سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، بررسی قیام امام حسین علیه السلام در داستان اصحاب کهف (1)

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه نهم، بررسی قیام امام حسین علیه السلام در داستان اصحاب کهف (1)

۰۶ اسفند ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری

جلسه نهم، حرم مطهر قم: بررسی قیام امام حسین علیه السلام در داستان اصحاب کهف

حیات دنیا بستری برای امتحان و رسیدن به حسن عمل

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . بخشی از آیات سوره مبارکه کهف هم تطبیق بر داستان سیدالشهداء شده است. زید بن ارقم نقل می کند و می گوید: من در حجره خودم در کوفه بودم که دیدم صدای تلاوت قرآن بسیار شگفت انگیز و فوق العاده ای می آید. وقتی دنبال کردم دیدم سر مطهر سیدالشهداست که بالای نیزه در دروازه کوفه این آیه را تلاوت می کند «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا»(کهف/9) یعنی آیا گمان کردی که داستان اصحاب کهف از آیات خیلی شگفت انگیز ماست! کانه امام حسین(ع) می خواهند بگویند سر من بر سر نیزه آیه عجیب تری است.
ابتدا این آیات را ترجمه می کنیم تا ببینیم چطور می شود اینها را در وزان عاشورا و در سطح واقعه عاشورا فهمید. در آیات ابتدایی سوره خدای متعال می فرماید: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى  آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»(کهف/6)، گویا شما می خواهید خودتان را هلاک کنید که اینها ایمان به این کتاب نمی آورند.
بعد خدای متعال یک مسیری را توضیح می دهند و می فرمایند: پیامبر «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا»(کهف/7) ما یک امکاناتی را در این زمین قرار دادیم و این امکانات زینت ارض است و زمین با آنها جلوه می کند، این امکانات بیش از این نیست. این زمین را تزیین کردیم تا امکان امتحان فراهم بشود. ما بستر را آماده کردیم و این زمین را جلوه و تزیین دادیم تا امتحاناتی پیش آوریم و آنچه از این امتحانات ما مقصدمان هست این است که آنهایی که اهل عمل خیر و احسن هستند آشکار بشوند. حاصل این دنیا و زینت دنیا و جلوه هایش چیزی بیش از این نیست که باید اینها به یک نقطه ای برسند که اهل عمل خوب بلکه احسن عملا و بهترین عمل بشوند.
بعد هم ما این بساط را جمع می کنیم «وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعيداً جُرُزاً»(کهف/8) می بینید دوباره زمین می شود یک زمینی که حالا به تعبیر من مثل زمین پاییز همه کشت های بهار خس و خاشاک می شوند و زیر دست و پا می ریزند. پس این جلوه های دنیا جلوه هایی است که برای امتحان در فرصت دنیاست. می شود در این فرصت دنیا جزو کسانی شد که احسن عملا هستند.
 

سوره تبارک و رسیدن به حسن عمل

شبیه این را خدای متعال در سوره مبارکه تبارک در آغاز سوره می فرماید: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(ملک/2)، خدای متعال مرگ و زندگی را آفرید که شما را امتحان کند و ببیند کدامتان احسن عملا هستید! خدای متعال بستر را برای رشد شما و برای بهترین شدن آماده کرده است؛ فرموده ما موت و حیات را آفریدیم و همین بستر رشد و حسن عمل انسان می شود.
معنای ظاهری ای که مفسرین برای این بحث سوره تبارک کردند این است که اگر در عالم ارض، مرگ نبود و بنا بود همیشه زنده بمانیم خب خیلی مشکل بود که آدم دل از این دنیا بکند و از دنیا بزرگتر بشود. ولی ما دنیا را توام با مرگ قرار دادیم، پس یک روزی آدم به دنیا می آید و در یک فرصت خیلی کوتاهی فرصتش تمام می شود و باید بساطش را جمع کند و برود. اگر نبود که موت را هم آفریدیم و زندگی در عالم ارض همیشگی بود، خوب شدن و بزرگتر از دنیا شدن و بیشتر از دنیا خواستن خیلی کار سختی بود. ولی چون ما در عالم هم موت آفریدیم و هم حیات همین فرصتی که به شما دادیم برای خوب شدن کافی است.
در قرآن خدای متعال می فرماید که یک عده ای روز قیامت می گویند ما مهلت نداشتیم! پس به آن ها می گویند: «أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فيهِ مَنْ تَذَكَّر»(فاطر/37)، همانقدر که به اهل ذکر و آنهایی که متذکر شدند فرصت دادیم، به شما هم دادیم که در روایت می فرماید این فرصت هجده سال است. کسی که هجده بهار عمر کند فرصت کافی برای رسیدن به مقصد به او دادند.
لذا فرموده ما به شما فرصتی دادیم. ما حیات را آفریدیم در این دنیا تا زندگی کنید ولی موت را هم آفریدیم. اگر بنا بود فرصت حیات همیشگی باشد مشکل بود آدم بتواند از دنیا بزرگتر بشود و عبور کند و از تعلقات دنیا بگذرد. باز هم یک عده ای بزرگ می شدند و می رسیدند ولی افراد معدودی بودند، پس ما هم بستر حیات به شما دادیم و هم این که این فرصت فرصتی است که به سرعت جمع می شود که آدم هوشیار باشد تا در این فرصت تلاش کند که بار خودش را ببندد.
اما معنای دیگری که برای این آیه شده است این است که ما در عالم ارض وقتی زندگی می کنیم دو تا در به روی ما باز است، یکی در به سوی حیات دنیاست که حیات لهو و لعب و اینهاست و یکی هم در به روی عالم موت است. پس آنهایی که در حد حیات دنیا زندگی می کنند اینها از نظر قرآن مرده اند. یک عالم حیاتی هم در این عالم بابش به روی ما باز شده که به تعبیر قرآن آخرت است. پس در دنیا که ما زندگی می کنیم دو تا در به روی ما باز شده که یکی حیات دنیاست که در واقع حیات موت است و کسی که در حیات دنیا بماند این مرده است و زنده نیست. می فرماید: «هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى  وَ الْبَصيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّور»(رعد/16)، آیا بینا و نابینا یکی هستند؟ آیا ظلمات و نور یکی هستند؟ می فرماید: «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى  وَ الْبَصِيرُ * وَ لَا الظُّلُماتُ وَ لَا النُّورُ * وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُور»(فاطر/19-21)، این دو تا عالم با هم یکی نیستند، بینا و نابینا که یکی نیست! تاریکی و روشنایی که یکی نیست! یک عالمی، عالم نور است و یک عالمی عالم ظلمات، یک آدمی بیناست و یک آدمی نابینا و اینها یکی نیستند. آیا در گرمای آفتاب، سایه و گرما یکی است؟ سایه و آفتاب که یکی نیست بلکه دو تا عالم است. بعد می فرماید: «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لَا الْأَمْوات »(فاطر/22) مرده ها و زنده ها که یکی نیستند، یک عالم، عالم موت، کوری، ظلمات و حرور است. یک عالم دیگر هم عالم بصیرت، بینایی و عالم نور است.
پس اگر در دار دنیا فقط همین حیات الدنیا بود نمی شد رشد کنیم. اگر فقط آن یک باب بود، باز امتحان مطرح نمی شد. برای همین است که ما را بین دو تا جهان قرار دادند. پس در هر لحظه می توانیم در این عالم زندگی کنیم یا در آن عالم؛ و نه فقط می توانیم زنده بشویم بلکه می توانیم زنده ترین بشویم؛ نه فقط می توانیم بینا بشویم می توانیم بیناترین بشویم؛ نه فقط می توانیم در عالم نور باشیم می توانیم در قله عالم نور باشیم. این فرصت دنیا فرصتی است که آدم بیناترین، بهترین، زنده ترین و احسن عملا بشود. ما را بین این دو تا عالم آفریدند که حالا تأویلش در روایات این است که دار دنیا محیط ولایت شیطان و مستکبرین و اولیاء طاغوت و کسانی است که زیر چتر آنها زندگی می کنند. آنها در حیات الدنیا هستند و بیش از این گیرشان نمی آید چون عالمشان عالم موت و ظلمات است. یک دار دیگری هم است که دار ولایت الله هست و ولایت اولیا الهی و معصومین و اوصیاء الهی و اهل بیت، پس انسان در عالم ارض می تواند وارد آن عالم هم بشود.
 

جلوه های حیات دنیا و نگرانی نبی اکرم

ولی باید توجه کرد که این طرف و جریان دنیا و وادی موت را خیلی جلوه می دهند؛ جلوه هایی که در دست اهل دنیا است. لکن اگر آدم در این عالم ارض ماند و مشغول به شکوفه های دنیا شد، نه فقط بد می شود، کم کم بدترین می شود. پس برای رسیدن به دنیا نه فقط بدی می کند، بلکه به بدترین شکل، بدی می کند.
اینهایی که در وادی ولایت بنی امیه بودند، برای چه آمدند این کار زشت را به زشت ترین شکل انجام دادند؟! دیگر از این زشت تر نمی شد، شما بخواهید پیروز بشوید اما چه لزومی دارد که طفل شش ماهه را روی دست بزنید؟! چه لزومی دارد خیمه ها را آتش بزنید؟! چه لزومی دارد اسب بر بدن ها بتازید؟! آن ها این کار زشت را به زشت ترین شکل انجام دادند چون وادی حیات دنیا را انتخاب کرده بودند و زینت های دنیا را می خواستند. آدم اگر دنبال این زینت های دنیا باشد، بدترین آدم می تواند باشد، پس نه تنها بد می شود بلکه بدترینش می شود. اگر هم پایش را گذاشت در وادی آخرت و وادی حیات طیبه آرام آرام می تواند بهترین آدم بشود.
پس ما در عالم ارض بین بدترین و بهترین داریم حرکت می کنیم. همه چیز را خدای متعال برای بهترین شدن آماده کرده، این طرف دعوت انبیاست، آن طرف هم دعوت شیطان است. آدم بین این دو باید انتخاب کند، ولی این بساط دنیا که بساط امتحان است جمع می شود.
پیامبر همه چیز را می بیند، ایشان دستگاه شیطان و شیطنتش و بنی امیه و طول حکومتشان و کارهایی که می کنند را می بینند برای همین هم نگران اند «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى  آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»(کهف/6). قرآن می فرماید: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها»(کهف/7) ما این امکانات را زینه الارض قرار دادیم برای این که امتحان کنیم. بله حیات الدنیا یک جلوه هایی دارد ولی به سمت خدا حرکت کردن، در عالم ارض، رشد کردن و بزرگ شدن همراه با امتحان است. جلوه هایی می آید مثل قدرت، ثروت، موقعیت، لذات و شهوات که باید از اینها بگذرید. می شود هم دنبال شهوات و دنبال قدرت، ثروت و برتری جویی برویم. می شود در عالم ارض علو کنیم چون همه چیز آماده است. زینت ها را قرار دادیم، دعوت شیاطین را هم قرار دادیم، جلوه هم شیطان می دهد و اصلا کارش همین است.
قارون امکانات خودش را می آورد و آن گنج هایی که به دست آورده بود، مقابل بنی اسرائیل جلوه می دهد. خیلی سخت می شود آدم هایی که نان خوردن ندارند، گنج قارون را ببینند، اما با موسای کلیم بمانند؛ ولی اگر با موسای کلیم ماندند، کنار حضرت موسای کلیم بودن دارالحیوان و دار حیات است. دار قارون، دار موت است، بعد هم می بینی «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ»(قصص/81) خودش را با همه امکاناتش در زمین فرو می کنند، آن وقت یک عده ای تازه می فهمند که «وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُون »(قصص/82) خدای متعال به کافر دنیا می دهد ولی فلاح و رستگاری در آن نیست و با این امکانات رشد نمی کند. این خاصیت حیات دنیاست.
لذا خدای متعال می فرماید: پیامبر ما از این که اینها ایمان نمی آورند نگران نباش چون ما عالم ارض را اینطوری قرار دادیم. ما در عالم ارض جلوه قرار دادیم، پس یک عده ای می روند دنبال جلوه های دنیا ولی این بساط را جمع می کنیم و اینطور نیست که این بماند. بساط بنی امیه و بساط بنی عباس جمع می شود اما بهشان مهلت می دهیم، دویست سال و پانصد سال می مانند. آنها امکانات دارند، قدرت دارند و طغیان می کنند. نمرود چقدر ادعای خدایی می کرد! فرعون چقدر ادعای خدایی می کرد! ما عجله نداریم. ما زمین را اینطوری قرار دادیم که بستر رشد و امتحان است.
یک عده ای در همین بستر می شوند احسن عملا، یعنی نه تنها خوب می شوند بلکه بهترین آدم ها می شوند. شاکله شان می شود شاکله محبین. فرمود احسن عملا یعنی عملی که بر بهترین نیت استوار است. بندگی می کنند بندگی شان هم فقط «عَبَدُوا اللَّهَ حُبّا» است.(1) انسان می شود در این فرصت، عبد دنیا شود و هم می شود از عبد دنیا بودن بیرون شود و عبد خدا باشد. اگر عبد خدا شدیم و از عبادت شیطان و نفس و دنیا و شیاطین و فراعنه نجات پیدا کردیم، آغاز رشدمان است. یک عده ای خدا را عبادت می کنند برای ثواب که خیلی خوب است. یک عده خدا را عبادت می کنند چون از خدا می ترسند که این هم خیلی مقام بالایی است. یک عده ای هم هستند که وارد وادی عبادت می شوند و از خوف و رغبت هم نجات پیدا می کنند؛ اینها عبادتشان، عبادت حبی و از سر شکر است. درست است که بهشت خدا را می بینند و خیلی هم بهشت با عظمت است ولی یک چیز با عظمت تری می فهمند و می گویند خدا با عظمت تر از این است که ما برای بهشتش عبادتش کنیم پس برای خودش عبادتش می کنند «لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك »(2).
 

جمع شدن حیات دنیا و فانی بودن آن

پس این دنیا فرصت امتحان است. شبیه این را در سوره مبارکه حدید خدای متعال می فرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد»(حدید/20) حیات دنیا، زینت، لهو و لعب، تفاخر بر امکانات، هم افزایی و روی هم جمع کردن دنیاست. پس اگر کسی در وادی حیات دنیا باشد از این پنج تا خلاص نیست. به تعبیر مرحوم شیخ بهایی این پنج عنوان، متعلق به پنج دوره عمر انسان است. یعنی شیطان برای همه دوره های عمر انسان نقشه کشیده است؛ دوره طفولیتش لعب است، بعد می شود لهو، بعد می شود زینت، بعد تفاخر و بعد تکاثر. پس کسی که در وادی حیات دنیاست و زندگی دنیایی دارد، همین است و بیشتر از این نیست.
بعد خدای متعال می فرماید: «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُه»(حدید/20). به فلان سرمایه دار بزرگ دنیا می گویند چقدر ثروت داری؟ می گوید الان را می گویی یا الان! خیلی هم خوش است که الانش بیشتر از الان قبلیش است. فرعون هم همینطور است دیگر، همه چیز دارد اما جمع می کند برای اینکه بیشتر داشته باشد. بعضی می خواهند فالوور پیدا کنند و بیشتر آن‌ها را بشناسند، همه اینها تکاثر است. خدای متعال می فرماید: همه اینهایی که می بینید مثل یک بارانی است که می بارد و کافر این رویش را خیلی جذاب می بیند. عده ای فرمودند کافر اینجا به معنی کشاورز است؛ ولی شاید همین معنی ظاهری کفر در مقابل خدا باشد؛ آدمی که دست خدا را نمی بیند، وقتی باران می بارد معجب به این سرسبزی و خرمی بهار است. خب آدمی که دلش در بهار به سرسبزی بهار خوش است در پاییز هم باید توی سرش بزند. آنهایی که کافرند، رویش این باران معجبشان می کند و شگفت زده می شوند؛ اما مومن اینطوری نیست، مومن در بهار خدا را می بیند در پاییز هم خدا را می‌بیند. بهار یک جلوه از فعل خداست، پاییز هم یکی دیگر. او مشغول خداست و برایش بهار و پاییز فرقی نمی کند، پس به همان اندازه که در بهار لذت می برد در پاییز هم لذت می برد. نه در بهار دلخوش به سرسبزی است که پاییز غصه بخورد نه در پاییز مأیوس می شود که آقا این سرسبزی ها خشک شدند. در واقع پاییز و بهار برایش یکی است. او دنبال خدایی است که بهار و پاییز را آفریده است.
پس کفار در دنیا دنبال پنج چیز هستند: لعب و لهو و زینت و تفاخر و تکاثر. و معجب به اینها هم هستند. لکن این دنیا مانند یک سبزی زودگذر که با باران تندی ایجاد می شود، به زودی هم از بین می رود. «ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاما»(حدید/20) یعنی یک دگرگونی اتفاق می افتد و همین سرسبزی تبدیل به زردی می شود؛ این بوستان های سبز، کم کم رنگشان تغییر می کند و زرد می شود. می بینید که خس و خاشاک زیر دست و پا شد. همه دنیا همین بوده است. ما خودمان کنار دنیا که هستیم نمی فهمیم ولی از بالا که نگاه کنید آن وقت همه چیز را می بینید. ببینید امکاناتی که فرعون داشته «كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا»(حدید/20). این همه امکانات «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُون »(دخان/25) چه باغستان ها و چه چشمه زارها و چه کشتزارهایی که همه را رها کردند و رفتند! گویی اصلا هیچی نبوده و همه اش می شود خس و خاشاک.
بعد می فرماید: «وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَديدٌ وَ مَغْفِرَة مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوان»(حدید/20). وقتی از این وادی عبور کردید یک عده ای در دار دنیا یک جوری راه رفته اند که مواجه با رنج و عذاب اند اما یک عده دیگر جوری در دنیا رفتند که به مغفرت الهی راه پیدا می کنند. اول پاکشان می کنند و بعد وارد وادی رضوان می شوند. لذا در آیه بعدش می فرماید شما در فرصت دنیا حواستان جمع باشد که این امکاناتی که ما زینتش دادیم در عالم ارض و جلوه دادیم و بساط لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر را در آن فراهم کردیم، بالاخره جمعش می کنیم و این فقط برای امتحان است. «سابِقُوا إِلى  مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّة»(حدید/21)، پس شما به طرف مغفرت و جنت مسابقه بدهید. شما مواظب باشید جلوه های دنیا غافلتان نکند چون این ها را جمعش می کنیم. این همانی است که «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(ملک/2)، خدا دوست دارد همه انسان ها، بهترین آدم باشند و بهترین نیت و بهترین شاکله و بهترین عمل را داشته باشند؛ و فرصت را هم آماده کرده تا شما مسابقه بدهید و بهترین باشید.
خلاصه در این آیات سوره کهف خدای متعال حالا به پیامبر گرامی می فرماید: تو در اثر تأسف اینکه اینها ایمان نمی آوردند گویی خودت را می خواهی هلاک کنی! گویا پیامبر گرامی می بیند که این دعوت و قرآن را آورده اما در مقابل این قرآن سقیفه می‌آید، بنی امیه و بنی عباس می آیند و این کتاب را نمی پذیرند. این خیلی برای پیامبر رنج است که او از عالم بالا آمده و این تحفه الهی را آورده اما این ها قدر نمی دانند. خداوند می فرماید: سنت ما این است که «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها»(کهف/7) این کار خود ماست. ما زمین را جلوه دادیم اما نه برای آنکه توی آن غرق بشوند بلکه جلوه دادیم که رشد کنند «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا»(ملک/2). از هر جلوه این دنیا باید عبور کنند، و در این عبورها حرکتی به سمت دارالآخره است. هر جلوه یک امتحان و عبور به سمت حسن عمل و درجا بالاتری از حسن است تا به احسن عمل انسان برسد. اما اگر دنبال جلوه های دنیا رفتید، خب می شوی مثل فرعون ها و نمرودها و آنهایی که از ما بیشتر داشتند و سرخوش بودند. ولی کار در این مرحله نمی ماند و فرصت را از دست می دهند و تمام امکانات شان از بین می رود. «وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزا»(کهف/8)، یعنی این سرسبزی را یک زمین صاف مثل زمین پاییز قرار می دهیم که هیچی گویا در آن نبوده است.
 

پاداش استقامت در برابر جلوه های دنیا در داستان اصحاب کهف

حال سوال این است که در این فرصت دنیا چطوری می شود جزو بهترین ها شد؟ این طرف زینت دنیا و دستگاهش و شیطنت و بنی امیه  بنی عباس است که دعوت می کنند، تهدید می کنند، تطمیع می کنند، دنیا را آباد می کنند، دین می سازند و در مقابل انبیاء مکتب می سازند. اگر با آنها مخالفت کنی خونت را می ریزند، مالت را می برند و امنیت نداری. دستگاه شیطان هم تزیین می کند، «وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى  ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»(طه/131) شکوفه های مختلف دنیا هم در دست اینها سبز می شود. خب چه پناهی برای مومنین گذاشتی که در این ورطه نروند؟!
کانه نبی اکرم نگرانی دیگری دارند. من نگران بنی عباس و بنی امیه و طرفدارانشان نیستم، آنها بروند چون خودشان خواستند، ولی چرا متاسف و غصه دار مومن نباشم؟! مومن ذیل بنی امیه جهنمی می شود و اینها مومنین را جهنمی می کنند. می فرماید: پیامبر ما نگران نباش اینها دستشان به خوبها نمی رسد. «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا»(کهف/9)، داستان اصحاب کهف و رقیم را ملاحظه کردید. ای پیامبر ما، می شود در دربار همین حاکم های جور و در متن این شهوت و قدرت باشی و نجات پیدا کنی. ما کهف گذاشتیم در عالم و شما داستان اصحاب کهف را دارید. پیامبر ما اینها یک آدم های جوان مردی بودند که در دربار زمان خودشان بودند، قدرت داشتند، ثروت و موقعیت داشتند و اگر پایشان هم بیرون می گذاشتند در معرض خطر و مرگ بودند. آنها بین دو لبه دنیای فراهم شده و انتخاب خدای متعال و سختی ها و مشکلات بودند.
خدای متعال می فرماید می شود در متن دنیای فرعون باشی اما مثل موسای کلیم باشی، مثل مومن آل فرعون باشی، مثل همسر فرعون باشی. پیامبر ما اگر کسی دست از دنیای اینها شست ما که رهایش نمی کنیم بلکه دو تا کار برایشان انجام می دهیم.
کار اول این است که «وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِم»(کهف/14) اول اینکه اینها را مرتبط شان می کنیم با عالم الهی و قلب هایشان را محکم می کنیم. پس وقتی مقابل فرعون می ایستند ما قلبشان را محکم می گیریم و با عالم ولایت و خودمان مرتبطشان می کنیم. «وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِم»(کهف/14) یعنی از عالم بالا یک رشته هایی به قلب اینها می زنیم و محکم می گیریمشان طوری که از همه تهدیدهای فرعون هم آنها را نمی ترساند.
وقتی فرعون فهمید همسرش موحد است دستور داد میخکوبش کردند، سنگ روی سینه اش گذاشتند و حتی دارد بچه هایش را جلویش کشتند اما آنچنان خدای متعال این قلب را محکم کرده بود که گفت: «رَبِّ ابْنِ لي  عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني  مِنْ فِرْعَوْنَ»(تحریم/11) خدایا برای من یک جایگاهی در محضر خودت درست کن و من را از فرعون نجات بده! این همان ربط قلب است. وقتی پای خدا می ایستی خیلی سخت است، ولی ما این قلب را محکم می گیریم طوری که دیگر نه می ترسد و نه دلخوش به دنیا می شود. اول می آیند وعده می دهند، اگر نشد تهدید می کنند. اما اگر کسی راه ما را انتخاب کرد و پا گذاشت روی جلوه های دنیا بقیه اش با ماست. ما ربط قلب می دهیم.
اما کار دوم این است که کهفی به او می دهیم که در آن حفظ شود. کهف را برایش آماده می کنیم، بعد هم دشمن تا دم این کهف می آید اما دستش به اصحاب کهف نمی رسد. اگر کسی در دورانی که به بنی امیه و بنی عباس فرصت می دهیم و دنیایشان را جلوه می دهیم، این طرف بیاید با سختی و ابتلائات سنگین روبروست، اصلا امتحان یعنی همین، اگر کندند از آنها و آمدند، ما ربط قلبشان می دهیم و بعد هم کهف برایشان درست می کنیم.
لذا در این آیات فرموده پیامبر ما ما امت تو را رها نمی کنیم. دنیا را زینت دادیم تا آنهایی که اهل دنیا هستند بروند، تو چرا غصه می خوری؟! بنی امیه بروند به جهنم، خودشان انتخاب کردند! مهلتشان هم نگران نباش مهلت زیادی نیست، ما این بساط را جمع می کنیم و فرش را از زیر پایشان می کشیم. «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُون »(دخان/25)، ببین از فرعون این همه باغستان ها و چشمه سارها و کشتزارها را گرفتیم، «ثم اورثناها قوما اخرین »و به قوم حضرت موسی دادیم. بساط اینها را هم جمع می کنیم پس نگران نباشید!
لذا فرموده «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَبا»(کهف/9) یعنی آیا این از آیات شگفت انگیز ماست؟! آیا این خیلی عجیب است که در دستگاه ما که ما یک قومی را نجات بدهیم و اینها از سر سفره دنیا پا شوند و ما ببریمشان در کهف، بعد هم به یک آیه تبدیلشان کنیم؟! نه این شگفت انگیز نیست بلکه کار ما همین است. ما آنهایی که به طرف ما می آیند را محکم می کنیم. پس آنهایی که دست از دنیای بنی امیه و بنی عباس با همه جلوه هایش برمی‌دارند ما قلبشان را با ولایت شما مرتبط می کنیم و محکمشان می کنیم، بعد هم یک پناهی برایشان قرار می دهیم طوری که دشمن تا دم این کهفشان می آید اما دستش به آنها نمی رسد.
 

تأویل آیه به سیدالشهداء

داستان سیدالشهداء هم همین است. حضرت اول یک کهفی است برای اصحاب و اهل بیتش ولی برای همه ما هم کهف است. در مقابل این جلوه های دنیایی که فراعنه دارند اگر کسی پا شد امام حسین کهفش می شود. پس اگر انسان از سر سفره دنیا پا شود خدای متعال به سوی این کهف هدایتش می‌کند. اصلا امام حسین کهف حصین است و اگر کسی رفت در کهف امام حسین، دست فرعون به او نمی رسد.
مومن آل فرعون رفته در پناه حضرت موسی و دیگر دست فرعون به او نمی رسد. او را کشتند ولی خدای متعال می فرماید از سیئات و مکرشان خدا حفظش کرد. سیئات مکر یعنی نتوانستند به ایمانش دست بزنند. خب آدم باید از دنیا برود چه بهتر که آنطوری از دنیا برود! آیا شهید سلیمانی ها ضرر کردند؟! حبیب و زهیر ها ضرر کردند؟! آنها به کنار امام حسین شتافتند و شهید شدند! در کهف امام حسین رفتند طوری که دیگر ضرری نتوانستند به آنها بزنند، می گویند خب شهیدش کردند! شهیدش کردند اما مگر بد شد؟! حالا که خیلی بهتر شد برایش! آیا برای حر بد شد؟! اینها چه ضرری کردند؟!
در باب سحره فرعون وقتی ایمان نیاورده بودند دارد که فرعون بهشان گفت: بروید با موسی بجنگید. گفتند مزد هم به ما می دهی؟ گفت: بله، «إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِين »(شعراء/42) شما مقرب پیش من می شوید. پس آنها برای این که مقرب به فرعون بشوند رفتند تا با حضرت موسی بجنگند. وقتی دست موسی را دیدند که پر است فهمیدند که سحر نیست بلکه موسی مأمور خداست، ایمان آوردند. فرعون بهشان گفت: «آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُم »(شعراء/49)، هنوز من به شما اجازه ندادم که ایمان بیاورید! شما انقدر برای خودتان مستقل شدید که رفتید و به موسی ایمان آوردید؟! من می روم لابلای نخلستان ها و به دارتان می کشم طوری که کسی نفهمد چه بر سرتان آوردم «وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعين »(اعراف/24). اما آنها به فرعون می گویند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضِي هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا»(طه/72)، هرکاری می خواهی بکن، دست تو را خدا در حیات دنیا باز گذاشته اما ما دیگر از حیات دنیا بیرون رفتیم و کاری نمی توانی با ما بکنی. تو می توانی جان ما را بگیری اما این مهم نیست.
سیدالشهداء شب عاشورا در پاسخ به سوال خواهرشان که عرض کرد اینها می مانند، فرمود: اینها را امتحان کردم، اینها انسشان با مرگ در پیش روی من از انس طفل به سینه مادر بیشتر است، نگران اینها نباشید. اگر کسی اینطوری شد چه ضرری می توانند بهش بزنند؟! بنی امیه با حبیب چه کار می تواند بکند جز این که کنار سیدالشهداء به شهادتش برساند در حالی که این که آرزوی حبیب است. این شهادت همان مدال افتخار ماست و بعد از هزار و چهارصد سال می گوییم «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُم »(نساء/73)
سحره فرعون هم می گویند کاری از تو نمی آید. تو وقتی می توانستی به ما ضربه بزنی که ما کنار موسی نبودیم اما وقتی آمدیم در کهف موسای کلیم دیگر دست تو به ما نمی رسد. موسای کلیم ما را برده در دارالاخره و تو دستت به آن دار نمی رسد، چه کار می خواهی بکنی؟! اصلا ما در این دار نیستیم. امام ‌حسین‌ یک همچین کهفی است، پس اگر در مقابل همه فتنه های تاریخی سقیفه و بنی امیه به طرف امام حسین رفتی، کاری با تو نمی توانند بکنند، نهایت شهید می شوی که اين هم آرزوی ماست. السلام علیک یا اباعبدالله...
 

پی نوشت ها:

(1) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 67، ص: 236
(2) بحار الانوار، ج 41، ص 14
 
متن بالا سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 26 مرداد ماه 1400 است، که به مناسبت ماه محرم در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث