دلیل شیعه بر اینکه امامت عهدی الهی است
۰۷ آبان ۱۳۹۴ 0 معارفسوال:
دليل شيعه بر اينكه امامت عهدى است الهى و بر هر كسى كه مى خواهد قرار مى دهد، چيست؟
جواب اجمالى:
با توجه به اينكه وظيفه ى امام ادامه ى وظايف پيغمبر است (مگر در آوردن شريعت و دين جديد) همانطورى كه پيغمبر معصوم و منصوص از جانب خداست امام هم بايد منصوب از جانب خدا باشد يعنى كسى را كه خداوند لياقت و شايستگى اين وظيفه مهم را به او داده تعيين و معرفى كند دليل ما عقل و قرآن مجيد و روايات معتبر است.
جواب تفصيلى:
حمد و سپاس خداى را كه براى هدايت انسانها به سوى توحيد و كمال و سعادتِ دنيا و آخرت پيامبرانى را همراه شريعت و كتاب فرستاد و براى صيانت و تداوم آن و هدايت افراد جامعه و تفسير ثقل اكبر يعنى قرآن مجيد، اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) را منصوب و معرفى فرمود (1)، تا در پرتو راهنمايى آنها انسانهاى جايز الخطاء در فهم دين و قرآن و عمل به آنها از راه مستقيم دور نشوند.
ابتداء بايد معنى امامت را بدانيم: امام و خليفه ى پيامبر از نظر مسلمانان كسى است كه وظايف پيامبر (ص) (به استثناى مساله آوردن شريعت) را بر عهده دارد.
مهمترين اين وظايف عبارتنداز:
1- تبيين مفاهيم قرآن كريم و حل معضلات آن «لتبين للناس ما نزل اليهم (2)».
2- بيان بقيه احكام شرعى و مسايل جديد.
3- حفظ مسلمين از تفرقه و اختلاف.
4- تربيت افراد جامعه.
5- برقرارى عدل و امنيت.
6- حفظ مرز و مال و جان مسلمين. چنين شخصى بايد مورد عنايت خاص الهى، حاصل علوم نبوى و مصون از خطاء و گناه باشد بديهى است تعيين چنين فردى (معصوم) از سطح علم و دانش امت فراتر است (3)، زيرا عصمت امرى پنهانى است و جز خداوند كه عالم به اسرار درونى است كسى از آن آگاه نيست پس تعيين امام بايد به دست خداوند باشد.
دلايل فراوان عقلى و نقلى در مورد لزوم نصب امام توسط خداوند موجود است؛ به عنوان نمونه:
دليل عقلى:
شكى نيست كه انسانهاى عادى مرتكب خطاء و اشتباه و گاهى مرتكب معصيت مى شوند اگر براى تفسير قرآن و بيان احكام و مسائل جديد فرد معصومى نباشد لازم مى آيد انسانها به حق و سعادت نرسند و از آنجا كه غير از خدا كسى نمى تواند پى به عصمت، افراد ببرد. پس خداوند براى تأمين غرض (رسيدن به كمال و سعادت) بعد از پيامبر (ص) دوازده امام معصوم را فرستاده كه در سايه علم و عصمت بشر را از لغزش و گمراهى نجات دهند و هر امامى در زمان خود به تفسير و تبيين قرآن و احكام و مسايل جديد پرداخته تا نوبت به امام دوازدهم (ع) رسيد كه بخاطر عناد و كثرت دشمنان و مصالحى كه خدا مى داند به اذن الهى غايب شده اند و در عصر غيبت هم وظيفه ى اصلى امامت را انجام مى دهند چنانكه در كتاب ينابيع المودة از پيامبر (ص) نقل شده: قسم به كسى كه مرا به نبوت مبعوث كرده مردم از نور «امام عصر (عج)» استفاده مى كنند گرچه او غايب است همانطوريكه استفاده مى كنند از نور خورشيد گرچه در پس ابرها غايب باشد (4).
دليل نقلى:
1- قرآن مجيد دستورداده كه «اطاعت از خداوند و پيامبر اولوالامر كنيد (5)» شكى نيست كه پيامبر (ص) معصوم بوده اند. «و اطيعوا الله و الرسول (6)» مى فهماند كه اطاعت و پيروى پيامبر همان اطاعت و پيروى از خداست بدون هيچ قيد و شرطى پس لابد پيغمبر هم معصوم است؛ همينطور اولوالامر كه اطاعت شان در رديف بلكه عين اطاعت خدا و پيامبر قرار گرفته است بايد معصوم باشند و گرنه قرآن حكم به اطاعت مطلق نمى نمود. چنانكه در مورد والدين با اينكه سفارش زياد كرده لكن قيد و مرز آورده كه «و ان جاهداك لتشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما (7)؛ يعنى پدر و مادر اگر دستور به شرك (ناروا) دادند اطاعت ممنوع است.
چون شناخت معصوم به عهده معصوم است، بايد امام از جانب خدا و پيامبر معرفى شود و هر كسى را كه خدا خواسته باشد و لياقت و شايستگى آن را داشته باشد امامت را به او مى دهد نه اينكه مردم او را تعيين كنند.
2- قرآن مجيد مى فرمايد «و اذا ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال انى جاعلك للناس اماماً قال و من ذريتى قال لاينال عهدى الظالمين (8)» در اين آيه صحبت از مقام و مرتبه جديد براى ابراهيم (ع) شده يعنى امامت و اين غير از نبوت است چون نبوت را قبل از وعده امامت كه در اين آيه اشاره شده است داشته بود؛ اين آيه مربوط به اواخر عمر حضرت ابراهيم (ع) است بدليل اينكه سخن از ذريه (فرزندان) خود به ميان آورده و خبر ولادت و فرزند دار شدن را ملائك در اواخر عمر حضرت ابراهيم (ع) آوردند «يا ويلتا أألد و انا عجوز و هذا بعلى شيخاً ان هذا لشىء عجيب (9)» علاوه بر دليل سابق آيه ى مورد بحث مى گويد وقتى ابراهيم از عهده تمام امتحانات موفق برآمد مقام امامت را به او داديم و شكى نيست كه ابراهيم (ع) در جريان امتحانات نظير شكستن بت ها، هجرت به مكه و ذبح حضرت اسماعيل مقام نبوت را داشته (10). از ايندو آيه (اولوالامر و عهد) به وضوح دو مطلب به دست مى آيد:
الف) نصب امام، اولوالامر، سرپرست جامعه اسلامى و مرجع علمى و سياسى و اجتماعى از جانب خدا است.
ب) چنين شخصى بايد معصوم باشد چون خطاكار يا گناهكار ظالم است، حداقل بر نفس خودش (11).
قرطبى از مفسرين اهل سنت مى گويد: جماعتى از علماء با اين آيه (عهد) استدلال كرده اند كه امام بايد اهل عدل و احسان و فضل قادر بر اقامه عدل باشد و بر همين اساس پسر زبير و حسين بن على رضى الله عنه بر خليفه قيام كردند و اهل عراق و علماى آنها بر حجّاج و اهل مدينه بر بنى اميه قيام كردند (12).
چنانكه فخر رازى هم مى گويد: اين آيه دلالت دارد كه منصب امام و رياست در دين به ظالمين نمى رسد (13).
پی نوشت ها:
1- ابى عبدالله حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين (بيروت دار المعرفة) ج 3، ص 109: قال (ص) انى قدر ترك فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله و عترتى ... ثم اخذبيد على (رضى) فقال من كنت مولاه فهذا وليه ... هذا حديث صحيح على شرط الشيخين.
2- نحل/ 44.
3- آية الله جعفر سبحانى، منشور عقايد اماميه (مؤسسه امام صادق (ع)، زمستان 76) صفحات 167- 165.
4- شيخ سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى، ينابيع المودة (دار الاسووة، چاپ اول، 1416 ه- ق) ج 3، ص 238.
5- نساء/ 59.
6- آل عمران/ 132.
7- عنكبوت/ 8.
8- بقره/ 124.
9- هود/ 73.
10- علامه محمد حسين طباطبايى، الميزان (مؤسسه اعلمى بيروت، چاپ سوم) ج 1، ص 267.
11- شريف مرتضى، الثافى (تهران، مؤسسه الصادق، تهران، چاپ دوم) ج 1، ص 36.
12- ابى عبدالله محمد بن احمد قرطبى، الجامع لاحكام القرآن (بيروت، دار احياء تراث العربى) ج 2، ص 108.
13- فخر رازى، تفسير كبير (طبع سوم) ج 3، ص 37، سطر 4.
منبع: پاسخ به شبهات،ج1.