نقد دیدگاه مستشرقان در رابطه با هفت آسمان در قرآن
۲۳ آذر ۱۳۹۳ 0 فرهنگ و اجتماعمقدمه:
برخی از مستشرقان با طرح موضوع تعارض قرآن و علوم طبیعی، شبهاتی در این زمینه مطرح نموده اند که بیشتر آنها در حوزه مباحث کیهان شناسی و نجوم بوده است.
مستشرقانی همچون آنجلیکا نیورث، پائولکونیتچ، احمد دلال و ماهر جرّار در دايرةالمعارف قرآن لایدن، مسأله هفت آسمان، آفرینش جهان در شش روز، حرکت خورشید، حرکت زمین و شهاب ها که در قرآن ذکر شده است، با هیئت بطلمیوسی ـ ارسطویی مطابقت داده و با اکتشافات جدید نجومی متعارض دانسته اند.
میان قرآن و علوم طبیعی تعارض وجود ندارد؛ زیرا غالب این تعارضات به تعارض علم با نظر دانشمندان اسلامی بر میگردد نه تعارض قرآن و علم.
دیدگاه مستشرقان در باره هفت آسماناین مقاله بعد از بررسی دیدگاه های مستشرقان مذکور اثبات میکند که تعارض میان قرآن و علوم طبیعی وجود ندارد؛ زیرا غالب این تعارضات به تعارض علم با نظر دانشمندان اسلامی بر میگردد نه تعارض قرآن و علم.
البته در برخی از موارد، تعارض فرضیه های اثبات نشده علمی با آیات قرآن مطرح شده، که این تعارض ظاهری است و با تأمل برطرف میشود، پس در حقیقت، تعارض نیست.
موضوع تعارض علم و دين از جمله مباحث مهم در كلام جديد است كه رشد و شكوفايي علوم جديد در قرون اخير، زمينه را براي طرح آن به وجود آورده است. علم تجربي به عنوان يك منبع معرفتي جديد و نيز تفسيرهايي كه گاهي از آن صورت ميگرفت، كشمكش شديد و دامنه داري را بين عالمان دين و علوم تجربي به وجود آورد.
برخی از مستشرقان طی تحقیقات خود دربارة دین اسلام، به وجود تعارض هایی بین آیات قرآن و کشفیات جدید علمی اشاره کرده اند. این مقاله، در صدد بررسی و نقد دیدگاه تعارض قرآن با کیهان شناسی در مسئله هفت آسمان است.
آنجليکا نويورث (Angelika Neuwirth) در مدخل «کیهان شناسی» به تشابه ميان اظهارات قرآني و مدل ارسطويي ـ بطلميوسي دربارة جهان معتقد است. وي می گويد:
«به نظر می رسد قرآن مدل ارسطويي ـ بطلميوسي را با جهان (الدُنیا) به عنوان پايينترين سطح در مركز كه به وسيله محورهاي هفت گانه داراي مركزيت واحد پوشيده شده است، انعكاس می دهد... . نگاهي دقيقتر، نشانه هاي مدل قديمی تر خاور نزديك سنّتي از جهان را در اختيار می گذارد كه در سِفر تكوين (1) نيز انعكاس يافته است.
در اينجا جهان به گونه اي انگاشته می شود كه نه تنها به وسيلة هفت محور آسماني پوشيده شده است، بلكه بر روي لايه هاي بسياري از زمينها قرار دارد» (2).
وي با مرموز دانستن اظهارات قرآني به تفسير طبري تمسك می جويد و تنها اظهار نظر وي را مطابق با اسناد و مدارك قرآني می داند و می گويد: «تنها طبري تفسيري مطابق گفته هاي قرآن ارایه می دهد؛ تصوير دنيايي كه درون يك اقيانوس شناور است و به وسيله اقيانوس ديگري بالاي بلندترين آسمان پوشيده شده است» (Ibid).
سپس با اشاره به فراگيري عرش خداوند (بقره/255) و اينكه مفسران اوليه تلاش كرده اند دو طراحي مختلف را براي تصوير عرش در درون يك قالب منسجم و فراگير جاي دهند تا عرش به شكل تخت در آيد و كرسيِ چهارپايه مانندي، زير آن واقع شود، درياي لبريز (طور/6) را پديده اي آسماني تلقی شده می داند و مدعي است اجزاي مشابه نظريه هاي كيهانشناختي كهن موافقاند كه فضاي ميان كرسيِ زير پايي با كلِّ عرش و زمين با آب پر شده است (3).
ماهر جرّار (Maher Jarrar) در مدخل «آسمان و فضا» پیشینة بحث آسمان های هفتگانه را مردمان کهن خاورنزدیک دانسته و می گوید: «اگرچه ایدة خلقت و تفکر هفت آسمان، قبلاً به وضوح در مسیر ناهموار خود برای مردمان کهن خاور نزدیک آشنا بود» (4).
پائول کونیتچ (Paul Kunitzsch) نیز در ابتدای مدخل «سیارات و ستارگان» تأثیرپذیری قرآن از دانش کیهانشناختی عصر نزول قرآن را قبول کرده و می گوید:
«غیرمنتظرانه نیست که اشاره های پدیده های آسمانی در قرآن تحت تأثیر دانش معاصر این پدیده ها در شبه جزیره عربستان واقع شده باشد. اعراب قدیم پیش از ارتباط خویش با علم فارسی، هندی و یونانی در طول قرون، دانش عمومی خود را در بارة فضا و پدیده های آسمانی توسعه داده بودند... بنابراین اعراب قدیم ستارگان ثابت و سیارات را می شناختند»(5).
وی با اشاره به گزارش قرآن در بارة خلقت هفت آسمان می گوید: «نظم هستی که خداوند منطقة آسمانی را با نام «هفت آسمان» خلق کرده است که در لایه هایی یکی بالای دیگری مرتب شده اند، هر فرد را به یاد کیهان شناسی یونانی (بطلميوسي) با محورهای معروفی که روی همدیگر قرار یافته اند، می اندازد» (Ibid).
وی بعد از اندکی در ادعای خود دچار تردید شده و احتمال رسیدن هرگونه پژواک این نظریه یونانی به مرز دانش عربستان قرن هفتم را رد می کند. او با بررسی گزارش قرآن، ناهمخوانی این گزارش را با مدل یونانی این گونه بیان می کند:
«نظام یونانی نیازمند هشت محور برای خورشید، ماه، پنج سیاره و ستارگان ثابت است، در حالی که قرآن فقط در بارة هفت محور بحث می کند. پس به نظر نمی رسد هفت آسمان مورد اشاره در قرآن متعلق به کیهان شناسی و اخترشناسی باشد، بلکه شاید متعلق به نظریة کلامی باشد و احتمالاً با هفت آسمان مذکور در «بیانیه دوازده پدر» و ادبیات تلمودی مقایسه شود» (Ibid).
بررسی و نقد
ابتدا به تبیین مبانی منظومة بطلمیوسی ـ ارسطویی (زمین مرکزی) پرداخته، تفاوت های آن را با هیئت قرآنی ذکر می کنیم تا جواب بسیاری از اشکالات و شبهات مطرح شده مشخص گردد.
منظومه زمين مرکزي بطلمیوسی ـ ارسطویی
به دليل اينکه يکي از آموزه هاي مهم منظومة بطلميوس، قرار داشتن زمين در مرکز جهان بود، اين منظومه به زمينمرکزي مشهور شده است. از جمله آموزه هاي پذيرفته شده از سوی اين منظومه مي توان به موارد زير اشاره کرد.
1. زمين در مرکز عالم؛ 2. وجود نُه فلک؛ 3. اتصال اجرام آسماني به افلاک؛
4. حرکت خورشيد و سيارات به تَبَع حرکت افلاک؛ 5.ثبوت و بیحرکتی ستارگان؛
6. سکون زمين؛ 7. حرکت خورشيد؛ 8. ازلي و ابدي بودن افلاک فوق القمر؛ 9. عدم امکان حرکت در بين افلاک (آسمان)؛ 10. وجود ستارگان در فلک هشتم.
هفت آسمان در قرآن
قرآن كريم به صراحت در هفت مورد ـ که در پنج آيه با عبارت «سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» (بقره/29؛ فصلت/12؛ ملک/3؛ نوح/15؛ طلاق/12) و در دو آيه به صورت «السَّماوَاتُ السَّبْعُ» (اسراء/44؛ مؤمنون/86) ـ از آسمانهاي هفتگانه سخن گفته است. در دو مورد نیز به كنايه سخن گفته است که برخی از مفسران (6) عبارات «سَبْعَ طَرَائِقَ» (مومنون/17) و «وَجَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً» (نبأ/13) را نيز اشاره به آسمانهاي هفتگانه می دانند.
قرآن كريم هفت آسمان را از كلام نوح (علیه السلام) (نوح/15) نقل می كند.
علامه طباطبایى ذيل آيه نتيجه می گيرد كه مشركان به هفت آسمان معتقد بودند و حضرت نوح(علیه السلام) به وسيلة اين مطلب با آنان احتجاج كرد. پس معلوم می شود موضوع هفت آسمان قبل از اسلام و بلكه پيش از پيدايش اديان يهود و مسيحيت نيز مطرح بوده است (7).
در كتاب مقدس بارها از آسمان سخن گفته شده است؛ گاهى آسمان مادى و گاهى آسمان روحانى كه خارج از اين دنياست و در آنجا قداست و سعادت بر قرار می باشد و محل مخصوص حضرت اقدس الهى است و حضرت مسيح يا پسر انسان از آنجا نزول می كند. علمای يهود بر اين عقيده اند كه هفت آسمان وجود دارد؛ سه تا از آن جسمانى و چهار تا روحانى می باشد كه ملائكه و مقدسان در آنجا ساكن هستند (8).
دانشمندان مسلمان در پى توجيه و انطباق يافته هاى علمى زمان خود با آيات آسمانهای هفت گانه، چند نظریه در این مورد ارایه كردند. مهم ترین آنها عبارت است از:
1. تطبیق آسمان های هفت گانه با نظریة منظومة بطلميوسى؛
از میان دانشمندان اسلامی بوعلى سينا (9)، خواجه نصیرالدین طوسى (10)، فخر رازى (11)، علامه مجلسى (12) و ملا هادى سبزوارى (13) در صدد تطبیق این آیات با منظومة بطلميوسى بوده اند.
2. منظور از آسمان هاى هفت گانه كرات منظومه شمسی است كه به دور زمين و خورشيد در حركت هستند (14).
3. مقصود از آسمان هاى هفت گانه مدارهاى سياراتى است كه به دور خورشيد می گردند (15).
4. منظور هفت لايه مجزا از اتمسفر است كه زمين را در بر گرفته است (16).
5. همه اين سيارات، منظومه ها، ستارگان و حتى كهكشان ها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان ديگر خارج از ديدگاه بشرى قرار گرفته اند (17).
6. آسمان امرى معنوى است و مراد از هفت آسمان امور مربوط به مقام قرب، حضور و راه سلوك امر و تدبير عالم و رفت و آمد ملائكه است كه امر الهى از آن طريق جريان مى يابد.(18)
7. عدد هفت در آيات هفت آسمان، واقعى نيست و مىتواند تعداد زيادترى آسمان وجود داشته باشد؛ بنابراین، نظریه قرآنی در مورد وجود هفت آسمان، با وجود آسمان های متنوع و زیاد منافاتى ندارد. در این آیات عدد قيد نيست و عدد هفت در قرآن دليل بر انحصار تعداد آسمان ها نيست (19).
جمع بندى
ارسطو بر اساس منظومه بطلمیوسی به «يکتايي آسمان» تصريح مي کند و مي نويسد:
«اکنون بايد بگويم که نه تنها فقط يک آسمان وجود دارد، بلکه همچنين بايد بگوييم که غير ممکن است که چندين آسمان وجود داشته باشد» (20).
او استدلال خود بر يگانگي آسمان را اين گونه بیان مي کند: «مع الوصف نه آسمان ديگري هست و نه امکان وجود داشتن آسمان هاي ديگر؛ زيرا کل ماده در اين آسمان جمع شده است» (21).
اين خطاي دانشمندان مسلمان است که به تطبيق هفت آسمان با افلاک بطلميوسی پرداخته اند، نه خطاي قرآن کريم.
نویسنده:اما با دقت در مجموعة آيات قرآنی دربارة هفت آسمان آشکار مي شود که ديدگاه قرآن در اين زمينه با افلاک نُه گانه بطلميوسي ـ ارسطویی هيچ تناسبي ندارد و اگر برخي دانشمندان مسلمان به تطبيق هفت آسمان با افلاک بطلميوسي پرداخته اند، به دليل عدم رعايت معيارها و ضوابط تفسير علمي بوده است و در حقيقت، اين خطاي دانشمندان است نه خطاي قرآن کريم. حتي شايد بتوان مسألة هفت آسمان را از پيشگويي-هاي علمي قرآن به شمار آورد که از وجود آسمان هايي غير از آنچه تاکنون کشف شده [که داراي ستاره است] خبر می دهد (22).
لفظ «سماء» در قرآن، علم و لغت در معانى و مصاديق مختلف به كار رفته است؛ به عبارت ديگر، مشترك لفظى است. هر چند ممكن است برخى از اين معانى و مصاديق را در يك مفهوم واحد جمع كرد؛ بنابراین، ادعای تعارض قرآن با یافته های علمی جدید معنا ندارد؛ زیرا:
علوم تجربي «قطع مطابق واقع» به ما نمی دهد و چنين ادعايي هم ندارد، بلكه خطاپذير است و به قول برخي از دانشمندان افسانه هاي مفيد است. بنابراين عقل به ما حكم می كند كه دليل قطعي (ظاهر قرآن) را بر دليل ظني (قانون علمي) ترجيح دهيم.
در برخی از موارد، مراد از آسمان در قرآن امور معنوی است؛ لذا یکی از شرایط تعارض یعنی زبان واحد داشتن محقق نمی شود.
بر فرض قبول این نوع تعارض، این ناسازگاری به تعارض عقل و دین منجر می شود که عقلاً محال است؛ زیرا اگر يك نظريه علمي با ضميمه شدن به دليلي ديگر مانند حكم عقل به مرحلة قطع و يقين برسد، اين مسأله به تعارض عقل و دين بر می گردد و از مسألة تعارض علم و دين خارج می شود، اما می دانيم كه احكام عقلي با احكام ديني تعارض ندارد و اگر تعارضي بين يك حكم عقلي و يك حكم ديني به نظر آيد، داراي يكي از دو احتمال زير است:
1. در مقدمات دليل عقلي خطا باشد و با ظاهر آيات معارض شود.
2. ظاهر آيه يا حكم شرعي مراد نباشد كه در اين صورت با قرينه حكم عقل در ظاهر آيه تصرف می كنيم.
در مورد آسمان های هفت گانه، اگر يك دليل علمي قطعي (استقرای تجربي با ضميمه دليل عقلي) پيدا كرديم كه صدها آسمان داريم يا يك آسمان بيشتر نداريم، تعارض دليل عقلي و دلیل شرعی حاصل شده است؛ از اينرو، با كمك قرينه عقلي در ظاهر دليل شرعي تصرف نموده، می گوييم: مراد از هفت، در آيات شريفه تعيين عدد آسمان ها نیست، بلكه بيان كثرت مورد نظر است؛ چنانكه مردم هم در محاورات عرفي عدد هفت، صد، هزار و... را براي بيان كثرت به كار می برند و اين بر مباني روش تفسير عقلي است.
به عبارت ديگر، تعارض علم و دين به تعارض عقل و دين بر می گردد كه اين نوع تعارض محال است (23). در مواردی نیز که مراد آسمان دنیایی باشد، به نظر می رسد آنچه از ستارگان كه در آسمان ديده می شود، همگي متعلّق به آسمان اول است. شاهد اين ادعا، آياتی است که ستارگان را زينتي براي آسمان دنيا (نزديک تر) می داند. ماهيت آسمانهاي ديگر نیز براي ما معلوم نيست. به علاوه، ممکن است عدد هفت در اين آيات، عددي کنايي و گوياي کثرت آسمانها باشد.
_______________________
پی نوشت:
1. تورات، سفرتکوین، 1/6
2. Neuwirth, Cosmology. In Encyclopedia of the Quran, V. 1, PP. 440 – 458
3. Angelika Neuwirth, Cosmology, V. 1, PP. 440 - 458
4. Jarrar, Heaven and sky, V. 2, PP. 410– 412
5. Paul Kunitsch, Planets and stars, V. 4, PP. 106 – 109
6. طبرسي، مجمعالبيان، 7/161؛ طباطبايي، الميزان، 15/22؛ ابنكثير، تفسير القرآن العظيم، 5/409
7. طباطبایی، همان، 20/32
8. جيمز هاكس، قاموس كتاب مقدس، مادة آسمان
9. رسائل، ص 128ـ129، به نقل از: ذهبی، التفسير و المفسرون، 2/426
10. بهبودي، هفت آسمان، 8
11. مفاتيح الغيب، 2/381
12. بحارالانوار، 57/75
13. شرح منظومه، 269
14. نيازمند شيرازي، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزي، 145ـ167
15. الخبراء، المنتخب في التفسير، 1/16، به نقل از، ابوحجر، التفسير العلمي في الميزان، 384
16. مرادي، رازهاي آسمان هفتگانه، 84
17. صادقي، زمين و آسمان و ستارگان از نظر قرآن، 227، 232، 242؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 24/261
18. طباطبایی، المیزان، 16/248؛ 19/327؛ زحیلی، التفسير المنير، 29/11؛ ابوحجر، التفسیر العلمی فی المیزان، 383
19. طنطاوي جوهری، تفسير الجواهر، 1/46
20. ارسطو، در آسمان، 43
21. همان، 45
22. مسترحمی، مقایسه چند منظومه نجومی، 22
23. رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، 232ـ233
دکتر سید عيسی مسترحمی
علي اكبر فراهی بخشايش
منبع:
برگرفته از مقاله «نقد دیدگاه مستشرقان در رابطه با تعارض قرآن و علوم طبیعی»
مجله تخصصی قرآن پژوهی خاورشناسان - شماره 12