جراح حاذق پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند، به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند. ...
آن زمانی که در سامراء در محضر استاد بزرگ میرزای شیرازی مشرف بودم خداوند این پسر را به من داد. مادرش بی شیر بود ناچار گرفتن دایه و مرضعه برای او شدیم. ...
سلطان علما را جمع کرد و سرآمد آن مجلس ملامحسن فیض بود. ملا محسن فیض به آن سفیر گفت: مگر سلطان شما عالمی نداشت تا به نزد ما بفرستد که مثل تو عوامی را فرستاده ..
برای تامین مخاریج زندگی و ادامه تحصیل به اصفهان رفتم و در مدرسه ای ساکن شدم . بعد از مدتی توانستم در کلاسهای درس علامه مجلسی شرکت کنم،روزی علامه گفت:اگر اجازه دهی............