آیا شناخت حقيقت خدا ممکن است؟

آیا شناخت حقيقت خدا ممکن است؟

۱۸ شهریور ۱۳۹۴ 0 معارف

يكى از مسائل مهم و ارزنده كه در الهيات از آن بحث مى شود، مساله ى عدم امكان و محال بودن درك حقيقت و كُنه خدا و غير متناهى بودن ذات باري تعالى و اوصاف او و تنزه او از تشبيه به مخلوقات و موجودات محدود و متناهى و عدم امكان اداى حق مدح و حمد و تعداد نعمتهاى او است.
اين مساله از طريق عقل و نقل هر دو ثابت و مسلم است، زيرا احاطه‌ی متناهى بر نامتناهى محال است، مانند اين است كه بگوييم كوزه اى كه ظرفيت يك من آب بيشتر ندارد، ظرفيت تمام آب هاى درياها و اقيانوسها را ندارد.
لذا سخن گفتن در ذات و جستجو از حقيقت خدا به جايى منتهى نمى شود و جز زياد كردن تحير و سرگردانى اثرى ندارد و هر چه بشر در اينجا بگويد و بخواهد ذات و حقيقت باري تعالى را معرفى كند، جهل خود را اظهار و گمراهى و ضلالتش را آشكار نموده است.
مى گويند: 'نظر يكى از دانشمندان (شايد اينشتين) را درباره ى خدا پرسيدند، قريب به اين مضمون جواب داد: اگر مى توانستم براى سخن گفتن با ميكروبها وسيله اى اختراع و با يك ميكروب كوچك كه بر سر موئى از موهاى سر يك انسان نشسته است، گفتگو مى كردم و از او مى پرسيدم كه خودش را در چه مكانى مى بيند تا جايش را براى من تعريف كند، او جواب مى داد: من اينك برفراز درخت تنومند بزرگى قرار دارم كه بسيار محكم و استوار است و در ارتفاع و بلندى شاخسارهاى آن سر به فلك بركشيده است آيا اگر كسى بخواهد آن ميكروب را آگاه كند كه آنچه تو بر سر آن نشسته اى يك درخت تنومند سر به فلك بركشيده نسيت يك درخت كوچك و يك نهال هم نيست بلكه يك تار مو از مجموعه انبوه موهاى سر يك انسان است و تازه سر انسان يكى از اعضاى بدن اوست و هزاران ميليون انسان در عالم وجود دارد و ميلياردها در طول قرون بوده اند و رفته اند، آيا آن ميكروب مى تواند اندام و هيكل يك انسان و خصائص و صفات و اعضاء و حواس او را تصور كند؟، هرگز نمى تواند پس من كه نسبت به خداى بزرگ به مراتب از اين ميكروب كوچكترم، چگونه مى توانم به خدايى كه به همه چيز محيط است احاطه پيدا كنم خدايى كه قدرتش بى پايان و عظمتش بى كرانه و بى منتهاست'.

آخرين حد معرفت اين است كه بفهمد: 'ليس كَمثله شىءٌ' (1) و 'كلّ شىء هالكٌ الّا وَجهَه' (2)؛ چيزى مثل او نيست، نه انسان و نه جانداران ديگر و نه فرشتگان و ...، و او هم مثل چيزى نيست، نه مثل ماده و نه جسم و نه روح و نه نور.

انسانى كه اشيايى را كه دائما با آنها در تماس است و به وسيله چشم، گوش و... با آنها ارتباط دارد نشناخته است، بلكه تاكنون حقيقت ذات خود را نیز نشناخته، به طريق اولى از شناخت حقيقت خدا ناتوانتر است.
شايد براى بعضى اين مساله كه درك كُنه و حقيقت ذات و صفات الهى ممكن نيست، موجب اشكال گردد و بگويند: چگونه وجود چيزى را كه حقيقت كُنه آن شناخته نمى شود، مى توان قبول و باور كرد و به آن ايمان آورد؟پاسخ به یک سؤال

جوابش بسيار ساده است و آن اين است كه مگر شما حقيقت چيزهاى ديگر را كه به وجود آنها ايمان داريد شناخته ايد؟ مگر حقيقت نور، حقيقت ماده و برق، حقيقت روح و حيات را فهميده ايد؟ حقيقت چه مخلوقى بر شما معلوم است كه مى خواهيد به حقيقت خالق مخلوقات پى ببريد؟
آيا شما حقيقت ذات آتش، ذات آب، ذات خاك را شناخته ايد؟ اگر شناخته ايد پس بگوييد چگونه است كه آتش مى سوزاند و آب نمى سوزاند؟ مى گوييد: اين ذاتى آتش است و از سبب ذاتيات اشيا پرسش نمى توان كرد.
به علاوه انسانى كه اشيايى را كه دائما با آنها در تماس است به وسيله چشم، گوش، زبان، قوه ى لامسه و قوه ى شامه با آنها ارتباط دارد نشناخته است، بلكه تاكنون حقيقت ذات و هستى خود را نشناخته، به طريق اولى از شناخت حقيقت خدا ناتوانتر است.
تو كه در علم خود زبون باشى،       عارف كردگار چون باشى؟
________________________
پی نوشت:

1. شورى، آيه 11.
2. قصص، آيه 88.

منبع: الهیات در نهج البلاغه، آیت الله لطف الله صافی گلپايگانی

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث