وقایع روز بیست و هشتم رجب
۲۲ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع1- تشرّف حضرت اميرالمؤمنين به دين اسلام در ده يا دوازده سالگى
بنا به نقل فريقين اول كسى كه از زنان اسلام را قبول كرد جناب خديجه و از مردان حضرت على عليهالسلام بود.
سليمان قندوزى حنفى در ينابيع المودّه مى نويسد : اول كسى كه مسلمان شد على بود .
طبرى شافعى در رياض النضرة آورده كه : پيامبر روز دوشنبه مبعوث گرديد و على روز سه شنبه ايمان آورد.
سفينة البحار ج ۱، ص ۵۹۷: روايات زياده داريم كه اول كسى كه مسلمان شد على عليهالسلام بود . بعد خديجه بعد جعفر بعد زيد بعد ابوذر بعد عمروبن عَنْبَسه سلمى سپس خالد بن سعيد بن عاص بعد سُميّه مادر عمّار بعد عبيده بن حرث بعد حمزه بعد خَبّاب بن اَرَتّ سپس سلمان بعد مقداد بعد عمار بعد عبدالله بن مسعود بعد ابوبكر بعد عثمان بعد طلحه بعد زبير بعد سعد بن ابى وقاص بعد عبدالرحمن بن عوف بعد سعيد بن زيد و صهيب و بلال.
باز از على عليهالسلام روايت كرده: سبقت كنندگان پنج نفرند: من سبقت كننده عرب به دين اسلام هستم و سلمان سبقت كننده اهل فارس و بلال سبقت كننده اهل حبشه و صُهيب سبقت كننده اهل روم و خَبّاب سبقت كننده اهل نبت.
2- وفات فقيه و متتبّع خبير سيّد الفقهاء و المجتهدين سيد محمد كاظم يزيد طباطبائى در سال ۱۳۳۷ ق
قبر مباركشان در نجف الاشرف مى باشد . معظم له از فحول علماى اماميه در قرن چهاردهم قمرى بود و در سال ۱۲۵۶ ق در يكى از قراء يزد متولد شد . اين بزرگوار مدرسه بزرگى در نجف الاشرف در تاريخ ۱۳۲۵ ق بنا كرد .
ايشان تاءليف نفيسه دارند .از جمله: بستان نياز - تعادل و تراجيح - حاشيه مكاسب - حجيّة الظن - السؤ ال و الجواب - صحيفه كاظميّه - عروة الوثقى كه نشانگر احاطه فقهى اين مرد بزرگ است - منجزات مريض.
3- خروج امام حسين عليهالسلام از مدينه به مكه ۶۰ ق
امام حسين عليهالسلام بعد از مراجعت از مجلس وليد به منزل، فرداى آن روز مروان حضرت را در كوچه ملاقات نمود . گفت : اى اباعبدالله من به تو نصيحت مى كنم قبول كن و به يزيد بيعت نما كه براى دين و دنياى تو بهتر است.
حضرت فرمود : انّا للّه و انّا اليه راجعون على الاسلام السّلام . از جدم شنيدم فرمود : خلافت براى آل ابى سفيان حرام است و سخنان بسيار ردّ و بدل شد . مروان غضبناك شد و از آن حضرت درگذشت . شب باز وليد كسى به خدمت حضرت فرستاد و بر امر بيعت تاكيد كرد . آن جناب فرمود : صبر كنيد امشب فكر مى كنم . در همان شب دو روز به آخر رجب مانده متوجه مكه شد و سر قبر جد و مادرش فاطمه و برادرش آمد و آنها را وداع نمود . فرزندان و اولاد برادر و برادران و خواهران و تمام اهل بيت خويش غير از محمد بن حنفيّه را همراه كرد، محمد چون ديد حضرت عازم خروج است عرض نمود مكه برو اگر اهل آنجا بي وفائى كردند به بلاد يمن كه شيعيان بسيار است ميروى و اگر آنها نيز وفادارى ننمودند متوجه كوهستانها و ريگستانها و دره ها مى شوى . پيوسته از جائى به جائى منتقل شو تا به بينى عاقبت كار مردم به كجا مى انجامد . محمد و امام مظلوم هر دو گريستند . حضرت فرمود : اى برادر خدا تو را جزاى خير دهد نصيحت كردى و خيرخواهى نمودى . اكنون عازم مكه هستم واينها را با خود مى برم تو نيز اگر خواهى در مدينه باش و اوضاع را به من اطلاع ده . حضرت قلم و دوات خواست و وصيّت نامه نوشت مهر كرد و به دست محمد داد و شب روانه مكه معظمه شد . موقع خروج اين آيه را تلاوت نمود : فخرج منها خائفا يترقب قال ربّ نجّنى من القوم الظّالمين .
ناگفته نماند جناب زينب با اجازه شوهرش با حضرت خارج شد . طلاق دادن عبدالله بن جعفر به حضرت زينب از اكاذيب ابن حزم اندلسى از عامه مى باشد.