جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص55
از نامه آن حضرت به محمد بن ابى بكر هنگامى كه از دلتنگى او به سبب عزل او از حكومت مصر با انتصاب اشتر آگاه شد، اشتر هم ضمن حركت خود به مصر پيش از رسيدن به آن شهر در گذشت. در اين نامه كه با عبارت «اما بعد، فقد بلغنى موجدتك من تسريح الاشتر الى عملك» «اما بعد، همانا خبر دلتنگى تو از فرستادن اشتر براى تصدى كار تو به من رسيد» شروع مى شود، ابن ابى الحديد نخست بحث زير را مطرح كرده است:
محمد بن ابى بكر و برخى از اخبار او:
مادر محمد كه خدايش رحمت كناد، اسماء دختر عميس و از قبيله خثعم است. او خواهر ميمونه همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و خواهر لبابه مادر فضل و عبد الله و همسر عباس بن عبد المطلب است. اسماء از زنانى است كه به حبشه هجرت كرده است و در آن هنگام همسر جعفر بن ابى طالب عليه السّلام بود و براى او همان جا محمد و عبد الله و عون را آورد و سپس همراه جعفر به مدينه هجرت كرد و چون جعفر در جنگ موته شهيد شد، ابو بكر اسماء را به همسرى گرفت و اسماء براى او همين محمد بن ابى بكر را آورد. پس
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص56
از مرگ ابو بكر، على عليه السّلام اسماء را به همسرى گرفت و اسماء براى على عليه السّلام يحيى را آورد و در اين موضوع هيچ خلافى نيست.
ابن عبد البر در الاستيعاب مى گويد: ابن كلبى گفته است نام مادر عون پسر على عليه السّلام اسماء بنت عميس بوده ولى هيچ كس جز او اين سخن را نگفته است. و هم روايت شده است كه اسماء بنت عميس همسر حمزة بن عبد المطلب هم بوده است و براى او دخترى به نام امة الله يا أمامة آورده است.
محمد بن ابى بكر از كسانى است كه به روزگار زندگى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متولد شده است. ابن عبد البر در الاستيعاب مى گويد: محمد بن ابى بكر در سال حجة الوداع به آخر ذيقعده و هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آهنگ حج فرموده بود در ذو الحليفه متولد شد، عايشه او را محمد نام نهاد و پس از آنكه قاسم پسر محمد متولد شد به او كنيه ابو القاسم داد و اصحاب پيامبر در اين كار مانعى نمى ديدند يعنى اينكه نام و كنيه رسول خدا را بر كسى نهند. محمد بن ابى بكر سپس در دامن على عليه السّلام تربيت شد و در كنف حمايت او بود تا آنكه در مصر كشته شد. على عليه السّلام بر او محبت مى كرد و او را مى ستود و برترى مى داد. محمد كه خدايش رحمت كناد اهل عبادت و اجتهاد بود و از كسانى است كه در محاصره عثمان دست داشت و چون پيش عثمان رفت، عثمان به او گفت: اگر پدرت تو را در اين حال مى ديد خوشحال نمى شد. محمد بيرون آمد و پس از او كس ديگرى وارد شد و عثمان را كشت و هم گفته شده است كه محمد به كسانى كه همراهش بودند، اشاره كرد و آنان او را كشتند.
ابن ابى الحديد سپس ديگر الفاظ و جملات نامه را توضيح داده و ضمن آن گفته است اگر بپرسى چه چيزى در دست على عليه السّلام بوده است كه براى محمد بن ابى بكر بهتر و كم زحمت تر از حكومت مصر باشد كه او را بر آن بگمارد، مى گويم تمام مناطق اسلامى غير از شام در اختيار على عليه السّلام بوده است و ممكن است على عليه السّلام چنين تصميمى داشته است كه محمد را به حكومت يمن، خراسان، ارمينيه يا فارس بگمارد. سپس على عليه السّلام در اين نامه شروع به ستودن مالك اشتر فرموده است و على عليه السّلام سخت به او اعتماد داشته است، همان گونه كه اشتر هم به راستى دوستدار و فرمانبردار بوده است. پس از آن على عليه السّلام براى اشتر دعا كرده است كه خداوند از او راضى باشد و من -ابن ابى الحديد- شك ندارم كه خداوند با اين دعاى على او را مى آمرزد و از گناهان اشتر در مى گذرد و او را به بهشت مى برد و در نظر من فرقى ميان دعاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام نيست، و خوشا به حال آن كس كه به چنين دعايى از على عليه السّلام يا به كمتر از آن دست يابد.