وَ قَالَ (علیه السلام): قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ.
و فرمود (ع): مقام و مرتبت هركس به قدر همت اوست و صدق او به قدر جوانمردى اوست و شجاعتش به قدر حميّت اوست و عفّت او به قدر غيرت اوست.
و آن حضرت فرمود: اندازه مرد به اندازه همت او، و صداقتش به مقدار جوانمردى او، و دليريش به اندازه عار داشتنش از كار زشت، و پاكدامنيش به ميزان غيرت اوست.
شناخت ارزش ها (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: ارزش مرد به اندازه همّت اوست، و راستگويى او به ميزان جوانمردى اش، و شجاعت او به قدر ننگى است كه احساس مى كند، و پاكدامنى او به اندازه غيرت اوست.
[و فرمود:] ارزش مرد به اندازه همت اوست و صدق او به مقدار جوانمردى اش و دليرى او به ميزان ننگى -كه از بدنامى- دارد و پارسايى او به مقدار غيرتى كه آرد.
امام عليه السّلام (در باره صفات نيكو) فرموده است:مقام و مرتبه مرد باندازه همّت او است (پس اگر بلند همّت بود ارجمند و بزرگوار و اگر پست همّت باشد خوار و زير دست است) و راستى او باندازه جوانمردى او است (زيرا جوانمردى سبب ميشود كه شخص آنچه شايسته است بجا آورد و از زشتيها كه يكى از آنها دروغ است دورى گزيند، پس اندازه راستگويى او از جوانمرديش شناخته ميشود) و شجاعت و دليرى او باندازه حميّت و ننگ داشتن او است از كار زشت و ناشايسته (پس هر چه بيشتر كار زشت را ننگ بداند شجاعت و دليرى بيشتر دارد) و عفّت و پاكدامنى او باندازه غيرت او است (پس هر اندازه كه غيرت او يعنى ننگ داشتن از مشاركت با ديگرى در چيزى كه مخصوص باو نيست بيشتر باشد پاكدامنتر است، زيرا غيرتست كه شخص را از پيروى شهوات و كارهاى ناروا باز مى دارد و او را پاكدامن نگاه مى دارد).
امام(عليه السلام) فرمود: ارزش هر كس به اندازه همت او و راستگويى و صداقتِ هر كس به اندازه شخصيت اوست و شجاعت هر كس به اندازه بى اعتنايى وى (به ارزش هاى مادى) است و عفت هر كس به اندازه غيرت اوست.
چهار فضيلت مهم اخلاقى:امام(علیه السلام) در این چند جمله حکیمانه به رابطه چهار موضوع مهم با چهار موضوع دیگر از صفات انسانى اشاره فرموده است.نخست مى فرماید: «ارزش هر کس به اندازه همت اوست»; (قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ).منظور از همت تصمیماتى است که انسان براى انجام کارهاى مهم مى گیرد و به دنبال آن تلاش مى کند. هر اندازه این تصمیمات والاتر و این تلاش ها گسترده باشد همت انسان بلندتر است و این که امام مى فرماید: ارزش هر کسى به اندازه همت اوست براى آن است که اشخاص والا همت معمولاً تلاش مى کنند تا به مقامات عالى برسند پس نباید ارزش وجودى ظاهرى آنها را امروز ملاحظه کرد بلکه آن نیروى نهفته در درون آنها که نامش همت است باید مقیاس و معیار شمرده شود.در کتاب غررالحکم از امام همین معنا به صورت دیگرى بیان شده است، مى فرماید: «مَنْ شَرَفَتْ هِمَّتُهُ عَظَمَتْ قِیْمَتُهُ; کسى که همت عالى داشته باشد قیمت و ارزش او زیاد است».(1)در حدیث دیگرى از همان حضرت و در همان کتاب مى خوانیم: «ما رَفَعَ أمْرَءٌ کَهِمَّتِهِ وَ لا وَضَعَهُ کَشَهْوَتِهِ; هیچ چیز انسان را به مانند همت او بلندمقام نمى کند و هیچ چیز، او را مانند شهوتش پست نمى سازد».(2)به گفته شاعر:همت بلند دار که مردان روزگار *** از همت بلند به جایى رسیده انددر دومین جمله پرمعناى خود مى فرماید: «راستگویى و صداقتِ هر کس به اندازه شخصیت اوست»; (وَصِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ).زیرا انسان با شخصیت این کار را براى خود ننگ مى داند که به دیگران دروغ بگوید. اضافه بر این، غالبا دیده شده است که دروغ ها بعد از مدتى فاش مى گردد; انسان با شخصیت حاضر نمى شود کارى انجام دهد که در آینده آبروى او را ببرد.در احادیث دیگرى از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «الصِدْقُ عِزّ; راستگویى سبب عزت است» و در حدیث دیگرى مى افزاید: «الصِّدْقُ صَلاحُ کُلُّ شَىء وَالْکِذْبُ فَسادُ کُلُّ شَىْء».یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) به نام ابو کهمس خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: (یار وفادار شما) ابن ابى یعفور به شما سلام فرستاده است. فرمود: سلام بر تو و بر او. هنگامى که نزد او رفتى سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر بن محمد به تو مى گوید: «انْظُرْ مَا بَلَغَ بِهِ عَلِیٌّ(علیه السلام) عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) فَالْزَمْهُ فَإِنَّ عَلِیّاً(علیه السلام) إِنَّمَا بَلَغَ مَا بَلَغَ بِهِ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَأَدَاءِ الاَْمَانَةِ; نگاه کن ببین على(علیه السلام) با چه صفاتى آن مقام را نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پیدا کرد آن صفات را داشته باش، زیرا على تنها به این سبب به آن مقام نزد پیغمبر رسید که در سخن گفتن، صادق بود و در اداى امانت امین».(3)این سخن را با حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم، فرمود: «الْجَمالُ صَوابُ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَالْکَمالُ حُسْنُ الْفِعالِ بِالصِّدْقِ; جمال، به سخن حق گفتن است و کمال، به انجام کارهاى نیک توأم با صدق».(4)باید توجه داشت که «مروءة» به معناى جوانمردى، مردانگى، و فتوت و مجموعه اى از شایستگى هاست که در یک انسان باارزش جمع مى شود که شخصیت او را تشکیل مى دهد.سپس در سومین سخن حکمت آمیز خود مى فرماید: «شجاعت هر کس به اندازه بى اعتنایى او (به ارزش هاى مادى) است»; (وَشَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ).روشن است وابستگى هاى انسان به مقام و مال و شهوات دنیا از شجاعت او مى کاهد و او را به اسارت مى کشاند; اما هنگامى که خود را از این امور آزاد سازد، با شجاعت حرف خود را مى زند و راه خود را مى پیماید و در برابر کسى ذلیلانه سر تعظیم فرو نمى آورد و با توکل بر خدا در برابر حوادث سخت مى ایستد.در لسان العرب آمده است که «أنَفْ» (بر وزن هدف) به معناى کراهت داشتن چیزى و خود را برتر از آن دانستن است، بنابراین «أنف» در جمله بالا مى تواند اشاره به بى اعتنایى نسبت به ارزش هاى مادى باشد.آن گاه امام(علیه السلام) در چهارمین و آخرین سخن حکیمانه اش مى فرماید: «عفت هر کس به اندازه غیرت اوست»; (وَعِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِهِ).«غیرت» به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه عبارت از انزجار طبیعى انسان نسبت به تصور شرکت دیگران در امورى است که مورد علاقه اوست و به تعبیر دیگر غیرت به معناى حفظ ارزش هاى مربوط به خود و جلوگیرى از تجاوز دیگران به حریم اوست که غالباً در عرف ما در امور ناموسى به کار مى رود. بدیهى است کسى که نسبت به نوامیس خود غیرت دارد هرگز حاضر نمى شود به نوامیس دیگران چشم خیانت بدوزد، بنابراین هر اندازه غیرت انسان بیشتر باشد عفت او هم بیشتر خواهد بود.گرچه عفت و غیرت هر دو غالباً در عرف امروز ما بیشتر در مسائل ناموسى به کار مى رود; ولى از نظر ارباب لغت و علماى اخلاق، هر دو معنایى وسیع دارند: «عفت» به معناى خوددارى و حالت انزجار از ملاحظه صحنه هاى زشت و «غیرت» هرگونه اهتمام و دفاع از حقوق الهى و انسانى خویش است و بعید نیست که منظور از امام(علیه السلام) از جمله بالا همان معناى وسیع کلمه در هر دو مورد باشد.از این رو در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) در کتاب کافى مى خوانیم: «إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ; برترین عبادت پاک بودن از نظر تغذیه و امور جنسى است».(5)نیز از همان امام نقل شده که فرمود: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْء أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْن وَفَرْج; هیچ کس خدا را عبادتى بهتر از این نداشته که عفت را در مورد شکم و امور جنسى رعایت کند»،(6) لذا در حدیثى از امیر مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «مَا زَنَى غَیُورٌ قَطُّ; شخص با غیرت هرگز زنا نمى کند»(7). (8)****پی نوشت: (1). غررالحکم، ص 448، ح 10278.(2). غررالحکم، ح 10271.(3). کافى، ج 2، ص 104، ح 5.(4). کنز العمال طبق نقل میزان الحکمه ماده «صدق».(5). کافى، ج 2، ص 79، ح 2.(6). همان، ح 1.(7). نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 305.(8). سند گفتار حکیمانه: جمله اول از این چهار جمله حکمت آمیز را میدانى در مجمع الامثال و ابن طلحه شافعى در مطالب السؤول آورده ولى نویسنده الغرر با تفاوتى آن را ذکر کرده و نوشته است: «قَدْرُ الْمَرْءِ عَلى قَدْرِ فَضْلِهِ» و جمله دوم را به این صورت: «صِدْقُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ مُرُوئَتِهِ» و جمله سوم و چهارم را به صورت: «شُجاعَةِ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ غِیْرَتُهُ عَلى قَدْرِ حَمِیَّتِهِ» و این تفاوت ها نشان مى دهد که از منبع دیگرى آن را گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 46). در کتاب تمام نهج البلاغه، این چند جمله در ضمن نامه امام به فرزندش امام حسن مجتبى(علیه السلام) نقل شده است. (تمام نهج البلاغه، ص 974).
امام (ع) فرمود: «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ- وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ»:امام (ع) به چهار چيز اشاره فرموده و آنها را پايه و اساس چهار چيز قرار داده است:1- همّت، كه آن را اساس ارزش انسان قرار داده است. قدر انسان يعنى همان ميزان اعتبار وى در نزد مردم، چه والامقامى و ارجمندى و يا پستى و بى ارزشى نتيجه بلند همتى و يا دون همتى خود او است. بلند همتى آن است كه انسان بر يك حدّ معيّن از امور كه باعث فزونى فضيلت و شرف او مى گردد، بسنده نكند تا به بالاتر از آن كه ارزشمندتر و والاتر است برسد، و نتيجه چنين كارى، بزرگى، عظمت و ستايش اوست. و دون همتى آن است كه انسان بر كارهاى ناچيز و پست بسنده كند و از امور با ارزش صرف نظر نمايد، و به همين نسبت او ناچيز و كم ارزش محسوب مى شود.2- جوانمردى را اساس راستى قرار داده است. جوانمردى فضيلتى است كه با وجود آن، انسان كارهاى نيك انجام مى دهد و از آنچه پيامد آن كاستى است -هر چند مباح باشد- دورى مى كند، از اين رو در گفتارش رعايت راستى و صداقت را مى كند، قوت و ضعف اين فضيلت [راستى] بستگى به قوت و ضعف لازمه آن [جوانمردى] دارد.3- عار داشتن از كار زشت را پايه و اساس دليرى و شجاعت قرار داده است. ننگ و عار، عبارت از حرارت قوه دماغ و طغيان خشم است در مورد آنچه ناپسند است و بر خلاف ميل او بر او عرضه مى شود و او از انجامش سرباز مى زند و بودن آن اساس شجاعت و انگيزه اقدام بر كارها، امرى است روشن، و اندازه قوّت و ضعف اقدام بر انجام كار، بستگى به آن دارد.4- غيرت را اساس پاكدامنى قرار داده است، غيرت، عبارت از انزجار طبيعى انسان است نسبت به تصور شركت ديگران در كارى كه مورد علاقه اوست و يا عقيده به ضرورت نگهبانى از آن دارد. و بر حسب شدّت و ضعف اين عقيده و تخيّل و هم چنين تصور وقوع چنين كارى در باره او، و يا اطرافيان او -به طور مثال-، پيشگيرى او از شركت ديگران، و خوددارى اش از پيروى از شهوت، در شركت مردم نسبت به موارد مورد علاقه او مانند همسر و نظاير آن، خواهد بود، معناى عفّت و پاكدامنى هم، همين است.
الرابعة و الاربعون من حكمه عليه السّلام:(44) و قال عليه السّلام: قدر الرّجل على قدر همّته، و صدقه على قدر مروئته، و شجاعته على قدر أنفته، و عفّته على قدر غيرته. (74533- 74511)اللغة:(الأنفة) هي عزّة النّفس، (العفّة) ترك الشهوات الدّنية، طهارة النفس (غار) الرّجل على امرأته من فلان و هي عليه من فلانة: أنف من الحمية و كره شركة الغير في حقّه بها- المنجد.الاعراب:على قدر همّته، جار و مجرور متعلّق بفعل عام، و الجملة خبر قدر الرّجل و الظاهر أنّ لفظة على بمعنى باء المقابلة، و قد صرّح في شرح التصريح بأنّ أحد معانيها موافقة الباء.المعنى:المقصود من القدر هو الاعتبار و الوجاهة عند اللَّه أو عند الناس على سبيل منع الخلوّ، و الهمة توجّه النّفس و بذل الجهد في حصول غاية من الغايات المعنوية أو الماديّة، فمن اهتمّ في غرض معنوي إلهيّ و سلك طريقة التّقرب إلى اللّه فيساوي في الاعتبار و الوجاهة بمقدار ما بذل الهمّة في هذا السبيل، كما أنه من اهتمّ إلى تحصيل المال و الجاه عند النّاس يساوي اعتباره عند أرباب الأحوال و العامّة ما بذل من الهمّة في هذا الطريق.و الصّدق في القول و العمل ميزان يوزن به الرّجولية و يعبّرون بها عنه و خصوصا في مورد الوعد و إنجازه، فالمروّة و الرّجولية الّتي تتصف بها الانسان فتصير
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 87
مبدءا لتعاطي الأفعال الجميلة و موجبا لترك ما يعود إلى النقص توزن مع صدق الانسان في أقواله و مواعيده.و الشجاعة ثوران الغضب للدّفاع عن الحقّ و الحريم فتوزن مع الأنفة و عزّة النفس، فمن كان حقيرا في نفسه و لا يبالي على ما يراه من التعدّي في حقه و حريمه فلا إقدام له في الدّفاع، و لا يوصف بأنّه شجاع.و الغيرة نفرة الانسان عن مشاركة غيره فيما اختصّ به من حريم أو وظيفة أو وطن بالنسبة إلى الأجانب، فالغيرة تعتبر مبدءا للدّفاع تجاه تجاوز الأجنبيّ و لها مصاديق متكثّرة باعتبار شتّى الامور، و أكثر موارد استعمالها في الحريم و الأقارب، و العفّة هو كفّ النّفس عمّا يختصّ بالغير من الحقوق و الحرمات و عفّة كلّ شخص و كفّه عن حريم غيره يوزن بغيرته بالنسبة إلى ما يختصّ به نفسه و ما يهتمّ بحفظه و صيانته.الترجمة:قدر هر مردى باندازه همت او است، راستى و درستيش باندازه مردانگى او است، و دليرى هر كس برابر عزت منشى، و پارسائي باندازه غيرتمنديست.قدر هر مردى تو هم اندازه دان با همتش صدق او را با مروّت چون دليري عزتش پارسائيش تو با غيرت بسنج و هوشدار هر كه را عفّت نباشد نيست هرگز غيرتش
قدر الرجل على قدر همته و صدقه على قدر مروءته و شجاعته على قدر انفته و عفّته على قدر غيرته. «ارزش مرد به اندازه همت اوست و راستى او به اندازه جوانمردى اش، دليرى او به اندازه ننگ داشتن اوست و پاكدامنى او به اندازه غيرت اوست.»