سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه پنجم، نیاز های انسان مرکب سلوک الی الله در معیت امام

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه پنجم، نیاز های انسان مرکب سلوک الی الله در معیت امام

۱۳ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری
 

جلسه پنجم دفتر آیت الله وحید خراسانی: نیاز های انسان مرکب سلوک الی الله در معیت امام

توجه به نیازها

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. «وَ بَذَلَ  مُهْجَتَهُ  فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَة» خدای متعال در ما فقرهای بی منتهایی قرار داده، همینطور که نعمت های خدای متعال بی حد و حساب است «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»(ابراهیم/۳۴) فقرها و اضطرارهای ما به خدای متعال بی منتهاست و این فقرها و نیازها حجاب ما نیستند بلکه نردبان سلوک و مرکب سیر ما به سمت خدای متعال هستند. ما با فقرهایمان می توانیم به خدا نزدیک بشویم. اینطور نیست که اگر ما میل به استراحت و آشامیدن و سایر میل ها داریم، این میل ها مزاحم تقرب به خدا باشند بلکه اینها مراکب سلوک ما هستند.
اگر ما اضطرارهای بی حد و حساب خودمان را بفهمیم که ما ضعیف و زائل و فانی هستیم و سراسر وجود ما فقر است، در قدم اول به فقرهایمان توجه می کنیم و به درگاه خدا رو می آوریم. انسان ممکن است متوهم به غنا بشود و اگر خیال کرد غنی است «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى  * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى »(علق/۶-7) توهم غنا در ما سرکشی و طغیان ایجاد می کند. اولین قدم توجه به فقرها و اضطرارهاست و این فقرها را خدای متعال درون و بیرون ما قرار داده است و ما را در پوشش این فقرها قرار داده و این مراتب سلوک و این نردبان ها را با ما قرار داده است. فقط نکته اول توجه به فقر است. غفلت از فقر یا توهم غنا اولین مانع است.
اگر انسان اضطرارهای خودش را فهمید، می فهمد که به اندازه نعمت های خدا فقر دارد. اگر کسی فقرها را فهمید ولی در رفع آن فقرها به خودش تکیه کرد، مبتلا به عجب می شود. مثل قارون که وقتی بهش می گویند «وَ أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْك »(قصص/۷۷) این امکانات را خدا به تو داده و لطف خداست، تو هم در راه خدا خرج کن و از خدا بگیر و به خدا برگردان و با خدا معامله کن و از دست مخلوقات نگیر و با مخلوقات تجارت و معامله نکن؛ می گوید «إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى  عِلْمٍ عِنْدي »(قصص/۷۸) من علم کیمیا بلد بودم و به دست آوردم، شما هم بروید به دست بیاورید. این می شود عجب که بدترین صفت رذیله است.
فرمود حتی انسان اگر در عبادتش به عجب رسید، این عبادت او را از خدا دور می کند. لذا کسی که ماه ها و سال ها نافله شبش ترک نشده، اگر مبتلا به عجب شد که من چهل سال است بیدار می شوم، خدای متعال با تازیانه خواب، چند روز او را می زند تا بفهمد ما اهل نماز صبح هم نیستیم تا چه رسد اهل نماز شب. آدمی که از دریا رد می شد، اگر یک لحظه رهایش کنند در پاشوره حوضشان غرق می شود تا بفهمد ما از دریا عبور نمی کنیم بلکه ما را عبور از دریا می دهند.
پس مانع اول غفلت و استغنا است و مانع دوم عجب است و مانع سوم هم شرک است. انسان اگر فقرهای خودش را به اسباب تکیه داد مشرک می شود. اگر انسان خیال کرد خورشید می تابد و زمین می رویاند و نظام کیهانی ما را اداره می کند و پدر و مادر و دوست و رفیق ما را تأمین می کند، اصلا چنین نیست «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَكَلَنِي إِلَيْهِ فَأَكْرَمَنِي وَ لَمْ  يَكِلْنِي  إِلَى النَّاسِ فَيُهِينُونِي » خدای متعال اگر ما را به دیگران واگذار می کرد که بیچاره بودیم. آن ها بی شک جواب سلام ما را هم نمی دادند. حتی اگر مادر جواب بچه اش را می دهد رحمت خداست و این لشکر خداست که خودش را پراکنده کرده و دارند برای ما کار می کنند.
در یک نقلی گفته شده که موسی کلیم سلام الله علیه در دامنه کوه بالا می رفت و دید یک مادری بچه اش را به سختی در کوه بالا می کشد. گفت خدایا می شود این محبت را بگیری؟ دید او بچه را گذاشت زمین و هرچه بچه پا کوبید و گریه کرد، مادر توجهی نکرد و جدا رفت. حضرت موسی کلیم دید بد شد و الان بچه تلف می شود، دوباره تقاضا کرد خدایا محبت را برگردان و دید مادر دوان دوان آمد و کودکش را نوازش کرد و بوسید و از او عذرخواهی کرد و او را به دوش گرفت و برد.
 

هدف از زندگی در دنیا

کسی با ما جز خدا کاری ندارد «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَكَلَنِي إِلَيْهِ فَأَكْرَمَنِي وَ لَمْ  يَكِلْنِي  إِلَى النَّاسِ فَيُهِينُونِي » اگر این چند قدم برداشته شد و انسان از اضطرارهای خودش غفلت نکرد و معجب نشد و فهمید کار ما نیست، دیگر زمینه آماده است برای این که حضور حضرت حق را احساس بکند و با خدای خودش زندگی بکند نه اینکه با اسباب و نظام کیهانی با این نظام کور و کر زندگی کند. کنار آمدن با این اسباب خیلی سخت است  آدم را بیچاره می کند «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»(طه/۱۲۴) با خدای حکیم بودن خیلی فرق می کند تا اینکه انسان با نظام کر و کور باشد. ما نیامدیم تا با اسباب زندگی کنیم، ما آمدیم تا با خدا باشیم.
این پیامبر الهی وقتی تشریف آوردند گفتند من آمدم و با خودم یک توحیدی را آوردم که همه تان را می توانم به لقاء الله برسانم «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى  إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا»(کهف/۱۱۰) اگر کسی با من همراه شد در همین عالم به ملاقات رب می رسد و با خدا زندگی می کند و سر و کارش با خداست. زندگی با غیر از خدا سراسر اضطراب است و انسان تا به خدا نرسد، با هر کسی باشد مضطرب و خائف و محزون است. آدمی که با اسباب زندگی می کند، وقتی همه اسباب جور است غصه دار و خائف است؛ این فرد در بهار نگران پاییز است، در جوانی نگران پیری است، در موقع غنی نگران دوره نداری است، چون خدای متعال ما را بر فراز چهار فصل خلق کرده است. لذا همان موقعی که دنیا در آغوش ماست، خائف جدایی دنیا هستیم. البته مستحق هم هستیم، کسی که با دنیا معانقه کند پیداست که باید خائف باشد.
این که حضرت ابراهیم می فرماید «لا أُحِبُّ الْآفِلين »(انعام/۷۶) این برای ما درس است. اگر پای سفره غروب کننده ها نشستید، خورشید هم که باشد باید یک روز بر سر خودت بزنی. عاقل آن کسی نیست که دل می بندد و سر سفره دنیا می نشیند و وقتی جمع شد غصه می خورد یا حتی وقتی جمع شد لوتی گری می کند و می گوید جمع شد که شد. این که دیگر همه چیز را از دست داده است. عاقل آن کسی است که از قبل وقتی می بیند این سفره جمع می شود سر سفره نمی نشیند «لا أُحِبُّ الْآفِلين » و دل نمی بندد تا در سر خودش بزند.
اگر ما دست و دل و دامان خودمان را جمع کنیم «أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ  الْمَسَافَة» راه نزدیک است. توجه به اضطرارها و پرهیز از غفلت و استغنا و عجب و شرک، آدم را می رساند به اینکه با خدا زندگی کند و دیگر سر و کارش با خداست «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في  أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق »(فصلت/۵۳) دیگر به هر طرف که انسان نگاه می کند می بیند خداست. آدمی که تا دیروز دکمه کتش را پیدا می کرد و خدا را گم می کرد و می گفت خدا کجاست، حالا به هر طرف که نگاه می کند می بیند غیر از خدا کجاست. وقتی این چراغ روشن شد محاسبات آدم عوض می شود.
چطور می شود معادله به این روشنی را کسی نبیند «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليم »(حدید/۳) این داستان به این روشنی است و همه پیدایی عالم از اوست. مگر خدا می تواند پنهان باشد؟ چطور می شود معادله به این واضحی را ما نمی فهمیم؟
شخصی محضر امام صادق علیه السلام رسید و از زنادقه زمان حضرت بود. به حضرت عرض کرد این خدای شما چرا خودش نیامده و پیامبر فرستاده که دعوا بشود و یکی بگوید هست و یکی بگوید نیست؟ چرا خودش پنهان است؟ حضرت فرمود خدا پنهان است؟! تو گرسنه ای و سیر می شوی، سیری و گرسنه می شوی، غصه داری و وقتی حزنت می رود خوشحالی و دوباره تبدیل به غصه می شود، دیگر چطوری خودش را نشان بدهد؟ پیداست دائما یک کسی دارد در تو تصرف می کند. منتها خیال می کنی نظام کور و کر کیهانی است و این هم مثل خودت است و یک دست دیگری دارد و در عالم کار می کند. کجا خدا در عالم پنهان است؟ تو چشمت را بستی. این معادله به این روشنی است.
ما نیامدیم با چوب و سنگ و ماه و خورشید و دوست و رفیق زندگی کنیم. این که زندگی ضنکی است که آدم از دست اینها بگیرد و با اینها معامله کند «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِه »(توبه/۱۱۱) این معامله به این روشنی است. چطور شده که این مرکب های سلوک ما همه دارد در وادی حیرت و سردرگمی می برد؟ نکته اش یک چیز است، همه این امکانات راه می خواهد.
 

انواع مسیر در دنیا

خدای متعال با صدای بلند در قرآن می فرماید دو مسیر وجود دارد «هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى  وَ الْبَصيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّور»(رعد/۱۶) این مسیر ها یکی نیستند. یکی وادی مرگ و موت است و یکی هم وادی حیات است، یکی نور است و یکی ظلمت است. دو تا جریان در عالم است؛ در یک جریان این مرکب ها تبدیل به ابزاری برای جهنمی شدن آدم می شوند و با همین نیازها و غرایز و فقرهایش او را جهنمی می کند و فقرهایش موجب معصیتش می شود و آدم را به یک وادی می برد که به خاطر تأمین فقر خودش ظلم می کند.
یک وادی هم صراط الله و سبیل الله است. اگر کسی این امکانات را در این راه آورد، همه این امکانات بالفعل می شود و تبدیل به ابزار تقرب به خدای متعال می شود. تا جایی که حتی وقتی انسان چیزی می خورد به خدا نزدیک می شود. فرمود اگر یک لیوان آب بخوری و سه جرعه کنی و بگویی بسم الله الرحمن الرحیم و بعد از هر جرعه هم بگویی الحمدالله رب العالمین بهشتی می شوی. به این آسانی است.  
اگر با امام راه رفتی تمام امکاناتت بالفعل می شود «وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى  عَلى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاع »(فتح/۲۹) اگر در وادی ولایت امام که وادی دائر است آمدی، این بذر تبدیل به یک درخت تناور می شود و جوانه می زند و به استغلاظ می رسد و روی پای خودش می ایستد و درخت می شود امیرالمؤمنین وقتی به مالک اشتر نگاه می کند لذت می برد، سیدالشهداء وقتی به حبیب و قمر بنی هاشم نگاه می کند لذت می برد. اگر هم این امکانات در و ادی ضلال رفت، سبب حیرت می شود. اینهایی که آمده بودند کربلا تا غنیمت ببرند، اگر غنی بودند نمی آمدند برای یک غنیمت کنار ابن زیاد بایستند. فقرشان آن ها را بیچاره کرد. همین فقری که می توانست نردبان سلوک بشود، مرکب جهنمی شدنشان شد.
پس دو وادی در عالم است و این را خداوند در قرآن بارها فرموده است. اگر کسی با امام راه رفت «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في  أَنْفُسِهِمْ» این آیات یعنی امام «الْمُؤْمِنُ  يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه » دو جور نگاه کردن به عالم است؛ یا با نور الهی به عالم نگاه می کند که تمام عالم برایش آیات می شوند یا در وادی ظلمات است و تمام عالم برایش حجاب می شوند.
 

حجاب سقیفه

پس این اضطرارهایی که درون ماست، مراکب ما هستند. این ها وقتی دست شیطان می افتد، شیطان از او حجاب و شیطنت درست می کند. اما اگر این ها را به امام رساندید تماما نور و هدایت و چراغ می شود. کاری که سقیفه کرد همین بود که وادی ضلال و حیرت درست کرد و پرش جامعه مؤمنین را هم گرفته است. این حجاب سقیفه است «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى »(لیل/۱) تا این پرده کنار برود مؤمنین هم گرفتار هستند. لذا وقتی امام ظهور می کنند و این موانع کنار می رود «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/۶۹) همه در فضای روشن قرار می گیرند و همه عقول چهل برابر و کامل می شود.
کاری که سقیفه کرده این است که ما را از خدا جدا کرده و ما را در وادی ضلال و حیرت برده است. هر چه هم جلو برود این حیرت بیشتر می شود. کار به جایی می رسد که «إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها»(نور/۴۰) دیگر مؤمن در ظلمات چیزی نمی تواند ببیند. وقتی می گویند «زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا»(تغابن/۷) می گویند هرچه هست همین دنیاست. قرآن وقتی می خواهد بفرماید که حواستان را جمع کنید تا برسید می فرماید «بَلى  وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسير» این ربی که من می بینم آدم را لغو خلق نکرده. بعد می فرماید «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا»(تغابن/۸) ما چراغ را تا خانه های شما فرستادیم تا شما با این چراغ بتوانید ببینید. شما با این چراغ می توانید معادتان را ببینید.
کاری که سقیفه و دنباله هایش کردند این است که این چراغ را در حجاب بردند «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى » و پرده روی آن انداختند «وَ ضَلَّ مَنْ  فَارَقَكُم » آن ها مردم را از امام جدا کردند و دیگر همه در حیرت هستند. این ضلال با امام برداشته می شود، نه با کتاب نوشتن «وَ بَذَلَ  مُهْجَتَهُ  فِيك » راهش همین است. حضرت آمد خون دلش را داد تا پرده را کنار بزند تا ما به امام برسیم «إنّ الحسين مصباح  الهدى  و سفينة النجاة» او این کشتی را در این دریای متلاطم به حرکت آورد تا ما به مقصد برسیم.
 
* سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 10 شهریور ماه 99 است، که به مناسبت ماه محرم در دفتر آیت الله وحید خراسانی ایراد فرمودند
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث