مرگ از نظر احادیث

مرگ از نظر احادیث

۲۵ تیر ۱۳۹۴ 0 معارف

 

مرگ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إذا ماتَ أحَدُكُم فَقَد قامَت قِيامَتُهُ، فاعبُدوا اللّه َ كأنَّكُم تَرَونَهُ، و استَغفِروهُ كلَّ ساعَةٍ .
هرگاه يكى از شما بميرد، قيامتش بر پا شود. پس خدا را چنان بپرستيد كه انگار او را مى بينيد و هر لحظه از او آمرزش بخواهيد.

( كنز العمّال : ۴۲۷۴۸ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إذا ماتَ أحَدُكُم فَقد قامَت قِيامَتُهُ ، يَرى ما لَهُ مِن خَيرٍ و شَرٍّ .
هرگاه يكى از شما بميرد، قيامتش برپا شده است، خوبى ها و بدى هاى خود را مى بيند.

( كنز العمّال : ۴۲۱۲۳)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أنا النَّذيرُ ، و المَوتُ المُغِيرُ ، و السّاعَةُ المَوعِدُ .
من بيم دهنده هستم و مرگ شبيخونْ زننده و قيامت وعده گاه.

( تنبيه الخواطر : ۱/۲۸۰)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

المَوتَ المَوتَ ! ألا و لا بُدَّ مِن المَوتِ ، جاءَ المَوتُ بما فيهِ ، جاءَ بالرَّوحِ و الرّاحَةِ و الكَرَّةِ المُبارَكةِ إلى جَنَّةٍ عالِيَةٍ لأهلِ دارِ الخُلودِ ، الّذينَ كانَ لَها سَعيُهُم و فيها رغبَتُهُم . و جاءَ المَوتُ بما فيهِ بالشِّقوَةِ و النَّدامَةِ و بالكَرَّةِ الخاسِرَةِ إلى نارٍ حاميَةٍ لأهل دارِ الغُرورِ ، الّذينَ كانَ لَها سَعيُهُم و فيها رغبَتُهُم .
مرگ [را در نظر آوريد]، مرگ را! بدانيد كه از مرگ گريزى نيست. مرگ آنچه دارد با خود مى آورد : خوشى و آسايش و رستاخيزى خجسته به سوى بهشتى برين را براى اهل سراى جاودانى مى آورد؛ همانان كه براى اين سراى كار مى كردند و بدان رغبت مى ورزيدند و مرگ، بدبختى و پشيمانى و رستاخيزى زيانبار به سوى آتشى سوزان را براى طالبانِ سراىِ فريب مى آورد؛ همانان كه براى اين سراى مى كوشيدند و بدان رغبت مى ورزيدند.

( الكافي : ۳/۲۵۷/۲۷)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مَن ماتَ على شيءٍ بَعثَهُ اللّه ُ علَيهِ .
هر كس با هر چيزى [از اعمال و صفات ]بميرد، خداوند او را با همان برمى انگيزد.

( كنز العمّال : ۴۲۷۲۱)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

يُبعَثُ كلُّ عَبدٍ على ما ماتَ علَيهِ .
هر بنده اى، با همان چيزى برانگيخته مى شود كه مرده است.

( كنز العمّال : ۴۲۷۲۲ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

المُسلمُ إذا حَضَرَتهُ الوَفاةُ سَلَّمَتِ الأعضاءُ بَعضُها على بَعضٍ ، تقولُ : علَيكَ السَّلامُ تُفارِقُني و اُفارِقُكَ إلى يَومِ القِيامَةِ .
مسلمان هر گاه مرگش فرا رسد، اعضاى بدنش از يكديگر خداحافظى مى كنند و مى گويند: بدرود، تا روز قيامت از هم جدا مى شويم.

( كنز العمّال : ۴۲۱۸۴)

امام على عليه السلام :

لِكُلِّ حَيٍّ مَوتٌ .
هر زنده اى را مرگى است.

(غرر الحكم : ۷۲۸۶ )

امام على عليه السلام :

المَوتُ أوَّلُ عَدلِ الآخِرَةِ .
مرگ، آغاز عدالتِ آخرت است.

( غرر الحكم : ۱۴۳۵ )

امام على عليه السلام :

بالمَوتِ تُختَمُ الدُّنيا .
با مرگ، دنيا پايان مى پذيرد.

(نهج البلاغة: الخطبة۱۵۶)

امام على عليه السلام :

المَوتُ بابُ الآخِرَةِ .
مرگ، دروازه آخرت است.

(غرر الحكم : ۳۱۹)

امام على عليه السلام :

خَلَقَ الآجالَ فأطالَها و قَصَّرَها ، و قَدَّمَها و أخَّرَها ، و وَصَلَ بالمَوتِ أسبابَها ، و جَعَلَهُ خالِجا لأشطانِها . ، و قاطِعا لِمَرائرِ أقرانِها . .
مدّت عمرها را معيّن فرمود و آنها را دراز و كوتاه و دير و زود قرار داد و طناب هاى آن را به مرگ وصل كرد و مرگ را كِشنده طناب هاى بلند عمرها و گسلنده رشته هاى ريسمان هاى آنها قرار دد.

( نهج البلاغة : الخطبة ۹۱)

امام على عليه السلام :

الحَمدُ للّه ِ الّذي شَرَعَ الإسلامَ فسَهَّلَ شَرائعَهُ لِمَن وَرَدَهُ ··· التَّصديقُ مِنهاجُهُ ، و الصّالِحاتُ مَنارُهُ ، و المَوتُ غايَتُهُ ، و الدُّنيا مِضمارُهُ ، و القِيامَةُ حَلبَتُهُ ، و الجَنَّةُ سُبقَتُهُ .
ستايش خدايى را كه شريعت اسلام را بنا نهاد و آبشخورهاى آن را براى كسى كه بخواهد از آن آب بنوشد، آسان و هموار گردانيد··· شاهراه آن تصديق است و مناره اش كارهاى نيكو و پايانش مرگ و دنيا ميدان مسابقه آن و قيامت محلّ گرد آمدن مسابقه دهندگانش و بهشت جايزه اش.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۶ )

امام على عليه السلام :

إنّ المَوتَ هادِمُ لَذّاتِكُم ، و مُكَدِّرُ شَهَواتِكُم ، و مُباعِدُ طَيّاتِكُم ، زائرٌ غيرُ مَحبوبٍ ، و قَرنٌ غيرُ مَغلوبٍ ، و واتِرٌ غيرُ مَطلوبٍ ، قد أعلَقَتكُم حَبائلُهُ ··· فيُوشِكُ أن تَغشاكُم دَواجي ظُلَلِهِ ، و احتِدامُ عِلَلِهِ .
مرگ برهم زننده خوشى هاى شماست و تيره كننده شهوت هاى شما و دور كننده شما از هدف هايتان. ميهمانى نا خواستنى ، و هماوردى شكست نا پذير و خونريزى بازخواست نشدنى است. شما را در دام هاى خود افكنده است··· نزديك است كه تاريكى سايه هاى مرگ و شدّت دردهاى آن شما را فراگيرد.

( نهج البلاغة : الخطبة ۲۳۰)

امام على عليه السلام :

إن للّه ِ مَلَكا يُنادي في كلِّ يَومٍ : لِدُوا لِلمَوتِ ، و اجمَعوا لِلفَناءِ ، و ابنُوا لِلخَرابِ .
خداوند فرشته اى دارد كه هر روز ندا مى دهد : بزاييد براى مردن، و گرد آوريد براى نابودى و بسازيد براى ويرانى.

(نهج البلاغة : الحكمة ۱۳۲ )

امام زين العابدين عليه السلام :

أشَدُّ ساعاتِ ابنِ آدمَ ثلاثُ ساعاتٍ : السّاعَةُ التي يُعايِنُ فيها ملَكَ المَوتِ ، و السّاعَةُ الّتي يَقومُ فيها مِن قَبرِهِ ، و السّاعَةُ التي يَقِفُ فيها بينَ يَدَيِ اللّه ِ تباركَ و تعالى ، فإمّا إلَى الجَنّةِ ، و إمّا إلَى النّارِ··· .
سخت ترين لحظات آدمى سه لحظه است : لحظه اى كه ملك الموت را مى بيند، و لحظه اى كه از گورش برمى خيزد ، و لحظه اى كه در برابر پروردگار خود ـ تبارك و تعالى ـ مى ايستد، پس يا سوى بهشت مى رود يا سوى دوزخ···

( الخصال : ۱۱۹/۱۰۸)

امام صادق عليه السلام :

إنّ قَوما أتَوا نَبيّا فقالُوا : اُدعُ لَنا ربَّكَ يَرفَعْ عنّا المَوتَ ، فدَعا لَهُم فَرفَعَ اللّه ُ تباركَ و تعالى عنهُمُ المَوتَ، و كَثُروا حتّى ضاقَت بهِمُ المَنازِلُ و كَثُرَ النَّسلُ ، و كانَ الرّجُلُ يُصبِحُ فيَحتاجُ أن يُطعِمَ أباهُ و اُمَّهُ و جَدَّهُ و جَدَّ جدِّهِ و يُرضِيَهُم . و يَتعاهَدَهُم ، فشُغِلوا عن طَلَبِ المَعاشِ ، فأتَوهُ فقالوا : سَلْ ربَّكَ أن يَرُدَّنا إلى آجالِنا الّتي كُنّا علَيها ، فسَألَ ربَّهُ عَزَّ و جلَّ فَرَدَّهُم إلى آجالِهِم .
گروهى نزد پيغمبرى آمدند و گفتند : دعا كن پروردگارت مرگ را از ما بردارد. آن پيامبر برايشان دعا كرد. پس خداوند تبارك و تعالى مرگ را از آن جماعت برداشت. جمعيتشان چندان زياد شد كه خانه ها بر آنان تنگ گشت و نسلشان افزايش يافت. [به طورى كه ]صبح كه مى شد مرد [خانه] مجبور بود پدر و مادر و پدر بزرگ و پدر بزرگِ پدر بزرگش را غذا بدهد و آنها را راضى گرداند [يا به نظافت آنها برسد] و به ايشان رسيدگى نمايد. لذا از كسب و كار باز ماندند. اين بود كه آمدند و گفتند : از پروردگارت بخواه ما را به عمرهايى كه داشتيم برگرداند. آن پيغمبر از پروردگارش عزّ و جلّ، چنين تقاضا كرد و خداوند آنها را به مدّت هاى [معيّن شده ]عمرشان باز گرداند.

( التوحيد : ۴۰۱/۴)

امام رضا عليه السلام :

إنّ أوحَشَ ما يكونُ هذا الخَلقُ في ثلاثةِ مَواطِنَ : يَومَ يُولَدُ و يَخرُجُ مِن بَطنِ اُمّهِ فيَرَى الدُّنيا ، و يَومَ يَموتُ فيُعايِنُ الآخِرَةَ و أهلَها ، و يَومَ يُبعَثُ فيَرى أحكاما لَم يَرَها في دارِ الدُّنيا··· .
وحشتناك ترين زمان براى اين موجود (انسان) سه جاست : روزى كه زاده مى شود و از شكم مادرش بيرون مى آيد و دنيا را مى بيند، و روزى كه مى ميرد و آخرت و اهل آن را مشاهده مى كند، و روزى كه برانگيخته مى شود و احكامى را مى بيند كه در سراى دنيا نديده است··· .

(عيون أخبار الرِّضا : ۱/۲۵۷/۱۱)

يقين به مرگ

امام على عليه السلام :

ما رَأيتُ إيمانا مَع يَقينٍ أشبَهَ مِنهُ بشَكٍّ على هذا الإنسانِ ؛ إنّهُ كُلَّ يَومٍ يُوَدِّعُ إلَى القُبورِ و يُشَيِّعُ ، و إلى غُرورِ الدّنيا يَرجِعُ، و عنِ الشَّهوَةِ و الذُّنوبِ لا يُقلِعُ ، فلَو لَم يَكُن لابنِ آدمَ المِسكينِ ذَنبٌ يَتَوَكَّفُهُ و لا حِسابٌ يَقِفُ علَيهِ إلاّ مَوتٌ يُبَدِّدُ شَملَهُ و يُفَرِّقُ جَمعَهُ و يُوتِمُ وُلدَهُ ، لَكانَ يَنبَغي لَهُ أن يُحاذِرَ ما هُوَ فيهِ بأشَدِّ النَّصَبِ و التّعَبِ .
هيچ ايمانِ توأم با يقينى نديدم كه براى اين انسان به شك شبيه تر باشد؛ او هر روز مردگان را به سوى گورستان توديع و تشييع مى كند و با اين حال باز به دنياى فريبنده روى مى آورد و از شهوت و گناهان دست نمى كشد. اگر اين بينوا فرزند آدم را نه گناهى بود كه مرتكب شود و نه حساب و كتابى در كارش بود به جز همين مرگ كه اجتماع او را پراكنده و جمعش را متفرّق و فرزندانش را يتيم مى كند، بى گمان سزاوار بود كه از اين دنياى پُر رنج و خستگى حذر كند.

( بحار الأنوار : ۶/۱۳۷/۴۰ )

امام على عليه السلام :

عَجِبتُ لمَن نَسِيَ المَوتَ ، و هو يَرَى المَوتى ! .
در شگفتم از كسى كه مردگان را مى بيند و با اين حال مرگ را از ياد مى برد!

(  نهج البلاغة : الحكمة ۱۲۶ )

امام صادق عليه السلام :

ما خَلقَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ يَقينا لا شَكَّ فيهِ أشبَهَ بشَكٍّ لا يَقينَ فيهِ مِن المَوتِ .
خداوند عزّ و جلّ هيچ چيزى مانند مرگ نيافريده است كه در عين آنكه يقينى است و هيچ شكّى در آن نيست، چونان شكّى است كه در آن [كمترين] يقينى نباشد.

( كتاب من لا يحضره الفقيه : ۱/۱۹۴/۵۹۶ )

در هر دمى، مردنى است

امام على عليه السلام :

في كُلِّ نَفَسٍ مَوتٌ .
در هر نَفَسى، مرگى است.

(غرر الحكم : ۶۴۵۵ )

امام على عليه السلام :

في كُلِّ وَقتٍ فَوتٌ .
در هر زمانى، فوتى است.

( غرر الحكم : ۶۴۵۶ )

امام على عليه السلام :

في كُلّ لَحظَةٍ أجَلٌ .
در هر لحظه اى، اجلى است.

( غرر الحكم : ۶۴۵۷)

امام على عليه السلام :

نَفَسُ المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ .
نَفَس انسان، گام برداشتن او به سوى اجلش است.

( نهج البلاغة : الحكمة ۷۴)

مرگ در تعقيب انسان است

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مَثَلُ الّذي يَفِرُّ من المَوتِ كالثَّعلَبِ تَطلُبُهُ الأرضُ بدَينٍ، فجَعَلَ يَسعى حتّى إذا أعيا و انبَهَرَ دَخَلَ جُحرَهُ ، فقالَت لَهُ الأرضُ عندَ سَبَلَتِهِ : دَيني دَيني يا ثَعلبُ ! فخَرَجَ لَهُ حُصاصُ ، فلَم يَزَلْ كذلكَ حتّى انقَطعَت عُنُقُهُ فماتَ .
حكايت كسى كه از مرگ مى گريزد، حكايت روباهى است كه زمين از او طلبكار است و آن روباه از او مى گريزد چندان كه خسته مى شود و از نفس مى افتد و به لانه خود مى رود و زمين در بيخ سبيل [گوش ]او مرتب مى گويد : اى روباه! طلبم را بده، طلبم را بده! و در اين هنگام با عجله از لانه خود خارج مى شود و شروع به دويدن مى كند تا آنكه گردنش قطع مى شود و مى ميرد.

(كنز العمّال : ۴۲۱۴۵ )

امام على عليه السلام ـ در سفارش هاى خود به فرزند بزرگوارش حضرت حسن عليه السلام ـ نوشت :

اعلَمْ يا بُنَيَّ أنَّكَ إنّما خُلِقتَ للآخِرَةِ لا للدُّنيا ، و للفَناءِ لا للبَقاءِ ، و للمَوتِ لا للحَياةِ ، و أنَّكَ في قُلعَةٍ و دارِ بُلغَةٍ و طَريقٍ إلَى الآخِرَةِ ، و أنّكَ طَريدُ المَوتِ الّذي لا يَنجو مِنهُ هارِبُهُ ، و لا يَفوتُهُ طالِبُهُ ، و لا بُدَّ أنّهُ مُدرِكُهُ ، فكُن مِنهُ على حَذَرٍ أن يُدرِكَكَ و أنتَ على حالٍ سَيِّئةٍ ، قد كنتَ تُحَدِّثُ نفسَكَ مِنها بالتَّوبَةِ فيَحولُ بينَكَ و بينَ ذلكَ، فإذا أنتَ قد أهلَكتَ نفسَكَ .
بدان اى فرزندم! كه تو در حقيقت، براى آخرت آفريده شده اى نه براى دنيا، براى رفتن نه براى ماندن، براى مردن نه براى زيستن. تو در منزلگاهى كوچ كردنى و در سرايى ناپايدار و عاريتى و در راه آخرت هستى. تو فرارى و تعقيب شده مرگ هستى؛ مرگى كه نه گريزنده اش را از چنگ آن رهايى است و نه جوينده اش از دست او به در رود ، بلكه ناگزير به او مى رسد. پس، بترس از اينكه مرگ ، تو را به هنگامى در رسد كه در حال گناهى باشى كه خودت را به توبه از آن وعده مى دادى و او نگذارد توبه كنى و آن گاه است كه خود را به هلاكت در افكنده اى.

( نهج البلاغة : الكتاب ۳۱ )

امام على عليه السلام :

لو أنّ أحَدا يَجِدُ إلَى البَقاءِ سُلَّما أو لِدَفعِ المَوتِ سَبيلاً لَكانَ ذلكَ سُلَيمانَ بنَ داودَ عليه السلام ، الّذي سُخِّرَ لَهُ مُلكُ الجِنِّ و الإنسِ ، مَع النُّبُوَّةِ و عَظيمِ الزُّلفَةِ ، فلَمّا استَوفى طُعمَتَهُ و استَكمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتهُ قِسِيُّ الفَناءِ بنِبالِ المَوتِ ، و أصبَحَتِ الدِّيارُ مِنهُ خالِيَةً ، و المَساكِنُ مُعَطَّلَةً ، و وَرِثَها قَومٌ آخَرونَ .
اگر بنا بود كسى براى ماندن [در اين دنيا ]نردبانى بيابد، يا براى دور كردن مرگ [از خود ]راهى پيدا كند، آن كس بى گمان سليمان بن داوود عليه السلام بود كه بر جنّ و انس پادشاهى مى كرد و از مقام نبوّت و منزلت والايى برخوردار بود. امّا چون روزىِ خويش را به كمال و تمام دريافت كرد و مدّت عمرش به سر آمد، كمان هاى نيستى تيرهاى مرگ را به سوى او نشانه رفتند و خانه ها از او خالى شد و مسكن ها بى صاحب ماند و مردمانى ديگر وارث آنها شدند.

(نهج البلاغة : الخطبة ۱۸۲ )

 

امام على عليه السلام :

أنتُم طُرَداءُ المَوتِ ، إن أقَمتُم لَهُ أخَذَكُم ، و إن فَرَرتُم مِنهُ أدرَكَكُم ، و هُو ألزَمُ لَكُم مِن ظِلِّكُم ، المَوتُ مَعقودٌ بنَواصيكُم .
شما فراريان و تعقيب شدگان مرگ هستيد. اگر برايش بايستيد، شما را مى گيرد و اگر هم از آن بگريزيد، به شما مى رسد. او از سايه شما به شما پيوسته تر است. مرگ به ناصيه هاى شما گره خورده است.

( نهج البلاغة: الكتاب۲۷ )

امام على عليه السلام :

إنّ المَوتَ لَمَعقودٌ بنَواصيكُم ، و الدُّنيا تُطوى مِن خَلفِكُم .
مرگ، به موهاى جلوى پيشانى شما گره خورده است و دنيا از پشتِ سر شما [طومار وار ]درهم پيچيده مى شود.

( غرر الحكم : ۳۶۱۴)

امام على عليه السلام :

المَوتُ ألزَمُ لَكُم مِن ظِلِّكُم ، و أملَكُ بِكُم مِن أنفُسِكُم .
مرگ از سايه تان به شما چسبيده تر است و بيشتر از خودتان اختياردار شماست.

( غرر الحكم : ۱۹۶۱ )

امام على عليه السلام :

كُلُّ مَعدودٍ مُنقَضٍ ، و كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ .
هرچه شمردنى است به سر آيد و هرچه انتظار كشيدنى (مقدّر) است، به برآيد.

( بحار الأنوار : ۷۳/۱۲۸/۱۳۱)

امام على عليه السلام :

لكُلِّ ذي رَمَقٍ قُوتٌ ، و لكُلِّ حَبَّةٍ آكِلٌ ، و أنتَ قُوتُ المَوتِ .
براى هر جاندارى، خوراكى است و براى هر دانه اى، خورنده اى و تو [نيز ]خوراك مرگ هستى.

( تحف العقول : ۹۸ )

امام على عليه السلام :

أيُّها النّاسُ ، كلُّ امرئٍ لاقٍ في فِرارِهِ ما مِنهُ يَفِرُّ ، و الأجَلُ مَساقُ النَّفسِ إلَيهِ ، و الهَرَبُ مِنهُ مُوافاتُهُ ! .
اى مردم! هر انسانى در گريز خود به همان چيزى مى رسد كه از آن مى گريزد و اجل سوق دهنده نفْس به سوى خود است و گريز از اجل خود موجب رسيدن به آن مى باشد.

( بحار الأنوار : ۶/۱۲۶/۷ )

امام على عليه السلام :

وَ وَأى على نَفسهِ ألاّ يَضطَرِبَ شَبَحٌ مِمّا أولَجَ فيه الرُّوحَ ، إلاّ و جَعَلَ الحِمامَ مَوعِدَهُ ، و الفَناءَ غايَتَهُ .
و خداوند مقرّر داشت جنبده اى كه جان در آن دميده است، نجنبد مگر اينكه مرگ را وعده گاه او قرار دهد و نيستى را پايان كارش.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۶۵)

امام على عليه السلام :

ما يَنجو من المَوتِ مَن خافَهُ ، و لا يُعطَى البَقاءَ مَن أحَبَّهُ .
نه كسى كه از مرگ بترسد از آن مى رهد و نه كسى كه ماندن را دوست داشته باشد، خواهد ماند.

( نهج البلاغة: الخطبة ۳۸ )

امام على عليه السلام :

إنّ المَوتَ طالِبٌ حَثيثٌ لا يَفوتُهُ المُقيمُ ، و لا يُعجِزُهُ الهارِبُ .
مرگ، جوينده اى شتابنده است كه نه كسى كه بايستد از دستش در مى رود و نه آنكه بگريزد او را [از رسيدن به خود] درمانده مى كند.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۲۳)

امام صادق عليه السلام  ـ درباره آيه «بگو : آن مرگى كه از آن مى گريزيد، قطعاً به سر وقت شما مى آيد···»  (جمعة : ۸ ) ـ  فرمود :

تَعُدُّ السِّنينَ ، ثُمّ تَعُدُّ الشُّهورَ، ثُمّ تَعُدُّ الأيّامَ ، ثُمّ تَعُدُّ السّاعاتِ ، ثُمّ تَعُدُّ النّفَسَ «فإذا جاءَ أجَلُهُمْ لا يَسْتَأخِرونَ ساعَةً و لا يَسْتَقدِمونَ» ( الأعراف : ۳۴ ) .

سال ها را مى شمرى، بعد ماه ها را مى شمرى، بعد روزها را مى شمرى، سپس ساعت ها را مى شمرى و آن گاه نَفَس ها را مى شمرى «پس، چون اجلشان فرا رسد نه [مى توانند ]ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش».

( الكافي : ۳/۲۶۲/۴۴ )

زمانِ كوچيدن نزديك است

امام على عليه السلام :

اِحذَروا عِبادَ اللّه ِ المَوتَ و قُربَهُ ، و أعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ ، فإنّهُ يأتي بأمرٍ عَظيمٍ و خَطبٍ جَليلٍ ، بخَيرٍ لا يكونُ مَعهُ شَرٌّ أبدا ، أو شَرٍّ لا يكونُ مَعهُ خَيرٌ أبدا ، فمَن أقرَبُ إلَى الجَنّةِ مِن عامِلها ؟ ! و مَن أقرَبُ إلَى النّارِ مِن عامِلها ؟ ! .
اى بندگان خدا! از مرگ و نزديكى آن برحذر باشيد و ساز و برگش را فراهم آوريد؛ زيرا كه مرگ، امرى عظيم و حادثه اى بزرگ با خود مى آورد، يا خيرى مى آورد كه با آن هيچ شرّى نيست، يا شرّى مى آورد كه همراهش هيچ خيرى نيست. پس، چه كسى به بهشت نزديكتر از كسى است كه براى آن كار مى كند و چه كسى به دوزخ نزديكتر از كسى است كه براى آن مى كوشد!

( نهج البلاغة : الكتاب ۲۷)

امام على عليه السلام :

إذا كُنتَ في إدبارٍ و المَوتُ في إقبالٍ ، فما أسرَعَ المُلتَقى ! .
هنگامى كه تو عقب مى روى و مرگ جلو مى آيد ، پس چه زود به يكديگر بر مى خوريد.

( نهج البلاغة: الحكمة ۲۹)

امام على عليه السلام :

مَن رأى المَوتَ بعَينِ يَقينهِ رآهُ قَريبا .
هر كه مرگ را با ديده يقين خويش بنگرد، آن را نزديك مى بيند.

( غرر الحكم : ۸۲۵۸ )

امام على عليه السلام :

الأمرُ قَريبٌ و الاصطِحابُ قَليلٌ .
مرگ نزديك است و همصحبتى [با دنيا ]اندك.

(نهج البلاغة : الحكمة ۱۶۸ )

امام على عليه السلام :

الرَّحيلُ وَشِيكٌ .
زمانِ كوچيدن نزديك است.

( نهج البلاغة : الحكمة ۱۸۷ )

امام على عليه السلام :

لا غائبَ أقرَبُ مِن المَوتِ .
هيچ غايبى نزديكتر از مرگ نيست.

(بحار الأنوار: ۷۱/۲۶۳/۲ )

امام على عليه السلام :

غائبُ المَوتِ أحَقُّ مُنتَظَرٍ ، و أقرَبُ قادِمٍ .
مرگ نآمده، سزاوارترين مسافرى است كه چشم به راه آمدنش مى باشى و نزديكترين در آينده است.

(غرر الحكم : ۶۴۲۹ )

امام على عليه السلام :

إنّ غايةً تَنقُصُها اللّحظَةُ و تَهدِمُها السّاعَةُ لَجَديرَةٌ بقِصَرِ المُدَّةِ ، و إنّ غائبا يَحدوهُ الجَديدانِ لَحَرِيٌّ بِسُرعَةِ الأوبَةِ .
اين عمر كه لحظه ها كوتاهش مى گرداند و سپرى شدن ساعات نابودش مى كند. سزاست كه كوتاه باشد و غايبى (مرگ) كه شب و روز آن را پيش مى راند، شايسته است كه زود بازگردد.

( بحار الأنوار: ۷۸/۷۰/۳۱)

امام على عليه السلام :

أوقاتُ الدُّنيا و إن طالَت قَصيرَةٌ، و المُتعَةُ بها و إن كَثُرَت يَسيرَةٌ .
اوقات دنيا، هرچند دراز باشد، كوتاه است و بهره بردن از آن هر چند بسيار باشد، اندك است.

(غرر الحكم : ۲۱۸۸ )

امام على عليه السلام :

كلُّ مُتَوقَّعٍ آتٍ ، كُلُّ آتٍ فكأنْ قَد كانَ .
هر آنچه چشم به راهش باشند، آمدنى است و هر آنچه آمدنى است، گويى كه از ابتدا بوده است.

(غرر الحكم : ۶۸۵۲ و ۶۸۶۱ )

امام على عليه السلام :

ما أقرَبَ الحَياةَ مِن المَوتِ ! .
چه نزديك است زندگى به مرگ!

( غرر الحكم : ۹۴۸۷)

امام على عليه السلام :

ما أقرَبَ الحَيَّ مِن المَيِّتِ لِلَحاقِهِ بهِ ، ما أبعَدَ المَيِّتَ مِن الحَيِّ لانقِطاعِهِ عَنهُ ! .
چه نزديك است زنده به مرده، چون به او مى پيوندد. چه دور است مرده از زنده زيرا كه از او جدا و بريده است!

( غرر الحكم : ۹۵۹۸ و ۹۵۹۹)

تفسير مرگ

امام على عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از تفسير مرگ ـ فرمود :

علَى الخَبيرِ سَقَطتُم ، هُو أحَدُ ثلاثةِ اُمورٍ يَرِدُ علَيهِ : إمّا بِشارةٌ بنَعيمِ الأبَدِ ، و إمّا بِشارةٌ بعَذابِ الأبدِ ، و إمّا تَحزينٌ و تَهويلٌ و أمرٌ(ه) مُبهَمٌ ، لا يَدري مِن أيِّ الفِرَقِ هُو ··· .
نزد شخص آگاهى آمديد. مرگ يكى از سه امر است كه بر انسان وارد مى شود: يا بشارتى است به نعمت جاويدان، يا خبرى است از عذاب هميشگى و يا مايه اندوه و هراس و كارش در بوته ابهام است؛ نمى داند كه در زمره كدام دسته مى باشد···

( معاني الأخبار : ۲۸۸/۲ )

امام حسن عليه السلام ـ نيز در پاسخ به همين پرسش ـ فرمود :

أعظَمُ سُرورٍ يَرِدُ علَى المؤمنينَ إذ نُقِلوا عن دارِ النَّكَدِ إلى نَعيمِ الأبَدِ ، و أعظَمُ ثُبورٍ يَرِدُ علَى الكافِرينَ إذ نُقِلوا عَن جَنّتِهِم إلى نارٍ لا تَبيدُ و لا تَنفَدُ .
بزرگترين شادى اى است كه به مؤمنان مى رسد؛ زيرا از سراى رنج و بدبختى به نعمت جاويدان منتقل مى شوند و بزرگترين هلاكتى است كه بر كافران در مى رسد؛ زيرا از بهشتشان [در دنياى پُر ناز و نعمت] به سوى آتشى برده مى شوند كه از ميان نمى رود و به پايان نمى رسد.

( معاني الأخبار : ۲۸۸/۳ )

امام زين العابدين عليه السلام :

لَمّا اشتَدَّ الأمرُ بالحُسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ عليهما السلام نَظَرَ إلَيهِ مَن كانَ مَعهُ فإذا هُو بخِلافِهِم ؛ لأنّهُم كُلّما اشتَدَّ الأمرُ تَغيَّرَت ألوانُهُم و ارتَعدَت فَرائصُهُم و وجَبَت قُلوبُهُم ؛ و كانَ الحُسينُ عليه السلام و بعضُ مَن مَعهُ مِن خَصائصهِ تُشرِقُ ألوانُهُم و تَهدَأُ جَوارِحُهُم و تَسكُنُ نُفوسُهُم . فقالَ بَعضُهم لبَعضٍ : اُنظُروا ، لا يُبالي بالمَوتِ ! فقالَ لَهُمُ الحُسينُ عليه السلام : صَبرا بَني الكِرامِ! فما المَوتُ إلاّ قَنطَرَةٌ تَعبُرُ بِكُم عَنِ البُؤسِ و الضَّرّاءِ إلَى الجِنانِ الواسِعَةِ و النَّعيمِ الدّائمَةِ ، فأيُّكُم يَكرَهُ أن يَنتَقِلَ مِن سِجنٍ إلى قَصرٍ ؟ ! .
چون كار بر حسين بن على بن ابى طالب عليهما السلام سخت شد، همراهيان حضرت به او نگريستند و ديدند حالتش برخلاف آنهاست؛ چه آنكه آنها هرگاه كار بالا مى گرفت رنگشان بر مى گشت و بدن هايشان مى لرزيد و دل هايشان به تپش مى افتاد، امّا حسين عليه السلام و برخى از همراهان خاصّ او رنگهايشان برافروخته مى شد و اندام هايشان آرام و جان هايشان آرامش مى يافت. پس، آنان به يكديگر مى گفتند : نگاه كنيد، از مرگ پروايى ندارد! حسين عليه السلام به ايشان فرمود : صبور باشيد، اى بزرگ زادگان! زيرا مرگ جز پلى كه شما را از رنج و بدبختى به سوى بهشت هاى پر گستره و نعمت جاويدان عبور مى دهد، نيست. كدام يك از شما خوش ندارد كه از زندانى به قصرى برده شود؟!

( معاني الأخبار : ۲۸۸/۳ )

امام زين العابدين عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه مرگ چيست؟ ـ فرمود :

لِلمؤمنِ كنَزعِ ثِيابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ ، و فَكِّ قُيودٍ و أغلالٍ ثَقيلَةٍ ، و الاستِبدالِ بأفخَرِ الثِّيابِ و أطيَبِها رَوائحَ ، و أوطَأَ المَراكِبِ ، و آنَسِ المَنازِلِ ؛ و للكافِرِ كخَلعِ ثِيابٍ فاخِرَةٍ ، و النَّقلِ عن مَنازِلَ أنيسَةٍ ، و الاستِبدالِ بأوسَخِ الثِّيابِ و أخشَنِها ، و أوحَشِ المَنازِلِ ، و أعظَمِ العَذابِ .
براى مؤمن چون بركندن جامه هايى چركين و شپشى از تن است و از هم گسستن كُند و زنجيرهاى گرانبار و جايگزين كردن فاخرترين و خوش بوترين جامه ها و راهوارترين مركب ها و امن ترين منزل ها. و براى كافر به منزله بركندن جامه هايى فاخر از تن و منتقل شدن از منزل هايى امن و جايگزين كردن آنها به كثيف ترين و خشن ترين جامه ها و وحشتناك ترين منزل ها و بزرگترين عذاب است.

( معاني الأخبار : ۲۸۹/۴ )

عيون أخبار الرضا : امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به همين پرسش ـ فرمود :

للمؤمنِ كأطيَبِ رِيحٍ يَشمُّهُ فيَنعَسُ لِطيبِهِ و يَنقَطِعُ التَّعَبُ و الألَمُ كلُّهُ عنهُ ، و للكافِرِ كلَسعِ الأفاعي و لَدغِ العَقارِبِ و أشَدَّ !
قيلَ : فإنّ قَوما يقولونَ : إنّهُ أشَدُّ مِن نَشرٍ بالمَناشيرِ ، و قَرضٍ بالمَقاريضِ ، و رَضخٍ بالأحجارِ ، و تَدويرِ قُطبِ الأرحِيَةِ علَى الأحداقِ ! . قالَ : كذلكَ هُو على بعضِ الكافِرينَ و الفاجِرينَ ··· .

براى مؤمن مانند خوشترين بويى است كه استشمام مى كند و از بوى خوش آن خوابش مى برد و رنج و درد بكلّى از او برطرف مى شود و براى كافر همچون گزش مارها و نيش عقربهاست و [بلكه ]دردناكتر!
عرض شد: عدّه اى مى گويند كه مرگ دردناكتر از ارّه شدن و قيچى گشتن و خرد شدن با سنگها و به چرخش در آوردن ستونه آهنى آسيا بر تخم چشم است! حضرت فرمود : براى بعضى از كافران و گنهكاران همين گونه است··· .

( عيون أخبار الرِّضا : ۱/۲۷۴/۹ )

امام كاظم عليه السلام ـ وقتى نزد مردى رفت كه در سكرات مرگ فرو رفته بود ـ فرمود :

المَوتُ هُو المَصْفاةُ يُصَفّي المؤمنينَ مِن ذُنوبِهِم فيكونُ آخِرُ ألَمٍ يُصيبُهُم كَفّارَةَ آخِرِ وِزرٍ بَقِيَ علَيهِم ، و يُصَفّي الكافِرينَ مِن حَسَناتِهِم فيكونُ آخِرَ لَذّةٍ أو راحَةٍ تَلحَقُهُم ، و هُو آخِرُ ثَوابِ حسَنَةٍ تكونُ لَهُم ··· .
مرگ صافى اى است كه مؤمنان را از گناهانشان صاف مى كند و آخرين دردى است كه به عنوان كفّاره آخرين گناهى كه در وجودشان مى باشد به آنها مى رسد و كافران را نيز از حسناتشان صاف مى سازد و آخرين خوشى يا آسايشى است كه به عنوان آخرين پاداش حسنه اى كه دارند، به ايشان مى رسد··· .

( معاني الأخبار : ۲۸۹/۶ )

امام جواد عليه السلام :

مَرِضَ رجلٌ من أصحاب الرِّضا عليه السلام فَعادَهُ ، فقالَ : كيفَ تَجِدُكَ ؟ قالَ : لَقِيتُ المَوتَ بَعدَكَ ! ـ يُريدُ ما لَقِيَهُ مِن شِدَّةِ مَرَضِهِ ـ فقالَ : كيفَ لَقِيتَهُ ؟ فقالَ : أليما شَديدا ، فقالَ : ما لَقِيتَهُ ، إنّما لَقِيتَ ما يُنذِرُكَ بهِ و يُعرِّفُكَ بعضَ حالِهِ ··· .
يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام بيمار شد حضرت از او عيادت نمود و فرمود : حالت چگونه است؟ عرض كرد : بعد از [رفتن ]شما، مرگ را ديدم! ـ منظورش درد و رنجى بود كه از شدّت بيماريش مى كشيد ـ حضرت فرمود : آن را چگونه ديدى؟ عرض كرد : سخت و دردناك. فرمود : تو مرگ را نديده اى، بلكه هشدار دهنده مرگ و چيزى را ديده اى كه پاره اى احوال آن را به تو مى شناساند··· .

( معاني الأخبار : ۲۸۹/۷ )

امام جواد عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از مرگ ـ فرمود :

هُو النَّومُ الّذي يأتيكُم كُلَّ ليلَةٍ إلاّ أنّهُ طويلٌ مُدَّتُهُ لا يُنتَبَهُ مِنهُ إلاّ يَومَ القيامَةِ ، فمَن رأى في نَومِهِ من أصنافِ الفَرَحِ ما لا يُقادِرُ قَدرَهُ ، و مِن أصنافِ الأهوالِ ما لا يُقادِرُ قَدرَهُ ، فكيفَ حالُ فَرِحٍ في النَّومِ و وَجِلٍ فيهِ ؟ هذا هُو المَوتُ ، فاستَعِدُّوا لَهُ .
همان خوابى است كه هر شب به سراغ شما مى آيد، جز اينكه مدتش طولانى است و انسان از اين خواب بيدار نمى شود مگر در روز رستاخيز. پس ، مرده كسى است كه در خواب خود انواع شادى هاى بى شمار و انواع ترس و وحشت هايى كه قادر به شمارش آنها نيست مى بيند. حال [بنگر ]چگونه است حال آنكه در خواب شاد است و آنكه در آن دچار ترس و هراس است؟ اين است مرگ؛ پس خود را براى آن آماده سازيد.

( معاني الأخبار : ۲۸۹/۵ )

امام هادى عليه السلام :

قيلَ لمُحمّد بن عَليِّ بن موسى عليهم السلام : ما بالُ هؤلاءِ المُسلمينَ يَكرَهونَ الموتَ؟ قالَ : لأنّهُم جَهِلوهُ فكَرِهوهُ ، و لو عَرَفوهُ و كانوا مِن أولياءِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ لأحَبُّوهُ ، و لَعلِموا أنّ الآخِرَةَ خَيرٌ لَهُم مِن الدّنيا . ثُمّ قالَ عليه السلام : يا أبا عبدِ اللّه ِ ، ما بالُ الصَّبيِّ و المَجنونِ يَمتَنِعُ مِن الدَّواءِ المُنَقّي لبَدَنِهِ و النّافي للألَمِ عنهُ ؟ قالَ : لجَهلِهِم بنَفعِ الدَّواءِ . قالَ : و الّذي بَعَثَ محمّدا بالحَقِّ نبيّا إنّ مَنِ استَعدَّ للمَوتِ حَقَّ الاستِعدادِ فهُو أنفَعُ لَهُ مِن هذا الدَّواءِ لهذا المُتعالِجِ ، أما إنّهُم لَو عَرَفوا ما يُؤدّي إلَيهِ المَوتُ من النّعيمِ لاستَدعَوهُ و أحَبُّوهُ أشَدَّ ما يَستَدعي العاقِلُ الحازِمُ الدَّواءَ لدَفعِ الآفاتِ و اجتِلابِ السَّلاماتِ .
از امام جواد عليه السلام سؤال شد به نظر شما چرا مسلمانان مرگ را ناخوش دارند؟ حضرت فرمود : زيرا مردم مرگ را نمى شناسند و از اين رو آن را ناخوش مى دارند؛ در صورتى كه اگر مرگ را مى شناختند و از اولياى خداوند عزّ و جلّ بودند، بى گمان آن را دوست مى داشتند و مى فهميدند كه آخرت براى آنها بهتر از دنياست. حضرت سپس فرمود : اى ابو عبد اللّه ! به چه دليل كودك و ديوانه از خوردن دارو كه بدنشان را سالم مى كند و دردشان را برطرف مى سازد خوددارى مى ورزند؟ عرض كرد : چون سودمندى دارو را نمى دانند. حضرت فرمود : سوگند به آنكه محمّد را به حق پيامبر كرد، هر كس خودش را براى مرگ چنان كه بايد و شايد آماده گرداند، سودمندى مرگ براى او بيشتر از سودمندى اين دارو براى اين شخص تحت درمان است. بدان كه اگر مردم مى دانستند مرگ به چه نعمتى مى انجامد، بى گمان بيشتر از خردمند دورانديشى كه براى برطرف كردن بيمارى ها و كسب سلامتى ها در پى داروست، مرگ را مى طلبيدند و دوستش مى داشتند.

( معاني الأخبار : ۲۹۰/۸  )

امام عسكرى عليه السلام :

دَخَلَ عليُّ بن محمّدٍ عليهما السلام على مَريضٍ من أصحابهِ و هو يَبكي و يَجزَعُ من المَوتِ ، فقالَ لَهُ : يا عبدَ اللّه ِ، تَخافُ من المَوتِ لأنّكَ لا تَعرِفُهُ ، أ رأيتُكَ إذا اتَّسَختَ و تَقَذّرتَ و تَأذَّيتَ مِن كَثرَةِ القَذَرِ و الوَسَخِ علَيكَ و أصابَكَ قُروحٌ و جَرَبٌ و عَلِمتَ أنّ الغَسلَ في حَمّامٍ يُزيلُ ذلكَ كلَّهُ أ ما تُريدُ أن تَدخُلَهُ فَتَغسِلَ ذلكَ عنكَ؟ أ وَ ما تَكرَهُ أن لا تَدخُلَهُ فيَبقى ذلكَ علَيكَ ؟ قالَ : بلى يَا بنَ رسولِ اللّه ِ . قالَ : فذاكَ المَوتُ هو ذلكَ الحَمّامُ ، و هو آخِرُ ما بقِيَ علَيكَ مِن تَمحيصِ ذُنوبِكَ و تَنقِيَتِكَ مِن سَيّئاتِكَ ، فإذا أنتَ وَرَدتَ علَيهِ و جاوَزتَهُ فقد نَجَوتَ مِن كُلِّ غَمٍّ و هَمٍّ و أذىً ، و وصَلتَ إلى كُلِّ سُرورٍ و فَرَح ٍ، فسَكنَ الرّجُلُ و استَسلَمَ و نَشِطَ و غَمَّضَ عينَ نَفسهِ و مضى لِسَبيلهِ.
على بن محمّد (امام هادى) عليهما السلام نزد يكى از اصحاب خود كه بيمار بود رفت. او مى گريست و از مردن بيتابى مى كرد. حضرت به او فرمود : اى بنده خدا! تو از مرگ مى ترسى چون آن را نمى شناسى. اگر بدن تو چندان كثيف و چركين شود كه از شدّت چرك و كثافت ، آزرده شوى و بدنت پر از زخم شود و گال بگيرى و بدانى كه اگر در حمّامى خودت را بشويى همه آنها از بين مى رود، آيا دوست ندارى به آن حمّام بروى و چرك و كثافت ها را از خودت بشويى ؟ يا دوست دارى حمّام نروى و به همان حال باقى بمانى؟ عرض كرد : چرا، يا بن رسول اللّه [دوست دارم حمّام بروم]. فرمود : اين مرگ همان حمّام است و آخرين گناهان و بدى هاى وجود تو را پاك و تميز مى كند. پس، هرگاه وارد آن [حمّام روح ]شدى و از آن گذشتى از هر گونه غم و اندوه و رنجى رهايى مى يابى و به همه گونه خوشى و شادمانى مى رسى. در اين هنگام، آن مرد آرام گرفت و تن به مرگ سپرد و حالش جا آمد و چشم خود را بست و جان داد.

( معاني الأخبار : ۲۹۰/۹ )

امام عسكرى عليه السلام ـ در پاسخ به سؤال از مرگ ـ فرمود :

هُو التَّصديقُ بما لا يكونُ ، حَدَّثَني أبي عن أبيهِ عن جَدِّهِ عنِ الصّادقِ عليه السلام قالَ : إنّ المؤمنَ إذا ماتَ لَم يَكُنْ مَيّتا؛ فإنّ المَيّتَ هُو الكافِرُ ··· .
مرگ، تصديق كردن چيزى است كه وجود ندارد. پدرم از پدرش از جدّش از حضرت صادق عليه السلام برايم  كرد كه فرمود : مؤمن هرگاه بميرد، مرده نيست، بلكه اين كافر است كه مرده مى باشد··· .

( معاني الأخبار: ۲۹۰/۱۰ )

مرگ مؤمن

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ما شَبَّهتُ خُروجَ المؤمنِ مِن الدُّنيا إلاّ مِثلَ خُروجِ الصَّبيِّ من بَطنِ اُمِّهِ ، مِن ذلكَ الغَمِّ و الظُّلمَةِ إلى رَوحِ الدُّنيا .
بيرون رفتن مؤمن از دنيا را مانند نكنم مگر به بيرون آمدن كودك از رنج و تاريكى شكم مادرش به خوشى (روشنايى) دنيا.

( كنز العمّال : ۴۲۲۱۲ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ مَلَكَ المَوتِ لَيَقِفُ مِن المؤمنِ عِندَ مَوتِهِ مَوقِفَ العَبدِ الذَّليلِ مِن المَولى ، فَيَقومُ و أصحابَهُ لا يَدنُو(نَ) مِنهُ حتّى يَبدأَهُ بالتَّسليمِ و يُبشِّرَهُ بالجَنّةِ .
هنگام جان دادن مؤمن، ملك الموت در برابر او، مانند بنده ذليل در برابر ارباب است. او با يارانش مى ايستد و به وى نزديك نمى شود، تا اينكه سلامش گويد و نويد بهشت به او دهد.

( كتاب من لا يحضره الفقيه : ۱/۱۳۵/۳۶۵ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ أشَدَّ شيعَتِنا لَنا حُبّا يكونُ خُروجُ نَفسهِ كشُربِ أحَدِكُم في يَومِ الصَّيفِ الماءَ البارِدَ الّذي يَنتَقِعُ بهِ القلوبُ ، و إنّ سائرَهُم لَيَموتُ كما يُغبَطُ أحَدُكُم على فِراشهِ كأقَرَّ ما كانَت عَينُهُ بمَوتهِ .
علاقه مندترين شيعيانمان به ما، جان كندنش مانند نوشيدن آب خنك روح بخشى است كه يكى از شما در روز تابستانى بنوشد و بقيه آنها در بستر خود با حالتى مى ميرند كه هر يك از شما به چنان مردنى غبطه مى خورد ، مردنى كه مايه روشنى چشمش باشد.

( بحار الأنوار: ۶/۱۶۲/۳۰ )

 

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أوَّلُ ما يُبَشَّرُ بهِ المؤمنُ : رَوحٌ و رَيحانٌ و جَنّةُ نَعيمٍ ، و أوَّلُ ما يُبَشَّرُ بهِ المؤمنُ أن يُقالَ لَهُ : أبشِرْ وَليَّ اللّه ِ برِضاهُ و الجَنَّةِ ! قَدِمتَ خَيرَ مَقدَمٍ ، قَد غَفرَ اللّه ُ لمَن شَيَّعَكَ ، و استَجابَ لِمَن استَغفَرَ لكَ ، و قَبِلَ مَن شَهِدَ لكَ .
نخستين چيزى كه مؤمن به آن نويد داده مى شود، آسايش و راحت و بهشت پر نعمت است. نخستين بشارتى كه به مؤمن داده مى شود اين است كه به او گفته مى شود : مژده بادا تو را اى دوست خدا به خشنودى او و بهشت! بسيار خوش آمدى. خداوند تشييع كنندگان تو را آمرزيد و دعاى كسى را كه برايت آمرزش خواست اجابت كرد و گواهى كسى را كه به خوبى تو گواهى داد پذيرفت.

( كنز العمّال : ۴۲۳۵۵ )

بحار الأنوار : در  معراج آمده است :

و إذا كانَ العَبدُ في حالَةِ المَوتِ يَقومُ على رأسِهِ ملائكةٌ ، بِيَدِ كُلِّ ملَكٍ كأسٌ مِن ماءِ الكوثَرِ و كأسٌ مِن الخَمرِ يَسقُونَ رُوحَهُ حتّى تَذهَبَ سَكرَتُهُ و مَرارتُهُ ، و يُبَشِّرونَهُ بالبِشارَةِ العُظمى و يقولونَ لَهُ : طِبْتَ و طابَ مَثواكَ، إنّكَ تَقدِمُ علَى العزيزِ الحَكيمِ الحَبيبِ القَريبِ .
هرگاه بنده در حال مرگ قرار گيرد، فرشتگانى بالاى سر او مى ايستند و دست هر فرشته اى جامى از آب كوثر و جامى از شراب بهشتى است و به روح او مى نوشانند تا سختى و تلخى مرگ از او برود و نويد بزرگ را به او مى دهند و مى گويند : خوش باش و جايگاهت نكو باد. تو نزد [پروردگار] عزيزِ حكيمِ حبيبِ قريب، مى روى···.

( بحار الأنوار : ۷۷/۲۷/۶ )

امام صادق عليه السلام :

أمّا المؤمنُ فما يُحِسُّ بخُروجِها ، و ذلكَ قَولُ اللّه ِ سبحانَهُ و تعالى : «يا أيَّتُها النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً ···»
ذلكَ لمَن كانَ وَرِعا مُواسِيا لإخوانِهِ وَصُولاً لَهُم .

مؤمن بيرون رفتن از دنيا را حس نمى كند و اين سخن خداوند متعال است كه مى فرمايد : «اى نفس آرام يافته! خرسند و مورد رضايت به جانب پروردگارت بازگرد···». اين [حالت] براى كسى است كه پارسا باشد و با برادرانش همدردى و به آنها رسيدگى كند.

(المحاسن : ۱/۲۸۳/۵۵۸ )

 

امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه «برايشان بشارت است در زندگى دنيا» ـ فرمود :

هُو أن يُبَشِّراهُ بالجَنّةِ عِند المَوتِ ، يَعني محمّدا و عليّا عليهما السلام .
هنگام مردن، محمّد و على عليهما السلام او را به بهشت بشارت مى دهند.

( بحار الأنوار : ۶/۱۹۱/۳۶)

مرگ دسته گل خوشبوى مؤمن است

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

المَوتُ رَيحانَةُ المؤمنِ .
مرگ براى مؤمن، همانند يك دسته گل خوشبوى است.

( كنز العمّال : ۴۲۱۳۶ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

تُحفَةُ المؤمنِ المَوتُ .
مرگ براى مؤمن ارمغان است.

( كنز العمّال : ۴۲۱۱۰ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

المَوتُ غَنيمَةٌ .
مرگ، يك غنيمت است.

( كنز العمّال : ۴۴۱۴۴ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

المَوتُ كَفّارَةٌ لكُلِّ مسلمٍ .
مرگ، براى هر مسلمانى كفّاره است.

كنز العمّال : ۴۲۱۲۲ )

امام على عليه السلام :

أفضَلُ تُحفَةِ المؤمنِ المَوتُ .
بهترين ارمغان براى مؤمن مرگ است.

( غرر الحكم : ۳۳۶۵ )

امام على عليه السلام :

ما أنفَعَ المَوتَ لمَن أشعَرَ الإيمانَ و التَّقوى قلبَهُ .
وه كه چه سودمند است مرگ براى كسى كه ايمان و تقوا را شعار دلش كرده است!

( غرر الحكم : ۹۶۳۸ )

امام على عليه السلام :

لا مُريحَ كالمَوتِ .
هيچ آرام بخشى چون مرگ نيست.

( غرر الحكم : ۱۰۴۹۷)

امام على عليه السلام :

في المَوتِ راحَةُ السُّعَداءِ .
مرگ، مايه آسودگى نيكبختان است.

( غررالحكم : ۶۵۰۲ )

مرگ كافر

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إن كانَ لأوليائنا مُعادِيا ، و لأعدائنا مُوالِيا ، و لأضدادِنا بألقابِنا مُلَقِّبا ، فإذا جاءهُ ملَكُ المَوتِ لِنَزعِ رُوحِه مَثَّلَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ لذلكَ الفاجِرِ سادَتَهُ الّذينَ اتَّخَذَهُم أربابا مِن دونِ اللّه ِ ، علَيهِم مِن أنواعِ العَذابِ ما يَكادُ نَظَرُهُ إلَيهِم يُهلِكُهُ ، و لا يَزالُ يَصِلُ إلَيهِ مِن حَرِّ عَذابِهِم ما لا طاقَةَ لَهُ بهِ . فيقولُ لَهُ ملَكُ المَوتِ : يا أيُّها الفاجِرُ الكافِرُ ، تَرَكتَ أولياءَ اللّه ِ إلى أعدائهِ ؟! فاليَومَ لا يُغْنُونَ عنكَ شيئا ، و لا تَجِدُ إلى مَناصٍ سَبيلاً ، فيَرِدُ علَيهِ مِن العَذابِ ما لَو قُسِّمَ أدناهُ على أهلِ الدُّنيا لأهلَكَهُم .
اگر [كسى] با دوستان ما دشمن باشد و با دشمنان ما دوست و القاب مخالفان ما را بر خود نهد، پس آن گاه كه ملك الموت براى ستاندن جانش بيايد، خداوند عزّ و جلّ اربابان آن نابكار را كه به جاى خداوند آنان را به خدايى گرفته بود، در حالى كه به انواع عذاب مبتلايند در برابر او مجسّم گرداند، به طورى كه همين كه آنها را ببيند هلاك شود. و از گرماى عذاب آنها ، كه تاب تحمّلش را ندارد، پيوسته به او رسد. پس ملك الموت به او گويد : اى نابكارِ كافر! دوستان خدا را به دشمنان او وا گذاشتى! امروز آنان كمترين كارى نمى توانند برايت انجام دهند و هيچ راه گريزى ندارى. پس، چنان عذابى به او رسد كه اگر كمترين آن در ميان ساكنان دنيا تقسيم شود، همگى آنان را نابود مى سازد.

( بحار الأنوار : ۶/۱۷۵/۱ )

امام على عليه السلام :

إنّ في المَوتِ لَراحَةً لِمَن كانَ عَبْدَ شَهوَتِه و أسيرَ أهوِيَتِهِ ؛ لأنّهُ كلّما طالَت حياتُهُ كَثُرَت سيّئاتُهُ و عَظُمَت على نَفسِهِ جِناياتُهُ .
مرگ براى كسى كه بنده شهوت و اسير هوس هايش باشد، مايه راحتى است؛ زيرا هرچه زندگيش به درازا كشد، گناهانش فزونى گيرد و جناياتش بر خودش بيشتر و بزرگتر شود.

(غرر الحكم : ۳۵۹۳ )

فرشته مرگ

كنز العمّال : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ملك الموت را بر بالين مردى از انصار ديد، فرمود :

يا مَلَكَ المَوتِ ، ارفُقْ بصاحِبي فإنّهُ مؤمنٌ ، فقالَ ملَكُ المَوتِ : طِبْ نَفسا و قُرَّ عَينا ، و اعلَمْ أنّي بكلِّ مؤمنٍ رَفيقٌ، و اعلَمْ يا محمّدُ أنّي لَأقبِضُ رُوحَ ابنِ آدمَ فإذا صَرَخَ صارِخٌ مِن أهلهِ قُمتُ في الدّارِ و مَعي رُوحُهُ فقلتُ : ما هذا الصّارِخُ ؟! و اللّه ِ ما ظَلَمناهُ ، و لا سَبَقنا أجَلَهُ ، و لا استَعجَلنا قَدرَهُ ، و ما لَنا في قَبضِهِ مِن ذَنبٍ ، و إن تَرضَوا بما صَنَعَ اللّه ُ تُؤجَروا ، و إن تَحزَنوا و تَسخَطوا تأثَموا و تُؤزَروا .
اى ملك الموت! با صحابى من مدارا كن كه او مؤمن است. ملك الموت گفت : آسوده خاطر باش و غم به خود راه مده و بدان كه من با هر مؤمنى مدارا مى كنم. اى محمّد! بدان كه من جان فرزند آدم را مى گيرم و چون كسى از خانواده او فرياد ناله سر دهد، با روحى كه گرفته ام در ميان حياط مى ايستم و مى گويم : اين چه فريادى است؟ به خدا قسم كه ما به او ستم نكرديم و [در گرفتن جانش] بر اجلش پيشى نگرفتيم و زودتر از تقديرش به سراغش نيامديم و در ستاندن جانش ما را گناهى نيست. اگر به آنچه خدا كرده راضى باشيد اجر يابيد و اگر اندوهگين و ناراضى باشيد، گناهكار شويد.

( كنز العمّال : ۴۲۸۱۰ )

امام على عليه السلام ـ در پاسخ به زنديقى كه مدّعى تناقض در [اين آيه هاى ]قرآن بود :

«اللّه ُ يَتَوفّى الأنفُسَ حِينَ مَوتِها» و قولُهُ : «يَتَوفّاكُم مَلَكُ المَوتِ» و «تَوَفّتْهُ رُسُلُنا» و «تَتَوَفّاهُمُ المَلائكةُ طَيِّبينَ» و «الّذينَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائكةُ ظالِمي أنفُسِهِم» فهُو تباركَ و تعالى أجَلُّ و أعظَمُ مِن أن يَتَولّى ذلكَ بنَفسِهِ ، و فِعلُ رُسُلِهِ و ملائكتِهِ فِعلُهُ ، لأنّهُم بأمرِهِ يَعمَلونَ ··· فمَن كانَ مِن أهلِ الطّاعَةِ تَوَلَّت قَبضَ رُوحِهِ ملائكةُ الرّحمَةِ ، و مَن كانَ مِن أهلِ المَعصيَةِ تَولّى قَبضَ رُوحِهِ ملائكةُ النِّقمَةِ . و لِمَلَكِ المَوتِ أعوانٌ مِن ملائكةِ الرَّحمَةِ و النِّقمَةِ يَصدُرونَ عَن أمرِهِ ، و فِعلُهُم فِعلُهُ ، و كلُّ ما يَأتُونَهُ مَنسوبٌ إلَيهِ ، و إذا كانَ فِعلُهُم فِعلَ ملَكِ المَوتِ ، و فِعلُ ملَكِ المَوتِ فِعلَ اللّه ِ، لأنّهُ يَتَوفَّى الأنفُسَ على يَدِ مَن يَشاءُ .
«اللّه يتوفّى الانفس حين موتها ؛ به تمامى باز مى ستاند روح مردم را هنگام مرگشان» و آيه «يتوفّاكم ملك الموت ؛ فرشته مرگ شما را مى ستاند» و «توفّته رسلنا ؛ فرستادگان ما او را مى ميرانند» و «تتوَفّاهم الملائكة طيّبين ؛ فرشتگان جانشان را مى ستانند در حالى كه پاكند» و «الذين تتوّفاهم الملائكة ظالمى انفسهم ؛ و كسانى كه فرشتگان جانشان را مى ستانند، ستمگر به خودند» ـ فرمود : [شأنِ ]خداوند تبارك و تعالى برتر و بزرگتر از آن است كه اين كار [ستاندن جان ها] را خود به عهده گيرد و كار فرستادگان و فرشتگانش كار او به شمار مى آيد؛ چرا كه اينان به فرمان او كار مى كنند··· پس،هركه اهل طاعت و فرمانبرى باشد، ستاندن جانش را فرشتگان رحمت به عهده مى گيرند و هر كه اهل معصيت و نافرمانى باشد، قبض روحش را فرشتگان عذاب به گردن مى گيرند. ملك الموت دستيارانى از فرشتگان رحمت و عذاب دارد كه فرمان او را اجرا مى كنند و كار آنها [در واقع] كار او مى باشد و هر چه آنها انجام مى دهند، به ملك الموت نسبت داده مى شود. بنا بر اين، عمل آنها عمل ملك الموت است و عمل ملك الموت عمل خداست؛ زيرا كه خداوند جان ها را به دست هركه خود بخواهد، مى ستاند.

( بحار الأنوار : ۶/۱۴۰/۱ )

امام على عليه السلام ـ در پاسخ به زنديق ـ فرمود :

إنّ اللّه َ تبارَكَ و تعالى يُدبِّرُ الاُمورَ كيفَ يَشاءُ ، و يُوَكِّلُ مِن خَلقهِ مَن يَشاءُ بما يَشاءُ ، أمّا ملَكُ المَوتِ فإنّ اللّه َ يُوَكِّلُهُ بخاصَّةِ مَن يَشاءُ مِن خَلقِهِ ، و يُوَكِّلُ رُسُلَهُ مِن الملائكةِ خاصّةً بمَن يَشاءُ مِن خَلقِهِ ، و الملائكةُ الّذينَ سَمّاهُمُ اللّه ُ عَزَّ ذِكرُهُ وكَّلَهُم بخاصّةِ مَن يَشاءُ مِن خَلقِهِ ؛ إنّهُ تبارَكَ و تعالى يُدبِّرُ الاُمورَ كيفَ يَشاءُ ، و ليسَ كُلُّ العِلمِ يَستَطيعُ صاحِبُ العِلمِ أن يُفَسّرَهُ لكُلِّ النّاسِ ؛ لأنّ مِنهُمُ القَويَّ و الضَّعيفَ ، و لأنّ مِنهُ ما يُطاقُ حَملُهُ ، و مِنهُ ما لا يُطاقُ حَملُهُ إلاّ مَن يُسَهِّلُ اللّه ُ لَهُ حَملَهُ و أعانَهُ علَيهِ مِن خاصّةِ أوليائهِ . و إنّما يَكفيكَ أن تَعلَمَ أنّ اللّه َ هُو المُحيي المُمِيتُ ، و أنّهُ يَتَوفَّى الأنفُسَ على يَدَي مَن يَشاءُ مِن خَلقِهِ مِن ملائكتِهِ و غيرِهِم .
خداى تبارك و تعالى، كارها را هر گونه كه بخواهد تدبير مى كند و از آفريدگان خود، هر كه را بخواهد به هر كارى كه بخواهد مى گمارد. ملك الموت را در خصوص هر يك از آفريدگانش كه بخواهد مى گمارد و فرستادگانِ از فرشتگانش را مخصوص هر كس از آفريدگانش كه بخواهد مى گمارد و فرشتگانى را كه خداوند عزّ و جلّ نامشان را برده است نيز مخصوص هر كه از آفريدگانش كه خود خواهد مى گمارد. خداى تبارك و تعالى، امور را هر گونه كه خواهد تدبير مى كند و دارنده هر علم و دانشى نمى تواند آن را براى همه مردم شرح دهد؛ زيرا بعضى از مردم [در درك مطالب ]قوى هستند و برخى ناتوان. همچنين دريافت و تحمّل برخى از علوم آسان است و برخى ديگر را كسى نمى تواند برتابد، مگر اولياى خاصّ خدا، كه خداوند حمل آن را بر آنها آسان مى كند و در راه فهم آن ياريشان مى رساند. و امّا براى تو همين اندازه بس كه بدانى اين خداوند است كه زنده كننده و ميراننده است و جان ها را با دست هر يك از آفريدگان خود كه بخواهد ـ چه فرشتگانش و چه غير آنان ـ مى ستاند.

( التوحيد : ۲۶۸/۵ )

امام صادق عليه السلام ـ در توضيح آيات جان ستانان ـ فرمود :

إنَّ اللّه َ تَبارَكَ و تعالى جَعلَ لمَلَكِ المَوتِ أعوانا مِن الملائكةِ يَقبِضونَ الأرواحَ ، بمَنزِلَةِ صاحِبِ الشّرطَةِ لَهُ أعوانٌ مِن الإنسِ يَبعَثُهُم في حَوائجِهِ فتَتَوَفّاهُمُ الملائكةُ ، و يَتَوَفّاهُم مَلَكُ المَوتِ مِن الملائكةِ مَع ما يَقبِضُ هُو، و يَتَوَفّاها اللّه ُ عَزَّ و جلَّ مِن ملَكِ المَوتِ .
خداى تبارك و تعالى براى ملك الموت دستيارانى از فرشتگان قرار داده كه جان ها را مى گيرند؛ همچون رئيس پاسبانان كه دستيارانى از انسان ها دارد و آنها را براى انجام كارهاى خودش مى فرستد. پس، فرشتگان جان مردم را مى گيرند و ملك الموت، در كنار جان هايى كه خودش گرفته، آن جان ها را نيز از فرشتگان تحويل مى گيرد و خداوند عزّ و جلّ همه آن جان ها را از ملك الموت مى ستاند.

( كتاب من لا يحضره الفقيه : ۱/۱۳۶/۳۶۸ )

 

امام صادق عليه السلام :

قيلَ لمَلَكِ المَوتِ عليه السلام : كيفَ تَقبِضُ الأرواحَ و بَعضُها في المَغرِبِ و بَعضُها في المَشرِقِ في ساعَةٍ واحِدَةٍ ؟ فقالَ : أدعُوها فتُجيبُني . قالَ: و قالَ ملَكُ المَوتِ عليه السلام : إنّ الدُّنيا بينَ يَدَيَّ كالقَصعَةِ بين يَدَي أحَدِكُم ، يَتَناوَلُ مِنها ما يَشاءُ ، و الدُّنيا عِندي كالدِّرهَمِ في كَفِّ أحَدِكُم يُقلِّبُهُ كيفَ شاءَ .
به ملك الموت گفته شد : چگونه جان هايى را كه يكى در مغرب است و ديگرى در مشرق، همزمان مى گيرى؟ گفت : من آنها را فرا مى خوانم و آنها هم اجابتم مى كنند. حضرت فرمود : ملك الموت عليه السلام گفت : دنيا در برابر من مانند كاسه اى است در برابر يكى از شما كه هرچه بخواهد از آن بر مى دارد و دنيا در نزد من چون درهمى است در مشتِ يكى از شما، كه هر گونه خواهد آن را مى چرخاند.

( بحار الأنوار:۶/۱۴۴/۱۳ )

مرگ نيكان و مرگ بدكاران

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مُستَريحٌ و مُستَراحٌ مِنهُ ، العَبدُ المؤمنُ يَستَريحُ مِن نَصَبِ الدُّنيا و أذاها إلى رحمَةِ اللّه ِ تعالى ، و العَبدُ الفاجِرُ يَستَريحُ مِنهُ العِبادُ و البِلادُ و الشَّجَرُ و الدَّوابُّ .
 [آدميزاده با مرگش] يا آسوده مى شود يا از دستش آسوده مى شوند: بنده مؤمن از رنج و مشقّت دنيا در جوار رحمت خداى متعال مى آسايد و بنده بدكار [با مرگش ]بندگان و شهرها و درختان و جنبندگان از دستش آسوده مى شوند.

(  كنز العمّال : ۴۲۷۶۹ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

النّاسُ اثنانِ : واحِدٌ أراحَ ، و آخَرُ استَراحَ ؛ فأمّا الّذي استَراحَ فالمؤمنُ إذا ماتَ استَراحَ من الدُّنيا و بَلائها ، و أمّا الّذي أراحَ فالكافِرُ إذا ماتَ أراحَ الشَّجَرَ و الدَّوابَّ و كثيرا مِن النّاسِ .
مردم دو دسته اند : يكى آسوده مى گرداند و ديگرى آسوده مى شود : آنكه آسوده مى شود، مؤمن است كه هر گاه بميرد از دنيا و رنج و بلاى آن راحت مى شود و آنكه آسوده مى گرداند، كافر است كه هرگاه بميرد درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم را [از شرّ خود ]آسوده مى سازد.

( الخصال : ۳۹/۲۱ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ آنگاه كه به ايشان عرض شد :

ماتَ فلانٌ فاستَراحَ ـ : إنّما استَراحَ مَن غُفِرَ لَهُ .
فلانى مُرد و راحت شد ـ فرمود: كسى راحت مى شود كه آمرزيده شده باشد.

( كنز العمّال : ۴۲۷۷۱ )

امام على عليه السلام :

مَوتُ الأبرارِ راحَةٌ لأنفُسِهِم ، و مَوتُ الفُجّارِ راحَةٌ للعالَمِ .
مرگ نيكان، مايه راحت جان آنهاست و مرگ بدكاران، مايه آسودن جهان.

( بحار الأنوار : ۸۲/۱۸۱/۲۸ )

ياد مرگ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أفضَلُ الزُّهدِ في الدّنيا ذِكرُ المَوتِ ، و أفضَلُ العِبادَةِ ذِكرُ المَوتِ ، و أفضَلُ التَّفكُّرِ ذِكرُ المَوتِ ، فمَن أثقَلَهُ ذِكرُ المَوتِ وَجَدَ قَبرَهُ رَوضَةً مِن رِياضِ الجَنّةِ .
برترين بى رغبتى به دنيا، ياد مرگ است. برترين عبادت، ياد مرگ است و برترين انديشيدن، ياد مرگ است. پس، هر كه ياد مرگ وجودش را پر كند، گور خود را باغى از باغ هاى بهشت بيابد .

( جامع الأخبار : ۴۷۳/۱۳۳۴ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ وقتى از ايشان سؤال شد : آيا كسى با شهدا محشور مى شود؟ ـ فرمود :

نَعَم ، مَن يَذكُرُ المَوتَ في اليَومِ و اللّيلَةِ عِشرينَ مَرّةً .
آرى، كسى كه شبانه روز بيست مرتبه مرگ را ياد كند.

( تنبيه الخواطر : ۱/۲۶۸) 

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ چون بر انجمنى گذشت كه در آن صداى خنده بلند بود ـ فرمود:

شُوبُوا مَجلِسَكُم بذِكرِ مُكَدِّرِ اللَّذّاتِ . قالوا : و ما مُكَدِّرُ اللَّذّاتِ ؟ قالَ : المَوتُ .
انجمن خود را با ياد مكدّر كننده خوشى ها بياميزيد. عرض كردند : مكدّر كننده خوشى ها چيست؟ فرمود : مرگ.

( تنبيه الخواطر : ۱/۲۶۸ )

امام على عليه السلام :

اُذكُروا هادِمَ اللَّذّاتِ ، و مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ ، و داعيَ الشَّتاتِ ، اذكُروا مُفَرِّقَ الجَماعاتِ ، و مُباعِدَ الاُمنياتِ ، و مُدنِيَ المَنِيّاتِ ، و المُؤْذِنَ بالبَينِ و الشَّتاتِ .
به ياد آوريد آن بر هم زننده خوشى ها و منغّص كننده عيش ها و دعوتگر پراكندگى را. ياد كنيد آن از هم پاشنده انجمن ها و دور كننده آرزوها و نزديك كننده مرگ ها و اعلام كننده جدايى و پراكندگى را.

( غرر الحكم : ۲۵۷۵ ، ۲۵۷۶  )

امام على عليه السلام :

مَن ذَكَرَ المَوتَ رَضِيَ مِن الدُّنيا باليَسيرِ .
هركه به ياد مرگ باشد، از دنيا به اندك خشنود شود.

(غرر الحكم : ۸۸۴۳  )

 

امام على عليه السلام :

كيفَ تَنسى المَوتَ و آثارُهُ تُذَكِّرُكَ ؟ ! .
چگونه مرگ را فراموش مى كنى در حالى كه نشانه هايش به تو تذكّر مى دهند؟!

( غرر الحكم : ۶۹۹۰ )

امام على عليه السلام :

اُوصيكُم بذِكرِ المَوتِ و إقلالِ الغَفلَةِ عنهُ ، و كيفَ غَفلَتُكُم عمّا لَيس يُغفِلُكُم ، و طَمَعُكُم فيمَن لَيس يُمهِلُكُم ؟! فكفَى واعِظا بمَوتى عايَنتُموهُم.
شما را سفارش مى كنم كه به ياد مرگ باشيد و از آن كمتر غفلت ورزيد. چگونه از چيزى غافليد كه او از شما غافل نيست و چگونه به كسى چشم طمع دوخته ايد كه به شما مهلت نمى دهد! مردگانى كه مشاهده كرده ايد خود واعظانى هستند كه شما را از هر واعظى بى نياز مى كنند.

( نهج البلاغة: الخطبة۱۸۸ )

امام صادق عليه السلام :

ذِكرُ المَوتِ يُميتُ الشَّهَواتِ في النَّفسِ ، و يَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ ، و يُقَوّي القلبَ بمَواعِدِ اللّه ِ ، و يُرِقُّ الطَّبعَ ، و يَكسِرُ أعلامَ الهَوى و يُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و يُحَقِّرُ الدُّنيا .
ياد مرگ، خواهش هاى نفس را مى ميراند و رويشگاه هاى غفلت را ريشه كن مى كند و دل را با وعده هاى خدا نيرو مى بخشد و طبع را نازك مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شكند و آتش آزمندى را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر كوچك مى كند.

( بحار الأنوار : ۶/۱۳۳/۳۲ )

امام هادى عليه السلام :

اُذكُرْ مَصرَعَكَ بينَ يَدَي أهلِكَ؛ و لا طَبيبَ يَمنَعُكَ، و لا حَبيبَ يَنفَعُكَ .
به يادآور آن هنگامى را كه پيش روى خانواده ات در بستر مرگ افتاده اى و نه طبيبى مى تواند جلو مردنت را بگيرد و نه دوستى به كارت مى آيد.

( بحار الأنوار: ۷۸/۳۷۰/۴ )

بحار الأنوار : در زبور آمده است :

مَن فَزَّعَ نفسَهُ بالمَوتِ هانَت علَيهِ الدُّنيا .
هر كه خود را از مرگ بترساند، دنيا در نظرش بى مقدار شود.

( بحار الأنوار : ۷۷/۴۱/۸ )

ترغيب به ياد كردن فراوان از مرگ

بحار الأنوار : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :

أكثِروا مِن ذِكرِ هادِمِ اللَّذّاتِ ، فقيلَ : يا رسولَ اللّه ِ، فما هادِمُ اللَّذّاتِ ؟ قالَ : المَوتُ ، فإنّ أكيَسَ المؤمنينَ أكثَرُهُم ذِكرا للمَوتِ ، و أشَدُّهُم لَهُ استِعدادا .
ويران كننده خوشى ها را فراوان ياد كنيد. عرض شد : اى رسول خدا! ويران كننده خوشى ها چيست؟ فرمود : مرگ؛ زيركترين مؤمنان كسى است كه مرگ را بيشتر ياد كند و براى آن آماده تر باشد.

( .بحار الأنوار: ۸۲/۱۶۷/۳ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أكثِروا ذِكرَ المَوتِ ؛ فإنّهُ يُمَحِّصُ الذُّنوبَ و يُزَهِّدُ في الدُّنيا ، فإن ذَكَرتُموهُ عِندَ الغِنى هَدَمَهُ ، و إن ذَكَرتُموهُ عِندَ الفَقرِ أرضاكُم بعَيشِكُم .
مرگ را فراوان ياد كنيد؛ زيرا كه ياد مرگ گناهان را مى زدايد و به دنيا بى رغبت مى كند. اگر در هنگام توانگرى به ياد مرگ باشيد آن را بر هم مى زند و اگر به هنگام نادارى به يادش باشيد، شما را به زندگيتان خشنود مى سازد.

(  كنز العمّال : ۴۲۰۹۸)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أكثِروا ذِكرَ المَوتِ ، فما مِن عَبدٍ أكثَرَ ذِكرَهُ إلاّ أحيا اللّه ُ قلبَهُ و هَوَّنَ علَيهِ المَوتَ .
مرگ را فراوان ياد كنيد؛ زيرا هيچ بنده اى آن را بسيار ياد نكرد، مگر اينكه خداوند دلش را زنده گردانيد و مردن را بر او آسان ساخت.

( كنز العمّال : ۴۲۱۰۵ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أكثِروا ذِكرَ هادِمِ اللّذّاتِ؛ فإنّهُ لا يكونُ في كثيرٍ إلاّ قَلَّلَهُ، و لا في قَليلٍ إلاّ أجزاهُ .
برهم زننده خوشى ها را فراوان ياد كنيد؛ زيرا در هيچ فراوانى از مرگ ياد نشد، مگر اينكه آن را كاست و در هيچ اندكى ياد آن نشد، مگر اينكه آن را مُكفى ساخت.

( كنز العمّال : ۴۲۰۹۶ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أكثِرْ ذِكرَ المَوتِ يُسَلِّكَ عمّا سِواهُ .
مرگ را فراوان ياد كن، كه ياد هر چيز ديگرى را از ذهن تو مى برد.

( كنز العمّال : ۴۲۰۹۴ )

الترغيب و الترهيب ـ به نقل از انس ـ : رسول خدا صلى الله عليه و آله بر جمعى كه در حال خنده بودند، گذشت. پس فرمود :

أكثِروا ذِكرَ هادِمِ اللَّذّاتِ ، أحسَبُهُ قالَ : فإنّهُ ما ذَكَرَهُ أحَدٌ في ضِيقٍ مِن العَيشِ إلاّ وسَّعَهُ ، و لا في سَعَةٍ إلاّ ضَيّقَهُ علَيهِ .
برهم زننده خوشى ها را فراوان ياد كنيد. گمان مى كنم فرمود : هيچ كس در تنگناى زندگى مرگ را ياد نكرد، مگر اينكه زندگى را بر او فراخ كرد و نيز در فراخى زندگى آن را يادآور نشد، مگر اينكه زندگى را بر او تنگ ساخت.

( الترغيب و الترهيب : ۴/۲۳۶/۳ )

امام على عليه السلام :

أكثِروا ذِكرَ المَوتِ ، و يَومَ خُروجِكُم مِن القُبورِ ، و قيامِكُم بَينَ يَدَيِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ؛ تَهونُ علَيكُمُ المَصائبُ .
مرگ و روز بيرون آمدنتان از گورها و ايستادنتان در پيشگاه خداوند عزّ و جلّ را فراوان ياد كنيد، تا مصيبت ها بر شما آسان شود.

( الخصال : ۶۱۶/۱۰ )

امام على عليه السلام :

أكثِروا ذِكرَ المَوتِ عندَ ما تُنازِعُكُم إلَيهِ أنفسُكُم مِن الشَّهَواتِ ، و كفى بالمَوتِ واعِظا. و كانَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله كثيرا ما يُوصي أصحابَهُ بذِكرِ المَوتِ فيقولُ : أكثِروا ذِكرَ المَوتِ ، فإنّهُ هادِمُ اللَّذّاتِ، حائلٌ بَينَكُم و بينَ الشَّهَواتِ .
در هنگامى كه نفْس هايتان شما را به سوى خواهش ها و شهوات مى كشانند، مرگ را فراوان ياد كنيد كه مرگ بهترين واعظ است. رسول خدا صلى الله عليه و آله اصحاب خود را به يادآورى مرگ بسيار سفارش مى كرد و مى فرمود : مرگ را فراوان ياد كنيد؛ زيرا كه آن برهم زننده خوشى ها و پرده ميان شما و خواهش ها است.

( الأمالي للطوسي : ۲۸/۳۱ )

امام على عليه السلام ـ به فرزند بزرگوارش حضرت حسن عليه السلام ـ نوشت :

يا بُنيَّ ، أكثِرْ مِن ذِكرِ المَوتِ ، و ذِكرِ ما تَهجُمُ علَيهِ و تُفضي بعدَ المَوتِ إلَيهِ ، حتّى يأتيَكَ . و قد أخَذتَ مِنهُ حِذرَكَ و شَدَدتَ لَه أزرَكَ ، و لا يَأتيَكَ بَغتَةً فيَبهَرَكَ .
فرزندم! بسيار به ياد مرگ و به ياد آنچه در آن مى افتى و پس از مرگ به سوى آن كشانده مى شوى باش، تا آن گاه كه بر تو درآيد با تمام توان در برابرش آماده و براى آن كمر بسته باشى، نه آنكه ناگهان بر تو در آيد و چشمانت را خيره گرداند.

( نهج البلاغة : الكتاب ۳۱ )

امام على عليه السلام :

مَن أكثَرَ مِن ذِكرِ المَوتِ قَلَّت في الدُّنيا رَغبَتُهُ .
كسى كه مرگ را بسيار ياد كند، رغبتش به دنيا كم مى شود.

( غرر الحكم : ۸۷۶۶ )

امام على عليه السلام :

مَن أكثَرَ مِن ذِكرِ المَوتِ رَضِيَ مِن الدُّنيا بالكَفافِ .
كسى كه مرگ را فراوان ياد كند، از دنيا به قدر كفاف خرسند شود.

( غرر الحكم : ۸۶۶۲ )

امام صادق عليه السلام :

أكثِروا ذِكرَ المَوتِ ؛ فإنّهُ ما أكثَرَ ذِكرَ المَوتِ إنسانٌ إلاّ زَهِدَ في الدُّنيا .
مرگ را فراوان ياد كنيد؛ زيرا هيچ انسانى مرگ را بسيار ياد نمى كند، مگر اينكه به دنيا بى رغبت مى شود.

( بحار الأنوار : ۸۲/۱۶۸/۳ )

آماده شدن براى مرگ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به طارق بن عبد اللّه محاربى ـ فرمود :

يا طارِقُ، استَعِدَّ للمَوتِ قَبلَ نُزولِ المَوتِ .
اى طارق! پيش از فرا رسيدن مرگ خود را براى آن آماده كن.

( كنز العمّال : ۴۲۱۴۰ )

كنز العمّال : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :

إنّ النُّورَ إذا دَخَلَ الصَّدرَ انفَسَحَ . قيلَ : هَل لذلكَ مِن عَلَمٍ يُعرَفُ بهِ ؟ قالَ : نَعَم ، التّجافي عن دارِ الغُرورِ ، و الإنابَةُ إلى دارِ الخُلودِ ، و الاستِعدادُ للمَوتِ قَبلَ نُزولِهِ .
هرگاه روشنايى به سينه در آيد، سينه فراخ گردد. عرض شد : آيا براى شناسايى اين امر نشانه اى هست؟ فرمود : آرى، دورى گزيدن از سراى فريب و روى آوردن به سراى جاودانى و آماده شدن براى مرگ پيش از فرا رسيدن آن.

( كنز العمّال : ۳۰۲ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ في الخَيراتِ .
كسى كه چشم به راه مرگ باشد، در كارهاى نيك بكوشد.

( بحار الأنوار: ۷۷/۱۷۱/۷ )

امام على عليه السلام :

اِستَعِدّوا للمَوتِ فقد أظَلَّكُم ، و كُونوا قَوما صِيحَ بِهِم فانتَبَهوا ، و عَلِموا أنّ الدُّنيا لَيسَت لَهُم بدارٍ فاستَبدَلوا ···
و ما بينَ أحَدِكُم و بينَ الجَنَّةِ أوِ النّارِ إلاّ المَوتُ أن يَنزِلَ بهِ ···نَسألُ اللّه َ سبحانَهُ أن يَجعَلَنا و إيّاكُم مِمَّن لا تُبطِرُهُ نِعمَةٌ ، و لا تُقَصِّرُ بهِ عن طاعَةِ ربِّهِ غايَةٌ ، و لا تَحِلُّ بهِ بعدَ المَوتِ نَدامَةٌ و لا كآبَةٌ .

براى مرگ آماده شويد؛ زيرا مرگ بر سر شما سايه افكنده است و همچون گروهى باشيد كه بر سر آنها فرياد زده شد و بيدار گشتند و دانستند كه دنيا سراى آنها نيست و از اين رو آن را [با جهان ديگر ]عوض كردند···
و ميان هر يك از شما و بهشت و دوزخ فاصله اى جز فرود آمدن مرگ بر او نيست··· از خداى سبحان مسألت داريم كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه هيچ نعمتى سرمستشان نمى كند و هيچ هدفى آنان را از طاعت پروردگارشان باز نمى دارد و پس از مرگ پشيمانى و اندوهى گريبان گيرشان نمى شود.

(   نهج البلاغة : الخطبة ۶۴ )

امام على عليه السلام :

تَرَحَّلوا فقد جُدَّ بِكُم، و استَعِدّوا للمَوتِ فقد أظَلَّكُم .
بار سفر بربنديد، كه در بردن شما شتاب مى شود؛ و براى مرگ آماده شويد، كه بر شما سايه افكنده است.

( غرر الحكم : ۴۵۱۴ )

امام على عليه السلام :

إنّ أمرا لا تَعلَمُ مَتى يَفجَؤُكَ يَنبَغي أنْ تَستَعِدَّ لَهُ قبلَ أن يَغشاكَ .
چيزى كه نمى دانى چه وقت غافلگيرت مى كند، سزاست كه پيش از آنكه تو را فرا گيرد، خويشتن را برايش آماده سازى.

( غرر الحكم : ۳۴۶۸ )

امام على عليه السلام :

أسمِعوا دَعوَةَ المَوتِ آذانَكُم قبلَ أن يُدعى بِكُم .
دعوت مرگ را به گوش هاى [جانِ] خود بنيوشانيد، پيش از آنكه فرا خوانده شويد.

(غرر الحكم : ۲۴۹۲ )

امام على عليه السلام :

إنّ العاقِلَ يَنبَغي أن يَحذَرَ المَوتَ في هذهِ الدّارِ ، و يُحسِنَ لَهُ التأهُّبَ قبلَ أن يَصِلَ إلى دارٍ يَتَمنّى فيها المَوتَ فلا يَجِدُهُ .
خردمند را سزد كه در اين سرا، از مرگ به هوش باشد و پيش از رسيدن به سرايى كه در آن مرگ را آرزو كند و نيابدش، خود را براى مرگ به خوبى آماده گرداند.

( غرر الحكم : ۳۶۱۱ )

امام على عليه السلام :

إذا كانَ هُجومُ المَوتِ لا يُؤمَنُ؛ فمِنَ العَجزِ تَركُ التّأهُّبِ لَهُ .
وقتى از هجوم مرگ ايمنى نيست، آماده نشدن براى آن از ناتوانى است.

( غرر الحكم : ۴۰۹۳ )

امام على عليه السلام :

تارِكُ التّأهُّبِ للمَوتِ و اغتِنامِ المَهَلِ غافِلٌ عن هُجومِ الأجَلِ ، تَرَحَّلوا فقد جُدَّ بِكُم ، و استَعِدّوا للمَوتِ فقد أظَلَّكُم .
كسى كه خود را براى مرگ آماده نسازد و فرصت ها را غنيمت نشمرد، از هجوم اجل غافل است. بار سفر بربنديد، كه براى بردن شما شتاب است، براى مرگ آماده شويد، كه بر شما سايه افكنده است.

( غرر الحكم : ۴۵۱۳ و ۴۵۱۴ )

امام على عليه السلام :

اِعلَمْ أنّ أمامَكَ عَقَبةً كَؤودا المُخِفُّ فيها أحسَنُ حالاً (أمراً) مِن المُثقِلِ ، و المُبطِئُ علَيها أقبَحُ حالاً من المُسرِعِ ··· فارتَدْ لنفسِكَ قَبلَ نُزولِكَ، و وَطِّئِ المَنزِلَ قبلَ حُلولِكَ .
بدان كه فراپيش تو گردنه اى است دشوار، كه در عبور از آن، سبكبار ، نكو حال تر از گرانبار است و آنكه آهسته مى رود از آنكه شتاب مى ورزد بد حال تر بُوَد··· پس، قبل از فرود آمدنت براى خود پيشروى روانه ساز و پيش از آنكه بار افكنى، منزلگاه را آماده ساز.

(نهج البلاغة : الكتاب ۳۱  )

امام على عليه السلام :

إنّ وَراءَكَ طالِبا حَثيثا مِن المَوتِ ، فلا تَغفُلْ .
مرگ، تو را شتابان تعقيب مى كند، پس، غافل مباش.

( غرر الحكم : ۳۸۱۴ )

امام على عليه السلام :

مَنِ استَعَدَّ لسَفَرِهِ قَرَّ عَينا بحَضَرِهِ .
كسى كه براى سفرش آماده باشد، در حَضَرش شادمان و آسوده خاطر است.

( غرر الحكم : ۹۲۱۱)

امام على عليه السلام :

إنّ قادِما يَقدُمُ بالفَوزِ أو الشِّقوَةِ لَمُستَحِقٌّ لأفضَلِ العُدَّةِ .
وارد شونده اى كه با خود رستگارى يا بدبختى مى آورد، سزاوار بهترين آمادگى است.

( نهج البلاغة : الخطبة ۶۴ )

امام على عليه السلام :

إيّاكَ أن يَنزِلَ بكَ المَوتُ و أنتَ آبِقٌ مِن ربِّكَ في طَلَبِ الدُّنيا .
مبادا مرگ در حالى به سراغت آيد كه تو [چون بنده اى فرارى] از خداوندگارت در طلب دنيا گريخته باشى.

( نهج البلاغة : الكتاب ۶۹ )

 

امام على عليه السلام :

اِزهَدْ في الدُّنيا و اعزِفْ عَنها ، و إيّاكَ أن يَنزِلَ بكَ المَوتُ و أنتَ آبِقٌ مِن ربِّكَ في طَلبِها فتَشقى .
به دنيا بى اعتنا باش و از آن دورى كن و مبادا مرگ در حالى به سراغت آيد كه [چون بنده اى فرارى ]از خداوندگارت در طلب دنيا گريخته باشى و در نتيجه، بدبخت شوى.

( غرر الحكم : ۲۳۹۸ )

امام على عليه السلام :

عَجِبتُ لمَن يَرى أنّهُ يُنقَصُ كلَّ يَومٍ في نفسِهِ و عُمرِهِ و هُو لا يَتَأهَّبُ للمَوتِ ! .
در شگفتم از كسى كه مى بيند هر روز از جان و عمر او كاسته مى شود و با اين حال براى مرگ آماده نمى شود؟!

( غرر الحكم : ۶۲۵۳ )

امام على عليه السلام :

لا تَكُن مِمّن يَرجو الآخِرَةَ بغَيرِ العَمَلِ ··· يَخشَى المَوتَ ، و لا يُبادِرُ الفَوتَ .
چونان كسى مباش كه بدون عمل ، به آخرت اميد بسته است··· از مرگ مى ترسد، اما پيش از رفتن كارى نمى كند.

( نهج البلاغة : الحكمة ۱۵۰)

امام على عليه السلام :

بادِروا المَوتَ و غَمَراتِهِ ، و امهَدوا لَهُ قبلَ حُلُولِهِ ، و أعِدُّوا لَهُ قبلَ نُزولِهِ .
پيش از مرگ و سختى هاى آن كارى بكنيد و قبل از رسيدنش، مقدمات آن را فراهم آوريد و پيش از فرود آمدنش، براى آن آماده شويد.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۹۰ )

امام على عليه السلام :

بادِروا المَوتَ الّذي إن هَرَبتُم مِنهُ أدرَكَكُم ، و إن أقَمتُم أخَذَكُم ، و إن نسِيتُموهُ ذَكَرَكُم .
پيش از مرگ كارى بكنيد؛ مرگى كه اگر از او بگريزيد، به شما مى رسد و اگر بايستيد، گريبانتان را مى گيرد و اگر فراموشش كنيد، به يادتان مى آورد.

( نهج البلاغة: الحكمة ۲۰۳ )

امام على عليه السلام :

بادِروا أمرَ العامّةِ . و خاصّةَ أحَدِكُم و هُو المَوتُ ، فإنّ النّاسَ أمامَكُم ، و إنّ السّاعةَ تَحدُوكُم مِن خَلفِكُم ، تَخَفَّفوا تَلحَقوا ، فإنّما ينتَظَرُ بأوّلِكُم آخِرُكُم .
پيشدستى كنيد بر چيزى كه همگانى است و يكايك شما را فرا مى گيرد و آن مرگ است؛ زيرا كه مردم پيش از شما رفتند و ساعت [مرگ يا قيامت] از پشت سرتان شما را به پيش مى راند. سبكبار بشويد تا [به رفتگان اين كاروان ]بپيونديد؛ زيرا كه جلو رفتگان شما چشم به راه بازماندگان شما هستند.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۶۷ )

امام صادق عليه السلام :

هَولٌ لا تَدري مَتى يَغشاكَ،ما يَمنَعُكَ أن تَستَعِدَّ لَهُ قبلَ أن يَفجَأكَ ؟! .
هول و هراسى كه نمى دانى چه وقت تو را فرا مى گيرد، چرا پيش از آنكه ناگهان به سراغت آيد، برايش آماده نمى شوى؟!

( بحار الأنوار : ۸۲/ ۱۷۱/۶ )

بحار الأنوار : ابراهيم عليه السلام به هنگام نزديك شدن وفاتش [به خدا ]گفت :

هَلاّ أرسَلتَ إلَيَّ رَسولاً حتّى آخُذَ اُهبَةً ، قالَ لَهُ : أ وَ ما عَلِمتَ أنّ الشَّيبَ رَسولي ؟ ! .
چرا پيكى سوى من نفرستادى تا [خودم را براى مرگ آماده سازم]. به او فرمود: مگر نمى دانى كه موى سپيد پيك من است؟!

( بحار الأنوار : ۸۲/۱۷۲)

كسى كه فردا را از عمر خود شمارَد

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أصلِحوا الدُّنيا، و اعمَلوا لآخِرَتِكُم كأنَّكُم تَموتونَ غَدا .
دنيا را بسازيد، و براى آخرتتان [نيز ]چنان كار كنيد كه گويى همين فردا مى ميريد.

( كنز العمّال : ۴۲۱۱۱ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مَن عَدَّ غَدا مِن أجَلِهِ فقد أساءَ صُحبَةَ المَوتِ .
كسى كه فردا را از عمر خود به شمار آورد ، با مرگ ، بد مصاحبت كرده است.

( بحار الأنوار : ۷۷/۱۵۳/۱۲۰ )

امام على عليه السلام :

ما أنزَلَ المَوتَ حَقَّ مَنزِلَتِهِ مَن عَدَّ غَدا مِن أجَلِهِ .
كسى كه فردا را از عمر خود به شمار آورد، مرگ را در جايگاه شايسته اش قرار نداده است.

( الكافي : ۳/۲۵۹/۳۰ )

توشه برداشتن براى آخرت

امام على عليه السلام :

تَزَوَّدوا في الدُّنيا مِن الدُّنيا ما تُحرِزونَ (تَحُوزونَ) بهِ أنفُسَكُم غَدا .
در دنيا از دنيا توشه اى برگيريد كه فردا[ى قيامت] به كمك آن خود را نگه مى داريد.

( نهج البلاغة: الخطبة ۲۸ )

امام على عليه السلام :

تَزَوَّدوا في أيّامِ الفَناءِ لأيّامِ البَقاءِ ، قد دُلِلتُم علَى الزّادِ، و اُمِرتُم بالظَّعنِ، و حُثِثتُم علَى المَسيرِ .
از اين ايّام فانى براى ايّام باقى توشه برداريد؛ توشه را به شما نمايانده اند و فرمان كوچتان داده اند و براى رفتن به شتاب وادارتان كرده اند.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۷ )

امام على عليه السلام :

الَيكُم بالجِدِّ و الاجتِهادِ ، و التّأهُّبِ و الاستِعدادِ ، و التَّزَوُّدِ في مَنزلِ الزّادِ .
سعى و كوشش كنيد و حاضر و آماده شويد و در سراى توشه [گرفتن]، توشه برگيريد.

( نهج البلاغة : الخطبة ۲۳۰ )

امام على عليه السلام :

فلْيَعمَلِ العامِلُ مِنكُم في أيّامِ مَهَلِهِ قبلَ إرهاقِ أجَلِهِ ··· و لْيَتَزوَّدْ مِن دارِ ظَعنِهِ لدارِ إقامَتِهِ .
پس، بايد كه عمل كننده شما در زمانى كه مهلت و فرصت دارد، پيش از شتافتن اجلش، كار كند··· و از كوچگاهش براى اقامتگاهش توشه برگيرد.

( نهج البلاغة:الخطبة۸۶ )

امام على عليه السلام :

أ لَستُم في مَساكِنِ مَن كانَ قَبلَكُم أطولَ أعمارا ، و أبقى آثارا ··· تَعَبَّدوا للدُّنيا أيَّ تَعبُّدٍ ، و آثَرُوها أيَّ إيثارٍ ، ثُمّ ظَعَنوا عنها بغَيرِ زادٍ مُبَلِّغٍ و لا ظَهرٍ قاطِعٍ .
آيا نه اينكه شما در خانه هاى كسانى هستيد كه پيش از شما بودند و عمرهايى درازتر و آثارى ماندنى تر داشتند··· دنيا را پرستيدند چه پرستيدنى و آن را برگزيدند چه برگزيدنى! سپس بى هيچ توشه اى و بى هيچ مركبى كه آنها را به سر منزل مقصود برساند، از اين دنيا كوچيدند.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۱۱ )

امام على عليه السلام :

إنّ الدُّنيا دارُ صِدقٍ لمَن صَدَقَها، و دارُ عافِيَةٍ لمَن فَهِمَ عنها ، و دارُ غِنىً لمَن تَزوَّدَ مِنها .
دنيا، سراى راستى است براى كسى كه با آن از در راستى درآيد و سراى عافيت و آسايش است براى كسى كه از آن چيز بفهمد و سراى توانگرى است براى كسى كه از آن توشه برگيرد.

( نهج البلاغة : الحكمة ۱۳۱ )

امام على عليه السلام :

إنّما الدُّنيا مُنتَهى بَصَرِ الأعمى، لا يُبصِرُ مِمّا وراءها شيئا ، و البَصيرُ يَنفُذُها بَصَرُهُ و يَعلَمُ أنّ الدّارَ وراءها،فالبَصيرُ مِنها شاخِصٌ ، و الأعمى إلَيها شاخِصٌ ، و البَصيرُ مِنها مُتَزوِّدٌ ، و الأعمى لَها مُتَزوِّدٌ .
دنيا چشم انداز نهايى شخص نابينا (بى بَصَر) است و در فرا سوى آن چيزى نمى بيند. امّا شخص بينا و با بصيرت، نگاهش از دنيا فراتر مى رود و درمى يابد كه سراى حقيقى، در آن سوى دنياست. بنا بر اين، شخص بينا از دنيا چشم بر مى كند و نابينا به آن چشم مى دوزد، بينا از دنيا توشه برمى دارد، و نابينا براى آن توشه برمى دارد.

( نهج البلاغة:الخطبة۱۳۳ )

امام على عليه السلام :

إنّ الدُّنيا لم تُخلَقْ لَكُم دارَ مُقامٍ ، بل خُلِقَت لَكُم مَجازا لِتَزَوَّدوا مِنها الأعمالَ إلى دارِ القرارِ .
دنيا، سراى ماندن شما آفريده نشده است، بلكه چونان گذرگاهى برايتان خلق گشته است تا از آن براى سراى ماندگارى توشه اعمال فراهم آوريد.

(نهج البلاغة: الخطبة۱۳۲ )

امام على عليه السلام :

رَحِمَ اللّه ُ امرَأً ··· اغتَنَمَ المَهَلَ ، و بادَرَ الأجَلَ ، و تَزوَّدَ مِن العَمَلِ .
رحمت خدا بر كسى كه··· فرصت ها را غنيمت شمرده و بر مرگ پيشدستى كند و توشه عمل فراهم آورد.

( نهج البلاغة : الخطبة ۷۶ )

امام على عليه السلام :

إنّكَ لَن يُغنيَ عنكَ بعدَ المَوتِ إلاّ صالِحُ عَمَلٍ قَدَّمتَهُ ، فتَزوَّدْ مِن صالحِ العَمَلِ .
پس از مرگ هرگز چيزى به كار تو نمى آيد، مگر كردار نيكى كه پيش فرستاده باشى. بنا بر اين، از كار نيك توشه فراهم آر.

( غرر الحكم : ۳۸۱۵  )

امام على عليه السلام ـ در نكوهش دنيا ـ فرمود:

لا خَيرَ في شيءٍ مِن أزوادِها إلاّ التَّقوى .
در هيچ يك از توشه هاى دنيا خيرى نيست مگر در تقوا.

نهج البلاغة : الخطبة ۱۱۱ )

امام على عليه السلام :

اُوصيكُم عِبادَ اللّه ِ بتَقوَى اللّه ِ الّتي هيَ الزّادُ و بها المَعاذُ (المَعادُ) : زادٌ مُبلِغٌ ، و مَعاذٌ مُنجِحٌ .
شما را، اى بندگان خدا! به تقواى الهى سفارش مى كنم؛ تقوايى كه توشه است و پناهگاه. توشه اى رساننده [به سر منزل مقصود ]و پناهگاهى رهاننده [از آتش ] .

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۱۴ )

 

امام على عليه السلام ـ هرگاه نماز عشا را مى خواند، با صدايى كه همه نماز گزاران مسجد بشنوند، سه بار خطاب به مردم ـ مى فرمود :

أيّها الناسُ ، تَجَهَّزوا رَحِمَكُمُ اللّه ُ ، فقد نُودِيَ فيكُم بالرَّحيلِ ، فما التَّعرُّجُ علَى الدُّنيا بعدَ نِداءٍ فيها بالرَّحيلِ ؟! تَجَهَّزوا رَحِمَكُمُ اللّه ُ ، و انتَقِلوا بأفضَلِ ما بِحَضرَتِكُم مِن الزّادِ و هُو التّقوى .
اى مردم! خدايتان رحمت كناد! آماده و مجهز شويد، كه بانگ رحيل در ميان شما سر داده اند. با اين بانگ رحيل، روى آوردن به دنيا ديگر چه معنا دارد؟ خدايتان رحمت كناد! آماده شويد و با بهترين توشه اى كه در اختيار داريد رهسپار [آخرت] شويد و آن تقوا است.

( بحار الأنوار : ۷۷/۳۹۱/۱۲ )

امام على عليه السلام ـ ياران خويش را بسيار با اين سخنان، مخاطب ساخته ـ مى فرمود :

تَجَهَّزوا رَحِمَكُمُ اللّه ُ ! فقد نُودِيَ فيكُم بالرَّحيلِ ، و أقِلّوا العُرْجَةَ علَى الدّنيا ، و انقَلِبوا بصالِحِ ما بحَضرَتِكُم مِن الزّادِ ؛ فإنّ أمامَكُم عَقَبَةً كَؤودا ، و مَنازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً ، لا بُدَّ مِن الوُرودِ عَلَيها ، و الوُقوفِ عِندَها ··· فقَطِّعوا عَلائقَ الدُّنيا و استَظهِروا بزادِ التَّقوى .
آماده و مجهز شويد، خدايتان رحمت كناد! زيرا كه بانگ رحيل در ميان شما سر داده اند. از دل بستن به دنيا كم كنيد و با توشه نيكى كه در برابر شماست،رهسپار شويد؛زيرا گردنه اى دشوار و منزل هايى ترسناك و هراس انگيز پيش رو داريد كه ناچار بايد به آنها در آييد و آنجاها درنگ كنيد··· پس، علايق و پيوندهاى به دنيا را ببُريد و از توشه تقوا كمك گيريد.

( نهج البلاغة : الخطبة ۲۰۴  )

امام على عليه السلام: در بازگشت از صفين چون به گورستان رسيد ـ فرمود :

يا أهلَ الدِّيارِ المُوحِشَةِ ، و المَحالِّ المُقفِرَةِ ، و القُبورِ المُظلِمَةِ ، يا أهلَ التُّربَةِ ، يا أهلَ الغُربَةِ ، يا أهلَ الوَحدَةِ ، يا أهلَ الوَحشَةِ ، أنتُم لَنا فَرَطٌ سابِقٌ ، و نحنُ لَكُم تَبَعٌ لاحِقٌ . أمّا الدُّورُ فقد سُكِنَت ، و أمّا الأزواجُ فقد نُكِحَت ، و أمّا الأموالُ فقد قُسِّمَت . هذا خَبَرُ ما عِندَنا ، فما خَبَرُ ما عِندَكُم ؟ ثُمّ التَفَتَ إلى أصحابِهِ فقالَ : أما لَو اُذِنَ لَهُم في الكلامِ لأخبَروكُم أنّ خَيرَ الزَّادِ التَّقوى .
اى ساكنان خانه هاى تنهايى و جايگاه هاى خشك و خالى و گورهاى ظلمانى! اى خاك نشينان! اى ساكنان ديار غربت! اى تنهايان! اى آنان كه در تنهايى به سر مى بريد! شما پيشروان ماييد و پيش از ما رفتيد و ما دنباله رو شما هستيم و به شما خواهيم پيوست. [بدانيد كه ]خانه ها[يتان ]مسكن [ديگران] شده و زن ها[يتان] به شوهر رفته اند و اموال و دارايى ها[ى شما ]تقسيم گشته است. اين خبرى است كه ما داريم. شما چه خبر داريد؟ حضرت سپس به طرف اصحاب خود برگشت و فرمود : بدانيد كه اگر اجازه سخن گفتن داشتند، بى گمان به شما خبر مى دادند كه :بهترين توشه تقواست.

( نهج البلاغة : الحكمة ۱۳۰  )

امام على عليه السلام :

آهِ ! مِن قِلَّةِ الزّادِ ، و طُولِ الطَّريقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ، و عَظيمِ المَورِدِ ! .
واى از كمبود توشه و درازى راه و دورى سفر و عظمت جايى كه وارد مى شويم!

( نهج البلاغة : الحكمة ۷۷  )

 

معناى آماده شدن براى مرگ

امام على عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه آماده شدن براى مرگ به چيست؟ ـ فرمود :

أداءُ الفَرائضِ ، و اجتِنابُ المَحارِمِ ، و الاشتِمالُ علَى المَكارِمِ ، ثُمّ لا يُبالي أ وَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ . و اللّه ِ، ما يُبالي ابنُ أبي طالبٍ أ وَقَعَ علَى المَوتِ أم وَقَعَ المَوتُ علَيهِ .
به جاى آوردن واجبات و دورى كردن از حرام ها و داشتن خوى هاى نيك. با رعايت اين امور، ديگر آدمى را چه باك كه او به سراغ مرگ رود يا مرگ به سراغش آيد. سوگند به خدا، كه پسر ابى طالب را باكى نيست كه خود به سراغ مرگ رود يا مرگ به سراغ او آيد.

( الأمالي للصدوق : ۱۷۲/۱۷۳ )

امام على عليه السلام :

إنّما الاستِعدادُ للمَوتِ تَجَنُّبُ الحَرامِ ، و بَذلُ النَّدى و الخَيرِ .
آماده شدن براى مرگ، در حقيقت، دورى كردن از حرام و گشودن دست احسان و نيكى است.

( علل الشرائع : ۲۳۱/۵ )

 

بحار الأنوار : از امام زين العابدين عليه السلام سؤال شد كه بهترين مرگ چيست؟ حضرت فرمود :

 أن يكونَ قد فَرَغَ مِن أبنِيَتِهِ و دُورِهِ و قُصورِهِ . قيلَ : و كيفَ ذلكَ ؟ قالَ : أن يكونَ مِن ذُنوبهِ تائبا ، و علَى الخَيراتِ مُقيما ، يَرِدُ علَى اللّه ِ حَبيبا كريما .

 اينكه [آدمى] از ساختمان ها و خانه ها و كاخ هايش فارغ شده باشد. عرض شد : يعنى چه؟ فرمود : از گناهانش توبه كرده باشد و به كارهاى نيك بپردازد و [با چنين حالى] بر خداوند حبيب و كريم وارد شود. شه و درازى راه و دورى سفر و عظمت جايى كه وارد مى شويم!

( بحار الأنوار : ۷۱/۲۶۷/۱۷ )

آرزوى مرگ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا يَتَمنّى أحَدُكُم المَوتَ .
هيچ يك از شما آرزوى مرگ نكند.

( كنز العمّال : ۴۲۱۵۲ )

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هيچ يك از شما به خاطر گزندى كه به او مى رسد ، مرگ را آرزو نكند؛ و اگر ناچار به اين كار شد، بگويد :

اللّهُمّ أحيِني ما كانَتِ الحَياةُ خَيرا لي ، و تَوَفَّني إذا كانَتِ الوَفاةُ خَيرا لي .
بار خدايا! تا زمانى كه زندگى براى من بهتر است مرا زنده بدار و هرگاه مرگ برايم بهتر بود، مرا بميران.

( الترغيب و الترهيب : ۴/۲۵۷/۵۴ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا يَتَمَنّيَنَّ أحَدُكُم المَوتَ بِضُرٍّ نَزَلَ بهِ .
هيچ يك از شما به سبب گزندى كه به او مى رسد، هرگز آرزوى مرگ نكند.

( الدعوات : ۱۲۲/۲۹۶ )

پیامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ چون در بيمارىِ عباس به عيادتش رفت و ديد او مى نالد و آرزوى مرگ مى كند ـ فرمود :

يا عَبّاسُ عَمَّ رسولِ اللّه ِ ! لا تَتمَنَّ المَوتَ ؛ إن كُنتَ مُحسِنا تَزدادُ إحسانا إلى إحسانِكَ خَيرٌ لكَ ، و إن كُنتَ مُسيئا فإن تُؤخَّرْ تَستَعتِبْ مِن إساءتِكَ خَيرٌ لكَ ، لا تَتَمنَّ المَوتَ .
اى عباس! اى عموى رسول خدا! آرزوى مرگ مكن. اگر نيكوكار باشى، بر نيكى هايت مى افزايى و اين براى تو بهتر است و اگر بدكار باشى و مرگت به تأخير افتد، از بدى هايت دست برمى دارى و اين براى تو بهتر است ؛ هيچگاه تمنّاى مرگ نكن .

( الترغيب و الترهيب : ۴/۲۵۶/۵۰ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

يا سَعدُ، أ عِندي تَمنَّى المَوتَ ؟! لَئن كُنتَ خُلِقتَ للنّارِ و خُلِقَت لكَ ما النّارُ شيءٌ يُستَعجَلُ إلَيها ، و لئن خُلِقتَ للجَنّةِ و خُلِقَت لكَ لَأن يَطولَ عُمرُكَ و يَحسُنَ عمَلُكَ خَيرٌ لكَ .
اى سعد! آيا پيش من آرزوى مرگ مى كنى؟ اگر تو براى آتش آفريده شده باشى و آتش براى تو، در اين صورت آتش چيزى نيست كه به سويش بشتابى و اگر تو براى بهشت آفريده شده باشى و بهشت براى تو، در اين صورت، اگر عمرت طولانى شود و كار نيكو انجام دهى، اين برايت بهتر است.

( كنز العمّال : ۴۲۱۵۵ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا تَمنَّوا المَوتَ ؛ فإنّهُ يَقطَعُ العمَلَ ، و لا يُرَدُّ الرّجُلُ فيَستَعتِبُ .
تمنّاى مرگ نكنيد؛ چون با مرگ رشته عمل قطع مى شود و انسان باز نمى گردد تا بدى هايش را جبران [و خدا را راضى] كند.

( كنز العمّال: ۴۲۱۴۷)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا تَمنَّوا المَوتَ ؛ فإنّ هَولَ المُطَّلَعِ شَديدٌ ، و إنّ مِن السَّعادَةِ أن يَطولَ عُمرُ العَبدِ ، و يَرزُقَهُ اللّه ُ الإنابَةَ .
تمنّاى مرگ نكنيد؛ زيرا هول و هراس قيامت سخت است و اين از خوشبختى است كه عمر بنده طولانى شود و خداوند توبه روزيش فرمايد.

( كنز العمّال : ۴۲۱۴۹ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا يَتَمنَّيَنَّ أحَدُكُمُ المَوتَ ؛ فإنّهُ لا يَدري ما قَدَّمَ لنفسِهِ .
هيچ گاه كسى از شما آرزوى مرگ نكند؛ چرا كه نمى داند براى خود چه پيش فرستاده است.

( كنز العمّال : ۴۲۱۵۴ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا يَتَمنّى أحَدُكُمُ المَوتَ إلاّ أن يَثِقَ بِعَملِهِ .
هيچ يك از شما آرزوى مرگ نكند، مگر اينكه به عمل خود اطمينان داشته باشد.

( كنز العمّال : ۴۲۱۵۳ )

امام على عليه السلام ـ به حارث همْدانى ـ فرمود :

و أكثِرْ ذِكرَ المَوتِ و ما بعدَ المَوتِ ، و لا تَتَمَنَّ المَوتَ إلاّ بشَرطٍ وَثيقٍ .
مرگ و پس از مرگ را فراوان ياد كن و هرگز آرزوى مرگ مكن، مگر با شرطى استوار.

( نهج البلاغة : الكتاب ۶۹ )

امام صادق عليه السلام ـ به مردى كه آرزوى مرگ مى كرد ـ فرمود :

تَمَنَّ الحَياةَ لِتُطيعَ لا لِتَعصيَ، فلَأن تَعيشَ فتُطيعَ خَيرٌ لكَ مِن أن تَموتَ فلا تَعصيَ و لا تُطيعَ .
آرزوى زندگى كن، تا اينكه [خداى را ]اطاعت كنى و معصيتش نكنى؛ زيرا كه اگر زنده باشى و اطاعت كنى، برايت بهتر از اين است كه بميرى و نه طاعت كنى و نه معصيت.

( عيون أخبار الرِّضا : ۲/۳/۳ )

كشف الغمّة : امام كاظم عليه السلام به مردى كه آرزوى مرگ مى كرد فرمود:

هل بينَكَ و بينَ اللّه ِ قَرابَةٌ يُحابيكَ لَها ؟ قالَ : لا . قالَ : فهَل لكَ حَسَناتٌ قَدَّمتَها تَزيدُ على سَيّئاتِكَ؟ قالَ : لا . قالَ : فأنتَ إذا تَتَمنّى هَلاكَ الأبَدِ ! .
آيا ميان تو و خداوند خويشاوندى اى است كه به خاطر آن تو را كمك رساند؟ عرض كرد : خير. فرمود : آيا خوبى هايى كه بر بدى هايت فزونى داشته باشد پيش فرستاده اى؟ عرض كرد : خير. فرمود : پس، در اين صورت تو هلاكت ابدى را آرزو مى كنى !

( كشف الغمّة : ۳/۴۲ )

الزهد للحسين بن سعيد ـ به نقل از سلمان ـ :

لولا السُّجودُ للّه ِ ، و مُجالَسَةُ قَومٍ يَتَلَفَّظونَ طيبَ الكلامِ كما يُتَلفَّظُ طيبُ التَّمرِ ، لَتمَنّيتُ المَوتَ .
اگر مسأله سجده كردن براى خدا و همنشينى با عدّه اى كه از دهانشان سخنان نيكويى چون خرماى ناب بيرون مى ريزند در ميان نبود، هر آينه تمنّاى مرگ مى كردم.

( الزهد للحسين بن سعيد : ۷۹/۲۱۲ )

سكرات مرگ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :  

اِحضَروا مَوتاكُم و لَقِّنوهُم «لا إلهَ إلاَّ اللّه ُ» و بَشِّروهُم بالجَنَّةِ ، فإنّ الحَليمَ مِن الرِّجالِ و النِّساءِ يَتَحَيّرُ عندَ ذلكَ المَصرَعِ ، و إنّ الشّيطانَ أقرَبُ ما يكونُ مِن ابنِ آدمَ عندَ ذلكَ المَصرَعِ . و الّذي نَفسي بيَدِهِ ! لَمُعايَنةُ مَلَكِ المَوتِ أشَدُّ مِن ألفِ ضَربَةٍ بالسَّيفِ . و الّذي نَفسي بيَدِهِ ! لا تَخرُجُ نَفسُ عَبدٍ مِن الدّنيا حتّى يَتَألَّمَ كُلُّ عِرقٍ مِنهُ على حِيالهِ .  
بر بالين مردگان خود حاضر شويد و به آنان «لا اله الا اللّه » تلقين كنيد و نويد بهشتشان دهيد؛ زيرا حتى مردان و زنان بردبار هم در اين صحنه گيج و سرگشته مى شوند و شيطان بيش از هر زمان ديگرى در هنگام مرگ به آدمى نزديك مى گردد. سوگند به آنكه جانم در دست اوست، مشاهده ملك الموت سخت تر از هزار ضربه شمشير است. سوگند به آنكه جانم در دست اوست، جان هيچ بنده اى از دنيا نرود مگر اينكه يكايك رگ هاى او درد كشند.

( كنز العمّال : ۴۲۱۵۸ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أدنى جَبَذاتِ المَوتِ بمَنزلَةِ مِائةِ ضَربَةٍ بالسَّيفِ .  
كمترين كشش هاى مرگ، چونان صد ضربه شمشير است.

( كنز العمّال : ۴۲۲۰۸ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ أهوَنَ المَوتِ بمَنزلَةِ حَسَكَةٍ كانَت في صُوفٍ، فهَل تَخرُجُ الحَسَكةُ مِن الصُّوفِ إلاّ و مَعَها صُوفٌ ؟ ! .  
آسانترين مردن، به منزله خارى است كه در ميان پشم باشد. آيا خار از پشم بيرون مى آيد بدون آنكه مقدارى پشم با آن باشد؟!

( كنز العمّال : ۴۲۱۷۴ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :  

لو أنّ البَهائمَ يَعلَمْنَ مِن المَوتِ ما تَعلَمونَ أنتُم ، ما أكَلتُم مِنها سَمينا ! .  
اگر حيوانات از مرگ آن دانند كه شما مى دانيد، هرگز حيوان فربهى نمى خورديد!

( الأمالي للطوسي : ۴۵۳/۱۰۱۱ )

امام على عليه السلام ـ در وصف غافلگير شدگان مرگ ـ فرمود :

اجتَمَعَت علَيهِم سَكرَةُ المَوتِ و حَسرَةُ الفَوتِ ، ففَتَرَت لها أطرافُهُم ، و تَغيَّرَت لها ألوانُهُم
ثُمَّ ازدادَ المَوتُ فيهِم وُلوجا ، فحِيلَ بينَ أحَدِهِم و بينَ مَنطِقِهِ ، و إنّهُ لَبَينَ أهلِهِ يَنظُرُ ببَصَرِهِ و يَسمَعُ باُذُنهِ على صِحَّةٍ مِن عَقلِهِ و بَقاءٍ من لُبِّهِ ، يُفَكِّرُ فيمَ أفنى عُمرَهُ ، و فيمَ أذهَبَ دَهرَهُ ! و يَتَذكَّرُ أموالاً جَمَعَها، أغمَضَ في مطالِبِها، و أخَذَها مِن مُصَرَّحاتِها و مُشتَبِهاتِها، قد لَزِمَتهُ تَبِعاتُ جَمعِها، و أشرَفَ على فِراقِها ، تَبقى لمَن وراءَهُ يَنعَمُونَ فيها، و يَتَمتَّعونَ بها ، فيكونُ المَهْنأُ لغَيرِهِ و العِب ءُ على ظَهرِهِ ، و المَرءُ قد غَلِقَت (عَلِقَت) رُهُونُهُ بِها ، فهُو يَعَضُّ يدَهُ نَدامَةً على ما أصحَرَ لَهُ عِندَ المَوتِ مِن أمرِهِ ، و يَزهَدُ فيما كانَ يَرغَبُ فيهِ أيّامَ عُمُرِهِ ، و يَتَمنّى أنَّ الّذي كانَ يَغبِطُهُ بها و يَحسُدُهُ علَيها قد حازَها دُونَهُ !
فلَم يَزَلِ المَوتُ يُبالِغُ في جَسَدِهِ حتّى خالَطَ لِسانُهُ سَمعَهُ ، فصارَ بينَ أهلِهِ لا يَنطِقُ بلِسانِهِ ، و لا يَسمَعُ بسَمعِهِ ، يُرَدِّدُ طَرفَهُ بالنَّظَرِ في وُجوهِهِم ، يَرى حَرَكاتِ ألسِنَتِهِم ، و لا يَسمَعُ رَجعَ كلامِهِم
ثُمَّ ازدادَ (زادَ) المَوتُ التِياطا بهِ ، فقُبِضَ بَصَرُهُ كما قُبِضَ سَمعُهُ ، و خَرَجَتِ الرُّوحُ مِن جَسَدِهِ ، فصارَ جِيفَةً بينَ أهلِهِ ··· .  

سكرات مرگ و حسرت از دست دادن همه چيز در وجود آنها جمع مى شود و دست و پاهايشان به سستى مى گرايد و رنگ هايشان بر مى گردد. سپس، مرگ به وجود آنان بيشتر نفوذ مى كند و هر يك از آنان را از سخن مى اندازد، او در ميان اعضاى خانواده اش با چشم خود مى بيند و با گوشش مى شنود و خردش صحيح و سالم است و عقلش به جاست و به اين مى انديشد كه عمرش را در چه راه صرف كرده و روزگارش را چگونه گذرانده است! و به ياد مى آورد اموالى را كه گرد آورده و در به دست آوردن آنها چشمش را بر هم نهاده [و به حلال و حرام توجّه نكرده] و از موارد آشكار و شبهه ناك بر گرفته است و تبعات و گناهانِ گردآورىِ آنها دامنگيرش شده و اينك در آستانه جدا شدن از آنهاست و اين اموال براى بازماندگانش باقى مى ماند كه با آنها متنعّم مى شوند و خوشگذرانى مى كنند و بدين ترتيب، براى ديگران ثروتى باد آورده است و بار گناهش بر دوش او. و تار و پود وجودش به اين اموال بسته شده است. پس، به سبب آنچه هنگام مرگ برايش آشكار شده، پشيمان گشته دست به دندان مى گزد و به آنچه در ايّام زندگانيش رغبت داشته، بى ميل مى شود و آرزو مى كند كه اى كاش آن كس كه حسرت او را مى خورد و به سبب اين اموال بر او حسادت مى ورزيد، آنها را گرد آورده بود، نه او!
پس، مرگ همچنان در پيكر او پيش رود تا اينكه گوش او نيز همچون زبانش از كار بيفتد و در ميان اعضاى خانواده خويش افتد در حالى كه نه با زبانش سخنى گويد و نه با گوشش بشنود. [فقط] نگاهش را بر چهره هاى آنان مى گرداند و حركات زبان هايشان را مى بيند، ولى سخن آنها را نمى شنود. آن گاه مرگ به او بيشتر مى چسبد و چشمش نيز همانند گوشش گرفته مى شود و روح از بدنش خارج مى گردد و در ميان افراد خانواده اش به مردارى تبديل مى شود··· .

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۹ )

امام على عليه السلام :

إنّ للمَوتِ لَغَمَراتٍ هِيَ أفظَعُ مِن أن تُستَغرَقَ بصِفَةٍ ، أو تَعتَدِلَ على عُقولِ أهلِ الدّنيا .  
مرگ را سختى هايى است دشوارتر از آنكه در وصف گنجد يا با خردهاى مردم جهان سنجيده شود.

( نهج البلاغة : الخطبة ۲۲۱ )

امام على عليه السلام :

فإنّكُم لو قد عايَنتُم ما قد عايَنَ مَن ماتَ مِنكُم لجَزِعتُم و وَهِلتُم ، و سَمِعتُم و أطَعتُم ، و لكنْ مَحجوبٌ عنكُم ما قد عايَنوا، و قريبٌ ما يُطرَحُ الحِجابُ! .  
اگر آنچه را كه مردگان شما ديده اند شما مى ديديد، بى گمان بى تاب و هراسان مى شديد و [سخن خدا را ]مى شنيديد و اطاعت مى كرديد. ليكن آنچه را آنها ديده اند از شما در پرده است و زودا كه اين پرده برافتد!

( نهج البلاغة : الخطبة ۲۰ )

آنچه مرگ و سَكَرات آن را آسان مى كند

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

قَدِّمْ مالَكَ أمامَكَ يَسُرَّكَ اللَّحاقُ بهِ .
دارايى خود را پيش از خود بفرست تا پيوستن به آن، شادمانت كند.

( أعلام الدين : ۳۴۴/۳۷ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ در سفارش به مردى ـ فرمود :

أقلِلْ مِن الشّهَواتِ يَسهُلْ علَيكَ الفَقرُ ، و أقلِلْ مِن الذُّنوبِ يَسهُلْ علَيكَ المَوتُ .
از خواهش ها كم كن، تا [تحمّل ]نادارى بر تو آسان شود و از گناهان بكاه، تا مرگ بر تو آسان گردد.

(  أعلام الدين : ۳۴۴/۳۷ )

امام على عليه السلام :

شَوِّقوا أنفُسَكُم إلى نَعيمِ الجَنّةِ تُحِبّوا المَوتَ و تَمقُتوا الحَياةَ .
جان هايتان را مشتاق نعمت بهشت گردانيد، تا اينكه مرگ را دوست داشته باشيد و زنده ماندن را دشمن.

( غرر الحكم : ۵۷۷۹ )

امام صادق عليه السلام :

مَن أحَبَّ أن يُخَفِّفَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ عَنه سَكَراتِ المَوتِ ، فلْيَكُنْ لقَرابَتِهِ وَصُولاً و بوالِدَيهِ بارّا ، فإذا كانَ كذلكَ هَوَّنَ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ علَيهِ سَكَراتِ المَوتِ و لَم يُصِبْهُ في حياتِهِ فَقرٌ أبَدا .
هركه دوست دارد خداوند عزّ و جلّ سكرات مرگ را بر او سبك گرداند، بايد به خويشانش رسيدگى و به پدر و مادرش نيكى كند. اگر چنين كند، خداوند عزّ و جلّ سختى هاى مرگ را بر او آسان گرداند و در زندگيش هرگز به نادارى نيفتد.

( الأمالي للطوسي : ۴۳۲/۹۶۷ )

علّت ناخوش داشتن مرگ

كنز العمّال :

قالَ رَجُلٌ يا رَسولَ اللّه ِ، ما لي لا اُحِبُّ المَوتَ؟ قالَ : هَل لكَ مالٌ ؟ فقَدِّمْ مالَكَ بينَ يدَيكَ ؛ فإنّ المَرءَ مَع مالهِ ، إن قَدّمَهُ أحَبَّ أن يَلحَقَهُ ، و إن خَلّفَهُ أحَبَّ أن يَتخَلّفَ مَعهُ .
مردى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد : چرا مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمود : آيا مال و ثروتى دارى؟ پس، ثروتت را پيشاپيش خود بفرست؛ زيرا كه آدمى وابسته به دارايى خويش است. اگر آن را پيش فرستد، دوست دارد كه به آن برسد و اگر از خود بر جاى گذارد دوست دارد كه با آن بماند.

( كنز العمّال : ۴۲۱۳۹ )

امام حسن عليه السلام ـ در جواب مردى كه به او عرض كرد :

ما بالُنا نكرَهُ الموتَ و لا نُحبُّهُ؟ ـ : لِأنّكُم أخرَبتُم آخِرَتَكُم ، و عَمّرتُم دُنياكُم ، و أنتُم تَكرَهونَ النُّقلَةَ مِن العُمرانِ إلَى الخَرابِ .
چرا مرگ را ناخوش داريم و آن را دوست نداريم؟ ـ فرمود : زيرا شما آخرت خود را ويران و دنيايتان را آباد كرده ايد و دوست نداريد از آبادانى به ويرانه منتقل شويد.

( معاني الأخبار : ۳۹۰/۲۹ )

امام باقر عليه السلام :

أتى النَّبيَّ صلى الله عليه و آله رَجُلٌ فقالَ : ماليَ لا اُحِبُّ المَوتَ؟ فقالَ لهُ : أ لكَ مالٌ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : فقَدَّمتَهُ ؟ قالَ: لا، قالَ : فمِن ثَمّ لا تُحِبُّ المَوتَ .
مردى خدمت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رسيد و پرسيد : علّت ناخوش داشتن مرگ چيست؟ حضرت فرمود : آيا ثروتى دارى؟ عرض كرد : آرى. فرمود : آيا آن را [براى آخرتت] پيش فرستاده اى؟ عرض كرد : خير. فرمود : از اين جاست كه مرگ را دوست ندارى.

( الخصال : ۱۳/۴۷ )

امام صادق عليه السلام :

جاءَ رجُلٌ إلى أبي ذرٍّ فقالَ : يا أبا ذرٍّ، ما لَنا نَكرَهُ المَوتَ ؟ فقالَ : لأنّكُم عَمَّرتُمُ الدُّنيا و أخرَبتُمُ الآخِرَةَ ، فَتَكرَهونَ أن تُنقَلوا مِن عُمرانٍ إلى خَرابٍ .
مردى نزد ابوذر آمد و گفت : اى ابوذر! از چه روست كه ما مرگ را ناخوش مى داريم؟ پاسخ داد : چون شما دنيا را آباد كرده ايد و آخرت را ويران و از اين رو، خوش نداريد كه از آبادى به ويرانه منتقل شويد.

( الكافي : ۲/۴۵۸/۲۰ )

 

محتضر ، آنچه را در آخرت برايش آماده شده مى بيند

امام على عليه السلام ـ هنگامى كه محمّد بن ابى بكر را به استاندارى مصر فرستاد ـ فرمود :

اِحذَروا يا عِبادَ اللّه ِ المَوتَ و سَكرَتَهُ ، و أعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ ؛ فإنّهُ يَفجَؤكُم بأمرٍ عَظيمٍ ، بخَيرٍ لا يكونُ مَعهُ شَرٌّ أبدا ، أو بِشَرٍّ لا يكونُ مَعهُ خَيرٌ أبدا ··· إنّه ليسَ أحَدٌ مِن النّاسِ تُفارِقُ روحُهُ جَسَدَهُ حتّى يَعلَمَ أيَّ المَنزِلتَينِ يَصِلُ، إلَى الجَنّةِ أم إلَى النّارِ ، أ عَدُوٌّ هُو للّه ِ أم وَليٌّ (لَهُ) ؛ فإن كانَ وَليّا للّه ِ فُتِحَت لَهُ أبوابُ الجَنّةِ و شُرِعَت لَهُ طُرُقُها و رأى ما أعَدَّ اللّه ُ لَهُ فيها ، ففَرَغَ مِن كُلِّ شُغلٍ و وُضِعَ عَنهُ كُلُّ ثِقلٍ ، و إن كانَ عَدُوّا للّه ِ فُتِحت لَهُ أبوابُ النّارِ و شُرِعَت لَهُ طُرُقُها و نَظَرَ إلى ما أعَدَّ اللّه ُ لَهُ فيها ، فاستَقبَلَ كُلَّ مَكروهٍ و تَرَكَ كُلَّ سُرورٍ
كلُّ هذا يكونُ عندَ المَوتِ ، و عندَهُ يكونُ اليَقينُ ، قالَ اللّه ُ عَزَّ اسمُهُ :

«الّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائكةُ طَيِّبينَ يَقولونَ سَلامٌ علَيكُمُ ادْخُلوا الجَنّةَ بِما كُنتُم تَعْمَلونَ»(النحل : ۳۲) . و يقولُ : «الّذِينَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائكةُ ظالِمِي أنفُسِهِم فألْقَوا السَّلَمَ ما كُنّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ ···» (النحل : ۲۸ )

اى بندگان خدا! از مرگ و سكرات آن بترسيد و ساز و برگ را فراهم آريد، كه مرگ با يكى از دو چيز بزرگ، ناگهان به سراغ شما مى آيد : يا با خيرى كه ابداً شرّى با آن نيست، يا با شرّى كه هرگز خيرى به همراه ندارد··· احدى از مردم نيست كه جانش از پيكرش جدا شود، جز اينكه مى داند به كدام يك از دو منزل مى رسد : به بهشت يا به دوزخ. پس، اگر دوست خدا باشد درهاى بهشت به رويش گشوده شود و راه هاى آن برايش باز گردد و آنچه را خدا برايش آماده ساخته است ببيند و از هر كارى آسوده گردد و هر بار سنگينى از دوش او برداشته شود . و چنانچه دشمن خدا باشد درهاى آتش به رويش گشوده شود و راه هاى آن برايش باز گردد و آنچه را خدا برايش مهيّا ساخته است مشاهده كند و با هر ناخوشايندى رو به رو گردد و هر شادى و سرورى را رها سازد. همه اين ها به هنگام مرگ اتفاق افتد و در همان وقت يقين [به يكى از دو راه ]پيدا شود. خداوند ـ عزّ اسمه ـ مى فرمايد : «آن كسانى كه پاكيزه زيسته اند وقتى كه فرشتگان جانشان را مى ستانند، به آنان مى گويند : درود بر شما! به سبب كارهايى كه مى كرديد به بهشت در آييد» نيز مى فرمايد : «آنان كه به خود ستم روا داشته اند وقتى كه فرشتگان جانشان را مى گيرند، از در تسليم درآيند و گويند : ما هيچ كار زشتى نكرديم···».

( الأمالي للمفيد : ۲۶۳/۳ )

 

امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه «فلولا اذا بلغت الحلقوم··· ان كنتم صادقين»( الواقعة : ۸۳ ـ ۸۷) ـ فرمود :

إنّها إذا بَلَغَتِ الحُلقومَ ثُمّ اُرِيَ مَنزِلَهُ مِن الجَنَّةِ فيقولُ : رُدُّوني إلَى الدُّنيا حتّى اُخبِرَ أهلي بما أرى ، فيُقالُ لَهُ : لَيس إلى ذلكَ سَبيلٌ .
زمانى كه جان به گلوگاه رسد و جايگاهش در بهشت به او نشان داده شود، بگويد : مرا به دنيا باز گردانيد تا آنچه را مى بينم به خانواده ام خبر دهم. امّا به او گفته مى شود : اين امكان ندارد.

( الكافي : ۳/۱۳۵/۱۵ )

نمايان شدن پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه عليهم السلام براى محتضر

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

اُنظُروا مَن تُحادِثونَ ؟ فإنّهُ ليسَ مِن أحَدٍ يَنزِلُ بهِ المَوتُ إلاّ مُثِّلَ لَهُ أصحابُهُ إلَى اللّه ِ إن كانوا خِيارا فخِيارا و إن كانوا شِرارا فشِرارا ، و ليسَ أحَدٌ يَموتُ إلاّ تَمَثَّلتُ لَهُ عندَ مَوتِهِ .
بنگريد، كه با چه كسى همسخن مى شويد؛ زيرا هيچ كس نيست كه مرگش در رسد، مگر اينكه يارانش كه به سوى خدا رهسپارند در برابرش مجسّم شوند. اگر خوب باشند به صورتى نيك و خوشايند مجسّم شوند و اگر بد باشند به گونه اى بد و ناخوشايند و هيچ كس نيست كه بميرد، جز اينكه من به هنگام مرگش در برابر او نمايان شوم.

( الكافي : ۲/۶۳۸/۳ )

امام على عليه السلام :

مَن أحَبَّني وجَدَني عندَ مَماتِهِ بحَيثُ يُحِبُّ ، و مَن أبغَضَني وجَدَني عندَ مَماتِهِ بحَيثُ يَكرَهُ .
هر كه مرا دوست داشته باشد، در هنگام مرگش مرا آن گونه كه خوشايند اوست بيابد و هركه مرا دشمن داشته باشد، به هنگام مرگش مرا بدان گونه كه ناراحت شود بيابد.

( صحيفة الإمام الرِّضا : ۸۶/۲۰۳  )

الدعوات ـ به نقل از حارث هَمْدانى ـ :

أتَيتُ أميرَ المؤمنينَ عليه السلام ذاتَ يَومٍ نِصفَ النّهارِ فقالَ : ما جاءَ بكَ ؟ قلتُ : حُبُّكَ و اللّه ِ ، قالَ عليه السلام : إن كُنتَ صادِقا لَتَراني في ثلاثةِ مَواطِنَ : حَيثُ تَبلُغُ نَفسُكَ هذهِ ـ و أومأَ بيَدِهِ إلى حَنجَرَتهِ ـ و عندَ الصِّراطِ ، و عندَ الحَوضِ .
نيمروزى نزد امير مؤمنان عليه السلام رفتم. فرمود : چه چيز تو را بدين جا كشانده است؟ عرض كردم : به خدا قسم كه محبّت به تو. فرمود : اگر راست بگويى، بى گمان در سه جا مرا خواهى ديد : زمانى كه جانت به اين جا رسد ـ و با دست خود به حنجره اش اشاره كرد ـ و هنگام گذشتن از صراط و در كنار حوض [كوثر].

( الدعوات : ۲۴۹/۶۹۹ )

 

امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به اين پرسش كه آيا مؤمن از جان كندن خود ناراحت مى شود؟ ـ فرمود :

لا و اللّه ِ ، إنّهُ إذا أتاهُ ملَكُ المَوتِ لقَبضِ رُوحهِ جَزِعَ عِندَ ذلكَ ، فيَقولُ لَهُ ملَكُ المَوتِ : يا وَليَّ اللّه ِ لا تَجزَعْ ، فوالّذي بَعَثَ محمّدا صلى الله عليه و آله لَأنا أبَرُّ بِكَ و أشفَقُ علَيكَ من والِدٍ رَحيمٍ لو حَضَرَكَ ، افتَحْ عَينَكَ فانظُرْ . قالَ : و يُمَثَّلُ لَهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و أميرُ المؤمنينَ و فاطمةُ و الحسنُ و الحسينُ و الأئمةُ من ذُرِّيتِهِم عليهم السلام فيقالُ لَهُ : هذا رسولُ اللّه ِ و ··· رُفَقاؤكَ ··· فما شيءٌ أحَبَّ إلَيهِ مِنِ استِلالِ رُوحِهِ و اللُّحوقِ بالمُنادي .
نه، به خدا، زمانى كه ملك الموت براى ستاندن جانش مى آيد، او بى تابى مى كند. امّا ملك الموت به او مى گويد : اى دوست خدا! بى تابى مكن؛ زيرا سوگند به آنكه محمّد صلى الله عليه و آله را برانگيخت، من از پدر مهربانى كه به بالينت بيايد، با تو خوش رفتارتر و مهربانترم. چشمت را باز كن و بنگر. رسول خدا صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان و فاطمه و حسن و حسين و امامان از نسل آنها، عليهم السلام ، در برابرش نمايان مى شوند و به او گفته مى شود : اين رسول خدا و··· رفيقان و همرهان تو هستند··· در اين هنگام، چيزى براى او خوشتر از اين نيست كه جانش ستانده شود و به منادى بپيوندد.

( الكافي : ۳/۱۲۷/۲  )

امام صادق عليه السلام :

ما مِن مؤمنٍ يَحضُرُهُ المَوتُ إلاّ رأى محمّدا و عليّا عليهما السلام حيثُ تَقَرُّ عَينُهُ ، و لا مُشرِكٌ يَموتُ إلاّ رآهُما حيثُ يَسوؤهُ .
هيچ مؤمنى نيست كه مرگش در رسد، مگر اينكه محمّد و على عليهما السلام را ببيند بدان گونه كه شادمان شود و هيچ مشركى نميرد، مگر اينكه آن دو بزرگوار را بدان گونه كه ناراحت شود مشاهده كند.

( بحار الأنوار : ۸۲/۱۷۴/۸ )

امام صادق عليه السلام :

ما يَموتُ مُوالٍ لَنا مُبغِضٌ لأعدائنا إلاّ و يَحضُرُهُ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله و أميرُ المؤمنينَ و الحسنُ و الحسينُ عليهم السلام فَيَسُرُّوهُ و يُبَشِّروهُ، و إن كانَ غيرَ مُوالٍ لَنا يَراهُم بحَيثُ يَسوؤهُ
و الدّليلُ على ذلكَ قَولُ أميرِ المؤمنينَ عليه السلام لحارثِ الهَمْدانيِّ :
يا حارَ هَمْدانَ مَن يَمُتْ يَرَني

مِن مؤمنٍ أو مُنافِقٍ قُبُلا .
هيچ كس نيست كه دوستدار ما و دشمن دشمنان ما باشد و بميرد، مگر اينكه [در هنگام مرگش ]رسول خدا صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان و حسن و حسين ـ صلوات اللّه عليهم ـ حاضر شوند و اگر دوستدار ما نباشد، آنان را به گونه اى كه ناراحت شود، مشاهده كند. دليل بر اين مطلب، فرموده امير مؤمنان عليه السلام به حارث همدانى است كه :
اى حارث همدانى! هر كس بميرد مرا
رو در رو مى بيند، مؤمن باشد يا منافق.

( تفسير القمّي : ۲/۲۶۵ )

پس از مرگ

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ما المَوتُ فيما بَعدَهُ إلاّ كنَطحَةِ عَنزٍ .
مرگ در قياس با وضعيت پس از آن، مانند شاخ زدن بزى بيش نيست.

( كنز العمّال : ۴۲۲۱۴ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لَم يَلقَ ابنُ آدمَ شيئا قَطُّ مُنذُ خَلقَهُ اللّه ُ أشَدَّ علَيهِ مِن المَوتِ ، ثُمّ إنّ المَوتَ لَأهوَنُ مِمّا بَعدَهُ .
آدميزاد از زمانى كه خداوند او را آفريده است، هرگز با چيزى سخت تر از مرگ رو به رو نشده است. با اين همه، مرگ در قياس با بعد از آن، به مراتب آسانتر است.

( كنز العمّال : ۴۲۲۰۹ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

كفى بالمَوتِ طامّةً يا جَبرئيلُ ! فقالَ جَبرئيلُ : إنّ ما بَعدَ المَوتِ أطَمُّ و أطَمُّ مِن المَوتِ .
بس مصيبت بزرگى است مرگ، اى جبرئيل! جبرئيل گفت : آنچه پس از مرگ است، مصيبتى به مراتب بزرگتر از مرگ مى باشد.

( تفسير القمّي : ۲/۶ )

امام على عليه السلام :

يا عِبادَ اللّه ِ، ما بعدَ المَوتِ لِمَن لَم يُغفَرْ لَهُ أشَدُّ مِن المَوتِ: القَبرُ ؛ فاحذَروا ضِيقَهُ و ضَنكَهُ و ظُلمَتَهُ و غُربتَهُ··· .
اى بندگان خدا! عالم پس از مرگ براى كسى كه آمرزيده نشده باشد، سخت تر از خود مرگ است. واى از قبر، بترسيد از تنگى و فشار و تاريكى و تنهايى آن···.

( الأمالي للطوسي : ۲۸/۳۱ )

مرده اى در ميان زندگان

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ليس مَن ماتَ فاستَراحَ بِمَيِّتٍ ، إنّما المَيِّتُ مَيِّتُ الأحياءِ .
كسى كه مُرد و آسوده شد مُرده نيست، بلكه مرده [حقيقى] مرده [ميان] زندگان است.

( الأمالي للطوسي : ۳۱۰/۶۲۵ )

امام على عليه السلام :

الجاهِلُ مَيِّتٌ بينَ الأحياءِ .
نادان، مرده اى است ميان زندگان.

( غرر الحكم : ۲۱۱۸  )

امام على عليه السلام :

و آخَرُ قد تَسمّى عالِما و ليسَ بهِ ··· فالصُّورَةُ صُورَةُ إنسانٍ ، و القَلبُ قَلبُ حَيوانٍ، لا يَعرِفُ بابَ الهُدى فَيتَّبِعَهُ ، و لا بابَ العَمى فيَصُدَّ عَنهُ ، و ذلكَ مَيّتُ الأحياءِ ! .
و ديگرى كه عالمش خوانند، امّا عالم نيست··· صورتش صورت انسان است و دلش دل حيوان. نه راه هدايت و رستگارى را مى شناسد تا آن را بپيمايد و نه راه ضلالت را تا از آن دورى گزيند. پس او مرده زندگان است.

( نهج البلاغة : الخطبة ۸۷  )

امام على عليه السلام :

الكَذّابُ و المَيّتُ سَواءٌ ؛ فإنّ فَضيلَةَ الحَيِّ علَى المَيّتِ الثِّقَةُ بهِ ، فإذا لَم يُوثَقْ بكَلامِهِ بَطَلَت حَياتُهُ .
دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادى نشود، زنده نيست.

( غرر الحكم : ۲۱۰۴ )

امام على عليه السلام ـ در وصف زهّاد ـ فرمود :

يَرَونَ أهلَ الدُّنيا يُعَظِّمونَ مَوتَ أجسادِهِم ، و هُم أشَدُّ إعظاما لِمَوتِ قُلوبِ أحيائهِم .
دنيا پرستان را مى بينند كه به مردن پيكرهايشان اهميت مى دهند، امّا آنان به مرگِ دل هاىِ زندگانشان بيشتر اهميت مى دهند.

( نهج البلاغة: الخطبة ۲۳۰)

امام على عليه السلام ـ در ياد كرد فتنه بنى اميّه ـ فرمود :

كانَ أهلُ ذلكَ الزَّمانِ ذِئابا ، و سَلاطينُهُ سِباعا ، و أوساطُهُ اُكّالاً ، و فُقَراؤهُ أمواتا .
مردم آن روزگار گرگ باشند، و زمام دارانش درنده، و ميانْ مايگانش طعمه، و تهي دستانش [چون ]مرده.

( نهج البلاغة : الخطبة ۱۰۸ )

زنده در ميان مردگان

امام على عليه السلام :

لَم يَمُتْ مَن تَرَكَ أفعالاً يُقْتَدى بها مِن الخَيرِ . مَن نَشَرَ حِكمَةً ذُكِرَ بها .
كسى كه كارهاى خوبى از خود به يادگار گذارد كه سرمشق ديگران باشد، نمرده است. كسى كه حكمتى را نشر دهد، نامش بدان برده شود.

( كنز الفوائد : ۱/۳۴۹ )

امام حسين عليه السلام ـ در مسير خود به كربلا ـ فرمود :

إنّي لا أرى المَوتَ إلاّ سَعادَةً ، و لا الحَياةَ معَ الظالِمينَ إلاّ بَرَما .
راستى كه من مرگ را جز سعادت نمى دانم و زندگى در ميان ستمگران را جز رنج و دلتنگى.

( تحف العقول : ۲۴۵  )

مرگ ناگهانى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مَوتُ الفُجأةِ أخذَةُ أسَفٍ . .
مرگ ناگهانى، [جان ]گرفتنى خشماگين است.

( كنز العمّال : ۴۲۷۰۲ )

 

 

مَوتُ الفُجأةِ راحَةٌ للمؤمنِ ، و أخذَةُ أسَفٍ للفاجِرِ .
مرگ ناگهانى براى مؤمن، مايه آسوده شدن است و براى گنهكار [جان ]گرفتنى خشماگين.

(كنز العمّال : ۴۲۷۰۳)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مَوتُ الفُجأةِ راحَةٌ للمؤمنِ و حَسرَةٌ للكافِرِ .
مرگ ناگهانى براى مؤمن مايه آسوده شدن است و براى كافر مايه دريغ و حسرت.

( مكارم الأخلاق : ۲/۳۲۷/۲۶۵۶ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ مَوتَ الفُجأةِ تَخفيفٌ عنِ المؤمنِ ، و أخذَةُ أسَفٍ عنِ الكافِرِ .
مرگ ناگهانى، تخفيفى است براى مؤمن [از رنج مردن و سكرات موت] و [جان ]ستاندنى خشماگين از كافر.

( الكافي : ۳/۱۱۲/۵ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مَوتُ الفُجأةِ تَخفيفٌ علَى المؤمنينَ ، و مَسخَطَةٌ علَى الكافِرينَ .
مرگ ناگهانى، تخفيفى است براى مؤمنان و خشمى است بر كافران.

(كنز العمّال : ۴۲۷۷۵  )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ماتَ داوودُ النّبيُّ عليه السلام يومَ السَّبتِ مَفجوءا فأظَلَّتهُ الطَّيرُ بأجنِحَتِها ، و ماتَ موسى كَليمُ اللّه ِ عليه السلام في التِّيهِ ، فصاحَ صائحٌ مِن السّماءِ: ماتَ موسى عليه السلام و أيُّ نَفسٍ لا تَموتُ ؟! .
داوود نبى عليه السلام در روز شنبه به مرگ ناگهانى درگذشت. پس، پرندگان با بال هاى خود بر او سايه افكندند. موسى كليم اللّه عليه السلام نيز در تيه (بيابان برهوت) مرد. پس آواز دهنده اى از آسمان جار زد : موسى عليه السلام مُرد و كيست كه نميرد؟!

( الكافي : ۳/۱۱۱/۴ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

مِن أشراطِ السّاعَةِ أن يَفشوَ الفالَجُ و مَوتُ الفُجأةِ .
از نشانه هاى [فرا رسيدن ]قيامت، شيوع فلج و مرگ ناگهانى است.

( الكافي : ۳/۲۶۱/۳۹ )

 

امام على عليه السلام :

و اللّه ِ ما فَجَأني مِن المَوتِ وارِدٌ كَرِهتُهُ ، و لا طالِعٌ أنكَرتُهُ ، و ما كنتُ إلاّ كقارِبٍ وَرَدَ ، و طالِبٍ وَجَدَ ، و ما عندَ اللّه ِ خَيرٌ للأبرارِ.
به خدا سوگند، كه پيكى از مرگ ناگهان بر من نيايد كه آن را خوش نداشته باشم و نه سرزننده اى كه آن را نشناسم. بلكه من [نسبت به مرگ ]چون تشنه كامى هستم كه به چشمه آبى رسد و جوينده اى كه [گمشده اش را] بيابد و آنچه نزد خداست براى نيكوكاران بهتر است.

( نهج البلاغة : الكتاب ۲۳ )

امام باقر عليه السلام :

مَن ماتَ دُونَ الأربَعينَ فَقدِ اختُرِمَ ، و مَن ماتَ دُونَ أربَعةَ عَشرَ يوما فمَوتُهُ مَوتُ فُجأةٍ .
كسى كه زير چهل سالگى بميرد، نابهنگام [و به عمر غير طبيعى ]مرده است و كسى كه كمتر از چهارده روز [بيمارى بكشد و] بميرد، مرگش مرگ ناگهانى است.

(الكافي : ۳/۱۱۹/۱)

تشييع جنازه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ أوّلَ ما يُجازى بهِ المؤمنُ بعدَ مَوتهِ أن يُغفَرَ لجَميعِ مَن تَبِعَ جَنازَتَهُ .
نخستين پاداشى كه بعد از مرگ مؤمن به او داده مى شود، اين است كه همه تشييع كنندگان جنازه اش آمرزيده مى شوند.

( كنز العمّال : ۴۲۳۱۰  )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

سِرْ سَنتَينِ بِرَّ والِدَيكَ ، سِرْ سَنةً صِلْ رَحِمَكَ ، سِرْ مِيلاً عُدْ مَريضا ، سِرْ مِيلَينِ شَيِّعْ جَنازَةً .
براى نيكى به پدر و مادرت، مسافت دو ساله بپيما. براى به جا آوردن صله رحم، مسافت يك ساله بپيما. براى عيادت بيمار، يك ميل راه بپيما و براى شركت در تشييع جنازه اى، دو ميل راه بپيما.

(  النوادر للراوندي : ۹۲/۲۹)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

ما مِن مَيّتٍ يُوضَعُ على سَريرِهِ فَيُخطا بهِ ثلاثَ خُطاً إلاّ نادى بصَوتٍ يَسمَعُهُ مَن يَشاءُ اللّه ُ : يا إخوَتاهُ ! و يا حَمَلةَ نَعشاهُ ! لا تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنيا كما غَرَّتني ! و لا يَلعَبَنَّ بكُمُ الزَّمانُ كما لَعِبَ بِي ! أترُكُ ما تَرَكتُ لذُرِّيَّتي و لا يَحمِلونَ عنّي خَطيئتي ، و أنتُم تُشَيِّعوني ثُمّ تَترُكوني و الجَبّارُ يُخاصِمُني ..
هيچ مرده اى نيست كه در تابوتش نهاده و سه گام برده شود، مگر اينكه با صدايى، كه هر كس كه خدا بخواهد آن را مى شنود، صدا مى زند : اى برادران! اى تابوت كشان! زنهار كه دنيا شما را چون من نفريبد! و روزگار شما را نيز چون من بازى ندهد! براى بازماندگانم مال و منال بر جاى گذاشتم، در حالى كه آنان بار گناهى از مرا به دوش خود نمى كشند و شما نيز مرا تشييع مى كنيد و سپس تنهايم مى گذاريد و خداوند جبّار از من حساب مى كشد.

( كنز العمّال : ۴۲۳۵۷ )

امام باقر عليه السلام :

إذا اُدخِلَ المؤمنُ قَبرَهُ نُوديَ : ألا إنّ أوّلَ حِبائكَ الجَنَّةُ ، و حِباءَ مَن تَبِعَكَ المَغفِرَةُ .
چون مؤمن در گور خود نهاده شود، او را ندا آيد : هان! نخستين هديه به تو بهشت است و هديه كسانى كه تشييعت كرده اند، آمرزش.

( الكافي : ۳/۱۷۲/۱ . )

امام باقر عليه السلام :

مَن شَيَّعَ جَنازَةَ امرئٍ مُسلمٍ اُعطِيَ يَومَ القِيامَةِ أربَعَ شَفاعاتٍ ، و لَم يَقُلْ شيئا إلاّ قالَ المَلَكُ : و لَكَ مِثلُ ذلكَ .
هر كه جنازه مسلمانى را تشييع كند، روز قيامت چهار شفاعت به او داده شود و چيزى نگويد، مگر اينكه فرشته گويد : مانند آن از آنِ تو باد.

( الأمالي للصدوق : ۲۸۷/۳۱۹ )

امام باقر عليه السلام ـ در پاسخ به اين سؤال كه انسان بهتر است دعوت به تشييع جنازه را بپذيرد يا وليمه و سور را؟ ـ فرمود :

يُجيبُ الجَنازَةَ ؛ فإنّ حُضورَ الجَنازَةِ يُذكِّرُ المَوتَ و الآخِرَةَ ، و حُضورَ الوَلائمِ يُلهي عن ذلكَ .
دعوت به تشييع جنازه را بپذيرد؛ زيرا حضور در تشييع جنازه، يادآور مرگ و آخرت است و حضور در وليمه ها از اين امور غافل مى گرداند.

( بحار الأنوار : ۸۱/۲۸۴/۴۰ )

 

امام صادق عليه السلام :

أوّلُ ما يُتحَفُ بهِ المؤمنُ يُغفَرُ لِمَن تَبِعَ جَنازتَهُ .
نخستين تحفه اى كه به مؤمن داده مى شود، آمرزش تشييع كنندگان جنازه اوست.

( الكافي : ۳/۱۷۳/۳  )

امام صادق عليه السلام :

يَنبَغي لأولياءِ المَيّتِ أن يُؤْذِنوا إخوانَ المَيّتِ بمَوتهِ ، فيَشهَدونَ جَنازَتَهُ و يُصَلُّونَ علَيهِ ، فيُكسِبُ لَهُمُ الأجرَ و يُكسِبُ لِمَيّتهِ الاستِغفارَ .
شايسته است كه صاحبان عزا برادران دينى ميّت را از مرگ او با خبر سازند، تا در تشييع جنازه حاضر شوند و بر او نماز خوانند و بدين ترتيب، هم براى آنان اجرى حاصل شود و هم براى ميّت استغفار به عمل آيد.

( علل الشرائع : ۳۰۱/۱ )

آداب تشييع جنازه

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

علَيكُم بالسَّكِينَةِ ، علَيكُم بالقَصدِ في المَشيِ بجَنائزِكُم .
بر شما باد حفظ آرامش و وقار . بر شما باد آرام راه رفتن با جنازه هايتان.

( الأمالي للطوسي : ۳۸۳/۸۲۷ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ وقتى جنازه اى مى بردند كه مانند خيكى كه تُلُم مى زنند بالا و پايين مى شد ـ فرمود :

علَيكُم بالسَّكِينَةِ ، علَيكُم بالقَصدِ في المَشيِ بجَنائزِكُم .
آرام باشيد! با جنازه هايتان به آرامى حركت كنيد.

( كنز العمّال : ۴۲۸۸۵ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

يا أبا ذرٍّ ، إذا تَبِعتَ جَنازَةً فلْيَكُنْ عَقلُكَ فيها مَشغولاً بالتَّفكُّرِ و الخُشوعِ ، و اعلَمْ أنّكَ لاحِقٌ بهِ .
اى ابوذر! هرگاه در پى جنازه اى به راه افتادى ، بايد عقلت با تفكّر و خشوع به آن مشغول شود و بدان كه تو نيز به او مى پيوندى.

( مكارم الأخلاق : ۲/۳۷۱/۲۶۶۱ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أفضَلُ أهلِ الجَنازَةِ أكثَرُهُم فيهِ ذِكرا و مَن لم يَجلِسْ حتّى تُوضَعَ ، و أوفاهُم مِكيالاً مَن حَثا علَيها ثلاثا .
بهترين تشييع كنندگانِ جنازه، كسى است كه [خدا و مرگ و پس از مرگ را] بيشتر ياد كند و كسى كه تا جنازه [در گور ]نهاده نشود او ننشيند و كاملترين پيمانه [ثواب] را كسى دارد، كه سه مرتبه (سه مشت) خاك روى لحد بريزد.

( كنز العمّال : ۴۲۳۴۹ )

الدعوات :

كانَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذا تَبِعَ جَنازَةً غَلَبَتهُ كآبَةٌ ، و أكثَرَ  النَّفسِ ، و أقَلَّ الكلامَ .
رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه در پى جنازه اى مى رفت، اندوه او را فرا مى گرفت، بيشتر  نفس مى كرد و كمتر سخن مى گفت.

( الدعوات : ۲۵۹/۷۳۶ )

امام على عليه السلام ـ چون در تشييع جنازه اى صداى خنده مردى را شنيد ـ فرمود :

كأنّ المَوتَ فيها على غَيرِنا كُتِبَ ، و كأنّ الحَقَّ فيها على غَيرِنا وَجَبَ ، و كأنّ الّذي نَرى من الأمواتِ سَفْرٌ عمّا قَليلٍ إلَينا راجِعونَ ، نُبَوّئُهُم أجداثَهُم و نأكُلُ تُراثَهُم كأنّا مُخَلَّدونَ بَعدَهُم ، ثُمّ قد نَسِينا كُلَّ واعِظٍ و واعِظَةٍ ، و رُمِينا بكُلِّ فادِحٍ و جائحَةٍ ! .
گويى كه مرگ را در اين جهان براى ديگران رقم زده اند و انگار كه حق در اين دنيا بر ديگران واجب گشته است و گويى مردگانى را كه مى بينيم، مسافرانى هستند كه به زودى سوى ما باز مى گردند! آنان را در گورهايشان مى نهيم و ميراثشان را مى خوريم، آن گونه كه پندارى پس از آنها جاودان خواهيم ماند. هر پند دهنده اى را به دست فراموشى سپرده ايم، حال آنكه هدف هر بلا و حادثه اى بنيان كن قرار داريم.

( نهج البلاغة : الحكمة ۱۲۲ )

امام باقر عليه السلام :

إذا كنتَ في جَنازَةٍ فكُنْ كأنّكَ أنتَ المَحمولُ ، و كأنّكَ سَألتَ ربَّكَ الرَّجعَةَ إلَى الدُّنيا لِتَعمَلَ عَمَلَ مَن عاشَ ؛ فإنّ الدُّنيا عِندَ العُلَماءِ مِثلُ الظِّلِّ .
هرگاه جنازه اى را تشييع مى كنى، چنان باش كه انگار اين تويى كه بر دوش ها حمل مى شوى و گويى از پروردگارت مى خواهى تو را به دنيا باز گرداند، تا همچون كسى كه زنده است كار كنى؛ زيرا كه دنيا در نظر دانايان مانند سايه است.

( الزهد للحسين بن سعيد : ۵۰/۱۳۳ )

امام صادق عليه السلام :

إذا حَمَلتَ جَنازَةً فكُنْ كأنّكَ أنتَ المَحمولُ ، أو كأنّكَ سَألتَ ربَّكَ الرُّجوعَ إلَى الدُّنيا لِتَعمَلَ ، فانظُرْ ما ذا تَستَأنِفُ ـ ثُمّ قالَ : ـ عَجَبا لقَومٍ حُبِسَ أوّلُهُم على آخِرِهِم ، ثُمّ نادى مُنادٍ فيهِم بالرَّحيلِ و هُم يَلعَبونَ ! .
هرگاه جنازه اى را بر دوش كشيدى، تصوّر كن اين تو هستى كه بر شانه ها حمل مى شوى يا گويى از پروردگارت مى خواهى به دنيا برگردى تا دست به عمل [نيك] زنى. پس، بنگر كه چگونه [زندگى را ]از سر مى گيرى. حضرت سپس فرمود : شگفتا از مردمى كه رستاخيز رفتگانشان به خاطر پيوستن بازماندگانشان به آنها به تأخير افتاده و چاووشى در ميان آنها بانگ رحيل سر داده، امّا آنان همچنان به بازى و تفريح سرگرمند.

( الزهد للحسين بن سعيد : ۷۷/۲۰۸ )

امام صادق عليه السلام :

شَيَّعَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام جَنازَةً فلَمّا وُضِعَت في لَحدِها عَجَّ أهلُها و بَكوا ، فقالَ : ما تَبكونَ؟! أما و اللّه ِ لَو عايَنوا ما عايَنَ مَيّتُهُم لأذهَلَهُم ذلكَ عنِ البُكاءِ علَيهِ ، أما و اللّه ِ إنّ لَهُ إلَيهِم لَعَودَةً ثُمّ عَودَةً ، حتّى لا يُبقي مِنهُم أحَدا .
امير مؤمنان عليه السلام جنازه اى را تشييع كرد و چون در لحد نهاده شد، خانواده اش ضجّه كردند و گريستند. حضرت فرمود : چرا مى گرييد؟ هان! به خدا سوگند اگر اينان، آنچه را ميّتشان ديد مى ديدند، بى گمان گريه كردن بر او را از يادشان مى برد. هان! به خدا سوگند كه مرگ به سوى اينان بارها بر مى گردد چندان كه احدى از ايشان را باقى نگذارد.

( بحار الأنوار : ۷۸/۶۵/۲ )

خاكسپارى

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

اِدفِنوا مَوتاكُم وَسطَ قَومٍ صالِحينَ ؛ فإنّ المَيّتَ يَتأذّى بجارِ السَّوءِ كما يَتأذَّى الحَيُّ بجارِ السَّوءِ .
مردگان خود را در ميان مردمان نيك به خاك بسپاريد؛ زيرا مرده نيز همچون زنده از همسايه بد رنج مى برد.

( كنز العمّال : ۴۲۳۷۱ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ المؤمنَ إذا ماتَ تَجَمَّلَتِ المَقابِرُ لِمَوتِهِ ، فلَيس مِنها بُقعَةٌ إلاّ و هِيَ تَتَمنّى أن يُدفَنَ فيها ، و إنّ الكافِرَ إذا ماتَ أظلَمَتِ المَقابِرُ لِمَوتِهِ ، و لَيس مِنها بُقعَةٌ إلاّ و هِيَ تَستَجيرُ باللّه ِ أن لا يُدفَنَ فيها .
چون مؤمن بميرد، گورها از مرگ او زيبا و روشن مى شوند و هيچ قطعه اى از خاك گورستان نيست، مگر اينكه آرزو مى كند او در آنجا دفن شود و هرگاه كافر بميرد گورها از مرگ او تاريك مى شوند و هيچ قطعه اى از خاك گورستان نيست، مگر اينكه از تدفين او در خود به خدا پناه مى برد.

( كنز العمّال : ۴۲۳۷۵ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إذا ماتَ المَيِّتُ في الغَداةِ فلا يَقيلَنَّ إلاّ في قَبرِهِ ، و إذا ماتَ بالعَشيِّ فلا يَبيتَنَّ إلاّ في قَبرِهِ .
هرگاه كسى پيش از ظهر بميرد، نيمروز را جز در گورش نبايد بخوابد و هرگاه كسى بعد از ظهر بميرد، شب را جز در گورش نبايد به سر برد.

( كنز العمّال : ۴۲۳۸۹ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إذا ماتَ أحَدُكُم فلا تَحبِسوهُ و أسرِعوا بِهِ إلى قَبرِهِ ، و لْيُقرَأْ عندَ رأسِهِ بفاتِحَةِ البَقَرةِ ، و عندَ رِجلَيهِ بخاتِمَةِ البَقَرةِ .
هرگاه كسى از شما مرد او را نگه نداريد و زود به خاكش بسپاريد و بالاى سرش، آغازِ سوره بقره خوانده شود و پايين پايش پايانِ سوره بقره.

( كنز العمّال : ۴۲۳۹۰)

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إذا ماتَ المَيِّتُ أوّلَ النَّهارِ فلا يَقيلُ إلاّ في قَبرِهِ .
هرگاه كسى در آغاز روز بميرد، نيمروز را جز در گورش نبايد بگذراند.

( الكافي : ۳/۱۳۸/۲ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

لا تَدفِنوا مَوتاكُم باللّيلِ إلاّ أن تَضطَرُّوا .
مردگان خود را شب دفن نكنيد، مگر اينكه ناچار باشيد.

( كنز العمّال : ۴۲۳۸۵ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ أرحَمَ ما يَكونُ اللّه ُ بالعَبدِ إذا وُضِعَ في حُفرَتِهِ .
بيشترين مهربانى خدا به بنده آن وقتى است كه در گورش نهاده شود.

( كنز العمّال : ۴۲۳۸۶ )

امام على عليه السلام :

أمَرَنا رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أن نَدفِنَ مَوتانا وَسطَ قَومٍ صالِحينَ ؛ فإنّ المَوتى يَتأذّونَ بجارِ السَّوءِ كما يَتأذّى بهِ الأحياءُ .
رسول خدا صلى الله عليه و آله به ما دستور داد مردگانمان را ميان مردمانى صالح به خاك بسپاريم؛ زيرا مردگان نيز همچون زندگان از همسايه بد رنج مى برند.

( كنز العمّال : ۴۲۹۱۶ )

امام رضا عليه السلام :

إنّما اُمِرَ بدَفنِ المَيّتِ لِئلاّ يَظهَرَ النّاسُ على فَسادِ جَسَدِهِ ، و قُبحِ مَنظَرِهِ ، و تَغَيُّرِ رائحَتِهِ،و لا يَتأذَّى الأحياءُ برِيحِهِ و ما يَدخُلُ علَيهِ من الآفَةِ و الفَسادِ ، و ليكونَ مَستورا عنِ الأولياءِ و الأعداءِ ، فلا يَشمَتُ عَدُوُّهُ و لا يَحزَنُ صَديقُهُ .
علّت اينكه دستور داده شده است مرده را به خاك بسپارند، اين است كه مردم متلاشى شدن پيكر او و منظره زشت و تغيير بويش را مشاهده نكنند و زندگان از بوى او و آفت و فسادى كه به پيكرش مى رسد آزار نبينند و براى اينكه از چشم دوستان و دشمنان پنهان بماند و دشمنش شاد و دوستش اندوهگين نشود.

( وسائل الشيعة : ۲/۸۱۹/۱ )

سخت تر از مرگ

امام على عليه السلام :

أشَدُّ مِن المَوتِ طَلَبُ الحاجَةِ مِن غيرِ أهلِها .
سخت تر از مرگ، نياز خواهى از نااهل است.

( غرر الحكم : ۳۲۱۳ )

امام على عليه السلام :

أشَدُّ مِن المَوتِ ما يُتَمَنَّى الخَلاصُ مِنهُ بالمَوتِ .
سخت تر از مرگ، آن چيزى است كه براى رهايى از آن آرزوى مرگ شود.

( غرر الحكم : ۳۳۶۶ )

امام عسكرى عليه السلام :

خَيرٌ مِن الحَياةِ ما إذا فَقَدتَهُ أبغَضتَ الحَياةَ ، و شَرٌّ مِن المَوتِ ما إذا نَزَلَ بكَ أحبَبتَ المَوتَ .
بهتر از زندگى، آن چيزى است كه هرگاه از دستش دهى از زندگى بيزار شوى و از مرگ بدتر، آن چيزى است كه هرگاه گرفتارش شوى دوستدار مرگ شوى.

( تحف العقول : ۴۸۹ )

آنچه پس از مردن دنبال انسان مى آيد

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

يَتبَعُ المَيّتَ ثلاثةٌ : أهلُهُ و مالُهُ و عمَلُهُ ، فيَرجِعُ اثنانِ و يَبقى واحِدٌ ؛ يَرجِعُ أهلُهُ و مالُهُ ، و يَبقى عَمَلُهُ .
سه چيز از پى مرده مى رود : خانواده اش، مالش و كردارش؛ دو تاى آنها بر مى گردند و يكى مى ماند : خانواده و مالش بر مى گردند و كردارش مى ماند.

( كنز العمّال : ۴۲۷۶۱ )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

إنّ مِمّا يَلحَقُ المؤمنَ مِن عَمَلِهِ و حَسناتِهِ بعدَ مَوتهِ عِلما علّمَهُ و نَشَرَهُ ، و وَلَدا صالِحا تَرَكَهُ ، أو مصحَفا وَرَّثَهُ ، أو مَسجِدا بَناهُ ، أو بَيتا لاِبنِ السَّبيلِ بَناهُ ، أو نَهرا أجراهُ ، أو صَدَقَةً أخرَجَها مِن مالِهِ في صِحَّتِهِ و حياتِهِ تَلحَقُهُ مِن بعدِ مَوتِهِ .
از اعمال و حسنات مؤمن آنچه پس از مرگش [ثوابش] به او مى رسد، دانشى است كه تعليم دهد و منتشر كند، يا فرزند صالحى كه از خود بر جاى گذارد، يا مصحفى كه به ارث گذارد، يا مسجدى كه بسازد، يا خانه اى كه براى مسافران بسازد، يا نهرى كه حفر كند، يا صدقه اى كه در زمان تندرستى و حيات از دارايى خود برقرار سازد [ثواب اين ها ]بعد از مرگش به او مى رسد.

( الترغيب و الترهيب : ۱/۹۹/۲۴  )

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :

أربَعةٌ تَجري علَيهِم اُجورُهُم بعدَ المَوتِ : رجُلٌ ماتَ مُرابِطا . في سبيلِ اللّه ِ ، و رجُلٌ عَلَّمَ عِلما فأجرُهُ يَجري علَيهِ ما عُمِلَ بهِ ، و رجُلٌ أجرى صَدَقَةً فأجرُها لَهُ ما جَرَت ، و رجُلٌ تَرَكَ ولَدا صالِحا يَدعو لَهُ .
چهار كس اند كه بعد از مردن نيز همچنان اجر كارشان به آنها مى رسد : مردى كه در حال مرز دارى (جهاد) در راه خدا بميرد، و مردى كه دانشى را آموزش دهد تا زمانى كه به آن دانش عمل شود اجرش به او مى رسد، و مردى كه صدقه اى برقرار سازد، تا زمانى كه آن صدقه برجا و مستمرّ است اجرش به او مى رسد، و مردى كه فرزند صالحى به يادگار گذارد و آن فرزند برايش دعا كند.

( الترغيب و الترهيب : ۱/۱۱۹/۷  )

امام صادق عليه السلام :

سِتّةٌ يَلحَقنَ المؤمنَ بعدَ وَفاتِهِ : ولدٌ يَستَغفِرُ لَهُ ، و مصحَفٌ يُخَلِّفُهُ ، و غَرسٌ يَغرِسُهُ ، و صَدَقَةُ ماءٍ يُجريهِ، و قَليبٌ يَحفِرُهُ ، و سُنّةٌ يُؤخَذُ بها مِن بَعدِهِ .
شش چيز است كه [ثواب آنها] بعد از وفات مؤمن به او مى رسد : فرزندى كه برايش آمرزش طلبد، مصحفى كه از خود بر جاى گذارد، نهالى كه بكارد، صدقه آبى [مانند نهر و قنات] كه جارى سازد، چاهى كه حفر كند و سنتى (كردار نيكى) كه بعد از او به كار بسته شود.

( كتاب من لا يحضره الفقيه : ۱/۱۸۵/۵۵۵ )

میزان الحکمه، جلد یازدهم

 
2.مكارم الأخلاق : ۲/۳۷۱/۲۶۶۱ .
3.كنز العمّال : ۴۲۳۴۹ .
4.الدعوات : ۲۵۹/۷۳۶ .
5.نهج البلاغة : الحكمة ۱۲۲ .
1.الزهد للحسين بن سعيد : ۵۰/۱۳۳ .
2.الزهد للحسين بن سعيد : ۷۷/۲۰۸ .
3.بحار الأنوار : ۷۸/۶۵/۲ .
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث