حالات نیکبختان و توجه کنندگان به خدا در روز عید قربان (اقبال الاعمال)
۰۸ اسفند ۱۳۹۵ 0 ادعیه و زیاراتالجزء الأول؛ هذا مبدأ ذكر الأعمال الأشهر الثلاثة أعني شوال و ذي قعدة و ذي حجة من كتاب الإقبال، الباب الرابع فيما نذكره مما يتعلق بليلة عيد الأضحى و يوم عيدها، فصل فيما نذكره مما ينبغي أن يكون أهل السعادات و الإقبال عليه يوم الأضحى من الأحوال
جلد اول، شروع ذکرهای اعمال ماه های سه گانه، یعنی شوال، ذی القعده و ذی الحجه از کتاب اقبال الاعمال، باب چهارم، اعمالی که متعلق به شب و روز عید قربان است، فصل چهارم، حالات نیکبختان و توجه کنندگان به خدا در روز عید قربان:
اعلم أننا قد ذكرنا في عيد شهر رمضان ما فتحه علينا مالك القلب و اللسان من الآداب عند استقبال ذلك العيد و آداب ذلك النهار ما تستغني به الآن عن التكرار لكن يمكن أنك لا تقدر على نظر ما قدمناه و لا تعرف معناه فنذكر عرف ما يفتح الله جل جلاله عليه و يحسن به إلينا فنقول اذكر أيها الإنسان أن الله جل جلاله سبقك بالإحسان قبل أن تعرفه و قبل أن تتقرب إليه بشيء من الطاعات فهيأ لك كلما كنت محتاجا إليه من المهمات حتى بعث لك رسولا من أعز الخلائق عليه يزيل ملوك الكفار و يقطع دابر الأشرار الذين يحولون بينك و بين فوائد أسراره و يشغلونك عن الاهتداء بأنواره فأطفأ نار الكافرين و أذل رقاب ملوك اليهود و النصارى و الملحدين و لم يكلفك أن تكون في تلك الأوقات من المجاهدين و لا تكلفت خطرا و لا تحملت ضررا في استقامة هذا الدين و جاءتك العبادات في عافية و نعمة صافية مما كان فيه سيد المرسلين و خواص عترته الطاهرين صلوات الله عليه و عليهم أجمعين و مما جاهد عليه و وصل إليه السلف من المسلمين فلا تنس المنة عليك و [في] سلامتك من تلك الأهوال و ما ظفرت به من الآمال و الإقبال و جر [جبرا] بلسان الحال بنظرك و اذكر بخاطرك القتلى الذين سفكت دماؤهم في مصلحتك و هدايتك من أهل الكفر و [من] أهل الإسلام حتى ظفرت أنت بسعادتك و كم خرب من بلاد عامرة و أهلك من أمم غابرة ثم اذكر إبراز الله جل جلاله أسراره بيوم العيد و أظهر لك أنواره بذلك الوقت السعيد من مخزون ما كان مستورا عن الأمم الماضية و القرون الخالية و جعلك أهلا أن تزور عظمته و حضرته [خطرته] فيه و تحدثه بغير واسطة و تناجيه فهل كان هذا في [من] حسنات نطفتك أو علقتك أو مضغتك أو لما كنت جنينا ضعيفا أو لما صرت رضيعا [راضعا] لطيفا أو لما كنت ناشيا [ماشيا] صغيرا أو هل وجدت لك في ذلك تدبيرا فكن رحمك الله عبدا مطيعا و مملوكا سميعا لذلك المالك السالك بك في تلك المسالك الواقي لك من المهالك فو الله إنه لقبيح [ليقبح] بك مع سلامة عقلك و ما وهب لك من فضله الذي صرت تعتقده من فضلك أن تعمى أو تتعامى عن هذا الإحسان الخارق للألباب أو أن تشغل عنه أو تؤثر عليه شيئا من الأسباب أقول فاستقبل هداية الله جل جلاله إليك يوم عيده بتعظيمه و تمجيده و القيام بحق وعوده و الخوف من وعيده فرحك و سرورك بما في ذلك من المسار و المبار على قدر الواهب جل جلاله و على قدر ما كنت عليه من ذل التراب و عقبات النشأة الأولى و ما كان فيها من الأخطار و ترددك في الأصلاب و الأرحام ألوفا كثيرة من الأعوام يسار بك في تلك المضايق على مركب السلامة من العوائق حتى وصلت إلى هذه المسافة و أنت مشمول بالرحمة و الرأفة و موصول بموائد الضيافة آمنا من المخافة فالعجب كل العجب لك إن جهلت قدر المنة عليك فيما تولاه الله جل جلاله من الإحسان إليك فاشتغل بما يريد و قد كفاك كل هول شديد و هو جل جلاله كافيك ما قد بقي بذلك اللطف و العطف الذي أجراه على المماليك و العبيد
در ضمن اعمال عيد فطر، آداب استقبال از عيد را به صورتى كه خداوند-كه صاحب اختيار قلب و زبان است-به ما عنايت كرد، ذكر كرديم، بهگونهاى كه با وجود آن اكنون بىنياز از تكرار هستيم؛ ليكن از آنجا كه ممكن است به آن دسترسى نداشته باشى و يا معناى آن را درنيابى، نكاتى را كه خداوند به ما عنايت و احسان كرده، در اينجا يادآور شده و مىگوييم: اى انسان، به اين نكته توجه داشته باش كه پيش از آنكه خدا را بشناسى و با انجام طاعات به سوى او تقرّب بجويى، مسبوق به احسان خدا بودهاى؛ زيرا او بود كه تمامى نيازهاى مهم تو را برآورد و حتى فرستادهاى را كه سربلندترين آفريدههاى خويش است، به سوى تو گسيل داشت تا پادشاهان كافر را از بين ببرد و اشرار را ريشهكن كند، هم آنان كه ميان تو و استفاده از بهرههاى اسرار الهى، مانع ايجاد نموده و تو را از رهنمون شدن به انوارش به چيزهاى ديگر سرگرم مىكردند. آن پيك خدا، آتش كافران را خاموش و گردن پادشاهان يهود، نصارى و ملحدان را خوار ساخت و خداوند براى استقامت دين خود، تو را همچون سيّد فرستادگان و خاندان پاك و ويژهى او-درودهاى خدا بر او و بر همهى آنان-و مسلمانان صدر اسلام، مكلّف به جهاد و تحمل خطر و ضرر نكرد، بلكه عبادات اسلامى با عافيت و نعمت خالص به دست تو رسيد. بنابراين، منّت خدا را بر خود-كه تو را از اينگونه گرفتارىهاى بيمناك سالم نگاه داشته و به آرزوهاى خويش و اقبال و توجه بر خدا كامياب گردانيد-فراموش مكن و با ديدهى باطنبين، به آنان بنگر و شهيدانى را كه براى صلاح و هدايت تو به دست كافران شهيد شدند و كافرانى را كه در اين راستا كشته شدند و آبادىهايى را كه مخروب گرديد و امتهاى گذشتهاى را كه نابود شدند، به خاطر بياور؛ سپس اين نكته را به ياد آر كه چگونه خداوند-جلّ جلاله-اسرار خويش را در روز عيد اظهار داشته و انوار خود را در اين زمان فرخنده آشكار گردانيد، اسرارى كه از امتهاى گذشته و نسلهاى پيشين پوشيده مانده بود و تو را شايستهى ديدار عظمت و جمال خويش و گفتوگو و مناجات بلاواسطه با خود گردانيد. آيا اين عنايات به واسطهى نيكىهاى نطفه يا خون بسته يا پاره گوشت تو بود؟ ! آيا در آن زمان، تو جنين ضعيف يا نوجوان خردسالى بيش بودى؟ ! آيا نقشى در تدبير اين امور داشتى؟ ! بنابراين، خدا رحمتت كند! بندهى مطيع و حرفشنو باش و به سخن مالك خود كه تو را در اين راهها رهسپار ساخته و از امور نابودكننده نگاه داشت، گوش فرا ده. به خدا سوگند، باوجود سلامتى عقلت و فضايلى كه خداوند به تو ارزانى داشته و تو گمان مىكنى جزو فضايل تو است، زشت است كه خود را به نابينايى بزنى، يا از ديدن اين احسان كه برتر از عقل است، كور گردى، يا خود را به چيز ديگر مشغول كنى، يا كارهاى ديگر را بر آن مقدّم بدارى. بنابراين، با تعظيم و تمجيد خدا و برپاداشتن حقوق نويدهاى او و با بيم و هراس از وعدههاى عذاب الهى، از هدايت خداوند-جلّ جلاله-در روز عيد استقبال كن و به اندازهى عظمت خداوند بخشنده-جلّ جلاله-و خاكسارى خود و گرفتارىها و خطرهايى كه در دنيا متوجه تو است، خوشحال و شادمان گرد. تويى كه هزاران سال از پشت پدران و رحم مادران انتقال يافته و سوار بر مركب سلامتى از نارسايىهاى موجود در آن تنگناها سير كرده و سرانجام به اين حدّ از مسافت رسيدهاى در حالى كه رحمت و رأفت خدا شامل حال تو است و ايمن از بيم، سر سفرهى ضيافت الهى نشستهاى. شگفت و صد شگفت از تو اگر به قدر منّت خداوند-جلّ جلاله-بر خود با نيكىهايى كه به تو عنايت نموده، آگاهى نداشته باشى. بنابراين، به آنچه از تو خواسته، سرگرم شو، كه خداوند تو را از تمام هراسهاى سخت كفايت نموده است و در آينده نيز با همان لطف و مهرى كه شامل حال مملوكها و بندگان خود نموده، تو را كفايت خواهد كرد.