سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه سوم، تبیین و تفسیر آیه اعراف و تقسیم بندی شیعیان امیرالمومنین

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه سوم، تبیین و تفسیر آیه اعراف و تقسیم بندی شیعیان امیرالمومنین

۱۵ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری
 

جلسه سوم حسینیه غمکده: تبیین و تفسیر آیه اعراف و تقسیم بندی شیعیان امیرالمومنین و نحوه رفتار با آنها در قیامت

خلاصه مباحث جلسه قبل 

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . در سوره اعراف فرموده: «وَ بَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَ عَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ»(اعراف/46). بحث ما در مورد اعراف بود که مقصود از اعراف و همچنین مقصود از اصحاب اعراف چیست؟ سه عنوان در این آیات مبارک که خواندیم آمده بود. اعراف، اصحاب اعراف و دیگری یک شخصیت هایی که بر قله های این اعراف ایستاده اند. آیات را خواندیم و ترجمه کردیم که بهشتی ها و جهنمی ها با همدیگر گفتگویی دارند. سپس موذنی به آنها ندا می دهد که لعنت خدا بر ظالمینی که راه خدا را  می بستند و ایمان به آخرت نداشتند. بین این بهشتی ها و جهنمی ها یک حجابی است. بر بلندی های این صحنه رجالی ایستادند که عرض کردیم شاید آن اعراف این حجاب باشد که یک قله هایی دارد و بر قله هایش شخصیت هایی ایستادند که دیگران را از سیمایشان می شناسند.
سپس اصحاب بهشت را ندا می دهند که گفتیم احتمالا منظور از کسانی که ندا می دهند این رجالی اند که بر اعراف ایستاده اند. ولی یک معنایی هم از روایات استفاده می شود که ندا دهندگان یک عده ای از مومنین و شیعیان انبیاء و اوصیائشان هستند. یعنی شیعیان امیرالمومنین هستند که به اصطلاح اهل ظلم به نفس بودند. گویا این ها هم روی اعراف معطل اند و هنوز وارد بهشت یا جهنم نشده اند. این رجالی که بر اعراف هستند و همه را می شناسند، یا آن مستضعفین و مومنینی که به خود ظلم کردند و و مرتکب گناه شدند، نگاهشان به اصحاب بهشت که می افتد آن ها را صدا می زنند و با آن ها گفتگویی دارند. به آن ها سلام می کنند ولی هنوز وارد بهشت نشدند و طمع هم دارند که وارد بهشت بشوند.
«وَ إِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»(اعراف/47). این ها جمعی از شیعیان اند که در این صحنه احتیاج بیشتری به دستگیری دارند. این حد وسطی ها وقتی نگاهشان به طرف جهنمی ها می افتد، می گویند خدیا ما را با این قوم ظالم قرار نده. ما گناه کار بودیم ولی جزو اینها نیستیم. ما یک جایی از امیرالمومنین تخلف کردیم ولی ما را با شمر و امثالهم در یک وادی قرار نده. گفتیم منظور از ظالمین همان کسانی اند که آن موذن تکلیفشان را روشن می کنند و مورد لعن قرار می دهد.
پس اینها هنوز وارد بهشت نشده اند، اهل بهشت را هم می شناسند و از خدا میخواهند آن ها را با ظالمین قرار ندهد. بله اینها هم اصحاب الاعراف اند و هنوز از اعراف عبور نکردند. ظاهر آیه این طور معنا می شود والا باید بگویید اصحاب اعراف رجالی روی اعراف هستند که همه را با سیما می شناسند. اینها هنوز در بهشت نرفتند و امید دارند به بهشت بروند که این خیلی با مقامات ائمه و این اصحاب جور نیست و تناسبی ندارد.
لذا این گونه معنا کردیم، قومی که بین بهشتی ها و جهنمی ها هستند نگاهشان به بهشتی ها که می افتد به آن ها سلام می کنند، هنوز وارد بهشت نشدند ولی امیدوار هستند که راه بهشت به روی شان باز بشود. نگاهشان به جهنمی ها می افتد از خدا می خواهند آنها را با آن ظالمین یک جا قرار ندهد. سپس در اینجا صحبت از اصحاب الاعراف است. اصحاب اعراف صاحبان آن بلندی ها و مقامات هستند اشخاصی را در جهنم از روی سیما می شناسند که پیداست سران جهنمی ها هستند. «وَ نَادَی أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ»(اعراف/48). به آن ها می گویند امکانات شما که به دردتان نخورد و بساطی که درست کردید دستتان را نگرفت.
«أَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ»(اعراف/49). یعنی همین مستضعفینی که هنوز وارد بهشت نشدند، همین شیعیانی که زمین گیرند که در ادامه میگوییم چه کسانی زمین گیرشان کرده است چون مومن که اهل گناه نیست؛ محب امیرالمومنین محال است گناه بکند. اینها بساط شیطنت را پهن می کنند، مومن را هم آلوده می کنند. می خواهند اینها را هم مثل خودشان جهنمی کنند. این اصحاب اعراف که ظاهرا همان ائمه علیهم السلام اند، با سوگند به سران جهنمی ها می گویند به رحمت الهی راه ندارند. در ادامه به مستضعفین می گویند به بهشت بروید، که دیگر از خوف و حزن در شما خبری نیست. پس پیداست اینهایی که وارد بهشت شان می کنند، همین هایی هستند که هنوز وارد نشدند و اینها آن اصحاب جنتی که زودتر وارد بهشت شدند نیستند.
 

تفاوت درجه در بین محبین

یک حدیثی در تفسیر امام حسن عسگری علیه السلام است که خیلی حدیث عجیبی است. حضرت فرمود روز قیامت منادی ندا می دهد که محبین امیرالمومنین کجا هستند. از این روایت استفاده می شود محبین سه دسته هستند؛ یک دسته شان صالحین اند مثل حضرت ابراهیم خلیل و به آن ها می گویند در بهشت بروید و هر کسی هم می خواهید ببرید و آن ها با خودشان هزار هزار وارد بهشت می کنند. شیعیان کامل که انبیاء جزء شیعیان کامل اند، شفیع امت خودشان هستند و به آن ها محبین امیرالمومنین می گویند.
دسته دوم مقتصدند یعنی در ولایت حضرت در قله نیستند، در میانه هستند. بهشان می گویند شما هم خواسته هایتان را بگویید. این ها هم خواسته هایشان را می گویند و بیش از آن هم به آن ها می دهند و به بهشت می روند ولی گویا اینها دیگر حق شفاعت ندارند. اما دسته سوم آنهایی هستند که ظالم لنفسه اند، محب اند ولی محب ظالم اند. دوباره منادی ندا می دهد محبین امیرالمومنین بلند شوند و دیگر کسی نمانده جز این ها. پیداست کس دیگری نیست که مقصود باشد. صالحین که رفتند، مقتصد ها هم که رفتند فقط ظالم لنفسه ها می مانند. از این ها هم دست برنمیدارند یعنی دوباره ندا می دهند محبین بلند شوند.
پیداست محبین در قیامت خطاب های مختلفی است که هر کسی می فهمد خطاب مال چه کسی است. آن خطاب اول یک جوری است که مقتصدین و ظالمین می فهمند آنها مخاطب نیستند. خطاب دوم هم خب صالحین مد نظر بودند و خطاب سوم دیگر مخاطبی ندارد و فقط همین ها هستند. این ها هم برمی خیزند. خب اینها خیلی خطا و گناه دارند. بعد یک ندایی می آید که خیلی تعبیر عجیبی است. ندا می آید که دشمنان امیرالمومنین اند، مبغضین هم برخیزند. گروه های انبوهی برمی خیزند. می گویند در مقابل هر یک از اینها هزار تا از آنها را ببرید جهنم و اینها را آزاد کنید. این معنی دارد؛ اگر به فرض یک محب امیرالمومنین این طرف دنیا نمی خواهد گناه کند، یک عده شیاطین در دنیا هستند که بساط گناه را به پا می کنند. برایش دانشگاه زدند، آکادمی زدند. بی تعارف ببینید این رشته های هنری که در غرب وجود دارد چه دانش هایی از آن ها پشتیبانی می کنند و حاصلش چیست. حاصلش همین بساط شیطنتی که می بینید، هالیوود و اتباعش است و پیروانش در هند و این طرف و آن طرف که یک بساطی در دنیا به پا کردند.
از فیلم های پورن و غیر پورن که بدتر از پورن های شان است. دعوت به فساد و بی ایمانی می کند. هم ابزارش و هم نرم افزارش را درست کرده اند. به وسیله این رسانه های پیچیده جهانی فضای مجازی و دنیای سایبر، این ها را سوار بر سخت افزارها می کنند و در دنیا پخش می کنند و جوان مومنی که واقعا هم نمیخواهد گناه کند مرتکب گناه می شود.
من نمی خواهم کار این ها و خودمان را توجیه کنم، روز قیامت آن مومنی که یک گناه هم نکرده است را جلوی ما می گذارند و همه شرمنده می شویم، ولی بالاخره این فرد نمی خواهد گناه کند، آنها این جوان را به گناه می اندازند. من سوال می کنم چه کسانی مقصر اصلی این گناهند؟ یک عده ای که مثلا می خواهند در عالم اعتیاد راه بیافتد و فرهنگ اعتیاد را گسترش می دهند. مثلا مصرف مواد روان گردان از قبح و زشتی می افتد. می خواهند شرب خمر و بی عقلی و فساد عقل را گسترش بدهند. اصلا شرب خمر می شود جزو افتخارات و منکر را معروف می کنند. بعد هم با شبکه های توزیعی که درست می کنند، پخش میکنند. این جوان مومنی که دلش نمی خواهد مصرف کند یک بار هم که شده مصرف می کند.
چه کسی را باید مجازات کرد؟ نمی گویم این را باید رها کرد، این هم به اندازه خودش توبیخ و تنبیه می شود و ابتلائاتی سر راهش می  آید ولی چه کسی را باید توبیخ کرد؟ آن کسی را که دارد این گناه را اقامه می کند یا در قدم بعد اشاعه می دهد و یا کسی که آن را مرتکب شده است؟ هر سه باید توبیخ شوند ولی مقصر اصلی اقامه کنندگان آن ها هستند. این مومنی که ظالم لنفسه است و چوب هایش را در آن صحنه خورده که چرا پایت را از وادی ولایت امیرالمومنین بیرون گذاشتی؟ آنها دعوت کردند تو چرا رفتی؟ پس مقصرین اصلی را به جای او جهنم می برند و او را به بهشت می فرستند.
درست هم همین است، شما غیر از این می گویید؟ شما اگر خوب بخواهید داوری کنید، اینهایی که در دنیا مواد مخدر را تولید می کنند و شبکه توزیع گذاشتند و فرهنگش را در عالم جاری می کنند مجازات می کنید نه آن جوانی را که فریب این ها را خورده است. چیز مبهمی نیست، اصل گناه روی دوش آنهایی است که آن را اقامه می کنند. یک کسی میکده درست می کند، یک کسی هم در آن شراب می خورد و یک کسی هم فرهنگ میگساری را گسترش می دهد. این کسی که رفته شرب خمر کرده هم باید حد بخورد ولی اصل کار آنها هستند که آن را اقامه می کنند. دستگاه شیاطین، آنهایی که اقامه بی دینی می کنند را حضرت فرمود هزار هزار در جهنم می کنند تا یک مومن را در بهشت ببرند.
پس هر سه دسته محبین حضرت یعنی صالحین، مقتصدین و ظالمین لنفسه همه به بهشت می روند. یک عده ای  مثل انبیاء با تجلیل و جلال و جمال و اجازه شفاعت، یک عده ای هم که حاجت های شان را می گیرند و به بهشت می روند ولی در قله نایستاده اند که بقیه را هم با خودشان ببرند. یک عده هم که ظالم لنفسه اند که این ها هم در این صحنه گناهانشان را روی دوش جهنمی ها می گذارند.
یکی از اتفاقاتی که در این عالم می افتد تفکیک است. جریان حق و باطل در این دنیا به هم آمیخته اند، این آمیختگی جوری شده که گاهی بوی لجن و عطر آن ها را به راحتی نمی توان از هم تشخیص داد. حتی به حدی آمیختگی شدید است که در لابلای لجن که می روی بوی عطر می آید ولی بوی عطر مال لجن نیست. بوی لجن هم مال عطر نیست. یک جایی اینها تفکیک می شوند و وقتی تفکیک شدند عطر بوی عطر و لجن هم بوی لجن می دهد. این مضمون یک روایاتی است که تجویز نشده فراوان خوانده بشود. بالاخره مومن گناهانی که می کند مال خودش نیست، گناه از آن طرف آمده است و مومن مرتکب می شود. لذا وقتی تفکیک کامل شد، گناه و ثواب به صاحبان خود برمی گردند. آنها اهل ثواب نیستند اینها هم اهل گناه نیستند. گناه اینها از آن طرف آمده است ولو این مرتکب شده باشد.
خود این تفکیک هم رنج دارد؛ یعنی انسان به گناه و دستگاه سقیفه تعلق پیدا کرده است. باطن گناه جوری است که اگر کسی از گناه لذت می برد، دارد از ولایت آن لذت می برد. این لذت از ظاهر به قلب می رسد و تسویه کردنش کار سختی است. یک دفعه می بینی آدم باید در این دنیا کلی بلا بکشد یا خدایی نکرده در عالم برزخ سختی بکشد.
«وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ»(انفال/37). در سوره بینه هم داستان همین تفکیک است که بر مدار وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین اتفاق می افتد «لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ الْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ»(بینه/1). این پیامبر است که می آید جدا می کند. بر مدار امیرالمومنین جدا می شوند لذا خیر البریه و شر البریه می شوند. اینها بد بد و آنها خوب خوب می شوند. لذا وقتی تفکیک اتفاق افتاد «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»(بقره/82).
«جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ»(بینه/8) دیگر مقامی بالاتر از این نیست و آخر کار به اینجا می رسد. ولی یک عده ای از اول آمیخته نشدند که این ها صالحین می شوند و در قله اند. یک عده ای مقتصدند، یک عده ای هم ظالم لنفسه هستند که باید تصفیه بشوند ولی وقتی تصفیه می شوند گناهان شان آن طرف می رود. بالاخره این گناه کرد گناهش را چه کار کنند؟ گناهش می رود سر جای خودش. وقتی می خواهد برود سر جای خودش هزاران گناه کردند تا این یک گناه کرده، این نشان می دهد به راحتی یک مومن به گناه نمی افتد.
ده ها شیطان نقشه می کشند تا یک مومن گناه می کند؛ خب گناه وقتی تجزیه شد به آنها برمی گردد، پس هیچ ظلمی نیست که می گویند برای محب امیرالمومنین پارتی می کنند. محبت حضرت با گناه جمع نمی شود «حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حَسَنَةٌ لاَ تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُهُ سَيِّئَةٌ لاَ تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَةٌ»(1) یعنی به واسطه محبت امیرالمومنین سیئه به طرف محب نمی آید. اگر یک جایی گناه کرد، در محبت کوتاه آمده است. ایمان از قلب آغاز می شود ولی به اعضاء منتشر می شود. در چشم مومن محبت امیرالمومنین است و نگاه تخلف آمیز نمی کند. اگر یک جا نگاه تخلف آمیز کرد دارد از وادی محبت بیرون می رود.
 

استغفار و بازگشت از گناه

در روایات محاسبه نفس آمده، اگر گناه کردید هنگام محاسبه، غیر از استغفار تجدید عهد، صلوات و لعن کنید. هم عهد صلوات تان را تجدید کنید چون انسان از عهد صلوات خارج شده و هم لعن کنید چون از عهد لعن هم خارج شده است. انسانی که گناه کرده است، نباید به وادی ملعونین ورود می کرد. ما با ظالمین عهد لعن داریم و با این جبهه هم عهد صلوات و سلام داریم. از عهد صلوات و سلام و خشوع خارج شدیم، از عهد لعن هم خارج شدیم. اتفاقی که در گناه می افتد این است. لذا محبی که ظالم لنفس است، معنایش این است یک جایی گیر افتاده و دامنش جایی گیر است.
این که می گوید عده ای مثل برق از روی صراطی که مثل لبه شمشیر است می روند، یک عده ای مثل سواره می روند، یک عده پیاده می روند و یک عده هم زمین می افتند یا مثلا آتش جهنم عضوی از آنها را می بلعد و دوباره پا می شوند این همان زائده هایی است که مال جهنم است. در صراط که می روی جهنم سهم خودش را می گیرد. ولی برای این که این اتفاق بیافتد چه می شود؟ واقعیت این است که هزاران جهنمی گناه کردند که یک مومن گناه کرده است، گاهی هزاران آدمی که مستکبرند و می خواهند در عالم طغیان باشد، انبیاء و اولیاء را مسخره می کنند. اینها گناه های بزرگی کردند که یک مومنی آن طرف دنیا یک گناهی مرتکب می شود. خب این گناه وقتی تصفیه شد سر جای خودش برمی گردد.
در یک روایت شخصی به حضرت عرض کرد شیعه شما این گناه را می کند. حضرت گفتند نه. گفت ما می بینیم که این گناه را می کند. حضرت فرمود پس بگذار برایت بگویم، این ها با هم قاطی شدند و الا این گناه مال محب ما نیست. بعد هم سر جایش برمی گردد ولی این برگشتن یک مسیری دارد. حضرت فرمود آدمی که در آن وادی رفت و طعم گناه را چشید شش کار باید انجام دهد تا درست شود؛ استغفار علیین این گونه است. خطا که کردی باید شش اقدام انجام دهی تا درست شود. پشیمانی، عزم نسبت به آینده، اقدام بر تدارک حقوق مردم و حقوق الهی چهار مورد اول آن اند. پنجم اینکه چون لذت گناه را به خودت چشاندی باید سختی عبادت را به خود بچشانی. بزرگان ما نیز این گونه بودند.
در احوالات مرحوم آیت الله العظمی بروجردی آمده است شاگردی سر کلاس درس به ایشان اشکال کرده بود و ایشان عصبانی شده بودند. نیمه شب رفتند از شاگردشان عذر خواهی کردند و به او گفتند که نذر کرده اند اگر عصبانی شوند شش ماه روزه بگیرند. مورد ششم آن که آن گوشت هایی را که از لذت حرام روییده با غصه آب کنی و پوست به استخوان بچسبد. حالا اگر ما این کار را نکردیم یک جور دیگری این را جدا می کنند تا حساب صاف شود. یک روایتی می دیدم حضرت فرمود همه گناه ها بد است ولی بدترین گناه آن است که گوشت حرام از آن بروید. چون اگر توبه هم کنی و بهشتی هم باشیم چون حرام در بهشت جایی ندارد باید تجزیه شود که حضرت می گویند خودتان آبش کنید. یعنی اگر شما آب نکنید یک جایی این گوشت را آبش می کنند.
«إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ لَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ»(اعراف/40). این جا منظور تکذیب امام است. نباید خیلی کلی بگوییم ولی این جور آیات که تکذیب می کنند اغلب امام را تکذیب می کنند و با استکبار رویشان را از امام برمی گردانند و احساس استغنا می کنند. کسی که با امام راه نمی رود و امام را تکذیب می کند، درهای آسمان به رویش باز نمی شود و همیشه در عالم ارض گرفتار است. پیر شود، جوان شود، عبادت کند یا نماز بخواند تا نسبتش با امام اینطوری است که با استکبار و استغنا از امام روی برگرداند و احساس بزرگی کند درهای آسمان به روی او باز نمی شود و اصلا وارد بهشت نمی شوند تا شتر از سوراخ سوزن رد بشود.
ظاهرش این است که هیچ وقت نمی شود لذا گفته اند این مَثَل است برای این که هیچ وقت نمی توانند در بهشت بروند. ولی نه اینطوری نیست. شتر اگر آب شد، کوچک شد از سوراخ سوزن هم رد می شود. تا استکبارش را خالی نکنند و خودش را باد کرده باشد نمی شود. یک عده ای هیچ وقت حاضر نیستند که بادشان خالی شود و همیشه در جهنم می مانند. عده ای هم در جهنم که می روند، کم کم نسیم جهنم آدم شان می کند و استکبارشان فرو می ریزد. یعنی شتر را مثل موجودی که بتواند از سوراخ سوزن عبور کند آب می کنند. این حدس من است و به قرآن نسبت نمی دهم. اگر آنقدر آب نشد که بتواند به بهشت برود، در جهنم باقی می ماند.
این ورود به بهشت که یک عده ای به سرعت وارد می شوند، یک عده ای آرام و با زمین خوردن، دسته سوم هم می روند ولی فرمود برای بهشت رفتنشان باید یک عده ای جهنم بروند تا اینها وارد بهشت شوند. باید یک تصفیه ای اتفاق بیافتد چون اینها گناه کردند و باید گناهشان سر جای خودش برگردد.
اگر امیرالمومنین محبینش را به بهشت می برد، بهشت که جای آلودگی نیست و نمی شود صفات جهنمی ها را در بهشت ببری. این دستی که آلوده شده باید پاکش کنند. چطوری پاکش می کنند؟ قسمتی از آن همین است که گناه ها به اهل گناه باز می گردد، آن ها به جهنم و این ها به بهشت می روند. این حرف ظالمانه و غیر منطقی نیست و درست است. گناه یک موقعی مثل چرک است؛ آدم یک گناهی کرده، یک استغفاری می کند، یک آبی می ریزد و پاک می شود. یک موقع انسان گناه را در همین دنیا پاک می کند و نمی گذارد در عمق وجودش برود. امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند نماز مثل چشمه آب گرمی در خانه انسان است که روزی پنج بار خود را با آن شست و شو می دهد. خب آدمی که روزی پنج بار شستشو کند هیچ آلودگی ای در او باقی نمی ماند.
ولی یک موقع عفونت داخل خون انسان می شود که این دیگر با شستشو و حمام رفتن درست نمی شود. پس یک اتفاقات دیگری باید برای او بیافتد تا پاک شود. «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ»(2) درست است که مومن و محب به امیرالمومنین آخر کار به بهشت می رود اما وقتی هم می خواهند او را وارد بهشت کنند ابتدا پاکش می کنند و بدی های او سر جای خودشان می روند. «وَ قَائِدُ اَلْغُرِّ اَلْمُحَجَّلِينَ» یعنی شیعیان امیرالمومنین قرب محجل اند. دست، پا و چهره شان آلوده نشده و نورانی است. اگر هم آلوده شدند باید بشورند ولی این شستشو یک وقتی آسان است و یک وقتی هم از یک مضیقه هایی عبور می کند.
 پس وقتی می فرماید رجالی بر بالا اعراف ایستاده اند منظور از رجال اهل بیت اند. اصحاب اعراف هم در بعضی روایات اهل بیت اند. البته یک اصحاب اعراف دیگر هم گفته شده، اشکال ندارد ائمه هم به یک معنا اصحاب اعراف اند، این شیعیان ظالم لنفسه هم اصحاب الاعراف اند ولی هنوز وارد بهشت نشده اند و در این وادی گیر کرده اند، هنوز نتوانستند عبور کنند. عبورشان یک اتفاقاتی می خواهد که گفتیم و حالا دوباره یک مروری می کنیم.
بهشتی ها به بهشت و جهنمی ها در جهنم رفتند و ندا می آید که لعنت خدا بر ظالمین باد. اینها همان بهشتی هایی هستند که ظالم لنفسه نیستند و به سرعت رفتند، اما این هایی که ظالم لنفس بودند، در مقامات اعراف گیر کردند و رجالی که گفتیم اهل بیت اند این ها را وارد بهشت می کنند. اینگونه که این افراد، بهشتی ها را که می بینند به آن ها سلام می کنند، جهنمی ها را هم که می بینند می گویند خدایا ما گناه کردیم ولی ما را با این ها محشور نکن. گناه کردند ولی دیگر آنها را با شمر یک جا زندانی نکن. در آن لحظه اصحاب اعراف که گویا اختیار این صحنه دست آن هاست، به سران جهنمی ها که از روی سیمای شان آن ها را می شناسند می گویند شما می گفتید اینها در بهشت نمی روند. سپس به افراد گیر افتاده در اعراف می گویند وارد بهشت شوید که دیگر ترس و اندوهی به شما وارد نمی شود. ذیل این موضوع روایات فراوانی است که چند تا از آن ها را خدمت تان بیان می کنم.
 

روایاتی در باب اعراف و مومنین خطاکار 

مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل کردند که قال ابا عبدالله جعفر بن محمد ارواحنا فداه «اَلْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ فَيُوقَفُ عَلَيْهَا كُلُّ نَبِيٍّ وَ كُلُّ خَلِيفَةِ نَبِيٍّ مَعَ اَلْمُذْنِبِينَ مِنْ أَهْلِ زَمَانِهِ كَمَا يَقِفُ صَاحِبُ اَلْجَيْشِ مَعَ اَلضُّعَفَاءِ مِنْ جُنْدِهِ وَ قَدْ سَبَقَ اَلْمُحْسِنُونَ إِلَى اَلْجَنَّةِ فَيَقُولُ ذَلِكَ اَلْخَلِيفَةُ لِلْمُذْنِبِينَ اَلْوَاقِفِينَ مَعَهُ اُنْظُرُوا إِلَى إِخْوَانِكُمُ اَلْمُحْسِنِينَ قَدْ سَبَقُوا إِلَى اَلْجَنَّةِ فَيُسَلِّمُ اَلْمُذْنِبُونَ عَلَيْهِمْ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ وَ نادَوْا أَصْحابَ اَلْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ»(3).
اعراف؛ یک ریگزار یا یک وادی است. البته باید اعراف را معنا کنیم که در روایات می گوید ما ائمه هستیم. این ها وادی های ولایت است که آن جا در غالب یک ریگ زار ظهور پیدا می کند که باید از آن عبور کنی تا وارد بهشت شوی. این قسمتی از مقامات ولایت است کما این که تمام مقامات بهشت مقامات امام است. خیلی از مقامات عالم قیامت هم ظهور مقامات ولایت ائمه است. یک ریگ زاری بین بهشت و جهنم است که باید از آن عبور کنی تا به بهشت بروی. همه انبیاء و اوصیا آنجا توقف دارند.
در کنارشان دسته ای از گناه کاران متوقف می شوند که نمی توانند وارد بهشت شوند –از کفار نیستند-. فرمانده لشکر خودش اول نمی رود؛ می ایستد ضعفا، عقب مانده ها را میبرد و بعد خودش می رود. می گوید انبیاء می ایستند و تا عقب مانده های امت شان را رد نکنند خودشان نمی روند. این روایت خیلی به فهم آیه کمک می کند. -مفسرین خیلی این طرف آن طرف رفتند- نیکوکاران در بهشت رفته اند؛ همان ها که عرض کردم اول صالحین در بهشت می روند، شفاعت هم می کنند و بعد هم مقتصدین می روند. هر پیامبری را با وصی اش صدا می زنند چون پیداست عمده گناه هم سر همین مسئله وصایت است؛ سر همه انبیاء اینطور بوده که سر مسئله اوصیائشان، یک شیاطینی پیدا شدند و امت آن ها دچار لغزش شدند.
لذا اصحاب تابوت همان کسانی هستند که با اوصیاء و انبیاء درگیر شدند. یکی از اهل تابوت آن کسی است که با وصی حضرت عیسی درگیر شد، یکی با وصی حضرت موسی درگیر شد، بعضی هایشان هم که با وصی نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم درگیر شدند. انبیاء رو به مذنبین می کند که پیداست شفاعت کار این هاست. لواء حمد دست امیرالمومنین است، امت حضرت هم اینطوری اند. به آن ها می گویند به برادران نیکوکارتان که مذنب نبودند نگاه کنید که چطوری به سرعت وارد بهشت شدند. گناه کاران آن ها را می بینند سلام می کنند. رابطه شان با آنها رابطه سلام است، گناه کارند ولی مومنین را دوست دارند. فرمود اگر می خواهی ببینی خیری در تو هست نگاه کن ببین اهل طاعت الله را دوست داری و اهل معصیت الله را دشمن می داری یا نه. اگر این ها را دوست داری و بغض آن ها در دلت است خیری در تو هست و اگر اینها را دشمن می داری آنها را دوست می داری هیچ خیری در تو نیست، خدا هم تورا دوست نمی دارد.
دقت کنید این ضعفا یا همان ظالم لنفسه ها هستند که به بهشتی ها سلام می کنند نه اعراف. اینها هستند که هنوز وارد بهشت نشدند و وقتی بهشتی ها را می بینند به آنها سلام می کنند و امیدوارند که وارد بهشت شوند. یعنی چشمشان به شفاعت پیامبران و امامان است. یک بار هم این مذنبین چشمشان باز می شود و اهل جهنم را می بینند و می گویند خدایا ما را با اینها قرار نده. این بار اصحاب اعراف به سران جهنم ندا می دهند که امکانات و استکبارتان به دردتان نخورد. بعد می گویند این ها همین ها بودند که شما با قاطعیت می گفتید که این ها به رحمت خدا راهی ندارند و شما آنها را تحقیر می کردید و با دنیایتان به آن ها فخرفروشی می کردید. بعد به این مستضعفین رو می کنند و می گویند بروید که دیگر حزن و اندوهی ندارید.
یک روایت دیگر هم قریب به همین معنا داریم که علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند؛ «اَلْأَعْرَافُ كُثْبَانٌ بَيْنَ اَلْجَنَّةِ وَ اَلنَّارِ وَ اَلرِّجَالُ اَلْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ يَقِفُونَ عَلَى اَلْأَعْرَافِ مَعَ شِيعَتِهِمْ وَ قَدْ سَبَقَ اَلْمُؤْمِنُونَ إِلَى اَلْجَنَّةِ بِلاَ حِسَابٍ فَيَقُولُ اَلْأَئِمَّةُ لِشِيعَتِهِمْ مِنْ أَصْحَابِ اَلذُّنُوبِ اُنْظُرُوا إِلَى إِخْوَانِكُمْ فِي اَلْجَنَّةِ قَدْ سَبَقُوا إِلَيْهَا بِلاَ حِسَابٍ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُونَ ثُمَّ يَقُولُونَ لَهُمُ اُنْظُرُوا إِلَى أَعْدَائِكُمْ فِي اَلنَّارِ وَ هُوَ قَوْلُه وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ اَلنّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ اَلْقَوْمِ اَلظّالِمِينَ وَ نادى أَصْحابُ اَلْأَعْرافِ رِجالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيماهُمْ فِي اَلنَّارِ فَ‍قالُوا ما أَغْنى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ فِي اَلدُّنْيَا وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ ثُمَّ يَقُولُونَ لِمَنْ فِي اَلنَّارِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ هَؤُلاَءِ شِيعَتِي وَ إِخْوَانِيَ اَلَّذِينَ كُنْتُمْ أَنْتُمْ تَحْلِفُونَ فِي اَلدُّنْيَا أَنْ لا يَنالُهُمُ اَللّهُ بِرَحْمَةٍ ثُمَّ يَقُولُ اَلْأَئِمَّةُ لِشِيعَتِهِمْ اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ»(4).
ریگ زاری است رجال که به خود ائمه تفسیر شدند بر بالای آن قرار دارند. به مومنین شان گفتند بدون حساب بروید. به شیعیانی که اهل گناه بودند می گویند شما هم باید جزو آنها می بودید، چرا آلوده شده اید؟ به برادران تان در بهشت نگاه کنید. سپس به آن ها می گویند حالا دشمنان را در آتش ببینید. پیداست اصحاب اعراف همان ائمه اند و اختیار کار دستشان است.
پس اصحاب الاعراف اند که در وادی اعراف گیر کردند. مومنین و محسنین که از گردنه های دنیا عبور کردند، اینجا هم به سرعت از این گردنه های اعراف عبور می کنند اما مذنبین که در دنیا دچار لغزش شدند، یک جایی پشت وادی ولایت نتوانستند یک مقاماتی را طی کنند، اینجا هم در وادی اعراف گیر می کنند. ائمه علیهم السلام یک گفتگویی با جهنمی ها و سران جهنمی ها دارند و آنها را به اصطلاح مورد توبیخ قرار می دهند و سپس به آن ها می گویند این برادران و شیعیان ما که شما می گفتید این ها به رحمت خدا راه ندارند وارد بهشت می شوند. جهنمی ها به آن ها می گویند از آب گوارایی که دارید و از رزقی که خدا به شما داده بر ما هم فیضی داشته باشید ولی آن ها در جواب می گویند نه این ها بر شما حرام است. پیداست این ها بالا و آنها زیر دست اند. این اجمال این آیه است.
 

پی نوشت ها:

(1) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 3، ص: 197
(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 243
(3) مجمع البيان في تفسير القرآن (ط - مؤسسة الأعلمي للمطبوعات)، ج4، ص: 261
(4) تفسير القمي، ج 1، ص: 231
 
* سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 26 شهریور ماه 99 است، که در حسینیه غمکده در شهر مقدس قم ایراد فرمودند
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث