سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه هفتم، آیات سوره حج در دفاع از سید الشهدا (ع) و احیاء توحید در قیام امام زمان (عج)

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه هفتم، آیات سوره حج در دفاع از سید الشهدا (ع) و احیاء توحید در قیام امام زمان (عج)

۰۴ اسفند ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

جلسه هفتم، حرم مطهر قم: آیات سوره حج در دفاع از سید الشهدا (ع) و احیاء توحید در قیام امام زمان (عج)

جریان درگیری نبی اکرم و ائمه و اخراج آنها از خانه خدا

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . یکی از آیاتی که تطبیق شده به واقعه عاشورا آیات سوره مبارکه حج هست که خواندیم و این آیات را ترجمه کردیم. اما توضیح این آیه در مناسبت عاشورا و واقعه عاشورا ماند برای این که امشب تقدیم کنیم.
خدای متعال می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُور»(حج/38)، صحبت از دفاع از جبهه مومنین در مقابل یک جریانی که جریان کفران نعمت و خیانت هست. در مقابل نعمت وجود مقدس نبی اکرم اینها به جای این که این نعمت را بپذیرند و از این نعمت بهره مند بشوند کفران این نعمت را کردند و خیانت کردند.
بعد می فرماید: «أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»(حج/39) خدای متعال به آن کسانی که دشمن با آنها وارد قتال و جنگ شده و به آنها ظلم کرده وعده دفاع و پیروزی می دهد. چون همانطور که عرض کردم شأن نزول آیه این است که تا یک مدتی کفار ضربه می زدند به مومنین ولی اجازه جهاد از این طرف داده نمی شد که وارد درگیری بشوند. اما با نزول این آیه خدای متعال اجازه جهاد با دشمنان و قریش و دیگران را صادر کرد.
بعد هم خدای متعال می فرماید: ما که اجازه برای جهاد و قتال دادیم، «وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَديرٌ»(حج/39) خدای متعال هم برای این که اینها را پیروز کند تواناست. پس هم ما در این درگیری مدافع مومنین هستیم و هم بهشان اجازه دادیم وارد این میدان بشوند. آنها با اذن ما وارد می شوند و ما هم وقتی اجازه دادیم می توانیم آنها را یاری کنیم. و این مومنینی که خدای متعال اجازه قتال بهشان داده کسانی هستند که «الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّه »(حج/40) آنهایی که از سرزمین هایشان بیرونشان کردند بدون این که دشمنان حق این کار را داشته باشند.
اما دلیل این اخراج چه بود؟ چون مومنین حاضر نبودند فرهنگ آنها را بپذیرند و بت پرستی و شرک و ربوبیت دیگران را قبول کنند. چون «رَبُّنَا اللَّه » گفتند و فقط اعتقادشان این بود. پای این حرف هم ایستادند؛ به این جهت آنها درگیر شدند و از دیار خودشان آنها را بیرون کردند. لذا به آنها اجازه قتال و درگیری دادیم و بعد هم دفاع می کنیم از اینها و اینها را پیروز می کنیم.
بعد فرموده: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض »(بقره/251) اگر این قتال و درگیری مومنین نبود خدای متعال، خطر جبهه خیانت کار و این کفار را دور نمی کرد. اگر نبود که ما خطر کفار را با این مومنین دفع می کردیم، «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً»(حج/40) آنها هجوم آورده بودند که ریشه دین را بکنند و هیچ مسجد و محل عبادتی باقی نگذارند که در آن یاد خدا بشود.
 

معنای یاری دادن به خدا و آثار آن

در ادامه بیان می کند: «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيز»(حج/40)اگر کسی در این مسیر خدا را یاری کند خدای متعال هم او را یاری می کند! خدای متعال که به شما وعده نصرت می دهد او هم قوی است و هم عزیز است. پس اگر شما پا به میدان گذاشتید و دفاع از دین خدا کردید در مقابل دشمن، خدای متعال شما را یاری می کند. این نصرت یعنی نصرت دین خدا و نصرت ولی خدا.
البته ما که خدا را نمی توانیم یاری کنیم چون خدای متعال بی نیاز از نصرت ماست. همینطوری که در آن حدیث شریف امام صادق فرمودند این که خدای متعال می فرماید: «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ»(زخرف/55) اینها ما را متأسف کردند و ما هم از آنها انتقام گرفتیم، خدای متعال که متأسف نمی شود و این حالات در او که پیدا نمی شود! فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَأْسَفُ كَأَسَفِنَا وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِيَاءَ لِنَفْسِهِ يَأْسَفُونَ وَ يَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِه»(1) او نه مثل ما راضی می شود و نه متأسف می شود، ولی خدای متعال یک بندگانی دارد که این بندگان، مخلوق خدا و تحت ربوبیت اند. خالق و رب نیستند اما در عین حال آنقدر با عظمت و مرتبط به دستگاه الهی و حضرت حق اند که خدای متعال رضای آنها رضای خودش و سخط آنها را سخط خودش قرار داده است. لذا اگر کسی آنها را نگران بکند خدای را نگران کرده است. و اگر آنها را راضی بکند این را خدای متعال رضای خودش به حساب آورده است.
اینجا هم همینطور است، «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيز»(حج/40) اگر شما از این مومنینی که خدای متعال به آنها اجازه قتال داده و از این جبهه حق و از نبی اکرم و ائمه دفاع بکنید، این نصرت خداست و نتیجه اش این است که خدا شما را یاری می کند. شما پیامبر خدا و دین خدا را یاری کنید خدای متعال هم شما را یاری خواهد کرد.
بنابراین دعوت به نصرت که اگر شما یاری کردید من یاری تان می کنم به این معنی نیست که ما می توانیم خدا را یاری کنیم! امیرالمومنین فرمود: «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(فتح/4) این خدایی که می فرماید من را یاری کنید «اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم »(2) همه لشکر آسمان و زمین در اختیار اوست؛ اما در عین حال می فرماید: «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ»(حج/40) این استنصاری که خدای متعال می کند و می فرماید من را یاری کنید اینطور نیست که خدای متعال محتاج به یاری ما باشد. او بی نیاز است و نبی اکرم هم بی نیاز است، نبی اکرم هم این قوا در اختیارش هست، چه احتیاجی به ما دارد؟! اما در عین حال از ما خواستند که ما وارد بشویم و ما هم در این میدان کمک کنیم.
پس خدای متعال از ما خواسته که این جبهه حق، این مومنینی که خدا مدافع آنهاست و این مومنینی که خدای متعال وعده پیروزی به آنها را داده را کمک کنیم، بعد هم فرموده که خدای متعال هم آن وقت شما را کمک می کند. اگر خدای متعال به نصرت شما بیاید، «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيز»(حج/40) هم صاحب قوت است و هم نفوذ ناپذیر است و کسی نمی تواند اراده او را تغییر بدهد. لذا این نصرت، نصرتی است که شما با آن به قوت و عزت می رسید. خدای متعال محتاج به نصرت نیست ولی اگر شما آمدید و نبی اکرم را کمک کردید، خودتان قوی و عزیز می شوید. اصحاب سیدالشهداء اینطور هستند. حضرت که محتاج به آنها نبود ولی وقتی آمدند واقعا خدای متعال آنها را یاری کرد و قوی و عزیز شدند و توانستند بر شیطان و قوای او غلبه کنند. هرچه شیطان تلاش کرد از آنها یک ضعفی بگیرد نتوانست و آنها نفوذناپذیر شدند. اما اگر از امام حسین جدا می شدند حتما دستگاه بنی امیه اراده های آنها را مسخر می کرد و در آنها تأثیر می گذاشت. ولی وقتی می آیند در جبهه امام حسین و ایشان را کمک می کنند، خدای عزیز و قوی آنها را کمک می کند و نفوذ ناپذیر می شوند و کید شیطان در آنها اثر نمی کند.
این که از امیرالمومنین ظاهرا نقل شده که فرمودند: مومن مثل کوه استوار است و طوفان ها هم او را متزلزل نمی کند برای این است که تکیه به عزت الهی دارد. اگر آمدید کنار سیدالشهداء، خدای متعال هم شما را یاری می کند و شما عزیز می شوید. پس اگر دشمن با همه قوا به شما هجوم می آورد ذره ای در دل شما ترس پیدا نمی شود و ذره ای تردید نمی کنید، چون یقین دارید به وعده های سیدالشهداء؛ پس نه می ترسید و نه تردید می کنید، این خاصیت نصرت الهی است.
بعد خدای متعال فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيز»(حج/40)  یعنی کسانی هستند که خدای متعال بهشان اجازه قتال و وعده نصرت داده است. به ما هم می فرماید شما هم بیایید و آنها را یاری کنید تا خدا شما را یاری کند. خدا محتاج شما نیست آنها هم محتاج شما نیستند ولی اگر می خواهید خدای متعال شما را یاری کند شما بروید و آنها را یاری کنید.
اما آنها چه کسانی هستند که خدای متعال مدافع آنهاست و بهشان اجازه دفاع و وعده پیروزی داده است؟ می فرماید آنها کسانی هستند که «الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْض »(حج/41) اگر ما بهشان امکانات دادیم و قدرت را از دستگاه مقابل گرفتیم و به اینها منتقل کردیم، آنها آن شیطنت های افراد سابق را نمی کنند و دنبال شهوات و قدرت و اثبات خودشان نیستند. همین که بهشان مکنت بدهید، «أَقامُوا الصَّلاةَ»(حج/41) یاد خدا را در عالم به پا می دارند و مردم را متوجه خدا می کنند. خودشان قبله نمی شوند بلکه قبله نما هستند و راه را نشان می دهند. «وَ آتَوُا الزَّكاةَ»(حج/41) اگر بهشان امکانات بدهیم، امکانات را اسراف و خرج خودشان نمی کنند، بلکه امکانات را در راه خدا خرج کرده و به خدا برگردانده و خرج بندگان خدا می کنند. «وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ»(حج/41) اگر به آنها امکان بدهی اینها کسانی هستند که معروف را به پا می دارند و جلوی منکر را می گیرند. اگر اینها به قدرت برسند ذیل قدرت اینها معروف احیا می شود و منکرات و بدیها دور می شوند. «وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»(حج/41)، در این درگیری هم پایان کار به دست خداست و پیروزی و نصرت و همه خیرات در آن در جبهه وجود مقدس نبی اکرم و جبهه حق است.
 

شأن نزول و تأویل آیات مذکور

عرض شد این آیه ظاهرش ناظر به وجود مقدس نبی اکرم و جبهه حضرت است. وقتی حضرت را از مکه بیرون کردند در یک نقطه ای خدای متعال به حضرت اجازه قتال داد و وعده داد که از ایشان دفاع کند و ایشان را پیروز کند. بعد هم از مومنین دعوت کرد که بیایید و ایشان را نصرت کنید، چون نصرت ایشان نصرت خداست. پس مطمئن باشید اگر ایشان را نصرت کردید پیروز می شوید و از ذیل این پیروزی هم هیچ شر و فسادی بیرون نمی آید. شما اگر آمدید در این جبهه و خودتان را خرج کردید و حضرت پیروز شدند، حضرت یاد خدا را به پا می دارند، مردم را متوجه خدای متعال می کنند و انچه هم از خدا بهشان می رسد را خرج خدا می کنند.
این ظاهر آیات است؛ اما در روایات حضرت فرمودند که این آیه ناظر به وجود مقدس امام زمان هست که به حضرت اجازه قتال و دفاع دادند. پس به حضرت اجازه دادند که در خونخواهی سیدالشهداء دفاع کنند و فرمودند: «إِنَّمَا هِيَ لِلْقَائِمِ إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْن »(3) وقتی خروج به خونخواهی امام حسین می کند، ما به ایشان اجازه دادیم و از ایشان هم دفاع می کنیم. ما حتما ایشان را پیروز می کنیم پس شما هم خودتان را به جبهه حضرت ملحق کنید چون اگر به جبهه حضرت ملحق کردید شما هم عزیز و قوی می شوید. حضرت هم وقتی پیروز می شوند کارشان این است که «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»(حج/41) یعنی این آیه تطبیق به سیدالشهداء شده که با حضرت جنگیدند و به حضرت ظلم کردند؛ حضرت را از دیار خودشان که سرزمین مکه و مدینه است، بیرون کردند و وارد جنگ شدند. حالا ما هم اذن قتال دادیم که امام زمان وارد جنگ با اینها بشوند که حالا ان شاء الله آیات دیگر سوره اسراء را تقدیم می کنم که مفادش همین است.
لذا معنای این آیات «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُور»(حج/38) این می شود که ما مدافع امام زمان هستیم. ما ایشان را پیروز می کنیم شما هم ایشان را یاری کنید. مطمئن هم باشید اگر خودتان را خرج امام زمان و خرج اقامه صلاة و ایتاء زکات و معروف کردید، حضرت شما و امکانات تان را تلف نمی کند. امام امکانات تان را خرج خدا می کند و به خدا می رساند، امکانات هم اگر خرج خدا شد به خدا می رسد.
 

مکه و بیت الله طرح خدا برای نبی اکرم

حالا این «الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ»(حج/38) یعنی چه؟ ظاهرا این آیه در سیاق آیات قبل روشن می شود. آیات قبلش در همین سوره مبارکه حج راجع به داستان مسجد الحرام و حج و حضرت ابراهیم است که مسجد را احیا کردند. چند جا داستان حضرت ابراهیم و به پا کردن مسجد الحرام و کعبه و تطهیر مسجد الحرام آمده که در سوره بقره و در سوره آل عمران هست، یکی هم در سوره حج است. در این سوره هم قبل از این آیاتی که خواندم بحث از مسجد الحرام و مکه است.
وجود مقدس ابراهیم خلیل، امامت داشتند و مأمور بودند یک امتی بسازند. «وَ إِذِ ابْتَلى  إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما»(بقره/124)، خدای متعال حضرت ابراهیم را بعد از آن امتحانات سنگین که ظاهر و باطنی دارد، امام قرار داد و ماموریت هایی دارند. یکی از مأموریت های حضرت این بود که فرزند خودشان حضرت اسماعیل را که در سنین پیری خدای متعال به حضرت عنایت کرده بود را با مادرشان حضرت هاجر آوردند در کنار مسجد الحرام فعلی و آنجا سکنی دادند. در حالی که آنجا یک بیابان لم یزرع بود و هیچ سکنه ای هم نداشت؛ کعبه هم ظاهرا ویران شده بود و حضرت ابراهیم خلیل با جناب اسماعیل دوباره کعبه را بنا کردند «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ »(بقره/127). حضرت ابراهیم وقتی مأمور شد این فرزند و مادر را ببرد بگذارد کنار کعبه در این وادی لم یزرع به خدای متعال علت این کارش را عرضه می دارد. «رَبِّ إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ»(ابراهیم/37)، من بخشی از ذریه خودم را سکنی دادم در یک سرزمینی که هیچ حاصلخیز نیست، «رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاة»(ابراهیم/37) غرض این است که اینها بمانند و اقامه صلاة کنند. این هم که در آیات بعد گفت:‌ «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاة»(حج/41) ناظر به همین نسلشان هست که اینها را خدای متعال در زمین مکنت می دهد و امکانات را به آنها منتقل می کند تا آنها هم اقامه صلاة کنند.
یعنی ایشان به حضرت حق عرضه می دارد که من یک قسمت از ذریه خودم را که اسماعیل است در این سرزمین می برم. یعنی ذریه خود را دارند قسمت می کنند. یک بخش از ذریه شان حضرت اسماعیل است و یک بخش حضرت اسحاق که بعد از جناب اسماعیل به ایشان داده شد. نسل حضرت اسحاق که بنی اسرائیل اند و نسل حضرت اسماعیل هم وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت. حضرت اسماعیل را وقتی می برند می گویند من دارم یک قسمت ذریه ام را می برم در این سرزمین ساکن می کنم، گویا آنچه از نسل ایشان بیرون آید و اتفاقاتی که می افتد تا زمان نبی اکرم و ائمه، همه را می بینند. لذا دارند برای این ماموریت اقدام می کنند و طرح اقامه صلاه در اینجا مد نظر بوده است. امکاناتی هم برای این ماموریت برپا می کنند تا عالم را به محل عبادت خدا تبدیل کنند.
بعد دعا می کنند: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِم »(ابراهیم/37) قلوب یک عده ای از مردم را متمایل به اینها کنند، «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرات »(ابراهیم/37) خدایا روزی آنها را هم از ثمرات قرار بده. ظاهرش این است که خدایا اینها در این بیابان تنها هستند. یک عده ای بیایند دور و بر اینها چون اینجا که حاصلخیز نیست و گندم سبز نمی شود، پس عده ای از دور دست بیایند و امکانات را بیاورند تا اینها بهره مند بشوند. همینطور هم شد؛ وقتی زمزم از زیر پای حضرت اسماعیل جوشید قبائل از دور دست برای این که آب بگیرند با اجازه حضرت ابراهیم آنجا ساکن شدند، پس آب می گرفتند و نان می دادند. این ظاهر آیه است که این بزرگواران را در یک بیابان لم یزرع که هیچ حاصلخیز هم نبود و سکنه هم نداشته برده و آنها را به خدای متعال سپرده و بعد هم به خدای متعال عرضه می دارد که تو قلوب یک عده ای را متمایل به اینها بفرما و از ثمرات کار آنها به اینها بده. خدای متعال هم این کار را کرده است.
در روایات اینطوری فرموده اند که حضرت ابراهیم این دعایی که کرد ناظر به ما اهل بیت بود و آن ذریه ای که حضرت فرمود دارم می برم که اقامه صلاة کنند ما ائمه بودیم. او دعا کرد که خدای متعال قلوب بندگان خدا را متمایل به ما کند چون ما می خواهیم امامت کنیم و باید قلوب متوجه ما بشود. ثمراتی هم که حضرت فرمودند ثمرات القلوب است. ما محبتمان را در قلب مومنین جا می کنیم تا بشود راهشان ببریم و هدایتشان کنیم، آن وقت ثمرات قلوب المومنین به ما برسد.
حضرت ابراهیم این ذریه را برد و بعد خدای متعال می فرماید: وقتی امامت را به حضرت ابراهیم دادیم به او مأموریت دادیم که «أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ»(بقره/125) که این بیت و این خانه ما را برای اهل عبادت و نماز گذارانی که در راه هستند تطهیر کنید. حضرت ابراهیم هم این کار را کرده اند. این تطهیر صرفا تطهیر ظاهری نیست که حالا شستشو بدهند و آلودگی ها را پاک بکنند؛ بلکه این بیت باید از فرهنگ غیر توحیدی پاک بشود و دیگر آلوده نشود. این بیتی است که خدای متعال برای نبی اکرم قرار داده است. در دعای ندبه فرمود «وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس  لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِين »(4) همه مردم باید به این خانه خودت که برای مردم قرار دادی بیایند و بهره مند بشوند. در دعای ندبه یک معنایی که اهل بیت کردند همین است که اهل بیت یعنی اهل این خانه. این خانه الهی اهلش اینها هستند، اینها می فهمند این خانه چی است و چه اتفاقی در این خانه باید بیافتد. حضرت ابراهیم خلیل این کعبه را به پا کردند، این بیت را هم تطهیر و مهیا کردند برای اینها، برای این قافله ای که در تاریخ در راه هستند.
ایشان همه چیز را برای وجود مقدس نبی اکرم آماده کردند تا کم کم این بلد هم شکل گرفت. پس حضرت یک بلد و یک شهری را برای وجود مقدس نبی اکرم اقامه کردند؛ این مقام امامت اوست که دارند در این سطح برای نبی اکرم کار می کنند. ابشان ذریه خودشان که حضرت اسماعیل و نسلشان که نبی اکرم و ائمه هدات هستند را در این وادی آوردند؛ کعبه را هم به پا کردند، مسجد را هم تطهیر کردند، بعد هم «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِنا»(بقره/126)، یک بلد امنی درست کردند؛ چون این دستگاه نبی اکرم احتیاج به این بیت و بلد دارد. اهل این بیت هم فقط نبی اکرم و اهل بیت اند. آنها هستند که می فهمند این خانه به چه درد می خورد، بقیه که نمی فهمند کعبه چیست!
در طرف مقابل شیطان هم آمده و در طول تاریخ تا ظهور پیامبر، اینجا را محل بتها کرده است. بتهایشان را آوردند و در کعبه و دور و بر کعبه چیدند؛ اما حضرت این بتها را شکستند و ویران کردند. در فتح مکه شیطان هم آمده و همین جا نفوذ کرده است. همین کعبه ای که خدا قرار داده و قبله باید بشود و حضرت ابراهیم آن را تطهیر کرده، دوباره شیطان آمده و اینجا را آلوده کرده است. بعد هم می دانید حضرت وقتی این بیت را به پا کردند و کعبه را ساختند خدای متعال می فرماید: «وَ أَذِّنْ  فِي  النَّاسِ  بِالْحَج »(حج/27) پس دعوت به حج کردند. در روایات دارد که می شد حضرت یک جوری دعوت کنند که فقط زنده ها بشنوند اما در روایات است که همه نسل ها شنیدند. بعد فرمود: هرکسی به اندازه لبیکی که آنجا گفته و اجابت کرده موفق به حج می شود. پس خدای متعال به حضرت ابراهیم مأموریت داده که یک بیتی به پا کنند و این بیت و بلد را برای نبی اکرم تطهیر کنند.
 

اقدام حضرت ابراهیم در مکه در سوره حج

اینها همه مقدماتی بود که در مورد برپایی کعبه و طرح خدا برای نبی اکرم و امامت حضرت ابراهیم بود که در آیات قرآن بیان شده است. در سوره مبارکه حج هم قبل از این آیاتی که خدای متعال اجازه می دهند به امام زمان که بیایند و به عنوان دفاع از خون سیدالشهداء وارد میدان بشوند -سیدالشهدایی که به ایشان ظلم شده و از سرزمین شان به غیر حق بیرون شدند- آیات مبارکات حج است.
ابتدا در این آیات بحث از صد عن سبیل الله مطرح شده است. فرموده: «إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا وَ يَصُدُّونَ  عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرام »(حج/25) یعنی کسانی که کفر ورزیدند و مسجد الحرام و راه خدا را صد می کنند، مشمول عذاب بزرگ الهی خواهند شد؛ مسجد الحرامی که «جَعَلْناهُ لِلنَّاس»(حج/25) این را ما برای همه مردم قرار دادیم؛ «سَواءً الْعاكِفُ فيهِ وَ الْباد»(حج/25) برای همه مردم، چه آنهایی که مقیم در مکه اند و چه آنهایی که از راه دور می آیند. لذا یک احکام فقهی هم دارد و بعضی گفتند روایات هم داریم که نمی شود کسی را در مکه منع کرد. لذا رسم بوده که برای خانه هایشان در نمی گذاشتند که حجاج که آمدند در ساحت و حیات این خانه ها اقامه کنند، ولی از زمان معاویه دیگر در گذاشتند.
بعد در ادامه به جریان حضرت ابراهیم در مورد این خانه اشاره می کند: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بي  شَيْئا»(حج/26) ما خانه کعبه را برای حضرت ابراهیم آماده کردیم و به حضرت دستور دادیم که هیچ چیز را شریک قرار ندهند چرا که اینجا باید توحید اقامه بشود. فرهنگ این بیت و فرهنگ این شهر باید فرهنگ بندگی خدای متعال باشد. «وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْقائِمينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود»(حج/26) پس این خانه را از غیر توحید پاک کن برای یک عده ای که در راه اند؛ چون اینها اهل اقامه صلات اند، اینها اهل رکوع و سجودند، پس باید این بیت را شما تطهیر بکنید. حضرت ابراهیم هم این کار را کردند.
بعد می فرماید: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَج »(حج/27) حالا مردم را دعوت کن، «يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى  كُلِّ ضامِرٍ يَأْتينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَميق »(حج/27) پس از دوردست ها پیاده و سواره به سوی شما خواهند آمد، «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُم »(حج/28) ما این بیت را برای آنها قرار دادیم و اگر توحید در اینجا اقامه بشود هرکسی بیاید دست خالی برنمی‌گردد، «وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ»(حج/28) و به ذکر خدا می رسند.
 بعد از این فراز و آیاتی که در باب حج است که در این بحث هم مهم است و باید در جای خود بررسی شود، می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا»(حج/38) خدای متعال از مومنین دفاع می کند، «إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُور» در مقابل یک قوم خیانت پیشه و اهل کفران. یعنی کفار با کسانی که ایمان آورده بودند درگیر شدند. این بیت را حضرت ابراهیم برای این «الَّذينَ آمَنُوا» بنا کرده است؛ برای نبی اکرم، برای اهل بیت نبی اکرم و برای خواصی که دور و بر نبی اکرم می آیند. این بیت بیت آنها و دیار آنهاست «وَ جَعَلْتَ لَهُ وَ لَهُمْ» . اما اگر این بیت دست نبی اکرم نباشد تبدیل به بتکده می شود و فرهنگ شرک در آن می آید، مردم هم طبیعتا بهره ای نمی برند. پس باید این بیت دست ابراهیم خلیل باشد، «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهيمَ مَكانَ الْبَيْتِ »(حج/26) باید این بیت را حضرت ابراهیم از فرهنگ شرک تطهیر کنند، آن وقت دعوت کنند تا مردم  بیایند اینجا و منفعت ببرند و به ذکر برسند «لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللَّه »(حج/28).
 

شهر نبی اکرم و اخراج حضرت از مکه و مدینه

پس این کعبه دیار اهل بیت و دیار سیدالشهداست اما یک عده ای می خواهند نبی اکرم و اهل بیت را از این دیار اخراج بکنند. این اخراج کردن هم صرفا اخراج کردن ظاهری نیست که نبی اکرم را از مدینه و از مکه بیرون کردند یا اینکه سیدالشهداء را از مکه مجبور کردند بروند بیرون و ایشان هم مجبور شدند به سمت کربلا بیایند. این اخراج یک معنای بیشتری دارد.
در سوره مبارکه منافین یک تعبیری را قرآن از منافقین نقل می کند، «يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَل »(منافقون/8) اگر ما برگردیم به مدینه عزیزها ذلیل ها را بیرون می کنند. این معنایش این است که خودشان را عزیز می دانستند! در مسیر جنگی که اتفاق افتاده بود اینها می گفتند وقتی به مدینه برسیم، پای نبی اکرم و مهاجرین را از مدینه کوتاه می کنیم و با ذلت هم بیرونشان می کنیم، ما عزیزیم و آنها ناتوان اند. این ظاهرش است و می گویند در راس این حرف عبدالله بن ابی بوده است. ولی این جریان باطنی دارد که اصل هم همان اخراج و ذلیل کردن رسول است.
پیامبر یک مدینه ای درست کردند که محور این شهر خود حضرت اند. فرهنگ نبی اکرم و فرهنگ توحید اینجاست، اگر این شهر همینطوری بماند جز امیرالمومنین نمی تواند اینجا حکومت بکند. آنها می گویند اگر ما دستمانم برسد، «لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ»(منافقون/8)  و دوباره بتوانیم شهر را به دست بگیریم، همه شان را عوض می کنیم و به یک وادی دیگری بر می گردانیم. پس این رجوع یعنی این.
حضرت یک شهری ساختند و شهر را از دست کفار بیرون آوردند. چه وقت بلد و شهر دست کفار است؟ وقتی فرهنگ کفر آنجا باشد؛ پس اگر فرهنگ توحید در یک بلدی بود دیگر دست کفار نیست و این می شود بلد مومنین. حال اگر کفار آنجا هم باشند، کسی به آنها اعتنا نمی کند. اگر بخواهند در این بلد عزت پیدا کنند، باید دوباره بلد را به صورت اول برگردانند. اگر فرهنگ توحید در مدینه باشد که هیچ وقت به دست منافقین نمی افتد! باید برگردانند به فرهنگ قبل از نبی اکرم و همین کار را هم کردند. «ارتد الناس» معنایش همین است. اگر بتوانند فرهنگ را برگردانند، آنهایی که در فرهنگ توحید، عزیز بودند، ذلیل می شوند و آنهایی که ذلیل بودند می شوند عزیز. در جامعه ایمانی مومنین عزیز اند و کفار عزیز نیستند، بعکس اگر فرهنگ کفر در یک جامعه ای شکل گرفت کفار می شوند عزیز. این معنی «رجعنا الی المدینه» است.
منافقین گفتند پیامبر آمده و مدینه را از دست ما در آورده است. او یک شهری درست کرده که دیگر ما نمی توانیم آنجا کار بکنیم پس ما آن را به شکل اولش برمیگردانیم، وقتی برگردانیم ما می شویم عزیز و دوباره نبی اکرم می شود ذلیل. وقتی هم ذلیل شدند آن وقت ما اینها را بیرون می کنیم، با ذلت هم از مدینه بیرون می کنیم! پس بیرون کردن امیرالمومنین و اهل بیت از مدینه النبی و از مکه به این است که دوباره فرهنگ شرک به آنجا برگردد والا اگر فرهنگ شرک برنگردد که این شهر متعلق به امیرالمومنین است و منافقین نمی توانند آنجا حکومت بکنند.
داستان همین است که «الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَق»(حج/40)، حضرت ابراهیم این بیت را اصلا برای نبي اکرم و برای اهل بیت به پا کرده است، بعد نسل خودشان و ذریه خودشان را کنار این کعبه آوردند. می فرمایند من اینها را آوردم تا نماز را اقامه کنند و می خواهم اینها مکنت پیدا کنند و عالم دست اینها بیافتد. پس حضرت آینده تاریخ تا ظهور را می دیدند اما مشرکین و منافقین آمدند تا این فرهنگ را برگردانند.
نبی اکرم آمدند و مکه را فتح کردند، بتها را ویران کردند و فرهنگ باطل را بیرون کردند، اما منافقین دوباره آمدند و این پایگاه ها را از دست اهل بیت خارج کردند. «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ» دیگر این مدینه و مکه شهر اهل بیت نبود. به ظاهر در آن زندگی می کنند اما خارج از این شهرند و دیگر این شهر در دست آنها نیست. غیر از این که ظاهرا نبی اکرم را از مدینه و از مکه بیرون کردند فرهنگ مکه و مدینه هم کاری سرش آوردند که دیگر سیدالشهداء آنجا شأنشان نیست.
این خیلی عجیب است، شما ببینید چقدر مسئله فقهی از بعضی ها نقل کردند که شاید یک مدت خیلی کوتاهی با نبی اکرم محشور بودند و خیلی هم اهل فهم و سواد نبودند. یک موقعی مرحوم علامه طباطبایی فرموده بودند من کل وسائل الشیعه را گشتم یک تعداد انگشت شمار از امام حسین(ع) حکم نقل شده بود! این «اخرجوا من دیارهم» است. یعنی فرهنگ مدینه را یک کاری سرش آوردند که مردم برای مسئله شان هم سراغ امام حسین نمی آیند، با این که مرجعیت علمی ائمه حرفی درش نیست و همه قبول داشتند! این معنی «لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَل»(منافقون/8) است، این «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَق »(حج/40) است.
این مکه باید دست امام حسین باشد چرا که او امام این مکه است و این بلد، بلد اوست. ابراهیم خلیل این بلد را برای توحید و اقامه توحید به پا کرده و اصلا این بساط را برای اینها درست کرده است. این مکه مال مردم است ولی باید دست امام حسین باشد تا مردم ازش منتفع بشوند و ذکر خدا در آن باشد. اگر از دست سیدالشهداء بیاید بیرون دیگر ذکر خدا در آن نیست و می شود بازی. اما با اینها مقاتله کردند و آنها را بیرون کرده و به شهادت رسانند.
حال خدا فرموده من از این مومنین مظلوم دفع می کنم؛ به وجود مقدس امام زمان اجازه دادیم بیایند تا همان راه را ادامه بدهند و شهر را از دست آنها دربیاورد. در حدیثی که ابتدای بحث خواندیم حضرت فرمودند این آیه تأویلش امام زمان است. «إِذَا خَرَجَ يَطْلُبُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ قَوْلُهُ نَحْنُ أَوْلِيَاءُ الدَّمِ وَ طُلَّابُ الدِّيَة» ما اولیاء دم هستیم.
به امام زمان اذن دادند و می آیند کار را تمام می کنند. آنها با اهل بیت وارد مقاتله شدند، ظلم کردند و مکه را از دست آنها بیرون آوردند. پس بیت و بلدی که برای آنها بوده را تبدیلش کردند به یک بیت نفاق که از دلش ایمان و ذکر و توحید به دست نمی آید. اما دوباره امام زمان این بیت را تطهیر می کنند. ما هم اجازه دادیم و پیروزشان می کنیم. این الذین آمنوا یعنی امام زمان، بعد هم به ما می گویند «وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُه »(حج/40) اگر شما خودتان را مهیا کنید و این امام زمان را نصرت کنید من نصرت تان می کنم، پس خودتان می شوید قوی و عزیز. بعد هم می گوید وقتی که به امام زمان مکنت می دهیم و اینها را غالب بر آل ابی سفیان و دشمنان غاصب، کردیم «أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور»(حج/41)که باز این آیه هم تأویلش به وجود مقدس امام زمان و ظهور وجود مقدس امام زمان هست. السلام علیک یا اباعبدالله...
 

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 144
(2) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 268
(3) تفسير القمي، ج 2، ص: 85
(4) إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج 1، ص: 295
 
متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 24 مرداد ماه 1400 است، که به مناسبت ماه محرم در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث