وقایع روز اول شوال
۲۹ آبان ۱۳۹۵ 0 فرهنگ و اجتماع۱- عيد فطر مسلمين
در سال دوم هجرى يك يا دو روز به عيد مانده پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآلهوسلم دستور داد که : مسلمانان فطره خود را خارج كنند . زيرا در اين سال زكات فطره واجب شد و روز فطر براى اقامه نماز عيد صحرا رفتند و در اين سال نماز فطر مشروع گرديد و اين اوّلين نماز فطر و اوّلين زكات فطره بود که در اسلام به عمل آمد (كامل ج ۲) و پيامبر به عنوان اسلحه عصائى در نماز به دست گرفته بود كه سرنيزه آهنى داشت.
نماز عيد فطر در زمان غيبت امام عصرعليهالسلام مستحب است اگر چه با جماعت خوانده شود . در ركعت اول بعد از حمد و سوره بايد پنج تكبير بگويد و بعد از هر تكبير يك قنوت و بعد از قنوت پنجم تكبير ديگرى بگويد و به ركوع رود و در ركعت دوم چهار تكبير و بعد از هر تكبير قنوت بخواند و تكبير پنجم را بگويد و به ركوع رود و بعد از ركوع دو سجده كند و تشهّد بخواند و سلام دهد و در قنوت هر دعائى مى تواند بخواند.
زكات فطره اين است كه: هر نفرى يك صاع كه تقريبا ۳ كيلوگرم جو يا خرما يا كشمش يا برنج يا ذرت و مانند اينها به مستحق بدهد و اگر پول اينها را بدهد كافى است.
۲- رد آفتاب بر حضرت اميرالمؤمنين على بن ابي طالب عليهالسلام (رد الشمس)
۳- غزوه قَرقَرة الكُدْر سال دوم هجرت
قرقرة الکدر(با هر دو قاف مفتوح و ضم كاف و سكون دال) نام آبى است از بنى سليم در سه منزلى مدينه . رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم شنيد كه جماعتى از بنى سليم و بنى غطفان در سال دوم هجرت در قرقره الكدُر جمع شده كه شبيخون بزنند .
حضرت پرچم اسلام را به حضرت اميرالمؤمنين داد و با دويست نفر از اصحاب دو روزه به آنجا تشريف برد وقتى رسيد كه آن جماعت رفته بودند . حضرت مراجعت فرمود.
بعضى اين غزوه را در سال سوم هجرت نوشته اند.
۴- خروج امام رضاعليهالسلام به نماز عيد سال ۲۰۱ قمرى
نزديك عيد مأمون از حضرت رضاعليهالسلام تقاضا كرد كه جهت نماز عيد به مصلّا تشريف ببرند . حضرت قبول نفرمود . مأمون بسيار اصرار و تاكيد كرد . حضرت در آخر فرمود: اگر معذور ندارى به نحو نماز جدّم رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم و على عليهالسلام به نماز خواهم رفت . مأمون عرض كرد : به هر نحو مى خواهيد تشريف ببريد . مردم و دربانان و لشكريان را امر كرد صبح عيد بر در خانه حضرت حاضر شوند . چون آفتاب طلوع كرد حضرت غسل نمود و لباس پوشيد و عمامه بر سر پيچيد . يك طرف آن به سينه و طرف ديگر را مابين كتفين انداخت و پا برهنه و جامه بالا زده تا نصف ساق چند قدم برداشت . نظر به آسمان كرد و تكبير فرمود . همه با آن حضرت تكبير گفتند . امرا و لشكريان امام را با آن هيئت ديدند از مركب ها پائين آمدند و كفش ها بيرون كردند . چنان حضرت تكبير گفت كه مردم نيز گفتند : گويا آسمان و زمين و ديوارها با حضرت تكبير مى گفتند . صداى ناله و فرياد از مردم برخاست .خبر به مأمون رسيد. فضل بن سهل گفت : اگر حضرت رضا با اين وضع به مصلّا رود همه شيفته او خواهد شد . مأمون خدمت حضرت كسى فرستاد كه ما شما را به زحمت انداختيم برگرديد .آن كس كه هر سال نماز عيد مى خواند او بخواند. حضرت كفش خود را طلبيد و پوشيد و مراجعت فرمود.
منبع:
کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی