وَ قَالَ (عليه السلام): كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ، مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ.
و فرمود (ع): عقل تو را همين بس كه راه گمراهيت را از راه رستگاريت آشكار مى سازد.
و آن حضرت فرمود: از عقلت آن اندازه تو را بس كه راههاى گمراهيت را از رستگاريت بر تو ظاهر كند.
ره آورد عقل (علمى):و درود خدا بر او، فرمود: عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهى را از رستگارى نشانت دهد.
[و فرمود:] از خرد تو را اين بايد كه راه گمراهى ات را از راه رستگاريت، نمايد.
امام عليه السّلام (در سود عقل) فرموده است:بس است ترا (سود بردن) از عقل و خرد كه راههاى گمراهيت را از راههاى رستگاريت بتو آشكار مى سازد (زيرا اين سود همه سودها را در بر دارد).
امام(عليه السلام) فرمود: اين مقدار از عقل تو براى تو كافى است كه راه هاى گمراهى را از راه سعادت براى تو واضح و روشن سازد.
عقل كافى:مى دانيم عقل شاخه هاى متعدد و آثار فراوانى دارد و حتى گاهى شيطنت با عقل اشتباه مى شود. امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه نشانه عقلى را كه مايه نجات انسان است به روشنى بيان مى كند و مى فرمايد: «اين مقدار از عقل تو براى تو كافى است كه راه هاى گمراهى را از راه سعادت براى تو واضح و روشن سازد»; (كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ).ارباب لغت «غى» را به معناى گمراهى يا سرگردانى در بيراهه ها تفسير كرده اند ولى به عقيده راغب در مفردات به هرگونه گمراهى غى گفته نمى شود بلكه به نوعى از گمراهى اطلاق مى گردد كه از فساد عقيده سرچشمه مى گيرد و به تعبير ديگر، گمراهى توأم با اعتقاد فاسد است. «رشد» در لغت به معناى راه يافتن به مقصد و مقصود و رسيدن به واقع است و اگر به كودك بالغ شده و آگاه «رشيد» گفته مى شود براى اين است كه به مقصود رسيده و صلاح و مفسده خود را درك مى كند.البته درمورد عقل مراحل بالاترى نيز وجود دارد كه انسان به وسيله آن دقايق معانى و مسائل عميق علمى را درك مى كند و مى تواند نوآورى ها و ابتكارات فراوانى در علوم مختلف از خود به يادگار بگذارد. اين مرحله از عقل، بسيار خوب است و مهم و تأثيرگذار ولى براى نجات انسان كافى نيست و چه بسيار عالمان بزرگى در فنون مختلف بودند كه گرفتار انحرافاتى شدند.امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه اش انگشت روى آن شاخه از عقل گذاشته كه مايه نجات انسان در دنيا و آخرت است و هدف اصلى از آفرينش عقل همان مى باشد. به همين دليل در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْل; خداوند در ميان بندگانش هيچ نعمتى را مهمتر از عقل تقسيم نكرده است».[1]در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «مَنْ كَانَ عَاقِلاً كَانَ لَهُ دِينٌ وَمَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ الْجَنَّةَ; كسى كه عاقل باشد ديندار است و كسى كه ديندار باشد وارد بهشت مى شود».[2]حتى ممكن است انسان در مسير حق باشد ولى چون عقل درستى ندارد ناگهان فريب هواى نفس يا شيطان و يا انسان هاى شيطان صفت را بخورد و از راه منحرف گردد.ازاين رو رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در حديثى مى فرمايد: «إِذَا بَلَغَكُمْ عَنْ رَجُل حُسْنُ حَال فَانْظُرُوا فِى حُسْنِ عَقْلِهِ فَإِنَّمَا يجَازَى بِعَقْلِهِ; هنگامى كه به شما خبر برسد كه فلان شخص داراى حالت خوبى (و در مسير اطاعت) است، به آن قناعت نكنيد و نگاه به خوبى عقل او كنيد چراكه جزاى اعمال به مقدار عقل است».[3]در حديث ديگرى كه در تحف العقول آمده مى خوانيم: جمعى در حضور پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بودند. مردى نصرانى از اهل نجران كه داراى بيان خوب و وقار و هيبتى بود وارد مدينه شده بود. به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) عرض كردند: چقدر اين مرد نصرانى عاقل و هشيار است. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: چنين نگوييد. عاقل كسى است كه به يگانگى خداوند ايمان داشته باشد و اطاعت فرمان او كند; «مَهْ إِنَّ الْعَاقِلَ مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَعَمِلَ بِطَاعَتِهِ».[4]اين سخن را با اشعارى كه در ديوان منسوب به اميرمؤمنان(عليه السلام) آمده و هماهنگ با اين گفتار حكيمانه است پايان مى دهيم:و أفضَلُ قسمِ اللهِ للمرءِ عَقلُه *** فليسَ مِنَ الخَيراتِ شىءٌ يُقارِبُهإذا أكمَلَ الرحمنُ للمَرءِ عَقلَهُ *** فَقد كَملت أخلاقُه و مَآرِبُهيعيشُ الفتى فى النّاسِ بالعَقلِ إنّه *** على العقلِ يَجرى عِلمُه و تَجاربُهيُزينُ الفَتى فى النّاس صِحّةُ عَقلِه *** وإن كانَ مَحظوراً عَليهِ مَكاسِبُهيُشِينُ الفتى فى النّاس قِلّةُ عَقلِه *** وإن كَرُمَت أعراقُه و مَناصِبهبرترين تقسيم نعمتى كه خداوند براى انسان كرده است عقل اوست و هيچ چيز از نيكى ها به پاى آن نمى رسد.هنگامى كه خداوند بخشنده عقل انسان را كامل كند به يقين تمام اخلاق و اعمال او كامل مى شود.جوانمردان در ميان مردم، با عقل خود زندگى مى كنند چراكه علم و تجربه همراه عقل است.آنچه انسان را در ميان مردم زينت مى دهد سلامت عقل اوست هر چند كسبوكار پر رونقى نداشته باشد.و آنچه چهره انسان را در ميان مردم زشت مى سازد كمى عقل اوست هرچند ريشه ها و منصب هاى او فراوان باشد[5]. [6]*****پی نوشت:[1]. كافى، ج 1، ص 12، ح 11.[2]. همان، ص 11، ح 6.[3]. همان، ص 12، ح 9.[4]. تحف العقول، ص 54.[5]. ديوان على، ص 66.[6]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب تنها مدرك ديگرى كه براى اين گفتار حكيمانه نقل كرده غررالحكم است كه آن را با تفاوتى كه حاكى از تعدد منبع است آورده، مى گويد: «كَفاكَ مِن عَقلِكَ ما أبانَ رُشدَك مِن غَيِّك». (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 299)
امام (ع) فرمود: «كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ»:همين قدر در عقل و خرد تو بس كه راههاى گمراهى ات را از راههاى رستگارى آشكار سازد.هدف از عقل عملى همان است كه امام (ع) بيان داشته است و همان قدر كافى است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 501
الاربعمائة من حكمه عليه السّلام:(400) و قال عليه السّلام: كفاك من عقلك ما أوضح لك سبل غيّك [من رشدك]. (85648- 85636)
المعنى:نبّه عليه السّلام إلى حسن الاستفادة من العقل فيما يفيد الانسان و فيما يقع في طريق سعادته و نجاته بعد موته و في أيام حياته، و لا ينبغي صرف العقل في امور لا يرتبط بسعادة الدنيا أو الاخرة.الترجمة:فرمود: براى تو از خردت همين بس كه راههاى گمراهى خود را از راه درست و حق روشن سازد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص214
و قال عليه السّلام: كفاك من عقلك، ما اوضح لك سبل غيّك من رشدك. «و فرمود: از خرد تو همين تو را بس كه راههاى گمراهى را از راه رستگارى تو برايت روشن سازد.»
مى فرمايد: براى آدمى همين بس از خرد و عقلش كه فرق ميان گمراهى و رستگارى نهد و عقيده حق و باطل را تشخيص دهد كه تكليف او به همين اندازه تمام مى شود و نيازى نيست كه براى تشخيص و فرق ميان گمراهى و رستگارى تجربه هايى را كه موجب دورانديشى كامل و شناخت احوال دنيا و مردم آن است انجام دهد، همچنين نيازى نيست كه چنان هوش و زيركى داشته باشد كه دقايق كلام و حكمت و هندسه و علوم دشوار را داشته باشد كه همه اينها فضل است، البته اگر براى آدمى فراهم شود، كامل مى شود و اگر فراهم نشود، از لحاظ تكليف و نجات او از عقاب گناه همان تشخيص ميان حق و باطل كافى است كه عبارت از حصول علوم بديهى در دل است و علوم ديگرى كه در اين زمينه است و آنچه ياران معتزلى ما درباره تكليف گفته اند.