وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ، هَلَکَ.
أبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ: رو در روى حق ايستاد.
و فرمود (ع): هر كه از چهره حق پرده برگيرد، به دست مردم نادان هلاك شود.
و آن حضرت فرمود: هر كه در برابر حق بايستد هلاك شود.
ضرورت حق گرايى (اخلاقى، اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: هر كس كه با حق در آويزد نابود مى گردد.
[و فرمود:] آن كه با حق بستيزد خون خود بريزد.
امام عليه السّلام (در باره رنج راه حقّ) فرموده است:هر كه براى حقّ چهره اش را نمايان سازد (آنرا كمك و يارى نمايد) نزد نادانان مردم تباه گردد (از آنها سخت آزار بيند، و در بعضى از نسخ نهج البلاغه جمله «عند جهلة النّاس» بيان نشده پس معنى فرمايش امام عليه السّلام چنين ميشود: هر كه از حقّ اعراض و دورى كند هلاك و تباه گردد، چون دورى كننده از كسى روى خويش باو متوجّه نمايد).
امام(عليه السلام) فرمود: آن كس كه در برابر حق قد علم كند (و به مبارزه برخيزد) هلاك خواهد شد.
سرانجام مبارزه با حق:امام(عليه السلام) در اين كلام نورانى از كسانى سخن مى گويد كه به مقابله با حق بر مى خيزند. مى فرمايد: «آن كس كه در برابر حق قد علم كند (و به مبارزه برخيزد) هلاك خواهد شد»; (مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ).اين كلام حكمت آميز با همين عبارت در لابه لاى خطبه شانزدهم نهج البلاغه آمده است كه شرح آن را در جلد اول در ذيل همان خطبه (صفحه 651) بيان كرديم و حاصل آن اين است كه هرگز به مخالفت و مقابله با حق برنخيزيد، زيرا حق قدرتى دارد كه انسان را بر زمين مى كوبد; اگر در كوتاه مدت انجام نشود در دراز مدت انجام خواهد شد و تاريخ، به ويژه تاريخ اسلام، نشان مى دهد آنها كه به مقابله با حق برخاستند چگونه طومار زندگانى شان در هم پيچيده شد. نيز با توجّه به اين كه حق به معناى واقعيت هاى ثابت است و واقعيت ها آثارى دارد و هر چه با آثارش به مخالفت برخيزند از ميان نمى رود، از اين رو سرانجام بر انسان غلبه مى كند و او را در هم مى شكند. درست مانند اين كه انسان بداند فلان راه، مستقيم و راه ديگر بيراهه است، اگر به مخالفت با راه مستقيم برخيزد و به بيراهه رود هرقدر تلاش و كوشش كند به مقصد نمى رسد و سرانجامش هلاكت است.بعضى از شارحان نهج البلاغه تفسیر دیگرى براى این جمله برگزیده اند و آن این که هرگاه کسى در میان مردم نادان به دفاع از حق برخیزد جان خود را به خطر انداخته چرا که افراد جاهل و متعصب و لجوج با این گونه افراد مخالفند و مفهوم آن این مى شود که هر کس دفاع از حق کند باید هزینه هاى این دفاع را در برابر مردم نادان بپردازد.ولى این تفسیر به هیچ وجه مناسب چنین گفتار حکیمانه اى نیست، زیرا اولاً در بعضى از متون لغت صریحا آمده است که جمله «أبْدى صَفْحَتَهُ لَهُ» به معناى به مخالفت برخاستن است و مرحوم علامه شوشترى موارد فراوانى از کلمات عرب نقل کرده که جمله «مَنْ أبْدى صَفْحَتَهُ لَهُ» به معناى به مخالفت برخاستن است.(1)ثانیاً در خطبه شانزدهم، پیش و پس از آن جمله هایى آمده است که به خوبى نشان مى دهد امام(علیه السلام) در این جمله از بدکاران سخن مى گوید که به مخالفت با حق برمى خیزند.در شرح نهج البلاغه محمد عبده احتمال دیگرى نیز در تفسیر این جمله ذکر شده و آن این که منظور از «أبْدى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ» به معناى روى گردانیدن از حق است که آن هم سبب هلاکت انسان مى شود; ولى با توجه به این که کلمه «أبْدى» به معناى آشکار کردن است این تفسیر نیز بعید به نظر مى رسد.(2)به هر حال مفهوم این جمله این است که امام(علیه السلام) به همه کسانى که به مخالفت با حق برمى خیزند هشدار مى دهد که به عاقبت سوء کار خود بیندیشند و از این راه باز گردند. همان گونه که پیش از این اشاره شد این جمله در کتاب شریف کافى نیز به عنوان بخشى از یک روایت آمده و مرحوم ملا صالح مازندرانى در شرح آن مى گوید: مفهوم جمله این است کسى که آشکارا در برابر حق به خصومت برخیزد هلاک خواهد شد.مشابه همین معنا در گفتار حکیمانه 408 نیز آمده است آنجا که مى فرماید: «مَنْ سارَعَ الْحَقَّ سَرَعَهُ; آن کس که با حق بجنگد حق او را بر زمین خواهد کوبید».(3)قرآن مجید نیز درباره حق و باطل چنین مى گوید: «(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ); بلکه ما حق را بر باطل مى کوبیم و آن را هلاک مى سازد و این گونه باطل محو و نابود مى شود».(4)منظور از «حق» در کلام نورانى بالا اصل خداشناسى و آیین اسلام و فروع دین و حقوق الله و حقوق الناس به طور عام است، زیرا حق در اصل به معناى مطابقت و هماهنگى با واقع و نقطه مقابل آن «باطل» است. به همین دلیل به ذات پاک خداوند، به طور مطلق «حق» اطلاق مى شود چون واقعیتى است انکارناپذیر.در کتاب «وجوه القرآن» براى کلمه حق موارد استعمال دوازده گانه اى در قرآن مجید ذکر شده است: حق به معناى ذات پاک خداوند و به معناى قرآن، اسلام، توحید، عدل، صدق، طرز صحیح، علانیه، شایستگى، واجب شدن، وام و بهره و براى هر کدام از اینها آیه اى از آیات قرآن مجید را شاهد آورده است(5). (6)****پی نوشت:(1). شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى، ج 4، ص 543.(2). فى ظلال نهج البلاغه، ذیل حکمت مورد بحث.(3). شرح اصول کافى، ج 11، ص 421.(4). انبیاء، آیه 18.(5). براى توضیح بیشتر مى توانید به تفسیر نمونه، ج 8، ذیل آیه 55 سوره یونس; ج 11، ذیل آیه 8 سوره حجر و ج 26، ذیل آیه 39 سوره نبأ مراجعه فرمایید.(6). سند گفتار حکیمانه: این کلام نورانى جزئى از خطبه شانزدهم نهج البلاغه است که ما در بخش سوم، آن را تفسیر کرده ایم. نویسنده کتاب مصادر آن را از کتاب هاى متعددى نقل کرده که بسیارى از مؤلفان آنها پیش از سید رضى مى زیسته اند; از جمله شیخ طوسى در تلخیص الشافى، جاحظ در البیان و التبیین، ابن عبد ربه در عقد الفرید، مفید در کتاب ارشاد، مسعودى در اثبات الوصیة، متقى هندى در کنزالعمال و مرحوم کلینى در روضه کافى. (مصادر نهج البلاغه، ذیل خطبه شانزدهم)
امام (ع) فرمود: «مَنْ أَبْدَى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَكَ»:يعنى كسى كه در راه حق، مقابل ديگران بايستد، نزد مردم نادان -به دليل ناتوانى حق از نظر آنها و غلبه محبّت باطل بر دلهايشان- به هلاكت رسيده است. جمله «و ابدى صفحته» كنايه از خود را در معرض قرار دادن و قيام كردن به چنين كارى است. و توضيح مطلب در پيش گذشت.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 262
التاسعة و السبعون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(179) و قال عليه السّلام: من أبدى صفحته للحقّ هلك. (78469- 78462)
اللغة:(صفح) كلّ شيء وجهه و ناحيته، و كذلك الصفحة- مجمع البحرين.المعنى:قد تناقض كلام الشارحين في تفسير كلامه عليه السّلام فقال ابن ميثم في شرحه: أي من تجرّد لنصرة الحقّ في مقابل كلّ أحد هلك عند جهلة النّاس لضعف الحقّ عندهم و غلبة حبّ الباطل على نفوسهم إلخ.و قال الشارح المعتزلي: قد تقدّم تفسيرنا لهذه الكلمة في أوّل الكتاب و معناها من نابذ اللَّه و حاربه هلك، يقال لمن خالف و كاشف: قد أبدى صفحته.أقول: ما ذكره المعتزلي أظهر في المقام، و يؤيّده قوله عليه السّلام: هلك، على وجه الاطلاق.الترجمة:هر كس روبروى حق ايستاد، هلاك و نابود شد.هر كه پرروى شد برابر حق گشت نابود در ره ناحق
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص376
من ابدى صفحته للحق هلك. «آن كس كه با حق بستيزد، نابود مى شود.»
ابن ابى الحديد مى گويد: درباره اين سخن در آغاز كتاب توضيح داديم. از جمله خطبه اى است كه در مدينه پس از بيعت، آن حضرت ايراد فرموده است.