معاد در احادیث

معاد در احادیث

۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 معارف

معاد :

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

 المَعادُ مِضمارُ العَمَلِ ، فمُغتَبِطٌ بِما احتَقَبَ غانِمٌ ، و مُبتَئسٌ بِما فاتَهُ نادِمٌ .

معاد، ميدان [ رسيدگى به ]عمل است . كسى كه [ در دنيا ] كار كرده نكو حال و بهره مند باشد و آن كه از دست داده اندوهگين و پشيمان باشد.

( أعلام الدين : ۳۴۱ ) 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

يا بَني عَبدِ المُطَّلِبِ ، إنَّ الرّائدَ لا يَكذِبُ أهلَهُ ،

وَ الَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ لَتَموتُنَّ كما تَنامونَ ، و لَتُبعَثُنَّ كما تَستَيقِظونَ ،

و ما بَعدَ المَوتِ دارٌ إلاّ جَنَّةٌ أو نارٌ ،

و خَلقُ جَميعِ الخَلقِ و بَعثُهُم عَلَى اللّه  ِ عَزَّ و جلَّ كخَلقِ نَفسٍ واحِدَةٍ و بَعثِها ،

قالَ اللّه ُ تَعالى : « ما خَلْقُكُم وَ لا بَعْثُكُم إلاّ كَنَفسٍ واحِدَةٍ »

اى فرزندان عبد المطّلب ! راهنما به افراد خود دروغ نمى گويد .

سوگند به آن كه مرا به حق برانگيخت، همچنان كه مى خوابيد، مى ميريد و همچنان كه بيدار مى شويد، برانگيخته مى شويد.

بعد از مرگ سرايى جز بهشت يا دوزخ نيست.

آفرينش همه خلايق و برانگيختن آنها براى خداوند عزّ و جلّ همچون آفرينش و برانگيختن يك نفر است.

خداوند متعال فرمود : « آفرينش و برانگيختن شما نيست مگر همانند [ آفرينش و برانگيختن ] يك نفر». ( لقمان : ۲۸ ) 

( بحار الأنوار : ۷/۴۷/۳۱ ) 

امام على عليه السلام : 

حَتّى إذا تَصَرَّمَتِ الاُمورُ ، و تَقَضَّتِ الدُّهورُ ، و أزِفَ النُّشورُ ،

أخرَجَهُم مِن ضَرائحِ القُبورِ ، و أوكارِ الطُّيورِ ، و أوجِرَةِ السِّباعِ ، و مَطارِحِ المَهالِكِ ،

سِراعا إلى أمرِهِ ، مُهطِعينَ إلى مَعادِهِ .

تا آن گاه كه امور خلايق از هم بگسلد و روزگار سپرى گردد و رستاخيز نزديك شود ،

و آنها را از ميان گورها و آشيانه پرندگان و كنام درندگان و ميدانهاى جنگ، برانگيزاند و محشورشان كند،

در حالى كه به سوى فرمان او و به جانب معادش مى شتابند.

( نهج البلاغة : الخطبة ۸۳ ) 

امام على عليه السلام :

حَتّى إذا بَلَغَ الكِتابُ أجَلَهُ ، و الأمرُ مَقاديرَهُ ، و اُلحِقَ آخِرُ الخَلقِ بِأوَّلِهِ ، و جاءَ مِن أمرِ اللّه ِ ما يُريدُهُ مِن تَجديدِ خَلقِهِ،

أمادَ السَّماءَ و فَطَرَها ، و أرَجَّ الأرضَ و أرجَفَها ،

و قَلَعَ جِبالَها و نَسَفَها ،

و دَكَّ بَعضَها بَعضا مِن هَيبَةِ جَلالَتِهِ ، و مَخوفِ سَطوَتِهِ ،

و أخرَجَ مَن فيها فجَدَّدَهُم بَعد إخلاقِهِم ، و جَمَعَهم بَعدَ تَفَرُّقِهِم ثُمَّ مَيَّزَهُم لِما يُريدُهُ مِن مَسألَتِهِم عَن خَفايا الأعمالِ ، و خَبايا الأفعالِ ، و جَعَلَهُم فَريقَينِ :

أنعَمَ عَلى هؤلاءِ وَ انتَقَمَ مِن هؤلاءِ .

 

 تا آن گاه كه زمان نوشته به سر آيد و مقدّرات جهان به پايان رسد و آخرين خلايق به اوّلين آنها بپيوندند و فرمان حق براى تجديد آفرينشِ خلقش در رسد،

آسمان را به حركت در آورَد و آن را بشكافد و زمين را بشدّت بجنباند و تكانش دهد ،

و كوههايش را از بُن بركند و متلاشى سازد و از هيبت جلال و ترس از سطوت او كوهها بر هم كوفته شوند ،

و هر كس را كه در زير زمين مدفون است بيرون آورد و پيكرهاى كهنه و پوسيده آنها را نو كند و اجزاى پراكنده شان را گرد آورد،

آن گاه آنان را از هم جدا سازد تا از كردارهاى پنهان و اعمال پوشيده آنها بپرسدشان و آنان را دو دسته كند :

به دسته اى نعمت ارزانى دارد و از دسته ديگر انتقام گيرد.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۹ ) 

امام على عليه السلام :

فكأنَّكُم بِالسّاعَةِ تَحدوكُم حَدوَ الزاجِرِ بشَوْلِهِ ···

و كأنَّ الصَّيحَةَ قَد أتَتكُم ، و السّاعَةَ قَد غَشِيَتكُم ، و بَرَزتُم لِفَصلِ القَضاءِ ،

قَد زاحَت عَنكُمُ الأباطيلُ ، وَ اضمَحَلَّت عَنكُمُ العِلَلُ .

گويا قيامت، همچون ساربانى كه شتر خشكيده شير را مى راند، شما را هِىْ مى زند···

گويى صور برايتان دميده شده و رستاخيز شما را فراگرفته است و براى داورى به صحنه [ قيامت ] آمده ايد.

نادرستيها و اباطيل از شما دور گشته و بهانه ها از دستتان رفته است.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۷) 

امام على عليه السلام :

فإنَّ الغايَةَ أمامَكُم ، و إنَّ وَراءَكُمُ الساعَةَ تَحدوكُم ،

تَخَفَّفوا تَلحَقوا ؛ فإنَّما يُنتَظَرُ بِأوَّلِكُم آخِرُكُم .

مقصد، فرا پيش شماست و [ساربانِ ] قيامت شما را از پشت سر مى راند .

سبكبار شويد تا كه ملحق شويد؛ زيرا كه اولين شما چشم به راه آخرين شماست.

( نهج البلاغة: الخطبة ۲۱ ) 

لقمان عليه السلام ـ در اندرز به فرزند خود ـ فرمود :

يا بُنَيَّ ، إن تَكُ في شَكٍّ مِنَ المَوتِ فَارفَعْ عَن نَفسِكَ النَّومَ و لَن تَستَطيعَ ذلكَ ،

و إن كُنتَ في شَكٍّ مِنَ البَعثِ فَارفَعْ عَن نَفسِكَ الانتِباهَ و لَن تَستَطيعَ ذلكَ

 فرزندم! اگر در مردن شك دارى، خوابيدن را از خودت بردار ، اما بدان كه هرگز توان اين كار را ندارى

و اگر در برانگيخته شدن ترديد دارى ، بيدار شدن از خواب را از خودت دور گردان، اما بدان كه هرگز نتوانى چنين كنى .

( بحار الأنوار : ۷/۴۲/۱۳ ) 

امام باقر عليه السلام ـ درباره آيه « واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت »  ـ فرمود : 

فإنَّ القَومَ كانوا فِي القُبورِ ، فلَمّا قاموا حَسِبوا أ نَّهُم كانوا نِياما ،

 

قالوا : « يا وَيْلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرْقَدِنا ؟ »

قالَ المَلائكَةُ : « هذا ما وَعَدَ الرَّحمنُ وَ صَدَقَ المُرسَلونَ  . »

مردم در گورهايشان هستند و چون برخيزند پندارند كه در خواب بوده اند  ،

و از اين رو گويند :  « واى بر ما ! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت ؟ »

فرشتگان گويند : « اين چيزى بود كه خداى رحمان وعده داد و فرستادگان راست گفتند . » ( يس : ۵۲ ) 

( بحار الأنوار : ۷/۱۰۳/۱۳ ) 

نامهاى رستاخيز:

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در پاسخ به سؤال از علّت نامگذارى قيامت ـ فرمود :

لِأنَّ فيها قِيامَ الخَلقِ لِلحِسابِ .

زيرا در آن روز خلايق براى حسابرسى قيام مى كنند ( بر مى خيزند ) .

(علل الشرائع : ۴۷۰/۳۳ ) 

امام زين العابدين عليه السلام ـ در موعظه هاى خود ـ فرمود :

 اِعلَمْ يَا بنَ آدَمَ أنَّ مِن وَراءِ هذا أعظَمَ و أفظَعَ و أوجَعَ لِلقُلوبِ يَومَ القِيامَةِ ،

ذلكَ يَومٌ مَجموعٌ لَهُ النّاسُ و ذلكَ يَومٌ مَشهودٌ ،

يَجمَعُ اللّه ُ فيهِ الأوَّلينَ و الآخِرينَ .

 بدان اى پسر آدم كه در پس امروز روزى بزرگتر و ترسناكتر و درد آورتر براى دلهاست و آن روز قيامت است .

در آن روز مردم گرد آورده مى شوند و در آن روز همگان حاضر گرديده مى شوند .

در آن روز خداوند اولين و آخرين خلايق را جمع مى كند .

( الكافي : ۸/۷۳/۲۹ ) 

دليل اول براى اثبات معاد :

امام صادق عليه السلام :

جاءَ اُبَيُّ بنُ خَلَفٍ فَأخَذَ عَظما بالِيا مِن حائطٍ فَفَتَّهُ ، ثُمَّ قالَ : يا مُحمَّدُ، إذا كُنّا عِظاما و رُفاتا أ ئنّا لَمَبعوثونَ ؟

فأنزَلَ اللّه ُ : « مَن يُحْيي العِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ * قُلْ يُحْييها الّذي أنْشَأها أوَّلَ مَرَّةٍ و هُوَ بكُلِّ خَلقٍ عَليمٌ » .
 

اُبىّ بن خلف آمد و استخوان پوسيده اى را از باغى برداشت و آن را با دست نرم كرد و گفت : اى محمّد ! آيا وقتى استخوانهايى پوسيده شديم، برانگيخته مى شويم ؟ 

پس خداوند اين آيه را فرو فرستاد : « چه كسى استخوانهاى پوسيده را زنده مى كند؟ بگو : همان كسى آنها را زنده مى كند كه در آغاز بيافريدشان و او به هر آفرينشى داناست »

( يس : ۷۸، ۷۹. ) 

( بحار الأنوار : ۷/۴۲/۱۸ ) 

دليل دوم براى اثبات معاد :

امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند بزرگوارش حسن عليه السلام ـ فرمود:

وَ اعلَم أنَّ مالِكَ المَوتِ هُوَ مالِكُ الحَياةِ ، و أنَّ الخالِقَ هُوَ المُميتُ ، و أنَّ المُفنِيَ هُوَ المُعيدُ .

 بدان كه خداوندِ مرگ، همان خداوند زندگى است و آن كه مى آفريند همو مى ميراند و آن كه نابود مى كند همو باز مى گرداند .

( نهج البلاغة : الكتاب ۳۱ ) 

امام زين العابدين عليه السلام :

العَجَبُ كُلُّ العَجَبِ لِمَن أنكَرَ النَّشأةَ الاُخرى و هُوَ يَرَى الاُولى .

 شگفتا! شگفتا، از كسى كه آفرينش نخست را مى بيند و آفرينش ديگر را منكر است.

( بحار الأنوار : ۷/۴۲/۱۴ ) 

چگونگى معاد :

امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به زنديقى كه گفت : 

كجا روح زنده مى شود در حالى كه بدن پوسيده و اعضا متلاشى و پراكنده شده اند، 

يك عضو در شهرى طعمه درندگان شده و عضوى در شهرى ديگر به وسيله حشرات و خزندگان تكه تكه شده و عضو ديگر خاك و از گل آن ديوارى ساخته شده است؟ ـ فرمود :

إنَّ الّذي أنشَأهُ مِن غَيرِ شَيءٍ ، و صَوَّرَهُ عَلى غَيرِ مِثالٍ كانَ سَبَقَ إلَيهِ ، قادِرٌ أن يُعيدَهُ كَما بَدَأهُ .

همان كسى كه آن را از ناچيز آفريد و بدون در دست داشتن نمونه قبلى،به آن شكل و صورت داد، مى تواند دوباره او را برگرداند و زنده كند، همچنان كه در آغاز وى را آفريد .

( بحار الأنوار : ۷/۳۷/۵ ) 

امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه « و آن گاه كه ابراهيم گفت : پروردگار من ! نشانم ده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى  ؟ » ( البقرة : ۲۵۹ ) ـ فرمود :

 رَأى جِيفَةً عَلى ساحِلِ البَحرِ نِصفُها فِي الماءِ و نِصفُها في البَرِّ ،

 

تَجيءُ سِباعُ البَحرِ فتَأكُلُ ما فِي الماءِ ، ثُمَّ تَرجِعُ ، فيَشُدُّ بَعضُها عَلى بَعضٍ فيَأكُلُ بَعضُها بَعضا،

و تَجيءُ سِباعُ البَرِّ فتَأكُلُ مِنها ، فيَشُدُّ بَعضُها عَلى بَعضٍ فيَأكُلُ بَعضُها بَعضا ،

فعِندَ ذلكَ تَعَجَّبَ إبراهيمُ عليه السلام مما رَأى ، و قالَ : « رَبِّ أرِني كَيْفَ تُحْيي المَوتى ؟ »

قالَ : كَيفَ تُخرِجُ ما تَناسَلَ الّتي أكَلَ بَعضُها بَعضا؟!

« قالَ أ وَ لَمْ تُؤمِنْ  ؟ قالَ  : بَلى  ، وَ لكِنْ لِيَطْمَئنَّ قَلْبي »

يَعني حَتّى أرى هذا كَما رَأيتُ الأشياءَ كُلَّها ،

قالَ : « فَخُذْ أرْبَعَةً مِنَ الطَّيرِ ··· » 

ابراهيم عليه السلام مردارى را در ساحل دريا ديد كه نيمى از آن در آب است و نيم ديگرش در خشكى

و جانوران دريايى مى آيند و از قسمتى كه در آب است مى خورند و مى روند و باز خودشان به جان هم مى افتند و يكديگر را مى خورند

و حيوانات خشكى نيز مى آيند و قسمتى از آن مرده را مى خورند و سپس خودشان به جان هم مى افتند و يكديگر را مى خورند.

ابراهيم از ديدن اين صحنه تعجّب كرد و گفت : « پروردگار من ! به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى ؟ ».

يعنى: چگونه كسى را كه طعمه اين حيوانات شده و آنها نيز يكديگر را خورده اند زنده مى كنى ؟!

خدا « گفت : مگر ايمان نياورده اى ؟ گفت : چرا  ، اما مى خواهم دلم آرام گيرد » ؛

يعنى مى خواهم همان گونه كه بقيّه چيزها را مى بينم اين مطلب ( زنده شدن مردگان ) را هم ببينم .

خداوند فرمود : « چهار پرنده برگير ···» .

( الكافي : ۸/۳۰۵/۴۷۳ ) 

امام صادق عليه السلام :

أتى جَبرَئيلُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فَأخَذَهُ فأخرَجَهُ إلَى البَقيعِ ،

فَانتَهى بِهِ إلى قَبرٍ فصَوَّتَ بِصاحِبِهِ فقالَ : قُمْ بِإذنِ اللّه ِ ، فخَرَجَ مِنهُ رَجُلٌ أبيَضُ الرَّأسِ و اللِّحيَةِ يَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِهِ و هُوَ يَقولُ : 

« الحَمدُ للّه ِِ و اللّه ُ أكبَرُ»  . فقالَ جَبرَئيلُ : عُدْ بِإذنِ اللّه ِ .

ثمَّ انتَهى بِهِ إلى قَبرٍ آخَرَ فقالَ : قُمْ بِإذنِ اللّه ِ ، فخَرَجَ مِنهُ رَجُلٌ مُسوَدُّ الوَجهِ و هُوَ يَقولُ : 

« يا حَسرَتاهُ ! يا ثُبوراهُ !»  ثُمَّ قالَ لَهُ جَبرَئيلُ : عُدْ إلى ما كُنتَ بِإذنِ اللّه ِ . 

فقالَ : يا مُحمَّدُ ، هكَذا يُحشَرونَ يَومَ القِيامَةِ ، و المُؤمِنونَ يَقولونَ هذا القَولَ ، و هؤلاءِ يَقولونَ ما تَرى .

 جبرئيل نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و دست او را گرفت و در بقيع به سوى گورى برد.

و صاحب آن را صدا زد و گفت  : به اذن خدا برخيز.پس، مردى با سر و ريشى سپيد از گور بيرون آمد در حالى كه گرد و خاك از چهره خويش پاك مى كرد و مى گفت :

« ستايش خدا را، خدا بزرگتر [ از توصيف ] است ». جبرئيل به او گفت : به اذن خدا بازگرد. 

سپس آن حضرت را بر سر گور ديگرى برد و گفت : به اذن خدا برخيز.پس مردى سيه روى از ميان گور بيرون آمد در حالى كه مى گفت : 

« اى افسوس ! هلاك شدم » .جبرئيل به او نيز گفت : به اذن خدا برگرد.

آن گاه گفت : اى محمّد! روز قيامت نيز اين چنين محشور مى شوند، در حالى كه مؤمنان آن سخن را مى گويند و اينان آن مى گويند كه ديدى .

( بحار الأنوار : ۷/۳۹/۸ -  ذلك في ج ۷/۴۷ ـ ۵۳ ) 

نزديكى زمان قيامت :

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ پس از آن كه دو انگشت نشانه و ميانه خود را نشان داد ـ فرمود :

بُعِثتُ أنا وَ السّاعَةُ كَهاتَينِ ـ و أشارَ بِالوُسطى وَ السَّبّابَةِ ـ

[ فاصله زمانى ميان ] برانگيخته شدن من و قيامت مانند اين دو مى باشد.

( كنز العمّال : ۳۸۳۴۸ ) 

الجعفريّات : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله انگشت خود را نشان داد و فرمود :

بُعِثتُ أنا و السّاعَةُ كَهاتَينِ ـ و أشارَ بِإصبَعهِ : السَّبّابَةِ و الوُسطى ثُمَّ قالَ ـ : وَ الّذي نَفسِي بِيَدِه إنّي لَأجِدُ السّاعةَ بَينَ كِتفَيَّ .

 [ فاصله زمانى ميان ] برانگيخته شدن من و قيامت مانند اين دو مى باشد. آن گاه فرمود : سوگند به آن كه جانم در دست اوست، من زمان قيامت را در ميان شانه خود 

( الجعفريّات : ۲۱۲ ) 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

بُعِثتُ أنا و السّاعَةُ كَهذِهِ مِن هذِهِ ، إن كادَت لَتَسبِقُني !

 [ فاصله زمانى ميان ] برانگيخته شدن من و قيامت مانند اين و اين است، گويى نزديك بود بر من پيشى گيرد.

( كنز العمّال : ۳۸۳۵۱ ) 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

بُعِثتُ و السّاعَةُ كَفَرسَي رِهانٍ يَسبِقُ أحَدُهُما صاحِبَهُ بِاُذُنِهِ ، إن كانَتِ السّاعَةُ لَتَسبِقُني إلَيكُم ! .

من برانگيخته شدم و [ فاصله بعثت من و] قيامت مانند دو اسب مسابقه است كه يكى از ديگرى فقط گوشش جلوتر باشد؛ نزديك بود قيامت از من به سوى شما پيشى گيرد.

( بحار الأنوار : ۶/۳۱۵/۲۷ ) 

الأمالى للطوسى :

كانَ [ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ] إذا خَطَبَ قالَ في خُطبَتِهِ : أمّا بَعدُ ،

فإذا ذَكَرَ السّاعَةَ اشتَدَّ صَوتُهُ ، وَ احمَرَّتْ وَجنَتاهُ ،

ثُمَّ يَقولُ : صَبَّحَتكُمُ السّاعَةُ أو مَسَّتكُم ،

ثُمَّ يَقولُ : بُعِثتُ أنا و السّاعَةُ كَهذِه مِن هذِه ، و يُشيرُ بِإصبَعَيهِ .

 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هر گاه خطبه مى خواند در خطبه خود جمله « اما بعد» را مى گفت ،

و چون از زمان قيامت سخن به ميان مى آورد، صدايش اوج مى گرفت و گونه هايش سرخ مى گشت.

سپس مى فرمود: قيامت صبح يا شب به سراغ شما مى آيد. آنگاه دو انگشت خود را نشان مى داد

و مى فرمود: [ فاصله زمانى ميان ] برانگيخته شدن من و قيامت به اندازه فاصله اين دو انگشت است.

( الأمالي للطوسي : ۳۳۷/۶۸۶ ) 

امام على عليه السلام :

 إنَّ اللّه َ جَعَلَ مُحَمَّدا صلى الله عليه و آله عَلَما لِلسّاعَةِ، و مُبَشِّرا بِالجَنَّةِ، و مُنذِرا بِالعُقوبَةِ .
 

خداوند محمّد صلى الله عليه و آله را نشانه رستاخيز قرار داد و نويد دهنده بهشت و بيم دهنده از كيفر.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۶۰ ) 

امام على عليه السلام :

أنتُم وَ السّاعَةُ في قَرَنٍ .

شما و قيامت، به يك ريسمان بسته شده ايد [ و از هم جدا نمى مانيد ] .

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۰ ) 

امام على عليه السلام :

أسفَرَتِ السّاعَةُ عَن وَجهِها ، و ظَهَرَتِ العَلامَةُ لِمُتَوَسِّمِها .

قيامت، چهره خويش آشكار كرده و نشانه آن براى هوشمندان علامت شناس هويدا گشته است.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۸ ) 

فقط خدا از زمان فرا رسيدن قيامت آگاه است .

امام صادق عليه السلام :

قالَ عيسَى بنُ مَريَمَ عليهما السلام لِجَبرَئيلَ عليه السلام : مَتى قِيامُ السّاعَةِ ؟

فَانتَفَضَ جَبرَئيلُ انتِفاضَةً اُغمِيَ عَلَيهِ مِنها ، فلَمّا أفاقَ قالَ : يا روحَ اللّه ِ ، ما المَسؤولُ أعلَمُ بِها مِنَ السّائلِ ،

و لَهُ مَن فِي السَّماواتِ و الأرضِ ، لا تَأتيكُم إلاّ بَغتَةً .

عيسى بن مريم عليهما السلام از جبرئيل عليه السلام پرسيد : كى قيامت بر پا مى شود؟

جبرئيل چنان بيتاب و مضطرب شد كه از هوش رفت و چون به هوش آمد، گفت : اى روح اللّه ! سؤال شونده در اين باره بيشتر از سؤال كننده نمى داند

و هر كس در آسمانها و زمين است، از آنِ خداست . قيامت سراغ شما نمى آيد مگر ناگهانى و بى خبر.

( قصص الأنبياء : ۲۷۱/۳۴۶ ) 

بحار الأنوار :

 إنَّ قُرَيشا بَعَثوا ثَلاثَةَ نَفَرٍ ـ نَضرَ بنَ حارِثِ بنِ كَلدَةَ ، و عُقبَةَ بنَ أبي مُعَيطٍ ، و عامِرَ بنَ واثِلَةَ ـ إلى يَثرِبَ و إلى نَجرانَ ؛

لِيَتَعَلَّموا مِنَ اليَهودِ و النَّصارى مَسائلَ يُلقونَها عَلى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ،

فقالَ لَهُم عُلَماءُ اليَهودِ و النَّصارى : سَلوهُ عَن مَسائلَ فَإن أجابَكُم عَنها فهُوَ النَّبِيُّ المُنتَظَرُ الّذي أخبَرَت بِه التَّوراةُ ،

ثُمَّ سَلوهُ عَن مَسألَةٍ اُخرى فَإنِ ادَّعى عِلمَها فهُوَ كاذِبٌ ؛ لِأنَّهُ لا يَعلَمُ عِلمَها غَيرُ اللّه ِ ، و هِيَ قِيامُ السّاعَةِ  

فقَدِمَ الثَّلاثَةُ نَفَرٍ بِالمَسائلِ ـ و ساقَ الخبرَ إلى أن قالَ :

ـ نَزَلَ عَلَيهِ جَبرَئيلُ بِسورَةِ الكَهفِ و فيها أجوِبَةُ المَسائلِ الثَّلاثَةِ ، و نَزَلَ في الأخيرَةِ قَولُهُ تَعالى :

« يَسْـألُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَـاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّى لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَآ إِلاَّ هُوَ

ثَقُلَتْ فِى السَّمَـاوَاتِ وَ الأَْرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً

يَسْـألُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِىٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ لَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ » .

قريش، سه نفر را ـ يعنى نَضْر بن حارث بن كلده و عُقْبة بن ابى معيط و عامر بن واثله ـ به يثرب و نجران فرستادند

تا از يهوديان و نصرانيان اين دو شهر مسائلى را فرا گيرند و آنها را از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بپرسند .

علماى يهود و نصارا به آن سه نفر گفتند : از او چند سؤال كنيد، اگر جواب داد، او همان پيامبر منتظَرى است كه تورات از ظهورش خبر داده است.

سپس يك مسأله ديگر بپرسيد، اگر ادعا كرد كه آن را مى داند او دروغگوست و پيامبر نمى باشد؛ زيرا جز خداوند كسى از آن خبر ندارد. آن مسأله، مسأله زمان فرا رسيدن قيامت است  .

آن سه نفر با سؤالات خود نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمدند···

جبرئيل سوره كهف را كه شامل پاسخ سه سؤال آنها مى باشد، بر پيامبر نازل كرد و درباره سؤال آخر اين آيه نازل شد :

« درباره قيامت از تو مى پرسند كه چه وقت فرا مى رسد؟ بگو: علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [ هيچ كس ] آن را به موقع خود آشكار نمى گردانَد .

[اين حادثه ] بر آسمان ها و زمين گران است، جز ناگهان به شما نمى رسد.

[باز] از تو مى پرسند : گويا تو از [زمان وقوع ] آن آگاهى ؟! بگو: علم آن، تنها نزد خداست، و ليك بيشتر مردم نمى دانند ».

( الأعراف : ۱۸۷ - بحار الأنوار : ۷/۶۲/۱۵ ) 

منبع:میزان الحکمه،جلد هشتم.

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث