آیا توسل به اولیاء الهی با توحید سازگار است؟
۲۷ بهمن ۱۳۹۳ 0متن زیر از مجموعه سخنان آیة الله مکارم شیرازی برگرفته شده است.
هرگز منظور از توسّل این نیست که چیزى را از شخص پیامبر یا امام مستقلا تقاضا کنند، بلکه منظور این است که با اعمال صالح یا پیروى از پیامبر وامام، یا شفاعت آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آنها (که خود یک نوع احترام و اهتمام به موقعیّت آنها و یک نوع عبادت است)، از خداوند چیزى را بخواهند؛ این معنى نه بوى شرک مى دهد و نه بر خلاف آیات قرآن است.
همچنین از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او، به هیچ وجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد، در آیه 64 سوره نساء مى خوانیم:
«ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیما»:
«اگر آنها هنگامى که به خویشتن ستم کردند (و مرتکب گناهى شدند) به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى کردند و تو نیز براى آنها طلب عفو مى کردى، خدا را توبه پذیر و رحیم مى یافتند».
از روایات متعددى که از طریق شیعه و اهل تسنن در دست داریم، نیز به خوبى استفاده مى شود که توسل هیچگونه اشکالى ندارد، بلکه کار خوبى محسوب مى شود، این روایات بسیار فراوان است و در کتب زیادى نقل شده و ما به عنوان نمونه به چند قسمت از آنها که در کتب معروف اهل تسنن مى باشد اشاره مى کنیم:
در کتاب «وفاء الوفاء» تألیف دانشمند معروف سنى «سمهودى» چنین مى خوانیم که: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر (صلى الله علیه وآله) و از مقام و شخصیت او، هم پیش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخیز؛ سپس روایت معروف توسل آدم را به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) نقل کرده که: آدم روى اطلاعى که از آفرینش پیامبر اسلام در آینده داشت به پیشگاه خداوند چنین عرض کرد:
«یارب اسئلک بحق محمد لما غفرت لى»(1).
«خداوندا به حق محمد (صلى الله علیه وآله) از تو تقاضا مى کنم که مرا ببخشى».
سپس حدیث دیگرى از جماعتى از راویان حدیث از جمله «نسائى» و «ترمذى» دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براى جواز توسل به پیامبر در حال حیات نقل مى کند که خلاصه اش این است: مرد نابینائى تقاضاى دعا از پیامبر براى شفاى بیماریش کرد، پیغمبر به او دستور داد که چنین دعا کند:
«اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمة یا محمد انّى توجهت بک الى ربى فى حاجتى لتقضى لى اللهم شفّعه فىّ»(2).
«خداوندا من از تو به خاطر پیامبرت پیامبر رحمت تقاضا مى کنم و به تو روى مى آورم اى محمد! به وسیله تو به سوى پروردگارم براى انجام حاجتم متوجه مى شوم خداوندا او را شفیع من ساز».
سپس در مورد جواز توسل به پیامبر (صلى الله علیه وآله) بعد از وفات چنین نقل مى کند که مرد حاجتمندى در زمان عثمان کنار قبر پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمد و نماز خواند و چنین دعا کرد:
«اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد (صلى الله علیه وآله) نبى الرحمة، یا محمد انى اتوجه الى ربک ان تقضى حاجتى».
«خداوندا من از تو تقاضا مى کنم و به وسیله پیامبر ما محمد (صلى الله علیه وآله) پیغمبر رحمت به سوى تو متوجه مى شوم، اى محمد من به وسیله تو متوجه پروردگار تو مى شوم تا مشکلم حل شود».(3)
ابن حجر مکى در کتاب «صواعق المحرقه» از «شافعى» پیشواى معروف اهل تسنن نقل مى کند که به اهل بیت پیامبر توسل مى جست و چنین مى گفت:
آلُ النبى ذریعتى و هم الیه وسیلتى
ارجو بهم اعطى غداً بید الیمین صحیفتى(4)
«خاندان پیامبر وسیله من هستند، آنها در پیشگاه او سبب تقرب من مى باشند؛ امیدوارم به سبب آنها فرداى قیامت نامه عمل من به دست راستم سپرده شود».
در تفسیر «روح المعانی» قسمت هاى زیادى از احادیث فوق را نقل کرده و پس از تجزیه و تحلیل طولانى و حتى سختگیرى درباره احادیث فوق، در پایان ناگزیر به اعتراف شده و چنین مى گوید: «بعد از تمام این گفتگوها من مانعى در توسل به پیشگاه خداوند به مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) نمى بینم چه در حال حیات پیامبر و چه پس از رحلت او، وبعد از بحث نسبتاً مشروحى در این زمینه، اضافه مى کند «توسل جستن به مقام غیر پیامبر در پیشگاه خدا نیز مانعى ندارد به شرط اینکه او حقیقتاً در پیشگاه خدا مقامى داشته باشد.»(5)
و اما در منابع شیعه موضوع به قدرى روشن است که نیاز به نقل حدیث ندارد.
نکاتی در مورد توسل
در اینجا لازم است به چند نکته اشاره کنیم:
1 ـ منظور از توسل این نیست که کسى حاجتی را از پیامبر یا امامان بخواهد، بلکه منظور این است که به مقام او در پیشگاه خدا متوسل شود، و این در حقیقت توجه به خدا است، زیرا احترام پیامبر نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام برداشته و ما تعجب مى کنیم از کسانى که این گونه توسل را یک نوع شرک مى پندارند، در حالى که شرک این است که براى خدا شریکى در صفات و اعمال او قائل شوند و این گونه توسل به هیچ وجه شباهتى با شرک ندارد.
2 ـ بعضى اصرار دارند که میان حیات و وفات پیامبر و امامان فرق بگذارند، در حالى که گذشته از روایات فوق که بسیارى از آنها مربوط به بعد از وفات است، از نظر یک مسلمان، پیامبران و صلحاء بعد از مرگ «حیات برزخى» دارند، حیاتى وسیع تر از عالم دنیا؛ همانطور که قرآن درباره شهداء به آن تصریح کرده است ومى گوید آنها را مردگان فرض نکنید آنها زندگانند(6).
3 ـ بعضى نیز اصرار دارند که میان تقاضاى دعا از پیامبر، و بیان سوگند دادن خدا به مقام او، فرق بگذارند، تقاضاى دعا را مجاز و غیر آن را ممنوع بشمارند، در حالى که هیچگونه فرق منطقى میان این دو دیده نمى شود.
4 ـ بعضى از نویسندگان و دانشمندان اهل تسنن مخصوصاً «وهابیها» با لجاجت خاصى کوشش دارند تمام احادیثى که در زمینه توسل وارد شده است تضعیف کنند و یا با اشکالات واهى و بى اساس آنها را به دست فراموشى بسپارند، آنها در این زمینه چنان بحث مى کنند که هر ناظر بى طرفى احساس مى کند که قبلا عقیده اى براى خود انتخاب کرده، سپس مى خواهند عقیده خود را به روایات اسلامى «تحمیل» کنند، و هرچه مخالف آن بود به نوعى از سر راه خود کنار بزنند، در حالى که یک محقق هرگز نمى تواند چنین بحث هاى غیر منطقى و تعصب آمیزى را بپذیرد.
5 ـ همان طور که گفتیم روایات توسل به حدّ تواتر رسیده، یعنى به قدرى زیاد است که ما را از بررسى اسناد آن بى نیاز مى سازد، علاوه بر این در میان آنها روایت صحیح نیز فراوان است با این حال جائى براى خرده گیرى در پاره اى از اسناد آنها باقى نمى ماند.
6 ـ «وسیله» هرگونه تقرب به پروردگار را شامل مى شود و تقرب پیامبر به خدا و بالاترین درجه اى که در بهشت وجود دارد یکى از مصداق هاى آن است.(7)
______________________________
پی نوشت:
1 ـ وفاء الوفاء، جلد 3 ص 1371 ـ در کتاب «التوصل الى حقیقة التوسل» صفحه 215 حدیث فوق را از «دلائل النبوة» بیهقى نیز نقل نموده است.
2 ـ وفاء الوفاء، ص 1372.
3 ـ وفاء الوفاء، ص 1373.
4 ـ التوصل الى حقیقة التوسل، ص 329.
5 ـ روح المعانى، جلد 4 ـ 6 ص 114 ـ 115.
6 ـ سوره آل عمران، آیه 169.
7 ـ تفسیر نمونه، 4/366.
منبع:
180 پرسش و پاسخ، آیة الله مکارم شیرازی