و من خطبة له (علیه السلام) تجري هذا المجرى و فيها ذكر يوم القيامة و أحوال الناس المقبلة:يوم القيامة:وَ ذَلِكَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اللَّهُ فِيهِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ وَ جَزَاءِ الْأَعْمَالِ خُضُوعاً قِيَاماً، قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْأَرْضُ، فَأَحْسَنُهُمْ حَالًا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً.
نِقَاش الْحِسَابِ: حسابرسى دقيق و كامل.الْجَمَهُمُ الْعَرَقُ: عرق مانند لجام دهانشان را فرا گرفت.رَجَفَتْ بِهِمُ الَارْضُ: لرزش زمين آنها را لرزاند و تكان داد.
نِقاش: دقت كردن در حساب و كامل رسيدگى نمودنرَجَفَت: لرزش و حركت نمود
روز رستاخيز، روزى است كه خداوند در آن روز، پيشينيان را و آنان را كه پس از آنها آمده اند، گرد مى آورد، تا به حسابشان برسد و پاداش اعمالشان را بدهد. مردم در آن روز خاضعانه بر پاى ايستاده اند و عرق از چهره هايشان به دهانهايشان روان است. لرزش زمين مى لرزاندشان. نيكو حال ترين آنها، كسى است كه براى خود جاى پايى بيابد و براى آسايش خود مكانى فراخ.
از خطبه هاى آن حضرت است در زمينه سختى ها:قيامت روزى است كه خداوند همه اولين و آخرين را گرد مى آورد براى بررسى حساب، و پاداش اعمال، همه در حال قيام و خاكسارى هستند، عرق تا دهانشان را احاطه كرده، و زلزله زمين آنان را مى لرزاند. نيكو حال ترين انسان در آن روز كسى است كه براى ايستادن جاى پايى پيدا كند، و براى خود محل وسيعى بيابد.
(از سخنان امام است كه چونان خطبه اى جداگانه است و پس از جنگ جمل در سال 36 هجرى در شهر بصره ايراد شد).1. وصف روز قيامت:قيامت روزى است كه خداوند همه انسان هاى گذشته و آينده را براى رسيدگى دقيق حساب و رسيدن به پاداش اعمال، گرد آورد، همه فروتنانه به پاخيزند، عرق از سر و رويشان و كنار دهانشان جارى است، و زمين زير پايشان لرزان است، نيكو حال ترين آنان كسى است كه جاى گذاشتن دو پايش را پيدا كند يا جايى براى آسوده ماندن بيابد.(1)__________________________(1). نفى نظريّه: فتاليزم Fatalism (جبر عملى).
و آن روزى است كه خدا پيشينيان و پسينيان را در آن فراهم آرد، براى رسيدگى به حساب كار، و پرداخت پاداش كردار. آنان فروتنانه برپايند، عرق تا گوشه دهنهاشان روان، و زمين زير پايشان لرزان، نيكو حالترين آنان كسى است كه جاى نهادن دو پايى بيابد، يا براى راحت خود فراخ جايى.
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در اين باب وارد شده (مانند خطبه قبل از پيش آمدهاى سخت خبر مى دهد، و ابتداء به سختيهاى روز رستاخيز اشاره مى فرمايد):(1) قيامت روزى است كه خداوند در آن روز براى رسيدن حساب و جزاى اعمال همه خلائق از گذشتگان و آيندگان را گرد مى آورد، در حالتى كه ايستاده خاضع و فروتن، هستند، و (از بسيارى جمعيّت و شدّت گرمى) عرق مانند لجام اطراف دهانشان را فرا گرفته و زلزله زمين ايشان را مى لرزاند،(2) پس نيكوترين آنها و خوشحالترين كسى است كه (بسبب كردار پسنديده در دنيا) براى ثابت نگهداشتن قدمش مكانى تهيئه نموده و براى آسايش خود محلّ فراخى بدست آورده باشد (تا از سختيهاى آنجا و از اضطراب و نگرانى آنروز برهد).
آن روز روزى است که خداوند، اوّلين و آخرين را براى حساب رسى دقيق و دادن جزاى اعمال جمع مى کند، در حالى که همه با خضوع (و وحشت) به پا خاسته اند! اين در حالى است که عرق (از سر و رويشان فرو مى ريزد، به گونه اى که) بر دهانشان لجام زده، و لرزش زمين، تمام اندامشان را به حرکت در مى آورند و بهترين حال براى کسانى که در عرصه محشر حاضرند حال کسى است که جاى پايى پيدا کند و يا محلّى براى خود به دست آورد!
پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 4، ص: 396-391
و من خطبة له عليه السلام تجري هذا المجرى و فيها ذكر يوم القيامة و احوال النّاس المقبلة.اين خطبه نيز همانند خطبه سابق، به حوادث آينده اشاره دارد و در ابتدا به حوادث سخت روز قيامت نيز اشاره اى مى كند.
خطبه در يك نگاه:اين خطبه از دو بخش تشكيل يافته: بخش اوّل كه قسمت كوتاهى است، اشاره به حوادث سخت روز رستاخيز دارد، كه خداوند اوّلين و آخرين را براى رسيدگى به حساب دقيق و دادن پاداش و كيفر اعمالشان جمع مى كند.در بخش دوم اشاره به فتنه هاى وحشتناكى دارد كه همچون پاره هاى شب تاريك روى مى آورند و مردم را در فشار شديد قرار مى دهند و سرانجام گروهى از مجاهدان راستين، در برابر آنها به پا مى خيزند. امام عليه السلام در اين بخش مخصوصاً روى شهر بصره انگشت مى گذارد و به فتنه هايى كه دامن اين شهر را مى گيرد، اشاره مى كند.
وحشت عظيم محشر!همان گونه که در بالا اشاره شد، امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، جهت آماده سازى دل ها، اشاره به وضع مردم در روز قيامت مى کند و در عباراتى کوتاه و تکان دهنده، ويژگى هاى وحشت انگيز آن روز را شرح مى دهد. مى فرمايد: «آن روز روزى است که خداوند اوّلين و آخرين را براى رسيدگى به حساب دقيق و دادن جزاى اعمال، جمع مى کند; در حالى که همه، با خضوع (و وحشت) به پا خاسته اند!». (وَ ذلِکَ يَوْمٌ يَجْمَعُ اللهُ فِيهِ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرِينَ لِنِقَاشِ الْحِسَابِ، وَ جَزَاءِ الأَعْمَالِ، خُضُوعاً، قِياماً).تعبير به «اوّلين» و «آخرين» اشاره به اين حقيقت است که قيامت و حساب اعمال، براى همه انسان ها در يک روز و يک زمان خواهد بود; همان گونه که قرآن مجيد مى فرمايد: «وَ کُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْداً; و همگى روز رستاخيز، تک و تنها نزد او حاضر مى شوند.»(1) و در جاى ديگر مى فرمايد: «قُلْ إِنَّ الأَوَّلِينَ وَ الآخِرينَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْم مَعْلُوم; بگو اوّلين و آخرين همگى در روز معيّنى گردآورى مى شوند».(2)تعبير به «نِقَاش» که به معناى دقّت در محاسبه است، نشان مى دهد در آن روز کمترين و کوچک ترين اعمال مورد حساب قرار مى گيرد و به آن پاداش يا کيفر داده مى شود.تعبير به «خضوع» و «قيام» اشاره به اين است که مردم در روز قيامت همچون کسانى هستند که در دادگاهها، در برابر قضات عدل، حاضر مى شوند و در حالى که ايستاده اند آثار وحشت در آنها نمايان است.در آيات قرآن نيز به اين معانى اشاره شده; در يک جا مى فرمايد: «خُشَّعاً أَبْصَارُهُمْ...; در حالى که چشمانشان از شدت وحشت به زير افتاده...»(3) و در جايى ديگر مى فرمايد: «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمينَ; روزى که مردم در پيشگاه پروردگار جهانيان مى ايستند».(4)سپس مى افزايد: آنها در حالى در دادگاه عدل الهى حاضر مى شوند که «عرق (از سرو رويشان فرو مى ريزد به گونه اى که) بر دهانشان لجام زده، و لرزش زمين تمام اندامشان را مى لرزاند». (قَدْ أَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ، وَ رَجَفَتْ(5) بِهِمُ الأَرْضُ).آيا اين عرق ريزان شديد، به خاطر گرمى فضاى محشر است، يا از شدّت شرمندگى و خجالت، و يا هر دو؟! و نيز لرزش زمين آيا به خاطر اعمال آنهاست، يا طبيعت دادگاه عدل الهى اين چنين است، تا همه به فکر خويش باشند و به آنچه انجام داده اند بى کم و کاست اعتراف کنند؟! هر چه باشد محيط رعب آور عجيبى است.در آيات و روايات اسلامى نيز اشارات زيادى به عوامل و اسباب وحشت زاى روز محشر شده است. (خداوند همه ما را حفظ کند و در آن روز، مشمول الطاف کريمانه اش قرار دهد!).بعضى از شارحان نهج البلاغه در اينجا - مانند بسيارى ديگر از موارد - اصرار دارند که الفاظ بالا را کنايه از امور باطنى و روحانى بدانند; در حالى که هيچ نيازى به اين گونه تأويلها که شاهد و قرينه اى ندارد، نيست و اگر ما باب اين گونه تأويلات را در آيات و روايات بگشاييم، باب «تفسير به رأى» گشوده مى شود و هر کس آنچه را تمايل به آن دارد، از آيات و روايات مى فهمد و به شيوه بعضى از روشنفکرنمايان «قرائت هاى جديد در آيات و روايات» شروع مى شود، در اين صورت مسلّم است که اصالت همه متون مذهبى مخدوش مى گردد و چيزى براى استدلال بر مسايل عقيدتى و عملى باقى نمى ماند.امام(عليه السلام) در پايان اين بخش، به يکى ديگر از مشکلات عظيم صحنه قيامت اشاره کرده، مى فرمايد: «بهترين حال براى کسانى که در عرصه محشر حاضرند، حال کسى است که جاى پايى پيدا کند، يا محلّى براى خود به دست آورد». (فَأَحْسَنُهُمْ حَالا مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَيْهِ مَوْضِعاً، وَ لِنَفْسِهِ مُتَّسَعاً).اين تعبير اشاره به يکى از مشکلات عظيم صحنه محشر است که بر اثر کثرت جمعيّت و ضيق مکان حاصل مى شود و از تعبيرات روايات بر مى آيد که هول محشر و وحشت حساب رسى اعمال، مسأله عامّى است که همه حاضران در محشر را فرا مى گيرد; چرا که حتّى نيکوکاران از حساب رسى دقيق پروردگار، بيم ناکند! هول محشر عوامل فراوانى دارد که يکى از آنها همان ضيق مکان است که در جمله بالا آمده است.(6)****پی نوشت:1. سوره مريم، آيه 95.2. سوره واقعه، آيات 49 - 50.3. سوره قمر، آيه 7.4. سوره مطففّين، آيه 6.5. «رَجف» از مادّه «رجف» (بر وزن ربط) به معناى اضطراب و لرزه شديد است و از آنجا که اخبار فتنه انگيز، مايه اضطراب جامعه مى شود، به آن «اراجيف» مى گويند.6. سند خطبه: اين خطبه در منابعى كه قبل از «سيّد رضى» نگاشته شده، به دست نيامده؛ ولى در هر حال، به نظر مى رسد كه جزئى از خطبه 128- كه به خواست خدا به زودى به شرح آن خواهيم پرداخت- مى باشد؛ ولى در كتاب هايى كه بعد از «سيّد رضى» نوشته شده، ديده مى شود.
روز قيامت، روز اجتماع همه انسانها براي بررسي حساب است:مقداري از مباحث مربوط به معاد در مجلد چهارم از صفحه 298 تا 304 و مجلد پنجم از صفحه 8 تا 11 و مجلد نهم از صفحه 280 تا 291 و مجلد دهم از صفحه 137 تا 149 و مجلد سيزدهم از صفحه 46 تا 51 و از صفحه 85 تا 87 و از صفحه 91 تا 93 و از صفحه 122 تا 126 و از صفحه 225 تا 230 مطرح شده است. در اين مورد بحثي درباره حساب مطرح ميكنيم: بارها اين مساله را متذكر شدهايم كه تكيه به اين توهم بياساس: چون نميبينم پس نيست!! براي نفي همه علوم كافي است، زيرا هيچ كس تا حال نتوانسته است روابط قانوني ميان اشياء در عالم طبيعت را ببيند، با اينوصف هيچ موضوع و رويدادي در عالم طبيعت وجود ندارد كه بدون رابطه قانوني با ديگر اشياء در جريان باشد. و همين عموميت رابطه ميان اشياء است كه انسانها با درك آن، قوانين و اصول علمي را تنظيم مينمايد. و نيز هيچ احدي تاكنون، پديدهها و فعاليتهاي رواني و مغزي را نديده است، مانند ميليونها محفوظات، اعداد، تعقل، انديشه، تصورات، تصديقات، تداعي معانيها، تجسيمها و تجريدها با انواع گوناگوني كه دارند، لذائد و آلام با انواع بسيار مختلفي كه دارند، ولي همه آنها حقيقت دارند و هر كس ترديدي در وجود آنها داشته باشد. حق اظهار نظر و سخن گفتن درباره انسان را ندارد.بنابراين، اگر كسي واقعيت معاد و حساب در آنروز را به اين دليل كه آنها را نميبيند، منكر شود، بهتر است كه نخست همه قوانين علمي را منكر شود، زيرا چنانكه گفتيم: قوانين علمي عبارتند از قضايائي كلي كه از جريان روابط ميان اشياء در عالم طبيعت، استفاده ميشوند و جاي ترديد نيست كه بهيچ وجه روابط قابل مشاهده و لمس نيستند. و نيز چنين شخصي بايد همه علوم رواني و مغزي را منتفي بداند، زيرا موضوعات مسائل و قوانين آنها قابل مشاهده نميباشند. رباعي زير به شيخالرئيس حسين بن عبدالله بن سينا نسبت داده شده است:هر هيئت و هر نقش كه شد محو كنون در مخزن روزگار ماند مخزونروزي كه به پايان برسد وضع فلك از مخزن غيبش آورد حق بيرونيكي ديگر گفته است:يا سبو يا خم مي يا قدح باده كنند يك كف خاك در اين ميكده ضايع نشودعمل محاسبه در روز قيامت، هم از راه ضبط كتابي (لوحي) انجام خواهد گرفت و هم راه منعكس ساختن عيني همه كارها و سخنان و حركاتي كه از انسان صادر شده است، و هر دو راه در آيات قرآني بيان شده است: «و وضع الكتاب فتري المجرمين مشفقين مما فيه و يقولون يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لا يغادر صغيره و لا كبيره الا احصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا يظلم ربك احدا». (و كتاب بر نهاده شد. گنهكاران را ميبيني كه از وضعي كه در آن قرار گرفتهاند، در وحشتند و ميگويند: اي واي بر ما، چيست براي اين كتاب كه نه (حادثه) كوچكي را رها كرده و نه حادثه بزرگي را مگر اينكه آنها را بر شمرده است و حاضر يافتند آنچه را كه كردهاند و پروردگار به هيچ احدي ظلم نميكند.) «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره. و من يعمل مثقال ذره شرا يره» (هر كس كه به وزن ذرهاي خير انجام بدهد آنرا خواهد ديد. و كسيكه به وزن ذرهاي شر انجام بدهد آنرا خواهد ديد.) «و ان ليس للانسان الا ما سعي. و ان سعيه سوف يري» (و قطعا نيست براي انسان جز آنچه كه كوشيده است و قطعا بزودي كوشش او ديده خواهد شد.) اين آيات هر دو نوع ارائه اعمال انسان را بيان ميدارد.اينكه بعضي از متفكران در گذشته گمان ميكردند اعراض و حركتها قابل نقل و بقاء نيستند و همينكه از بين رفتند، بلكه حتي متفكراني بزرگ مانند جلالالدين مولوي و عدهاي از متكلمين دورانهاي گذشته نيز نقل و بقاء اعراض را در اشكال ديگر پذيرفتهاند، از آنجمله مولوي است كه با احاطه به آن آراء ميگويد: با اينكه زراعت از مقوله كار و دارو از مقوله كيف است، ولي در صورت جواهر بوجود خود ادامه ميدهند:از زراعت خاكها شد سنبله داروي مو كرد مو را سلسلهآن نكاح زن عرض بد شد فنا جوهر فرزند حاصل شد ز ماجفت كردن اسب و اشتر را عرض جوهر كره بزائيدن غرضهست آن بستان نشاندن هم عرض گشت جوهر ميوهاش اينك غرضهم عرض دان كيميا بردن بكار جوهري زان كيمياگر شد ببارصيقلي كردن عرض باشد شها زين عرض جوهر همي يابد صفاپس مگو كه من عملها كردهام دخل آن اعراض را بنما مرماين صفت كردن عرض باشد خمش سايهي بز را پي قربان مكش …اين عرضها نقل شد لون دگر حشر هر فاني بود كون دگرنقل هر چيزي بود هم لايقش لايق گله بودهم سايقشروز محشر هر عرض را صورتيست صورت هر يك عرض را نوبتيستبنابراين، براي بحث از (محال بودن اعاده معدوم) موضوعي نميماند، زيرا چيزي كه بوجود آمد اگر چه از ديدگاه دقيق حتي يك لحظه در يك حال نيست و دائما در تغيير و دگرگوني است، ولي در شكل يا هويت ديگري كه مناسب آن است، در پشت پرده طبيعت بوجود خود ادامه ميدهد. اساسيترين دليل ضرورت بقاي اعمال و حركات انساني و نتائج آنها براي حساب در روز قيامت، ابديت نفس با كيفيتي است كه در اين دنيا بوسيله اعمال و حركات براي خود اندوخته است نفس با كيفيتي است كه در اين دنيا بوسيله اعمال و حركات براي خود اندوخته است. نفس انساني بجهت تجردي كه دارد، همه اعمال و حركاتش را در خود دارد. يك نفس قاتل در حقيقت عمل قتل را در خود دارد و آن عمل نتيجه خود را در روز قيامت بشكل كيفيتي خاص در نفس بوجود ميآورد- اي برادر تو همان انديشهاي ما بقي خود استخوان و ريشهاي گر بود انديشهات گل گلشني ور بود خاري تو هيمه گلخني در روايتي آمده است: و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه. (و اگر مردي سنگي را دوست بدارد، خدا او را با همان سنگ محشور ميدارد.)در جمله مورد تفسير كه در توصيف روز قيامت است، اجتماع همه انسانها تذكر داده شده است. قرآن مجيد اين اجتماع را در چند مورد تصريح نموده است، از آنجمله: «ذلك يوم مجموع له الناس». (روز قيامت روزيست كه مردم در آن رو خدايا براي حساب) جمع ميشوند.) «قل ان الاولين و الاخرين لمجموعون الي ميقات يوم معلوم». (بگو به آنان: قطعا همه مردم از اولها تا آخرهاي آنان به جايگاه روزي معلوم جمع خواهند گشت.) و ميفرمايد: «خضوعا، قياما». معناي خضوعا در جمله اميرالمومنين عليهالسلام در اين آيه «خسعا ابصارهم» و فعل قيام هم در آيه زير: «يوم يقوم الناس لرب العالمين». (روزي كه مردم براي اداي حساب براي پروردگار عالميان ميايستند.) آمده است.منتفي شدن هر گونه نيك و بد نتيجه طبيعي فراموش كردن يا انكار روز قيامت:اين مطلب كه:روزگار و چرخ و انجم سر بسر بازيستي گر نه اين روز دراز دهر را فرداستيحقيقتي است كه به هيچ وجه قابل انكار و ترديد نيست، باضافه اينكه اينجانب مطلب مزبور را از عدهاي قابل توجه از بزرگترين از متفكران شرق و غرب ديدهام بديهيترين مطلب ميبينيم كه فقط كافي است كه يك انسان از مقداري حقائق قانوني هستي آگاه بوده باشد، تا آنرا بفهمد و بپذيرد. از اينجهت است كه اينجانب نيازي براي تفصيل دادن در استدلال براي اثبات اين مطلب نميبينيم. معهذا براي يادآوري مختصر، نتيجه فراموش كردن يا انكار روز قيامت را متذكر ميشويم كه عبارتست از منتفي شدن هر گونه نيك و بد. بعنوان نمونه: انساني كه فرضا صدها ميليون، بلكه همه اولاد آدم را در راه لذائذ و منافع و خودكامگيهاي خود بخاك و خون بكشد با كسيكه فرضا صدها ميليون، بلكه انسانها را از نظر معاش يا امور روحي و معنوي احياء كرده باشد هيچ فرقي ندارد، بلكه بايد گفت: بر فرض نبودن معاد و حساب در آنروز، شخص دوم بدبخت و خيالتي و ناتوان و احمق بوده است كه شهوات و منافع و خودكامگيها و خودپرستيهاي خود را كنار گذاشته و به ديگران پرداخته است!! در صورتيكه شخص اول كه به انگيزگي لذت و منفت و خودكامگيها نسل بشر را از روي زمين برداشته است، خوشبخت و انديشمند و خردمند و نيرومند ميباشد!!روي همين مساله كه امروز كشورهاي نيرومند بجاي آنكه انواع نيروهاي خود را در راه سعادت مادي و معنوي مردم جوامع خودشان و مردم ديگر جوامع انساني كه در آتش فقر و جهل شعله ميكشند، بكار بيندازند، براي كشتار يكديگر و ديگر انسانهائي كه در اين دنيا با عرق جبين از سنگلاخ طبيعت مواد معيشت خود را استخراج و مصرف مينمايند و با خداي خود ارتباط برقرار ميكنند، قيام نمودهاند. اينست نتيجه كاملا طبيعي انكار و فراموشي روز حساب. شگفت آورتر از جريان فوق اينست كه ماكياولي منشان خودپرست چنان در دفاع از نيكيها و ارزشهاي عالي انساني و پيروي از وجدان و ضرورت دوري از زشتيها و ضد ارزشها و وجدان كشيها رجز خواني مينمايد كه انسانهاي سادهلوح را ميفريبند و از اين راه صحنه را براي قرباني كردن همه واقعيات بعنوان وسائل در برابر اهدافي كه جز برخورداري هر چه بيشتر از خودكامگيها ميسازند!! بگذار انسانها را بگريانند تا نوبت گريستن آنان فرا رسد. و رجفت بهم الارض (و زمين زير پاي آنان خواهد لرزيد.) وضع كيهان در روز قيامت دگرگون ميشود. مباحث علمي امروزي بطور اجمال دگرگوني اساسي را كه در كيهان بزرگ اتفاق خواهد افتاد پيشبيني ميكند، اگرچه كيفيت آنرا بطور كامل بيان نمينمايد.اين حادثه (دگرگوني وضع كيهان) در آيات قرآني فراوان آمده است از آنجمله:1- اذا وقعت الواقعه. ليس لوقعتها كاذبه. خافضه رافعه. اذا رجت الارض رجا. و بست الجبال بسا. فكانت هباء منبثا. (هنگاميكه آن حادثه (قيامت) بوقوع پيوست. وقوع چنان روزي دروغ نيست. روزي است كه پست كننده و بلند كننده است. هنگاميكه زمين حركت شديد كرده و كوهها شكستند. و مانند غباري پراكنده گشتند.) در معناي اينكه روز قيامت پست كننده و بلند كننده است، اختلاف نظر وجود دارد. ابن عباس ميگويد: پست كننده مردمي است و بلند كننده مردمي است و بلند كننده مردمي ديگر و حسن وجبائي گفتهاند روز قيامت سرنگون كننده مردمي است به آتش و بلند كننده مردمي است به بهشت. طبرسي ميگويد: جامع هر دو نظريه پست شدن مردمي است در روز قيامت كه در دنيا بزرگ مينمودند و بالعكس.2- و حملت الارض و الجبال فدكتا دكه واحده. فيومئذ وقعت الواقعه. و انشقت السماء فهي يومئذ واهيه. (و زمين و كوهها از جاي خود برداشته شده و در يكبار شكسته شدند. در چنين روزي است كه واقعه (قيامت) واقع شد. و آسمان از هم شكافت. آسمان در چنين روزي بسيار سست ميشود.)3- يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا. (قيامت روزي است كه زمين و كوهها حركتي سخت مضطربانه ميكنند و كوهها بصورت ريگي به جريان در ميآيند.)4- يوم نطوي السماء كطي السجل للكتب. (روزي كه آسمان را مانند طومار ميپيچانيم.)5- السماء منفطر به كان وعده مفعولا. (آسمان (در روز قيامت) از هول و رعب آنروز از هم ميشكافد، وعده خداوند تحقق يافته است.)6- يسل ايان يوم القيامه. فاذا برق البصر. و خسف القمر. و جمع الشمس و القمر. يقول الانسان يومئذ اين المفر. (انسان ميپرسد: روز قيامت كي است؟ (روز قيامت) موقعي است كه چشم خيره گشت. و ماه خسوف كرد. و آفتاب و ماه در گرفته شدن و تاريك گشتن يكي شدند. انسان در اين روز ميگويد: كجاست گريزگاه؟)7- انما توعدون لواقع. فاذا النجوم طمست. و اذا السماء فرجت و اذا الجبال نسفت. (جز اين نيست: آنچه كه بشما وعده شده است، قطعا بوقوع خواهد پيوست. موقعي كه روشنائي ستارگان از بين رفت. و آسمان از هم شكافت. و كوهها از جاي خود كنده شدند.)8- و فتحت السماء فكانت ابوابا. و سيرت الجبال فكانت سرابا. (و آسمان باز شد و داراي درهائي گشت. و كوهها از جاي خود زائل شده و مانند سراب (نمايش كوه) گشتند.)9- يوم ترجف الراجفه. تتبعها الرادفه. (روزي كه بوسيله دميدن در صور صيحهي عظيم همه مردم را ميميراند و نفحه دوم (كه مردم را زنده ميكند) دميده شد.)10- اذا الشمس كورت. و اذا النجوم انكدرت. و اذا الجبال سيرت. و اذا العشار عطلت و اذا الوحوش حشرت. و اذا البحار سجرت. (هنگاميكه آفتاب نورش رفت و تاريك شد. و هنگاميكه ستارگان تيره گشتند. و هنگاميكه كوهها براي گرديدن بحركت درآمدند. و هنگاميكه شتران حامله (كه ده ماه از حمل آنان گذشته است) رها و متروك شدند. و هنگاميكه حيوانات وحشي محشور شدند. و هنگاميكه درياها (شيرين و شور آنها) بهم مخلوط گشتند (و يا جوشيدند).)11- و اذا السماء كشطت. (و هنگاميكه آسمان از جايش بر آمد.)12- اذا السماء انفطرت. و اذا الكواكب انتثرت. (هنگاميكه آسمان از هم شكافت و ستارگان از هم پاشيدند.)13- اذا السماء انشقت. و اذنت لربها و حقت. و اذا الارض مدت. و القت ما فيها و تخلت. و اذنت لربها و حقت. (هنگاميكه آسمان از هم شكافت. و از خدايش شنيد و اطاعت نمود و امر شايسته خود را انجام داد. و هنگاميكه زمين هموار شد و آنچه را كه در درونش بود انداخت و چيزي در آن باقي نماند. و از خدايش شنيد و اطاعت نمود و امر شايسته خود را انجام داد.14- كلا اذا دكت الارض دكا دكا. (نه هرگز، هنگاميكه زمين شكست و چيزي روي آن باقي نماند.)15- اذا زلزلت الارض زلزالها. و اخرجت الارض اثقالها. (هنگاميكه زمين زلزه خود را انجام داد. و زمين آنچه را از مردگان كه در درونش بود بيرون آورد.)16- القارعه. ماالقارعه. و ماادراك ما القارعه. يوم يكون الناس كالفراش المبثوث. و تكون الجبال كالعهن المنفوش. (روز كوبنده (قيامت) چگونه كوبندهاي. و تو حقيقت آن كوبنده را نميداني. روزي است كه مردم مانند پروانههاي منتشره ميشوند. و كوهها مانند پنبه حلاجي شده ميگردند.) با نظر به آيات قرآني كه ذكر كرديم، حوادث زير در مقدمه روز قيامت و همانروز وقوع خواهند پيوست.يك- تحرك و زلزله شديد زمين كه در چند آيه مباركه تصريح به آن شده است.دو- كوهها پوچ، مانند پنبه حلاجي شده و سپس متلاشي ميشوند، بطوريكه زمين هموار ميگردد.سه- شكافتن آسمان و سست شدن و بهم پيچيده شدن آن.چهار- از بين رفتن روشنائي خورشيد و ماه.پنج- تاريك شدن ستارگان و پراكنده شدن آنها.شش- باز شدن آسمان و بوجود آمدن درها در آن، براي نزول و صعود ملائكه.هفت- دو صيحه بسيار عظيم كه در يكي همه مردم قالب تهي كنند و در دومي زنده شوند.هشت- وحشت شديد و اضطراب انسانها تا آنجا كه دست از عزيزترين حيوانات (عشار) خود بردارند و از برادر و پدر و مادر و فرزندانشان بگريزند و زنهاي حامله خود را وضع كنند و مردم از شدت اضطراب و تحير حالت شبيه بهمستي پيدا كنند.نه- بيرون انداختن زمين هر چه كه در درون خود دارد از مردگان و غير از آنها.ده- جوشيدن آب درياها و شعلهها و شعلهور شدن آنها با هم در آميختن انواع آبهاي شور و شيرين آنها. اين دگرگونيهاي شديد چنان نيست كه در يك موقع معين واقع شوند، بلكه چنانكه اشاره كرديم بعضي از آنها پيش از بعض ديگر اتفاق ميافتد.****«فاحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا و لنفسه متسعا» (در آن روز حال كسيكه محلي براي گذاشتن پاهايش و گشايشي براي نفسش پيدا كند بهتر از حال ديگران خواهد بود.) قيامت روزي است بسيار سخت. آيات روز قيامت را بسيار سخت توصيف مينمايد. آيا اين سختي بجهت بر هم خوردن اوضاع كيهاني است؟ آيا بجهت وارد ساختن فشار بر ابعاد و نيروهاي مادي انسانها است كه براي مشاهده واقعيت خود و بيان آن آماده ميشوند؟ البته، هم با نظر به حكم عقل و هم با توجه به بعضي از دلائل نقليه، اشخاص بجهت اختلاف در سعادت و شقاوتي كه در زندگي دنيوي براي خود اندوخته و وارد قيامت ميشوند، در ارتباط با سختيهاي روز قيامت را بيان ميدارد، بدينقرار است:1- يا ايهاالناس اتقوا ان ربكم زلزله الساعه شيء عظيم. يوم ترونها تدهل كل مرضعه عما ارضعت و تضع كل ذات حملها و تري الناس سكاري و ما هم بسكاري و لكن عذاب الله شديد. (اي مردم، تقوي بورزيد براي پروردگارتان، قطعا زلزله روز قيامت شيئي است عظيم. روزي كه آن زلزله را خواهي ديد هر شير دهندهاي از شيرخوارش غفلت مينمايد و هر زن حاملهاي وضع حمل ميكند (و در آن روز) مردم را مست خواهي ديد در صورتيكه آنان مست نيستند، بلكه عذاب خداوندي شديد است.)2- فاذا جائت الطامه الكبري. (پس هنگاميكه بزرگترين حادثه كه عذاب بر همه حوادث است قيامت) فرا رسيد.)3- فاذا جائت الصاخه. يوم يفر المرء من اخيه. و امه و ابيه. و صاحبته و بنيه. لكل امريء منهم يومئذ شان يغينه. (هنگاميكه صحيحه روز قيامت برخاست. روزيست كه مرد از برادر و مادر و پدر و همسر فرزندانش فرار ميكند. براي هر مردي در چنين روزي كاريست كه او را از پرداختن بهر چيز ديگر بينياز ميكند.)از جمله آياتي كه تفاوت اشخاص را در ارتباط با سختيهاي روز قيامت بيان ميكند، آيات زير است:1- وجوه يومئذ ناضره. الي ربها ناظره. و وجوه يومئذ باسره. تظن ان يفعل فاقره. (صورتهائي در چنان روزي شكوفا و مبتهج، منتظر لطف پروردگارشان هستند و صورتهائي در آنروز در هم پيچيده و عبوس. اطمينان دارند كه حادثه كوبندهاي را در هم خواهد كوبيد.)2- وجوه يومئذ خاشعه. عامله ناصبه. تصلي نارا حاميه … وجوه يومئذ ناعمه. لسعيها راضيه. في جنه عاليه. (صورتهائي در آن روز ذليلند. درآن غضب الهي عمل كننده و نصب شده، انداخته ميشوند به آتش شعلهور … صورتهائي در چنان روز در لذت نعمتهاي الهي فرو رفته. از كوشش خود در دنيا راضي و سكونت آنان در بهشت اعلي است.)3- فاما من اوتي كتابه بيمينه. فسوف يحاسب حسابا يسيرا. و ينقلب الي اهله مسرورا. و اما من اوتي كتابه وراء ظهره. فسوف يدعوا ثبورا. و يصلي سعيرا. (و اما كسيكه نامه اعمال بدست راستش داده شود، بزودي اعمال او محاسبه آساني ميشود. و شادمان به اهلش برميگردد. و اما كسيكه نامه او از پشتش داده ميشود، بزودي واي بر خود سر ميدهد (كه هلاك شده است) و به آتش انداخته ميشود.)4- وجوه يومئذ مسفره. ضاحكه مستبشره. و وجوه يومئذ عليها غبره. ترهقها قتره. اولئك هم الكفره الفجره. (صورتهائي در چنان روز، نوراني و درخشان، خندان و بشارت بهشت به آنها داده شده است. و صورتهائي كه در چنان روز خاك اندوه بر آنها نشسته. كه سياهي و تيرگي بر آن احاطه كرده است. آنان كفار و فجارند.) معناي اينكه: «و لنفسه متسعا» روز قيامت كسي كه گشايشي براي نفس خود پيدا كند، از كساني است كه حالش بهتر از ديگران است، براي همگان قابل درك است، زيرا از سختيهائي كه از آيات شريفه در توصيف روز قيامت درك ميشود، ميتوان شدت ناگواري و مشقت در آنروز را فهميد.
مراد از روز، روز رستاخيز است، و معناى نقاش در حساب، با دقّت تمام به حساب رسيدگى كردن است، خواننده با مطالعه صفحات پيش، از چگونگى اين روز آگاه است، و اين آيه شريفه نيز بيان كيفيّت اين روز است كه فرموده است: «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ» و قيد خضوعا اشاره است به قول خداوند متعال «خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ» و قياما به «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ» و اين دو كنايه است از اين كه در اين روز، مردم در نهايت زبونى و ناتوانى به سر مى برند، و يقين دارند كه هيچ قدرتى جز قدرت خداوند وجود ندارد، و ألجمهم العرق به معناى اين است كه عرق محلّ لجام يا دهان آنها را فرا گرفته و كنايه از آن است كه توان آنها به نهايت رسيده است، زيرا خستگى و رنج موجب فرو ريختن عرق زياد است.فرموده است: «و رجفت بهم الأرض...»:خداوند متعال در اين باره فرموده است: «يَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ» و «إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا» برخى گفته اند مراد از زمين لرزنده، سر زمين دلهاست كه بر اثر غلبه ترس و بيم از خداوند و هول و هراس روز رستاخيز به تپش و لرزش در مى آيند، امّا دسته ديگر گفته اند: معناى ياد شده انصراف سخن از ظاهر كلام الهى است بدون اين كه ضرورتى باشد و جايز نيست، زيرا آنچه را مخبر صادق در باره جزئيّات احوال روز رستاخيز از جانب او خبر داده، همه از امور ممكن مى باشد، و قدرت خداوند نيز وافى و كافى براى تحقّق آنهاست.فرموده است: «فأحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا و لنفسه متّسعا»:گفته شده كه منظور، كسى است كه در ساحت معرفت و بندگى پروردگار، براى پاى عقل خود جايى، و در مقام قدس و فراخناى رحمت او براى خويشتن جايگاهى وسيع يافته است، و پيداست كه حال اينها در روز رستاخيز از همه نيكوتر و بهتر است، و مى توان اين كلام را طبق ظواهر مدارك شرعى بر ظاهرش حمل كرد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 7، ص: 174
و من خطبة له عليه السّلام يجرى هذا المجرى و هى المأة و الواحدة من المختار فى باب الخطب:و ذلك يوم يجمع اللّه فيه الأوّلين و الآخرين لنقاش الحساب، و جزاء الأعمال، خضوعا قياما، قد ألجمهم العرق، و رجفت بهم الأرض فأحسنهم حالا من وجد لقدميه موضعا، و لنفسه متّسعا.اللغة:(ناقشته) مناقشة استقصيته في الحساب.الاعراب:خضوعا قياما منصوبان على الحال من مفعول يجمع.المعنى:اعلم أنّ هذه الخطبة الشريفة تجرى مجرى الاخبار عن الملاحم أيضا كالخطبة السّالفة حيث إنها مشتملة على فصلين، و الفصل الثاني منها من هذا القبيل، و أمّا الفصل الأوّل فمتضمّن لبيان بعض أهوال يوم القيامة و شدايدها، و قد مضى الكلام فيها مفصّلا في الفصل الثّالث من فصول الخطبة الثانية و الثمانين و شرحه.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 7، ص: 175
و قال عليه السّلام هنا (و ذلك يوم يجمع اللّه فيه الأوّلين و الآخرين) كما قال تعالى في سورة هود: «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ». و في سورة الواقعة: «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ» و انما جمعهم (لنقاش الحساب و جزاء الأعمال) أى ليناقش في حسابهم و يستقصى فيه و يجزى كلّ جزاء عمله، إن خيرا فخيرا و إن شرّا فشرّا.«فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ». (خضوعا قياما) أى خاضعين خاشعين من هول المعاد، قائمين لربّ العباد (قد ألجمهم العرق) أى بلغ محلّ لجامهم من كثرة التزاحم و الاجتماع و شدّة الحرارة قال الطبرسى فى تفسير قوله تعالى: «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ» .المعنى يوم يقوم النّاس من قبورهم لأمر ربّ العالمين و لجزائه أو حسابه، و جاء في الحديث انّهم يقومون في رشحهم إلى انصاف آذانهم، و في حديث آخر يقومون حتّى يبلغ الرشح إلى أطراف آذانهم.و في الحديث عن سليم بن عامر عن المقداد بن الأسود قال: سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يقول إذا كان يوم القيامة ادنيت الشمس من العباد حتى تكون الشّمس بقدر ميل أو ميلين، قال سليم فلا أدرى أ مسافة الأرض أو الميل الذي تكحل به العين ثمّ قال
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 7، ص: 176
صهرتهم الشّمس فيكونون في العرق بقدر أعمالهم، فمنهم من يأخذه إلى عقبه، و منهم من يلجمه إلجاما، قال: فرأيت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يشير بيده إلى فيه قال يلجمه إلجاما. (و رجفت بهم الأرض) لعلّه اشارة إلى الرّجفة في النفخة الثّانية على ما اشير إليها فى قوله سبحانه: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها، وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها، وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها، يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها». (فأحسنهم حالا) فى هذا اليوم (من وجد لقدميه موضعا و لنفسه متّسعا) و هو اشارة إلى شدّة الضيق على النّاس فيه هذا و الفصل الثاني الذى التقطه السيّد (ره).الترجمة:و از جمله خطب شريفه آن سرور عالميان و امام متقيانست كه جارى شده در موضع اخبار از ملاحم مثل خطبه سابقه مى فرمايد:و آن يعنى روز قيامت روزيست كه جمع ميكند خداوند عالم اوّلين و آخرين را از براى استقصاء و دقّت نمودن در حساب، و جزا دادن بر عملها در حالتى كه همه خضوع كننده باشند و ايستاده بجهة أمر پروردگار، بتحقيق كه رسيده باشد عرق بدهان ايشان از كثرت حرارت و شدّة ازدحام خلقان، و بلرزد برايشان عرصه زمين پس نيكوترين ايشان از حيثيت حال كسيست كه بيابد بجهة قدمهاى خود مكانى و بجهة نفس خود محلّ وسعت و فضائى.