سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه اول، همراهی با اهل بیت راه نجات از وادی ضلالت

سخنرانی آیت الله میرباقری: جلسه اول، همراهی با اهل بیت راه نجات از وادی ضلالت

۱۴ دی ۱۴۰۱ 0 صوتی و تصویری
 

جلسه اول حسینیه غمکده: همراهی با اهل بیت راه نجات از وادی ضلالت و ظلمت و عمایه

هدایت الهی در داستان هبوط حضرت آدم

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . خداوند سبحان از جانب خود، چراغ هدایتی را برای بندگانش فرستاده است که اگر انسان به آن اقبال کند در دنیا و آخرت سعادتمند می شود اما اگر از آن روی بگرداند هم در دنیا و هم در آخرت در رسیدن به خدا راهی از پیش نخواهد برد و به تعبیر قرآن در هر دو جهان نابیناست و همچون رها شدگان می ماند. این چراغ هدایت در یک کلمه عبارت است از کلمه امام. اگر انسان به امام برسد و به آن دست یابد هدایت می شود و به منبع و سرچشمه نور دست پیدا میکند اما در غیر این صورت روزی او در دنیا و آخرت تنگ می شود.
خدای متعال در قرآن داستان هبوط آدم را مکرراً بیان فرموده و در چندین موقف، وقتی هبوط و فرود آمدن آدم از آن عالم را، که پیداست عالمی رفیع تر از این عالم بوده و لذا تعبیر به هبوط شده، بیان می کند. مشخص است که یک نگرانی برای حضرت آدم وجود دارد. خدای متعال برای اینکه این نگرانی را تأمین کند، به حضرت آدم یک بشارتی می دهد و آن بشارت این است «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى »(بقره/38) که در سوره مبارکه بقره آمده است. در سوره طه هم خداوند فرمودند: «وَ عَصى  آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى »(طه/121).
در قرآن مکرراً اشاره شده که به هرحال حضرت آدم به هر صورتی که بود، عزمی از او خواستند که اتفاق نیافتاد یا ترک اولایی بوده که از فهم ما خارج است. حضرت آدمی که بفرموده قرآن، «وَ عَصى  آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى »(بقره/31). بعد هم خداوند به همه ملائکه فرمود سجده کنید «اسْجُدُوا لِآدَمَ»(بقره/34). اتفاقی که افتاده، یک ترک اولایی بوده و موضوع آن در روایت هم ترک اولای نسبت به مقامات اهل بیت علیهم السلام بوده و از فهم ما هم خارج است که خدا چه چیزی از حضرت آدم می خواسته و ایشان یک قصوری نسبت به مقامات اهل بیت علیهم السلام داشته اند و توبه الهی هم وقتی واقع شد که ایشان دوباره به ساحت اهل بیت علیهم السلام رجوع کردند «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْه »(بقره/37) حضرت آدم هم این کلمات را تلقی کردند.
این کلمات، مقام نورانیت اهل بیت و پنج تن بود که به حضرت آدم عرضه شد و وقتی ایشان این کلمات را تلقی کردند، خداوند هم رجوع کرد و این قاعده کلی توبه است. ظاهر هر توبه ای، رجوع از گناه است و باطن آن، رجوع به ولایت امام از ولایت غیر است. لذا هنگامی توبه تلقی می شود که آدم به سوی امام برگردد و تا وقتی برنگردیم، توبه ما قبول نمی شود. در دعای ابوحمزه یک تعبیری دارد «سَيِّدِي أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْمُصْطَفَى وَ آلِهِ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ وَ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ انْقُلْنِي إِلَى دَرَجَةِ التَّوْبَةِ إِلَيْك » انتقال به درجه توبه وقتی واقع می شود که انسان دوباره به سوی معصوم برگردد. هم گناه خروج از عهد است و هم توبه بازگشت به عهد است.
البته گناه ظاهر و باطن دارد و در همین روایتی که از امام رضا علیه السلام در باب حضرت آدم نقل شده آنچه که حضرت آدم خوردند گندم یا خرما یا انگور بود، البته حضرت فرمودند شجره های بهشتی یک میوه و اشکال ندارد. اینکه گندم بوده یا انگور مهم نیست ولی مهم این است که باطن این شجره، ولایت و مقامات اهل بیت است که در آن مقامات نباید طمع بشود و کسی نباید چشم به آن مقامات داشته باشد. اینکه در باب حضرت آدم چه بوده، ما توان فهم آن را نداریم. حضرت فرمودند آن اتفاق در باطن افتاد که نتیجه آن در ظاهر این شد که حضرت آدم آن گندم را خوردند.
قرآن هم گاهی بیان می کند که مقام خلد یک مقامی بود که ایشان گندم را خوردند و الا گندم یا مثلا انگور را هم که به ما هم بگویند نخورید نمی خوریم و باید به باطن آن توجه کنیم. باطن آن هرچه بوده، یکی از مقامات ممنوعه اهل بیت بوده که هیچ کس نباید در آنجا به هیچ وجه طمع کند. آن ترک اولا در آن مقام باطنی، به یک اتفاقی در ظاهر تبدیل می شود و همیشه همینطور است. اگر چشم ما در ظاهر یک خطایی می کند، دلیل آن این است که قلب در یک جایی تنزل پیدا کرده است و الا چشم و گوش بدون خطای قلب خطا نمی کند. یک جایی قلب رویش را می گرداند که چشم و زبان گناه و غفلت می کنند و همه¬ اینها به آن مقامات برمیگردد. حقیقت گناه یعنی خروج از عهد و توبه هم برگشت به عهد ولایت است. در باب حضرت آدم هم همینگونه است.
امام رضا فرمودند که آن درخت، درخت انگور یا گندم بود ولی باطنش یک امر دیگری بود. توبه چیست؟ «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْه» کلماتی القاء شد و حضرت آدم تلقی کرد. آن کلمات همانگونه که در روایات آمده، مقامات نورانی اهل بیت بوده که عرضه شد و ایشان تلقی کردند اما با فرض توبه، ولو خدای متعال توبه او را قبول کرده باشد، اتفاقی است که افتاده و دیگر کاری نمی شود کرد. خطاب رسید «قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُو»(طه/123) باید همه هبوط کنید و از این عالم بروید به عالم پایین و این عداوت بین دستگاه شیطان و دستگاه آدم هم یک عداوت مستمری است. طبیعتا خود آدم ها هم بعد از این هبوط دو دسته می شوند؛ انسان هایی که راه انبیاء را می پذیرند و انسان هایی که طرف مقابل اند. این عداوت دیگر دائمی است. عبارت «بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُو»(بقره/36) شاید ناظر به همین عداوتی باشد که بین صف انبیاء و صف کفار و منافقین برقرار شده است.
این اتفاقی که افتاد کار را به اینجا رساند سپس فرمود: «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى »(بقره/38)؛ یعنی یک جریان هدایتی از سمت من به سوی شما نازل می شود که حتی در یک روایتی آمده که اگر شیطان هم تبعیت می کرد کارش درست می شد. «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى »(طه/123) در روایتی در باب حضرت آدم سلام الله علیه آمده است که اگر قبل از لغزش، خدا را به انوار معصومین قسم می داد که او را از لغزش حفظش کند، حفظ می کرد که این برای ما یک عبرتی است. البته ما توان فهم داستان حضرت آدم را نداریم ولی این مسئله، یک امری بود باید واقع می شد و شد و عبرت مهمی است. ما خیلی وقتها توبه می کنیم ولی اگر حضرت آدم خدا را به پنج تن قسم می داد خدای متعال مسیر شیطان را سد می کرد و اصلا زمین نمی خورد تا قرار باشد رجوعی بشود.
علی ای حال این اتفاق یعنی هبوط اتفاق افتاد. خداوند بعد از هبوط می فرماید «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى »؛ یعنی یک جریان هدایت و یک چراغ هدایتی از طرف من به سوی شما می آید که این هدایت از ناحیه خود من است و هدایت مِنَ الله است. «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى » که بعضی گفتند وقتی این ضمیر می آید از اسم ظاهر هم بالاتر است؛ یعنی انتصاب از ناحیه خودم است.
«فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » اگر کسی تبعیت از این چراغ هدایت و جریان هدایت بکند، نه به ضلالت و شقاوت می رسد و نه در عالم گم می شود و نه عاقبت به شر می شود. نقطه مقابل آن هم پیداست که اگر دنبال این مسیر نرفتیم، نتیجه آن اول ضلالت و بعد شقاوت است. تمام تلاش شیطان هم همین است که ما را از این مسیر هدی جدا کند. وقتی شیطان ما را از این راه جدا کرد، اول در وادی حیرت می رویم و بعد هم شکار شیطان می شویم که نتیجه آن شقاوت می شود. انسان اگر از این چراغ هدایت جدا شد، «ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُم » در عالم گم می شود. حتی اگر آدم از امام جدا شد، دینداریش هم در ضلال است «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة». امام صادق علیه السلام می فرماید: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي » اگر انسان از امام جدا شد به ضلال در دین مبتلا می شود و در دین، در سردرگمی بسر می برد و در حیرت و ضلال است اما کسی که به امام رسید، خورد و خوراکش هم در وادی نور است.
«أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاس »(انعام/122) خداوند فرمود عده ای مرده بودند و ما آنها را زنده کردیم و به آنها حیات دادیم و سپس یک چراغی برای آنها روشن کردیم که با این نور در بین مردم راه می روند. کسی به امام رسید حرکتش در وادی نور و روشنی است؛ در غیر اینصورت در وادی ضلال است و دینداری او هم در ضلال است. چراغ هدایتی که خدای متعال فرموده من می فرستم، هدایتی «منّی» است. منظور از «هدی منّی» که با حضرت آدم و همه انبیاء آمده چیست؟
خدای متعال از اول می فرماید حالا که هبوط می کنید، یک درگیری و حق و باطلی پیدا می شود و دستگاه شیاطین و طواغیت در مقابل دستگاه انبیاء درست می شود ولی یک چراغ هدایتی بدنبال هدایی که منّی است و من الله است می آید که بوسیله آن به ضلال و شقاوت مبتلا نمی شوید. این جریان هدایت چیست؟ خدای متعال این هدایت را مکرر در قرآن توضیح داده و روایات فراوانی هم در این باره داریم. این هدی، با همه انبیاء آمده؛ یعنی یک هدایتی از طرف خدای متعال به همراه انبیاء و متناسب با ظرف انبیاء، آمده است.
این هدایت به وجود مقدس امیرالمومنین تفسیر یا تأویل شده است. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ * هُدىً لِلْمُتَّقِين »(بقره/1-2) آن کتاب، امیرالمؤمنین است و متقون هم شیعیان امیرالمؤمنین هستند. «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ  بِالْهُدى  وَ دِينِ الْحَق »(توبه/33) این هدی به امیرالمومنین تفسیر شده و در روایات ما، آن جریان هدایتی که با انبیاء نازل شده که اگر مردم به این هدایت رو می آوردند، تمام مکائد و نقشه های شیاطین آنها را به ضلال و شقاوت نمی کشاند، به وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام تأویل شده است که به شکلهای مختلفی هم بوده است. پس خدای متعال در بدو تنزل حضرت آدم، این بشارت را داده که من شما را در این ارض تنها نمی گذارم و یک چراغ هدایتی روشن می شود که باید با او در عالم راه بروید و اگر تبعیت کنید، نتیجه آن «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» می شود.
سپس خدای متعال می فرماید: «وَ مَنْ أَعْرَضَ  عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى »(طه/124) اگر اعراض کردید به عیش ضنک دچار می شوید. در ادبیات اگر شما دو امر متقابل داشته باشید مثلا این طرف کلمه نعمت است و آن طرف کفر است و هر کدام از اینها چند تا خصوصیت داشته باشند، گاهی خدا چند خصوصیت از یک طرف را ذکر می کند در نتیجه خصوصیات آن طرف معلوم می شود که به این کار صنعت احتباک می گویند که در قرآن از آن زیاد استفاده شده است.
 

نتیجه رویگردانی از جریان هدایت

یکی از موارد استفاده از این صنعت احتباک همینجاست که خدای متعال می فرماید من یک چراغ هدایتی می فرستم و اگر کسی از این هدایت تبعیت بکند، نتیجه آن «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» است اما بعد از آن نمی فرماید که مثلا اگر کسی تبعیت نکرد به ضلالت و شقاوت دچار می شود. «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » اگر تبعیت بکند گم نمی شود و اگر تبعیت نکرد گم می شود و بعد هم به شقاوت می رسد و عاقبت به شر می شود ولی بعد می فرماید «وَ مَنْ أَعْرَضَ  عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا»؛ یعنی وقتی آن طرفش را می خواهد بفرماید، گویا تبعیت نکردن همراه با اعراض است و اعراض، یک امر اضافه ای است. بعد همین هدایی که شما از او روی می گردانید، کلمه ذکر هم هست.
پس کانه اول گفته شده «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » که این هدی، ذکر هم هست و اگر از آن تبعیت کنید به شقاوت نمی رسید و گم نمی شوید و وارد وادی ذکر می شوید که نتیجه آن هم این است که عیشتان، عیش واسع می شود.
اما در طرف دیگر، اگر از آن هدایت تبعیت نکردید، «وَ مَنْ أَعْرَضَ  عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا» این همان اعراض از ذکر است و رویگردانی از کلمه ذکری است که خدا نازل کرده که نتیجه آن هم شقاوت و ضلالت است و عیشتان، عیش ضنک و تلخی می شود. «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى »، روز قیامت هم کور محشور می شود. «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيرا»(طه/125) آن شخص به خداوند عرضه می دارد که خدایا من در دنیا چشم داشتم چرا من را کور محشور کردی؟ خداوند هم در پاسخ می فرماید: «قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى »(طه/126) آیات ما به تو رو آوردند اما تو فراموش و ترک کردی و کسی که آن روز امام را رها می کند امروز رها می شود. تو آیات یعنی امام را ترک کردی و امروز هم تو رها و فراموش می شوی.
امام فراموشی ندارد که از یادش برود، در واقع تو امام را رها کردی و اگر کسی در دنیا امام را رها کند، طبیعی است که آنجا هم رهاست و ترک می شود. آن تکیه گاهی که در عالم است، همین کلمه هدا و کلمه ذکر و آیات است و کسی که در وادی دنیا از اینها رویگردان شد و اینها را ترک کرد، در وادی آخرت هم چون از چراغ هدایت فاصله گرفته است، کور می شود و چون از ذکر فاصله گرفته است، به ضنک می افتد و چون از آیات فاصله گرفته است، طبیعتا در عالم رها می شود. اگر آدم با آیات خدا راه برود رها شده نیست و از آیات فاصله بگیرد رها می شود.
پس سه خصوصیت در این آیات برای امام آمده، بقیه خصوصیات هم با تأمل پیداست که چه می خواهد بفرماید. یکی این که امام چراغ هدایت و هدای من الله است، دوم این که امام ذکر است و سوم این که امام آیه است. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت امیر فرموده است «مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي»(1) امام آیه مخزونه است؛ یعنی به این راحتی نمی شود به آن برسی. آیه در خزانه است ولی اگر به امام رسیدی، یعنی به همه آیات الهی رسیدی. این سه خصوصیت برای امام ذکر شده و جدا شدن از این چراغ هدایت هم نتیجه اش ضلال و شقاوت است. وقتی از امام به عنوان ذکر رویگردان شدی نتیجه اش عیش ضنک و عمایه و کوری و رها شدگی است. آنهایی که با امام راه می روند، اولاً «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى»، ثانیاً عیششان عیش واسع است و ثالثاً اهل بصیرت اند و در وادی عمایه و کوری نیستند.
حضرت فرمود: «بَصَّركُم مِنَ العَمَى وَ نَحنُ نِعَم اللّه »(2) ما نعمت هستیم. در قرآن مکرراً از امام به نعمت نام برده می شود. گاهی از امام به عنوان نعمت و گاهی به عنوان نعیم یاد می شود «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيم »(تکاثر/8) که امام صادق فرمود نعیم یعنی ولایت ما و الا جز این ولایت نعیمی در دنیا نیست. «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرا»(ابراهیم/28) امیرالمؤمنین فرمود نعمت ما هستیم؛ یعنی امیرالمؤمنین کلمه نعمت است که مخالف آن می شود کلمه کفر. یا در آیه ای دیگر آمده است «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرا»(الرحمن/13) امام صادق فرمود آلاء پروردگار، ما هستیم.
در روایات توضیح داده شده که چرا امام نعمت است که این روایات متعدد است. امیرالمؤمنین فرمود «نَحْنُ النِّعْمَةُ الَّتِي أَنْعَمَ اللَّهُ بِهَا عَلَى عِبَادِه »(3) چرا؟ «أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ الضَّلَالَة»(4) زیرا خدای متعال با ما، مردم را از ضلال گرفته است. «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَة» وقتی ضلال پیدا شد، به استنقاذ احتیاج است. وقتی انسان به امام رسید در بصیرت است و هنگامی که از امام فاصله گرفت، در وادی کوری است. سپس فرموند خدا با ما مردم را از وادی جهل به وادی علم آورده است و نعمت یعنی همین.
در این آیات سه خصوصیت برای امام ذکر شده؛ یکی این که امام کلمه خداست که مکرراً در قرآن با این خصوصیت از امام یاد شده و هرکجا هم یک شأنی دارد؛ یعنی تکرار نیست. در قرآن از امام مکرراً به ذکر تعبیر شده است. مثلاً در آیه «وَ مَنْ أَعْرَضَ  عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى » که از این آیات مکرر داریم. در روایتی هم از امام صادق آمده است که «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ قالَ اَلَّذينَ آمَنوا الشيعةَ و ذِكرُ اللهِ أميرَ المُؤمِنين و اَلأئِمة»(5) «اَلَّذینَ آمَنوا» شیعیان ما هستند و «ذکرالله» یعنی امیرالمؤمنین. در روایتی دیگر فرمود «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب  قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه »(6). اگر قلبی به نور وجود مقدس نبی اکرم نورانی شد، وارد وادی اطمینان می شود و به حقیقت ایمان می رسد و «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ» به این معناست.
مومن آن کسی است که قلبش نورانی به نور امام است و وادی نور امام، وادی اطمینان است. کلمه ذکر اول به امیرالمومنین و ذکر دوم به حضرت پیامبر تأویل شده است که اینها یک کلمه هستند. در قرآن مکرراً از اهل بیت به ذکرالله و گاهاً هم به اهل ذکر تفسیر شده است «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون »(انبیاء/7) منتها آن ذکر وجود مقدس نبی اکرم اند و فرموده اند که اهل ذکر ما هستیم؛ یعنی ایشان اهل آن ذکر اند و آن ذکر برای ایشان آمده است و در عالم، آنها اهلیت آن ذکر را دارند.
امام صادق در روایتی فرمود که منظور از آیه «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّين »(جمعه/2) ما هستیم؛ یعنی پیامبر برای ما آمده و هرچه را که آورده، برای ما آورده که حقیقتا همینطور است. آن کتابی که پیامبر آورده، امیرالمؤمنین حامل آن است و ما بقی از آن کتاب چیزی سر در نمی آوریم و همه کتاب در نزد اوست «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم »(عنکبوت/49). لذا حقیقت اهل ذکر آنهایی هستند که این ذکری که در وجود مقدس نبی اکرم آمده، در قلب آنهاست و آنهایی که امین اند و در واقع این بعثت برای آنهاست. امام صادق فرمود ما امین هستیم.
در بعضی جاها از امام تعبیر به اهل الذکر می شود که ذکر، وجود مقدس نبی اکرم اند «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم »(عنکبوت/49) ولی در بعضی موارد مراد از ذکر خود امام است که این دو هیچ تعارضی با هم ندارد. امام، هم ذکر است و هم اهل الذکر است. کسی که اهل ذکر شد، خودش در ظرف خودش کلمه ذکر هم می شود.
خدای متعال سه عنوان برای امام ذکر کرده که به ترتیب عبارت اند از هدی، ذکر و آیات. اگر کسی از این چراغ هدایت تبعیت بکند، طبیعتا از وادی ضلال نجات پیدا می کند. خدای متعال در عالم ما این چراغ را روشن کرده؛ یعنی ما در این عالم هبوط کردیم ولی همین عالمی که در آن هبوط کردیم، خدای متعال کلمه ذکرش را فرستاده «يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي» این ذکر در این عالم می آید و این عالم را نورانی به نور ذکر می کند و این ذکر، خود امام و خود وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. ما در عالمی هبوط کردیم که اگر ذکر الهی و هدایت الهی در آن هبوط نکرده بود، در این عالم امکان راهیابی به خدای متعال نبود. وقتی این ذکر در این عالم آمد، امکان این که انسان در پرتو این هدایت و ذکر حرکت کند فراهم می شود.
خداوند داستان نزول این ذکر را هم در آیه نور توضیح داده است که چگونه این ذکر الهی تنزل پیدا می کند «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال »(نور/36) اگر کسی از این هدایت الهی و ذکر الهی که همان امام است رویگردان شد، طبیعتا عیشش در عالم، عیش ضنک می شود. وادی غفلت همان وادی ضنک است اگرچه همه امکانات هم در آن موجود باشد. وادی ذکر نیز همان وادی وسعت است؛ یعنی آدم در جهنم هم باشد اما اگر اهل ذکر باشد، در وسعت است البته مومن نباید به جهنم برود ولی هر کجای دیگر هم باشد اگر در وادی غفلت باشد، در وادی ضنک و ضیق است. اینطور نیست که امکانات در بیرون، انسان را از ضنک نجات دهد.
گرچه این روایات تأویلی دارد که تأویلش در بعضی روایات آمده است. شخصی به حضرت عرض کرد آقا این ها چه کسانی اند؟ حضرت فرمود ذکر یعنی امیرالمومنین. عرض کرد مَن اَعرَضَ یعنی چه کسی؟ حضرت فرمود یعنی دشمنان که در عالم از حضرت اعراض کردند و این چیزی است که خدا نمی بخشد. خدای متعال حتی ترک اولای این امر را هم نمی بخشد و وقتی می خواهد همین داستان را به ما بگوید و این مسئله را برای ما توضیح بدهد که اگر اعراض کنید گرفتار می شوید؛ قبل از آن، داستان حضرت آدم را می فرماید. آدمی که قرآن درباره آن این گونه فرموده «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»(بقره/31). آدمی که ملائکه بر او سجده کردند، ترک اولای نسبت به امر ولایت کرده، بعد از آن توبه طولانی ما او را به هبوط مجبور کردیم؛ شما حساب خودتان را بکنید. این کلمه ذکر و هدایت چیزی نیست که خداوند نسبت به او کوتاه بیاید.
اگر دنبال چراغ هدایت نرفتید نتیجه اش ضلال و شقاوت است و چاره ای هم نیست. اگر کسی از امیرالمومنین جدا شد راه ضلالت و شقاوت را می رود. این مجازاتی است که خدای متعال برای آن قرار داده و مجازات آن برابر با عمل است و ظلم هم به کسی نمی شود. «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات »(بقره/257) این مجازات برابر با عمل است و به هیچ وجه اضافه نیست. وقتی هم وارد جهنم می شوند به آنها می گویند «مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُون »(نمل/90) آیا جز عمل خودتان چیز دیگری هست؟ خودتان وارد وادی ضلال شده اید و اگر عمل کسی از وادی نور فاصله گرفت، در وادی ظلمات می رود.
در سوره نور آیه نور و ظلمت که پشت سرهم آمدند. اول مثل نور الهی است که تنزل پیدا کرده و بعد می فرماید: «الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ * أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّي »(نور/39-40) عملی که در وادی امام نیست، عملی در وادی ظلمات و در وادی سراب است.
پس چراغ هدایتی می آید اما شما را مجبور نمی کنیم تا بدنبال امیرالمؤمنین بروید. ولایت امیرالمؤمنین را با امتحان قیراطی می دهند و از آن سرمایه هایی است که از انبیاء امتحان سخت گرفتند تا به آنها دادند و امتحان های سخت تری از انبیاء اولوالعزم گرفتند «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِن ». اگر امام نیامده بود، حرکت با امام ممکن نبود «حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوت » و اگر امام نیامده بود، دست ما به جایی نمی رسید.
خداوند می فرماید وقتی از ناحیه من این چراغ هدایت؛ یعنی همان امام در وادی ای که شما هبوط کردید آمد، شما باید تبعیت کنید و اگر به جای تبعیت اعراض کردید، «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا». این آیه یک معنای ظاهری دارد که در روایت آمده یعنی ناصبی ها. به حضرت امام صادق عرض کرد آقا این افراد که وضعشان خوب است و زندگیشان در رفاه است. حضرت فرمود این آیه ناظر به رجعت است و آنقدر زندگی شان تنگ می شود که به تعبیر روایت نجاسات می خورند. ولی احتیاج به آنجا ندارد وقتی در وسعت هم هستند دارند نجاست می خورند. «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلي  فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَميمِ»(دخان/43-46) طعام گناه کار تنها در جهنم شجره زقوم نیست بلکه دردنیا هم از شجره زقوم و چرک و نجاست می خورد. برای کسی که در وادی شیطان است که سفره پاک امیرالمؤمنین پهن نمی شود.
ممکن است کسی خیال کند دو نفر از یک سفره غذا می خورند اما اصلا اینطوری نیست و اگر هردو هم دستشان در یک سفره می رود، یکی نجاسات می خورد و یکی رزق حلال می خورد. شخصی به امام سجاد عرض کرد آقا دعا کنید خدا روزی من را حلال قرار بدهد. حضرت فرمود «الْحَلَالُ هُوَ قُوتُ الْمُصْطَفَيْن »(7).
مرحوم سید بن طاوس یک ادعایی کرده بود و گفته بود من دعا کردم و دعایم هم مستجاب شده و آن این که من روزی حرام ندارم و روزی من حلال است. از رندان زمان ایشان رفتند و یک مال حرام خیلی واضح پیدا کردند؛ یعنی یک پیرزن مومنه ای یک بز داشت این را دزدیدند و سر بریدند و سید بن طاووس را دعوت کردند ایشان هم رفتند و از آن غذا تناول کردند. بعد به سید بن طاووس گفتند آقا پس ادعای شما چه می شود؟ گفت بروید از آن خانم بپرسید. آنها آمدند و به پیرزن گفتند ماجرای این بزی که ما بردیم چیست؟ پیرزن گفت من یک بزغاله داشتم که آن را نذر سید بن طاووس کرده بودم. رزق حلال اینگونه است.
دو سفره در عالم پهن است؛ یکی سفره امیرالمومنین و دیگری سفره شیطان. همه چیز سفره اولی پاک است و کسی که از این سفره بخورد، همه اش نورانیت است و هیچ مانعی برای او نیست. این امر فقط تجارتش نیست که قرآن فرموده: «لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه »(نور/37) تمام آن هم همینطوری است و خوردنش هم مانع ذکر نیست.
شخصی روایت می کند که سر سفره امام باقر نشسته بودم. حضرت امر کردند تا پذیرایی خوب و مفصلی کنند. من ته ذائقه ام تلخ بود. حضرت فهمیدند و فرمودند ته ذائقه ات تلخ است، ناراحتی؟ گفتم آقا خوردیم و تمام شد. باید روز قیامت یک لنگه پا بایستیم و جواب بدهیم. حضرت یک جوری خندیدند که دندان های مبارکشان  پیدا شد. سپس فرمودند آن که روز قیامت از شما می پرسند درباره سفره من نیست. تو سر سفره ما نشستی خوردی روز قیامت باید از امام بپرسند. گفتم اگر سفره امام است از من نمی پرسند امام پهن کرده من هم خوردم. حضرت می فرماید آن که می پرسند از ولایت ماست. اگر کسی در وادی ولایت ما خورد خب خورده و باید هم بخورد. اصلا ما مهمان خداییم و آمدیم بخوریم. به ما نگفتند که نخورید و نخوابید بلکه گفتند سر سفره امیرالمؤمنین بخورید و در بستری که حضرت برایتان پهن کرده اند بخوابید. نه این که نخورید و نخوابید. نخوردن و نخوابیدن معنی ندارد.
در نامه حضرت امیرالمؤمنین به محمد بن ابی بکر آمده، مومنین در دنیا غرق نعمت اند و بقیه در عالم چیزی گیرشان نمی آید. کسی خیال نکند کسی که از امیرالمومنین فاصله گرفت سفره اش خیلی رنگین است بلکه دارد نجاسات می خورد و این نجاسات، در دل هم می رود و جز اضطراب حاصلی ندارد. اگر کسی با امام راه رفت، طعامش ذکر است. در روایت هم دارد که طعام ملائکه ذکر است. هر مومنی که با امیرالمومنین راه می رود، باطن طعامش ذکر است. آن طعام که غفلت نمی آورد. در روایت آمده که برای زائرین امام حسین علیه السلام در قیامت سفره ای از نور پهن می کنند؛ یعنی نور می خورند و همان طعامی که می خورند، هم نور است و هم طعام است. سفره هایی از نور؛ یعنی همین غذایی که می خورند نور و ذکر است.
اگر از سفره امیرالمؤمنین خوردی، این طعام واقعا ذکر است و هنگامی که آن را می خوری در دل تو ذکر می گوید و اگر خودت هم نخواهی، این طعام تو را نصف شب بیدار می کند و مطمئناً نمی گذارد بخوابی. به عکس؛ اگر از آن سفره دیگر خوردی، بیدار هم می شوی اما نمی توانی از جا بلند شوی. در مورد نگاه هم همینطور است. طعامی که از طریق نگاه کردن به مومن می رسد اگر در وادی حضرت باشد، ذکر است و این نگاه غفلت نمی آورد. آن چه گوش می شنود و رزق گوش است هم طعام است و آنچه وارد قلب می شود هم طعام است. امام صادق درباره این آیه فرمود: «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِهِ  قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُه »(8)؛ یعنی علم هم طعام است. اگر سر سفره حضرت باشیم همه چیز حلال است و وسیع، ذکر، طمأنینه و آرامش می آورد و آدم را در عالم نور می برد.
 

عالم نور و عالم ظلمت

عالم نور عالم وسعت است و عالم ظلمت عالم تنگناست؛ یعنی اگر کسی از سر این سفره بخورد، این خوردن او را ظلمانی می کند و در ضنک قرار می دهد اما اگر از سفره حضرت بخوری، همین خوردن آدم را در وادی وسعت و ذکر می برد. انسان می خوابد و وارد وادی شب زنده داری می شود.
در وادی ظلمت برای انسان جز حیرت و ضلال و ضنک و اضطراب چیزی نمی آید. امنیت و ذکر و وسعت و سعه برای وادی ولایت حضرت است و اگر کسی اعراض کرد اولین پیامد آن ضنک است که گاهی در ظاهر هم تنگ می شود اما حضرت فرمود در رجعت اینگونه است و ظاهرا هم نجاسات می خورند ولی اگر کسی از امام جدا شد، باطناً نجاست می خورد چه بفهمد یا نفهمد؛ زیرا «وَ إِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيم »(انفطار/14) فجّار، همین الان هم وسط جهنم اند.
البته معنای این آیه این نیست که الان قیامت است. آن صحنه قیامت و مواجهه جهنم در قیامت سر جای خود است «يَصْلَوْنَها يَوْمَ الدِّين »(انفطار/15) ولی الان طعام آن فردی که در جهنم بود، طعام جهنمی هاست و الان طعام کسی که در بهشت بود، طعام بهشتی هاست. روایات متعددی ذیل طوبی موجود است و طبق روایات، طوبی شجره با عظمتی در بهشت است که در توضیح عظمت آن در روایت آمده است که در خانه هر مؤمنی شاخه ای از اوست که رزق آنها از آن شجره طوباست و آن رزق نورانیت و وسعت می آورد.
همین که آدم علم را از ائمه علیهم السلام بگیرد، این رزق است و وسعت می آورد. خداوند می فرماید: « فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجا »(انعام/125) این نور رزق است و شرح صدر می آورد. اما آن کسی که گمراه شد، منظور از گم شدگی، گم شدگی از امام است. هدایت هم به امام رسیدن است که این همان «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى » است. اگر با امام راه بروی، خدا دست کسی را که بخواهد  در دست امام می گذارد و نورانیتی به او می دهد که شرح صدر پیدا می کند گم شدن یعنی گم شدن از امام و کسی که از امام گم شد، به ضیق صدر مبتلا می شود. این حالت ضیق و ضنک برای وادی ضلال یا اعراض از ایمان است.
وادی ضلال وادی ضیق و ضنک است «وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجا»، در آن سو هم «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ»، که فرمود شرح صدر نورانیتی است که در قلب می آید که این همان نور امام است. پس کسی که به امام رسید شرح صدر پیدا می کند و کسی که از امام جدا شد ضیق قلب، که همان ضنک است، پیدا میکند و در بیرون هرچه امکانات داشته فایده ای ندارد و در بیرونش هم عالم ضنک و ضلال و جهنم و ناپاکی هاست.
اما در این طرف، عالم بیرون هم عالم طهارت و نور و وسعت است. آن وقت اگر کسی با امام باشد «فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» و اگر از امام تبعیت نکند و از امام که هم کلمه هداست و هم کلمه ذکر است اعراض بکند، مبتلا به ضنک می شود. بعد هم از آن بدتر «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» در قیامت و در عالمی که حشر پیدا می کند، در آن حشر کور محشور می شوند. آن فرد می گوید چرا من کور هستم در حالیکه من چشم داشتم؟ می گویند «قالَ كَذلِكَ  أَتَتْكَ آياتُنا» که امام صادق درباره آن فرمود آیات یعنی ائمه، این آیات همان هدایت است و همان آیه است که به سوی ما آمده؛ یعنی امام به سوی ما آمده. به ما گفته نشده بروید امیرالمؤمنین را پیدا کنید تا در جواب بگویید اصلا نمی رسیم بلکه امام آمد اما تو امام را رها کردی و انسانی که امام را رها کند، در قیامت رها شده است «كَذلِكَ  الْيَوْمَ تُنْسى » و همچنین در همین دنیا هم رها شده است.
خدای متعال می فرماید «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً * وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبِيلا»(اسرا/71-72) در روز قیامت هر دسته ای را با امامشان صدا می زنند. در محشر اسمی نداریم بلکه می گویند پیروان امیرالمؤمنین بیایند در محشر یا پیروان امام صادق بیایند و یا پیروان امام زمان بیایند. از آن طرف هم می گویند پیروان فلانی یا پیروان معاویه بیایند در محشر.در اینجا نیز از صنعت احتباک استفاده شده است. می فرماید یک عده ای وقتی با امامشان در صحنه می آیند، کتابشان در دست راستشان است و در روایات هم دارد کتاب یعنی امام؛ در واقع کتاب انسان آن ارتباط انسان با امام است.
پس یک عده ای کتابشان در دست راست است. اینها کسانی هستند که امامشان امام حق است و دنبال امام حق رفتند و کتابشان در دست راستشان است. وقتی خدای متعال در قیامت احوال اینها را در سوره مبارکه حدید توضیح می دهد، می فرماید: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِم »(حدید/12)؛ یعنی وقتی اینها راه می روند، نورشان زودتر از آنها راه می رود و آن نور با سعی و سرعت حرکت می کند و اینها را با خودش می برد. امام صادق فرمود نور آنها، امامشان است.
ارتباط ما با امام از جانب یمین مان است و آنهایی که کتابشان به دست راستشان داده می شود آنهایی اند که دنبال کتاب حق رفتند اما آنهایی که از امام حق فاصله گرفتند، طبیعتا کتابشان به دست چپشان داده می شود که در آیات دیگر گفته شده است. اینجا وقتی می خواهد شرح حال آنها را بدهد، نمی گوید کتابشان به دست چپشان داده می شود. کسی که کتابش به دست راستش داده می شود «فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً» سرآنها را بالا می گیرند و این کتاب را می خوانند و بهشان ظلم نمی شود.
«وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبِيلا» اما دسته دوم را به جای این که بگوید و «من اوتی کتابه بشماله» می فرماید کسی که اینجا در کوری بوده یعنی کسی که دنبال ذکر و هدایت و امام نرفته است. دسته دوم آنهایی اند که دنبال امام ضلال می روند و در این عالم و در عالم قیامت کورند؛ یعنی در آنجا راهشان را گم کردند و در قیامت بیشتر راهشان را گم می کنند و نتوانستند با سبیل باشند.
بنابراین کسانی که با امام حق راه می روند، در عالم در بصیرت و بینایی اند و در قیامت هم بینا هستند و آنهایی که در دنیا از امام فاصله گرفتند و با ائمه ضلال اند، در دنیا در کوری اند و در آخرت هم در کوری هستند. آنها را صدا می زنند و می گویند پیروان فلانی بیایند و آنها بصورت کور در محشر می آیند. زیرا در دنیا هم کور بودند و خیال می کردند در دنیا می بینند. چشمی که نور خورشید را نبیند کور است. چه عمایه ای از این بدتر که کسی امام را در عالم نمی بیند. اگر خورشید نباشد چشم به چه درد می خورد؟ وقتی امام طلوع کرده و شما امام را ندیده اید این عمایه است.
 

علت نابینایی

دسته دوم اینها هستند که خدای متعال به جای این که بگوید کتابشان در دست چپشان است، زیرا جرأت نمی کنند کتابشان را باز کنند، می فرماید کسی که اینجا کور است آخرت هم کور است. چطور می شود آدم یک موقع سوزنش را پیدا می کند اما خدا را گم کرده؟ علت آن یک نکته بیشتر نیست و آن این که انسان تا به امام نرسیده، در عالم ضلال است. در عالم ضلال همه چیز در حجاب است. این نظام کیهانی به این وسعت را می بینی و می گویی خدا کجاست؟ این نظام کیهانی می چرخد و ازلاً و ابداً همین بوده و می گوید من یقین دارم که خدا نیست و هرچه هست همین است؛ یعنی «وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّون »(جاثیه/24) همین نظام کیهانی است. کسی که به امام نرسید، به نظام کیهانی به این وسعت هم نگاه کند باز هم کور است و خدا را نمی بیند. چه کوری ای بالاتر از این که خدا را در عالم نمی بیند «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض »(نور/35).
اگر به امام رسیدی، به ذرات عالم هم که نگاه می کنی «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في  أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى  كُلِّ شَيْ ءٍ شَهيد»(فصلت/53). عصر ظهور اینطوری است؛ یعنی وقتی امام در عالم ظهور می کند حجاب کنار می رود و انسان به هر طرف نگاه می کند جز خدا نیست و در ذرات عالم از راه رفتن یک مورچه هم عظمت خدا را می فهمد اما آنجا از رویش یک گل نظام کیهانی را نگاه می کند و بدتر در کوری و ضلال می رود که این بدلیل فاصله از امام است. کسی که از امام فاصله گرفت و در دنیا خدا را گم کرده، در آخرت خدا را پیدا می کند؟ او همه آیاتی که جلویش بوده را ندیده است. چه کوری بالاتر از این وجود دارد که آدم در و دیوار را می بیند اما خدا را نمی بیند.
انسان اگر از امام فاصله گرفت دچار کوری می شود. تمام عالم ما را به سوی خدا دعوت می کند. «سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ و َمَا فِي الْأَرْضِ»(صف/1)، همه عالم مشغول ذکرند و همه شان ما را صدا می زنند. درست است در این عالم آدم در و دیوار را می بیند، زمین را می بیند، اما خدا را پیدا می کند.
یک اتفاقی افتاده آن اتفاق این است که «وَ مَنْ أَعْرَضَ  عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكا وَ نَحشُرهُ یَومَ القیامَهِ اَعمی» یعنی در دنیا هم کور بوده و نتوانسته خدا را ببیند و چه کوری ای از این بالاتر؟ این بدلیل جدایی از امام است. آدمی هم که در وادی نور راه رفته تمام کتابش نور است « كَلاَّ إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفي  عِلِّيِّين  »(مطففین/18). کتاب مومن در صحیفه ولایت امامش است.
«عنوان صحیفۀ المومن» کلمه ای که روی کتاب مومن بنویسند تا آن را خلاصه کنند چیست؟ «حب علی بن ابیطالب» است. «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ»(حاقه/19) یعنی کسی که به دنبال امام رفته باشد تمام کتابش وادی ولایت امام می شود و اصلا بیرون از وادی ولایت امام قدم برنداشته است. لذا می گوید کتاب همان امام است. امام کتاب است یعنی مومنی که در وادی ولایت امام قدم می زند، همه حیاتش در این وادی است «كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ»(مطففین/18). کسی هم که در وادی ضلال قدم برداشته است، وادی ولایت ائمه آن ها سجین است «كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ»(مطففین/7).
وادی ولایت امام علیین است وادی ولایت آنها سجین است لذا همه وجودشان که کتابشان است در وادی سجین است. مومن هم همه وجودش که کتابش است در روز قیامت باز می شود که در وادی ولایت امام است. می بیند که هرکاری که حضرت کرده با او انجام داده است؛ حضرت خورده با امیرالمومنین خورده، حضرت خوابیده با امیرالمومنین خوابیده و حضرت جنگ کرده با حضرت جنگ کرده است. عنوان صحیفه المومن حب علی بن ابیطالب یعنی همه اعمالش رنگ و صبغه الله دارد «وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة»(بقره/138). اعمالش رنگ خدایی دارد، رنگ خدا یعنی سرشار از محبت خدا و امام است.
این دو جور عالم است؛ عالم بینایی و عالم کوری، عالم ذکر و عالم غفلت، عالم هدی و عالم ضلال. یکی نتیجه اش شقاوت و ضلال و عیش ضنک و کوری و آن طرف هم هدایت و عاقبت به خیری و وسعت و بصیرت است. آدم خودش می داند می خواهد با امام برود، امیرالمومنین به زور هیچ کس را به دنبال خودش نمی آورد. بله به زور کسی را بهشت نمی برند. بهشت را باید التماس کنی نمی شود همینطوری انسان وارد بهشت شود. حضرت در عالم آمده است و حالا ما باید دنبالش برویم. «أَتَتْكَ آيَاتُنَا فَنَسِيتَهَا»(طه/126) اگر به امام که آن آیه مخزونه است رسیدی، تمام خزائن الهی برایت مکشوف می شود. امیرالمومنین ما را صدا می زند و انسان به او می گوید ما کار داریم! خب کار داری برو دنبال کارت، چه جرمی بالاتر از این که حضرت در دنیا آمده و ما را صدا می زند اما ما بی توجهی می کنیم و دنبال کار خودمان هستیم.
امام حسین علیه السلام آمده صدا می زند «مَنْ كَانَ بَاذِلاً فِينَا مُهْجَتَهُ»، آیا امام احتیاج به نصرت ما دارد؟ همین امام عالم ملائکه را رد کرده است. همین امام وقتی سران اجنه برای کمک به ایشان آمدند فرمود بروید سر جای تان من خودم بهتر از این کارها را می توانم انجام دهم. این امامی که جنود الهی را کنار می زند، بعد صدا می زند «هل من ناصر»، آیا به ما احتیاج دارد؟ آمده ما را صدا زده است ولی می گوییم کار داریم، خب کار دارید بفرمایید. مگر کاری بالاتر از راه رفتن با امام در عالم هست؟ کار دارم، خب برو دنبال کارت! نتیجه اش این می شود آنها که کار داشتند شدند همان هایی که کربلا نیامدند. یکی داشت طواف می کرد و یکی هم مثلا داشت گندم می برد به یمن که به زن و بچه اش برساند و نیامد. آنهایی که آمدند می شود حبیب و زهیر و بریر و حر، حالا یکی دیر آمده یکی زود ولی بالاخره همه رسیدند. آنهایی هم که نیامدند خب نیامدند.
امام آمده دارد صدایت می زند می گویی من کار دارم. امام داعی الله است، تمام دعوتش به سمت خداست و جاذبه دعوت الهی در وجود اوست. کسی که کار دارد معنایش این است نمی خواهد طرف خدا برود. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلاً مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اَللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا». امام آمده در دنیا صدایت زده تو امام را رها کردی، خب رها کردی رها می شوی. تکیه گاهی در عالم جز امام نیست و هر کس که از این تکیه گاه فاصله گرفت مثل سنگی است که در عالم رها می شود. «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ»(حج/31). شرک بالله یعنی ترک امام؛ هر بادی بیاید این را با خودش می برد یا طعمه این لاشخورها می شود. اما اگر تکیه به امام کردی، امام تکیه به خدا دارد «لِلْمُؤْمِنِينَ كَهْفاً وَ حِصْناً كُنْتَ كَالْجَبَلِ اَلرَّاسِخِ لاَ تُحَرِّكُكَ اَلْعَوَاصِفُ»(9).
 

انسان مؤمن

«الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّه »(10). مؤمن کسی است که معتصم به امام است «وَ اعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا»(آل عمران/103). این شخص در وادی عصمت است و در عالم تکیه گاه دارد اما کسی که امام را رها کند، در واقع به آیاتی که ما را به سمت خدا هدایت می کنند پشت کرده است. آیاتی که به سوی ما آمده اند تا قلب ما را روشن کنند اما روی قلبمان را از امام برمی گردانیم. هر نگاهی که از امام برگردد در ضلال است و هر گوش دادنی که از امام فاصله بگیرد نیز محکوم به ضلالت است.
این که انسان همه قوایش را جمع کند تا با امام راه برود، ادب محضر امام را درک کند، مثل اصحاب سیدالشهداء سپر تیرها شود تا نماز حضرت تمام بشود این کار سختی است ولی کار ما در دنیا همین است و کاری غیر از این نداریم. امام آمده در دنیا و تنزل پیدا کرده، ما را هم بخاطر وجود امام به دنیا آورده اند. «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ»(توبه/119) مومن را به دنیا می آورند و با امام یک تلاقی می دهند و باید با امام راه برود. بروی می رسی، نرفتی هم ضلال و رها شدن در عالم است. کافر مثل یک پاره سنگ رها شده است.
«قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»(توبه/51). مومن اینطوری نیست که در عالم رها شده باشد. خدای ما دارد برای ما برنامه ریزی می کند و ما رها شده نیستیم. آدمی که از خدا و امام جدا شد، مثل سنگی است که در این نظام کیهانی ول شده باشد. هر کسی هم می رسد به این یک ضربه ای  به او می زند. اما با امام که راه می روی، امام و حضرت حق تکیه گاهت است.
 

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 207
(2) شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام، ج 1، ص: 121
(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 217
(4) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817
(5) تفسير القمي، ج 1، ص: 365
(6) تفسير العياشي، ج 2، ص: 211
(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 553
(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 50
(9) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج 2، ص: 347
(10) معاني الأخبار، النص، ص: 132
 
* سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 24 شهریور ماه 99 است، که در حسینیه غمکده در شهر مقدس قم ایراد فرمودند
 

 

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث