جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص385
الفقر الموت الاكبر. «درويشى، مرگ بزرگتر است.»
در حديث مرفوع آمده است: بدبخت ترين بدبختان كسى است كه درويشى دنيا و عذاب آخرت براى او جمع شود.
درويشى نادان پيش بزرگمهر آمد، بزرگمهر گفت: چه بد چيزى كه در اين بينوا گرد آمده است، درويشى كه اين جهان او را كاسته است و نادانى كه آن جهانش را تباه كرده است.
شاعرى چنين سروده است: «توانگرى و آسايش براى گروهى آفريده شده است و خود را چنان مى بينم كه براى تنگدستى آفريده شده ام، آن چنان كه مى بينم گويا من باز مانده گروهى هستم كه پس از قسمت ارزاق آفريده شده اند.» سيواسى هم همين معنى را گرفته است و در قصيده معروف به ساسانيه خود چنين سروده است: «اى كاش مى دانستم گاهى كه روزيها تقسيم مى شد من در كدام زندان بوده ام.»
بر يك سوى دينارى اين بيت خوانده مى شد: «من قرين رستگارى و پيروزيم و به وسيله من هر چيز نايابى كه اراده شود، يافت مى شود.» و بر سوى ديگرش نوشته شده بود: «هر كس كه من انيس او باشم، آدمى و پرى بندگان او خواهند بود».
ابو الدرداء گفته است: هر كس مال خود را حفظ كند بيشتر آبرو و دين خود را حفظ كرده است.
يكى ديگر از شاعران چنين سروده است: «هر گاه در كارى دشوارى ديدى، دشوارى آن را بر دينار سوار كن، آن كار براى تو رام و فرمانبردار خواهد شد. دينار چون سنگى است كه نيروى ديگر سنگها را نرم مى سازد.»
از جمله دعاهاى پيشينيان است كه بار خدايا از خوارى و زبونى درويشى و از سركشى توانگرى به تو پناه مى برم.