جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص297
قيمة كل امرئ ما يحسنه. قال الرضى رحمه الله تعالى: و هذه الكلمة الّتى لا تصاب لها قيمة. و لا توزن بها حكمه، و لا تقرن اليها كلمة. «ارزش هر مرد آن چيزى است كه آن را خوب بداند.» سيد رضى كه خداى متعال او را رحمت كناد گفته است: اين كلمه اى است كه قيمتى براى آن نمى توان تعيين كرد و هيچ حكمتى همسنگ آن نيست، و هيچ سخنى همتاى آن نمى شود.
سخنان بسنده در فضيلت علم در گذشته بيان داشته ايم و اينك نكته هاى ديگرى مى آوريم. گفته مى شود: از جمله سخنان اردشير بابكان در رساله او كه براى شاهزادگان نوشته، اين است كه براى شما بهترين دليل در مورد فضيلت علم اين است كه با همه زبانها آن را ستوده اند و كسانى كه علم ندارند مدعى عالم بودن مى شوند و خود را با آن مى آرايند و بهترين دليل براى عيب جهل كه شما را بسنده است، اين كه همه كس آن را از خود دفع مى كند و اگر او را جاهل بنامند، خشمگين مى شود.
به انوشروان گفته شد: شما را چه مى شود كه هر چه از علم چيزى مى آموزيد باز هم بر آموزش آن كوشاتر مى شويد؟ گفت: بدين سبب كه هر چه از آن مى آموزيم بر عزت و بلندى رتبت ما افزوده مى شود. گفتندش چرا از آموختن از هيچ كس خود دارى نمى كنيد؟ گفت: چون مى دانيم علم از هر كجا گرفته شود، سود بخش است.
به بزرگمهر گفته شد: به اين همه دانش كه فرا گرفته اى چگونه رسيده اى؟ گفت: به سحر خيزى چون سحر خيزى كلاغ و آزى چون آزمندى خوك و صبرى چون صبر خر.
و به بزرگمهر گفته شد: علم بهتر است يا مال؟ گفت: علم. گفتند: پس به چه سبب اهل علم را بر در خانه توانگران بيشتر مى بينيم تا توانگران را بر در خانه عالمان؟ گفت: اين هم به علم و جهل بر مى گردد و آن چنان كه مى بينيد بدين سبب است كه عالمان به نياز به مال آگاه هستند و توانگران از فضيلت علم آگاه نيستند.
شاعر گفته است: «بياموز كه آدمى عالم آفريده نشده است و قرين علم و دانش قابل مقايسه و همچون جاهل نيست، سالخورده و بزرگ قوم اگر دانش نداشته باشد به هنگام حضور در انجمنها كوچك و خردسال خواهد بود.»