شعر گزارش سفر

زینبم جان وقف دلبر کرده ام 

قلب عالم را مسخر کرده ام

کاروان سالار عشقم یا حسین

اربعینی در غمت سر کرده ام 

آمدم تا بوسه بر قبرت زنم

دیده با این آرزو «تر» کرده ام 

یابن حیدر خیز  و پاداشم بده

من به کوفه کار حیدر کرده ام

خطبه ای خواندم در آن شهر غریب

دشمنان را خاک بر سر کرده ام 

فتح شامامتم بودفتح الفتوح

یاری دین پیمبر کرده ام

سالک آزاده ام در هر قدم

ذکر صد الله اکبر رکده ام

با شعار یا علی در یک قدم

همچو حیدر فتح خیبر کرده ام 

در حضور شامیان بد حجاب

زینبم تبلیغ معجر کرده ام

سرنگون پرچم به هر جا دیده ام 

یاد عباس دلاور کرده ام 

هر کجا سیلی به هر طفلی زدند

بادی از مظلومه مادر کرده ام 

گر بپرسی از رقیه دختر دردانه ات

ترک آن دردانه دختر کرده ام

دست من خالی است ای صراف عشق

دفن در ویرانه «گوهر» گرده ام