نحو از نظر احادیث
۲۵ تیر ۱۳۹۴ 0علم نحو
كنز العمّال ـ به نقل از ابو الاسود دُؤَلى:
دَخَلتُ على عليِّ بنِ أبي طالبٍ فرَأيتُهُ مُطرِقا مُتَفَكِّرا ، فقُلتُ : فِيمَ تُفكِّرُ يا أميرَ المؤمِنينَ ؟ قالَ : إنّي سَمِعتُ بِبَلَدِكُم هذا لَحنا فأرَدتُ أن أصنَعَ كِتابا في اُصولِ العَرَبيَّةِ ، فقلتُ : إذا فَعَلتَ هذا أحيَيتَنا و بَقِيَت فِينا هذهِ اللُّغَةُ ثُمّ أتَيتُهُ بعدَ ثَلاثٍ فألقى إلَيَّ صَحيفَةً فيها : بسمِ اللّه ِ الرّحمنِ الرّحيمِ ، الكلامُ كُلُّهُ اسمٌ و فِعلٌ و حَرفٌ : فالاسمُ ما أنبأ عنِ المُسَمّى ، و الفِعلُ ما أنبأ عن حَرَكةِ المُسَمّى ، و الحَرفُ ما أنبأ عن مَعنىً لَيسَ باسمٍ و لا فِعلٍ . ثُمّ قالَ لي : تَتَبَّعْهُ و زِدْ فيهِ ما وقَعَ لكَ ، و اعلَمْ يا أبا الأسوَدِ أنَّ الأشياءَ ثَلاثَةٌ : ظاهِرٌ ، و مُضمَرٌ ، و شيءٌ لَيس بظاهِرٍ و لا مُضمَرٍ ، و إنّما يَتَفاضَلُ العُلَماءُ في مَعرِفَةِ ما لَيسَ بظاهِرٍ و لا مُضمَرٍ قالَ أبو الأسوَدِ : فجَمَعتُ عَنهُ أشياءَ و عَرَضتُها علَيهِ ، فكانَ مِن ذلكَ حُروفُ النَّصبِ فذَكَرتُ مِنها : إنَّ ، و أنَّ ، و لَيتَ ، و لَعلَّ ، و كأنَّ ، و لَم أذكُرْ لكنَّ ، فقالَ لي : لِمَ تَرَكتَها ؟ فقلتُ : لَم أحسَبْها مِنها ، فقالَ : بلى هِي مِنها ، فزادَ لي فيها
خدمت على بن ابى طالب رسيدم. ديدم سرش را پايين انداخته و در حال تفكّر است. عرض كردم : به چه مى انديشيد اى امير المؤمنين؟ فرمود: در شهر شما شنيدم كسى قرآن را اشتباه مى خواند. لذا تصميم گرفتم درباره اصول و مبانى زبان عربى، نوشته اى تهيه كنم . عرض كردم: اگر اين كار را بكنيد ما را زنده كرده ايد و اين زبان را در ميان ما ماندگار ساخته ايد سه روز بعد كه خدمت رسيدم، نوشته اى به من داد كه در آن آمده بود : بسم اللّه الرحمن الرحيم. زبان به طور كلّى از سه عنصر تشكيل شده است : اسم و فعل و حرف. اسم آن است كه از مسمّى خبر مى دهد و فعل آن چيزى است كه از حركت (كار) مسمّى خبر مى دهد و حرف آن چيزى است كه از معنايى خبر مى دهد كه نه اسم است نه فعل سپس به من فرمود : تو اين مطلب را دنبال كن و چيزهايى كه به نظرت مى رسد بر آن بيفزاى و بدان اى ابو الاسود كه اشياء سه گونه اند: آشكار و پنهان و چيزى كه نه آشكار است و نه پنهان، و ميان علما درباره شناخت آنچه كه نه آشكار است و نه پنهان اختلاف است ابو الاسود گويد: من مطالبى را گرد آوردم و به عرض آن حضرت رساندم. از آن جمله حروف ناصبه بود كه اينها را اسم بردم : اِنّ، اَنّ، لَيْتَ، لعلّ و كأنَّ. اما لكنّ را نام نبردم. امام به من فرمود : چرا آن را كنار گذاشته اى؟ عرض كردم : آن را از حروف ناصبه به شمار نياورده ام. فرمود : چرا، آن هم جزء اين حروف است. و حضرت آن را بر آنها حروف افزود
كنز العمّال ـ به نقل از صعصعة بن صوحان ـ :
جاءَ أعرابيٌّ إلى عليِّ بنِ أبي طالبٍ فقالَ : يا أميرَ المؤمِنينَ ، كيفَ تَقرأُ هذا الحَرفَ «لا يَأكُلُهُ إلاّ الخاطُونَ»؟ كلٌّ و اللّه ِ يَخطو ! فتَبَسَّمَ علِيٌّ و قالَ : «لا يأكُلُهُ [إلاّ ]الخاطِئونَ» . قالَ : صَدَقتَ يا أميرَ المؤمِنينَ، ما كانَ لِيُسلِمَ عَبدَهُ ، ثُمّ التَفَتَ عليٌّ إلى أبي الأسوَدِ الدُّؤليِّ فقالَ : إنّ الأعاجِمَ قد دَخَلَت في الدِّينِ كافَّةً ، فضَعْ للنّاسِ شَيئا يَستَدِلّونَ بهِ على صَلاح ألسِنَتِهِم ، فرَسَمَ لَهُ الرَّفعَ و النَّصبَ و الخَفضَ
عربى باديه نشين خدمت على بن ابى طالب آمد و عرض كرد : يا امير المؤمنين! اين كلمه را چگونه مى خوانى : «لا يأكله الاّ الخاطون» (آن [چركابه دوزخ ]را جز گام زنندگان نمى خورند)؟ زيرا به خدا قسم كه همگان قدم مى زنند و راه مى روند! على عليه السلام تبسّمى كرد و فرمود : «لا يأكله الا الخاطئون» (آن را جز گنهكاران نمى خورند). باديه نشين عرض كرد : درست فرمودى اى امير مؤمنان! براستى كه خداوند بنده خود را وا نمى گذارد. على عليه السلام سپس رو به ابو الاسود دؤلى كرد و فرمود: غير عربها تماماً به دين [اسلام ]در آمده اند. بنا بر اين، چيزى براى مردم وضع كن تا به واسطه آن صحيح صحبت كنند. حضرت سپس براى ابو الاسود علائم رفع و نصب و جرّ را رسم كرد.
اِعراب دادن اعمال!
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ الرّجُلَ الأعجَميَّ مِن اُمَّتي لَيَقرأُ القرآنَ بعَجَميَّةٍ ، فتَرفَعُهُ المَلائكَةُ على عَرَبيَّةٍ .
همانا مرد غير عرب از امّت من قرآن را با زبانى عجمى (غير عربى يا عربى شكسته بسته و بدون مراعات اعراب و تجويد و محسّنات قرائت) مى خواند و فرشتگان آن را به زبان عربى [به پيشگاه خدا ]بالا مى برند.
امام على عليه السلام :
إنّكُم إلى إعرابِ الأعمالِ، أحوَجُ مِنكُم إلى إعرابِ الأقوالِ .
شما به اِعراب دادن رفتارها نيازمندتريد تا به اِعراب دادن گفتارها .
امام على عليه السلام ـ در پاسخ به مردى كه گفت :
يا عبدَ اللّه ِ ، إنّما يُرادُ بإعرابِ الكَلامِ تَقويمُهُ لِتَقويمِ الأعمالِ و تَهذيبِها، ما يَنفَعُ فلانا إعرابُهُ و تَقويمُ كلامِهِ إذا كانَت أفعالُهُ مَلحونَةً أقبَحَ لَحنٍ ؟! و ما ذا يَضُرُّ بِلالاً لَحنُهُ في كلامِهِ إذا كانَت أفعالُهُ مُقَوَّمَةً أحسَنَ تَقويمٍ مُهَذَّبَةً أحسَنَ تَهذيبٍ ؟!
[روزى ]بلال صحبت مى كرد و در كلامش لَحن و اشتباه بود و مردى به او مى خنديد ـ فرمود : اى بنده خدا! مقصود از اِعراب كلام، درست و صحيح ساختن آن است براى درست و پيراسته كردن اعمال. چه سود كه فلان كس سخنانش با اعراب و درست باشد، اما اَعمالش دچار زشت ترين خطاها باشد؟ و بلال را چه زيان كه در گفتارش، خطا باشد، اما اعمالش كاملاً درست و پيراسته؟!
امام صادق عليه السلام :
تَجِدُ الرّجُلَ لا يُخطِئُ بلامٍ و لا واوٍ خَطيبا مِصْقَعا .حديث و لَقَلبُهُ أشَد ظُلمَةً مِن اللَّيلِ المُظلِمِ ، و تَجِدُ الرّجُلَ لا يَستَطيعُ يُعَبِّرُ عَمّا في قَلبِهِ بِلسانِهِ و قَلبُهُ يَزهَرُ كما يَزهَرُ المِصباحُ .
گاهى اوقات مردى را مى بينى كه خطيبى زبردست و سخنور است و در يك لام يا واو خطا نمى كند، اما دلش از شب تار سياهتر است و گاهى اوقات مردى را مى بينى كه نمى تواند حرف دلش را به زبان بياورد، ليكن دلش مانند چراغ مى درخشد.
نكوهش غرق شدن در تحصيل علم نحو
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَنِ انهمَكَ في طَلَبِ النَّحوِ سُلِبَ الخُشوعَ .
هركه در تحصيل علم نحو غرق شود، خشوع (فروتنى) از او سلب گردد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَنِ انهمَكَ في طَلَبِ العَرَبيَّةِ سُلِبَ الخُشوعَ .
هركه در تحصيل زبان عربى مستغرق شود، خشوع و فروتنى از او سلب گردد.
میزان الحکمه،جلد دوازدهم.