردگان».
امام صادق عليه السلام :
قَسَّمَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله الفَيءَ فأصابَ علِيّا أرضٌ ، فاحتَفَرَ فيها عَينا فخَرَجَ مِنها ماءٌ يَنبَعُ في السَّماءِ كهَيئَةِ عُنُقِ البَعيرِ فسَمّاها عَينَ يَنبُعَ ، فجاءَ البَشيرُ لِيُبَشِّرَهُ فقالَ : بَشِّرِ الوارِثَ ! هِيَ صَدَقَةٌ بَتّا بَتْلاً في حَجيجِ بَيتِ اللّه ِ و عابِرِ سَبيلِهِ لا تُباعُ و لا تُوهَبُ و لا تُورَثُ ، فمَن باعَها أو وَهَبَها فعلَيهِ لَعنَةُ اللّه ِ و المَلائكَةِ و النّاسِ أجمَعينَ ، لا يَقبَلُ اللّه ُ مِنهُ صَرْفا و لا عَدْلاً .
رسول خدا صلى الله عليه و آله غنايم را تقسيم كرد و يك قطعه زمين به على رسيد. على دستور داد در آن زمين چشمه اى حفر كنند و چشمه به آب رسيد و مانند گردن شتر از آن آب به آسمان فوران كرد، لذا حضرت آن را «عين ينبع (چشمه جوشان)» ناميد. كسى آمد كه به آن حضرت مژده دهد. حضرت فرمود: وارث را بشارت ده! اين صدقه اى است قطعى و مسلّم براى حاجيان خانه خدا و مسافران راه آن. نه فروختنى است نه بخشيدنى و نه ارث بردنى. پس هركه آن را بفروشد يا ببخشد لعنت خدا و فرشتگان و مردم همه بر او باد و خداوند از او هيچ توبه و فديه اى نپذيرد.
عوالى اللآلى ـ به نقل از جابر ـ :
لَم يَكُن مِن الصَّحابَةِ ذو مَقدُرَةٍ إلاّ وَقَفَ وَقفا .
هيچ توانگرى از صحابه نبود، مگر اينكه چيزى وقف كرد.
میزان الحکمه،جلد سیزدهم.