شرح زیارت امین الله؛ « مُشْتَاقَةً إِلَى فَرْحَةِ لِقَائِكَ »؛ مراتب شوق به لقای پروردگار
۱۹ دی ۱۳۹۵ 0 اهل بیت علیهم السلام
پس از بیان معنای لقای خداوند و مراتب آن، روشن می شود که شوق به لقاء نیز دارای مراتبی است و هر کسی لیاقت برای لقای خداوند و اظهار اشتیاق به درجات بالای آن را ندارد . بلکه باید با تحصیل شرایطی ظرف وجودش را آماده این امر کند.
الف - در مرحله اول توجه اجمالی به ذات پاک نامحدود حق تعالی و سپس انجام وظایف واجب بندگی باید بشود و قهراً در این مرحله امید به ثواب و فرار از عقاب انگیزه چنین بنده ای خواهد بود که در این مرتبه چاره ای از چنین انگیزه ای نیست و اعمال نیز مورد قبول حق تعالی می باشد ائمه علیهم السلام نیز از آن جهت که ثواب عنایت الهی است به آن اظهار اشتیاق کرده اند .
علی علیه السلام می فرماید:
من به حسب ثواب الهی منتظر و امیدوارم . (1)
نسبت به متقین می فرماید:
و اگر مرگی که خدا برای ایشان نوشته است نبود روحشان در بدنشان به علت شوق به ثواب و ترس از عقاب استقرار نداشت(2)
امام سجاد علیه السلام به خداوند عرض می کند:
روزی کن به من شوق ثواب وعده داده شده را . (3)
ب - انسان این گونه باید باشد تا به تدریج لذت بندگی در کام او آمده تا بتواند انگیزه اش را تحصیل رضای او قرار دهد.
ج - پس از تمرین این مرحله، رابطه محبتی بین او و خداوند برقرار می شود که او را به انجام اعمال مستحبه وادار می کند .
همان طور که خداوند به حضرت موسی علیه السلام می فرماید:
کذب من زعم انه یحبنی فاذا جنه اللیل نام عنی الیس کل محب یحب خلوة حبیبه؟ها انا ذا یا ابن عمران، مطلع علی احبائی اذا جهنم اللیل حولت ابصارهم من قلوبهم و مثلث عقوبتی بین اعینهم، یخاطبونی عن المشاهدة و یکلمونی عن الحضور : دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد و هنگامی که شب او را فرا می گیرد از من می خوابد . آیا هر محبی خلوت با محبوبش را دوست ندارد؟ آگاه باشت ای پسر عمران؛ من آگاهم نسبت به دوستانم وقتی ایشان را شب فرا می رسد چشمان ایشان را از دلهایشان دگرگون می کنم و عقوبتم را بین چشمانشان نمودار می کنم - نمایش می دهم - با من از روی مشاهده خطاب می کنند و از روی حضور تکلم می کنند . (4)
پس از حصول محبت و عمل به مقتضای آن، محبت خداوند به این بنده نیز در وجود بنده ظاهر می شود و انگیزه بندگی را در او کامل تر کرده تا جایی که او را از روی محبت و برای اینکه مستحق بندگی است - زیرا کمال مطلق است - و برای شکرگزاری از او، او را بندگی می کند .
(همان طور که در روایات(5) تقسیم بندگان به سه دسته بیان شد .)
د - پس از حصول محبت الهی در قلب بنده و ترتب آثارش بر آن و نیز ظهور محبت خداوند به او - آثارش در حدیث قرب نوافل گذشت - اشتیاق او به حق تعالی بیشتر شده به گونه ای که تلاشش برای رسیدن به او و درک حضوری او بیشتر از او خواهد شد نه به جهت اشتیاق به بهشت یا فرار از عذاب او و یا بندگی برای شکرگزاری و محبت به او .
همان طور که خداوند به حضرت داود علیه السلام خطاب می کند که:
یا داود من احب حبیبا صدق قوله و من رضی بحبیب رضی فعله و من وثق بحبیب اعتمد علیه و من اشتاق الی حبیب جد فی السیر الیه، یا داود: ذکری للذاکرین و جنتی للمطیعین و حبی للمشتاقین و انا خاصة المحبین :ای داود ! کسی که محبوبی را دوست داشته باشد کلامش را تصدیق می کند و کسی که به محبوبی راضی باشد از کارش خشنود است و کسی که به محبوبی اطمینان داشته باشد بر او تکیه می کند و کسی که اشتیاق به محبوبی داشته باشد در رفتن به سوی او جدیت می کند . ای داود ! ذکر من برای ذاکرین است و بهشتم برای اطاعت کنندگان و محبتم برای مشتاقانم و من مخصوص محبینم هستم .(6)
در روایتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
حضرت شعیب علیه السلام از محبت خداوند عز و جل گریست تا اینکه نابینا شد . خداوند چشمش را به او برگداند سپس گریه کرد تا اینکه کور شد پس خداوند چشمش را به او برگرداند. سپس گریه کرد تا اینکه نابینا شد خداوند چشم او را برگرداند . در مرحله چهارم خداوند عز و جل به او وحی کرد: ای شعیب تا چه وقت این گونه خواهی بود؟ اگر از ترس آتش است تو را پناه دادم و اگر برای شوق به بهشت است پس آن را برایت مباح کردم . عرض کرد: ای خدا و آقای من ! تو می دانی که من به جهت ترس از آتش و شوق به بهشت نمی گریم ولکن محبت تو بر دلم بسته شده است پس صبر نمی کنم تا تو را ببینم . (7)
و امام سجاد علیه السلام در مواردی از صحیفه سجادیه تقاضای این چنین شوقی را نیز دارد و عرض می کند:
و امنن علی بشوق الیک لا : و منت بگذار بر من با شوقی به سوی تو.(8)
و اجعل فیما عندک رغبتی شوقا الی لقائک: و قرار بده میلم را نسبت به آنچه نزد توست برای شوق به لقایت . (9)
علی علیه السلام در نامه به مالک اشتر می نویسد:
و انی الی لقاء الله لمشتاق : و همانا من به لقای الهی مشتاقم .(10)
چون توجه و اتصال تام به حق تعالی با اشتغالات دنیایی حاصل نمی شود و وقتی حاصل شود انسان را از آنها منصرف می کند - همان طور که نمونه هایی از آن ذکر شد و غشوه های شبانه علی علیه السلام (11) نیز شاهد بر آن است - از این جهت برای ظهور مجدد این مقام، اولیای الهی اظهار اشتیاق به مرگ می کردند . (هر چند ایشان لحظه ای غافل از مقام ربوبی نبودند .)
علی علیه السلام می فرماید:
والله لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه : به خدا سوگند فرزند ابوطالب مأنوس تر است به مرگ، از طفل به پستان مادرش. (12)
خلاصه بحث
چون مطلوب بالذات تمامی موجودات جز کمال مطلق خداوند متعال نیست آنها به او اشتیاق وجودی دارند . لکن چون شوق آگاهانه کمال برای موجود است و حصول آن نیز به شرایط و مقدماتی نیاز دارد ، به کار بستن آنها برای انسان طالب کمال حقیقی لازم است و از مهم ترین آنها توجه عمیق به نعمتهای الهی و مخصوصاً، دستورات دینی و هدایت انبیاء و اولیاء و به کار بستن آنهاست تا پس از آن، شوق به ثواب او حاصل شود و با تداوم بخشیدن به اعمال صالح، مراتب شوق و صفات جمال و جلال الهی سپس به ذات مقدسش حاصل شود که هر یک از این مراتب یک لوازم عملی و حالی دارد که تا حاصل نشود به مرتبه بالاتر از آن نمی توان رسید و یکی از آن لوازم در تمامی مراحل، خواستن از حق تعالی است که نفس ما را این گونه قرار دهد.
علاوه بر اینکه این دعاها مطلق است آخرین مرحله این اوصاف را شامل می شود . زیرا خواسته اند که انسان همتش بلند باشد و توان رسیدن به آن نهایت را نیز داراست و تا این طلب نباشد و عنایت الهی شامل حال بنده نشود کار او به جایی نمی رسد .از این جهت در این فراز از خداوند می خواهیم که جان ما را مشتاق به لذات لقایت قرار بده.
پی نوشت :