8- و في حديثه (علیه السلام): كَالْيَاسِرِ الْفَالِجِ يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ.[الياسرون هم الذين يتضاربون بالقداح على الجزور، و الفالج القاهر و الغالب، يقال فلج عليهم و فلجهم و قال الراجز: لما رأيت فالجا قد فلجا].
الْيَاسِرُون: قمار بازان.يَتَضَارَبُونَ بِالقِداح: به وسيله تيرها قمار بازى مى كنند.الْجَزُور: ناقه نحر شده.فَلَجَ: پيروز شد.
8- در حديثى از آن حضرت (ع) آمده است: همانند «ياسر فالج» كه منتظر نخستين پيروزى از تيرهاى قمار خود است.«ياسرون» كسانى هستند كه تيرهاى قمار را بر شتر كشته اى مى افكنند. و «فالج» به معنى پيروز است. و گويند «قد فلج عليهم و فلجهم» يعنى بر آنان پيروز شد و مغلوبشان گردانيد و راجز گويد: «لما رأيت فالجا قد فلجا»، چون ديدم كه غلبه كننده، غلبه كرد.
8- در گفتار آن حضرت است: مؤمنى كه خود را دچار عار ننموده چون قمار باز زبردستى است كه اولين پيروزى خود را از تير قمارش در انتظار است.«ياسرون» كسانى هستند كه با تيرهاى خود بر سر شتر نحر شده قمار مى كنند. «فالج» غالب زبردست است، گفته مى شود: «قَدْ فَلَجَ عَلَيْهِمْ وَ فَلَجَهُمْ» يعنى بر آنان پيروزى يافت و مغلوبشان نمود. رجز خواننده گويد: وقتى كه ديدم غلبه كننده را كه غالب شد.
اميد به پيروزى:8- روايتى ديگر از امام: مسلمان چونان تيراندازى ماهرى است كه انتظار دارد، در همان نخستين تيراندازى پيروز گردد.مى گويم: (ياسرون، كسانى هستند كه با تيرها بر سر شترى مسابقه مى دهند، و فالج، يعنى چيره دست پيروز، مى گويند «قد فلج عليهم و فلجهم» يعنى بر آنان پيروز شدند، و آنان را مغلوب كردند، و راجز(1) مى گويد: چيره دستى را ديدم كه پيروز شد.)______________________________(1). راجز، فضل بن قدامه عجلى و لقب او، ابو النّجم است، او از شاعران عصر اموى است كه در سال 130 هجرى درگذشت.
8- [و در حديث آن حضرت است:] همچون قمارباز پيروز كه انتظار پيروزى در دست نخستين خود برد.[ياسرون كسانى هستند كه تير قمار بر شتر نحر شده افكنند و فالج چيره پيروز است، گويند قد فلج عليهم -بر آنان پيروز شد- و فلجهم -مغلوبشان گردانيد- و راجز گفته است: «چون فالجى را ديدم كه غالب گرديد.»].
8- در گفتار آن حضرت عليه السّلام است (در خطبه بيست و سوّم در باره رشك نبردن):مانند قمار باخته غلبه جوى زبردست باشد كه نخست فيروزى را از تيرهاى قمار خود منتظر است (پس كم بهره از نعمت دنيا نبايد بر ديگران رشك برد، بلكه بايد اندوه در دل راه ندهد و كوشش نمايد تا اقبالش رو آورد مانند قمار باخته زبر دست كه هميشه منتظر برون مى باشد.)(سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) ياسرون كسانى هستند كه با تيرهاى قمار بر سر شترى كه مى خرند و مى كشند قمار ميكنند، و فالج غلبه جو و زبر دست است، گفته ميشود: «فلج عليهم و فلجهم» يعنى بر ياران غالب شد و از آنان برد، و رجز خواننده (در كارزار) گويد: «لمّا رأيت فالجا قد فلجا» يعنى هنگاميكه ديدم غلبه كننده را كه غالب شد.
امام عليه السلام فرمود: (هرگاه مسلمان دست به عمل زشتى نزند كه از آشكار شدنش شرمنده مى شود وممكن است افرادِ پست آن را وسيله هتك حرمتش قرار دهند) به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند كه منتظر است در همان دورِ نخست پيروز شود. (و سود وافرى ببرد بى آنكه زيانى ببيند).مرحوم سيّد رضى (در تفسير اين كلام شريف) مى گويد: «ياسرون» كسانى هستند كه به وسيله پيكان هاى تير بر شتر نحر شده بخت آزمايى مى كنند و «فالج» كسى است كه پيروز شده است. گفته مىشود «فَلَجَ عَلَيْهِمْ وَفَلَجَهُمْ» يعنى بر آنها پيروز شد، ازاينرو در بعضى از رجزها مى خوانيم: هنگامى كه ديدم شخصى پيروز شد... .
راه پيروزى سريع! اين جمله قسمتى است از خطبه بيست و سوم كه مرحوم سيّد رضى به منظور فصاحت و بلاغتى كه دارد آن را جدا ساخته و تفسير كرده است. امام عليه السلام مى فرمايد: «(هرگاه مسلمان دست به عمل زشتى نزند كه از آشكار شدنش شرمنده مى شود و افرادِ پست آن را وسيله هتك حرمتش قرار مى دهند) به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند كه منتظر است در همان دورِ نخست پيروز شود. (و از سود وافرى بهره گيرد بى آنكه زيانى ببيند)»؛ (كَالْيَاسِرِ آلْفَالِجِ يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ).مرحوم سيّد رضى در شرح اين جمله مى گويد: «ياسرون كسانى هستند كه به وسيله پيكانهاى تير بر شتر نحر شده بخت آزمايى مى كنند و «فالج» كسى است كه پيروز شده است. گفته مى شود «فَلَجَ عَلَيْهِمْ وَفَلَجَهُمْ» يعنى بر آنها پيروز شد، ازاين رو در بعضى از رجزها مى خوانيم: هنگامى كه ديدم شخصى پيروز شد...»؛ (الْياسِرُونَ هُمُ الَّذينَ يَتَضارَبُونَ بِالْقِداحِ عَلَى الْجَزُورِ. وَالْفالِجُ: الْقاهِرُ وَالْغالِبُ؛ يُقالُ: فَلَجَ عَلَيْهِمْ وَفَلَجَهُمْ، وَقالَ الرّاجِزُ: لَمّا رَأيْتُ فالِجآ قَدْ فَلَجا).مرحوم سيّد رضى به دليل اينكه در صدد شكافتن معناى حقيقى يا كنايى «ياسر» و «فالج» بوده، صدر اين كلام را ذكر نكرده است؛ ولى هرگاه به صدر آن در خطبه 23 باز گرديم معناى كامل و جامعى از اين گفتار حكيمانه به دست مى آيد، زيرا امام عليه السلام مى فرمايد: «هرگاه انسان مسلمان به دنبال كار زشتى كه از آشكار شدنش شرمنده شود نباشد و به كارى كه افراد پست آن را وسيله هتك حرمت او قرار دهند دست نزند مانند مسابقه دهنده ماهرى است كه منتظر است در همان دورِ نخست پيروز گردد و سود وافرى ببرد بى آنكه زيانى دامان او را بگيرد»؛ (فَإِنْ رَأَى أَحَدُكُمْ لاَِخِيهِ غَفِيرَةً فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلا تَكُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً فَإِنَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ فَيَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُكِرَتْ وَيُغْرَى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ كَانَ كَالْفَالِجِ الْيَاسِرِ الَّذِي يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ وَيُرْفَعُ بِهَا عَنْهُ الْمَغْرَم).اين پيروزى سريع مى تواند پيروزى در دنيا باشد يا در سراى آخرت يا در هر دو، زيرا چنين مؤمن پاكدامنى نه بهانه به دست بدخواهان مى دهد كه از او عيبجويى كنند و نه كارى برخلاف رضاى الهى انجام مى دهد كه در سراى آخرت دامنش را بگيرند، بنابراين او در هر دو سرا پيروز است.نكته مهمى كه در اينجا بايد به آن توجه داشت معناى «ياسر» است كه بسيارى از شارحان، آن را به قمارباز تفسير كرده و گفته اند: مؤمن پاكدامن مانند قماربازى است كه در دور اول قمار برنده مى شود و مى دانيم چنين تشبيهى هرگز مناسب كلام امام عليه السلام نيست. گويا آنها به تعبير «قِداح» (چوبه هاى تير) و «جَزُور» (شتر قربانى) توجه نكرده اند. توضيح اينكه طبق آنچه از «زمخشرى» در كشاف نقل شده، عرب هنگام بخت آزمايى ده چوبه تير انتخاب مى كرد و روى هركدام اسمى مى نوشت؛ بعضى به عنوان برنده و بعضى به عنوان بازنده. سپس شترى را خريدارى مى كردند و آن را نحر كرده به ده قسمت تقسيم مى نمودند. تيرهاى دهگانه را در كيسه اى ريخته، مخلوط مى كردند و كسى كه مورد اعتماد آنها بود دست مى كرد تيرها را يكى بعد از ديگرى بيرون مى آورد: هفت چوبه تير كه هركدام نام خاصى بر آن نوشته شده بود و هركدام سهمى مى بردند. سهم برترين، «مُعَلّى» نام داشت اما سه چوبه ديگر هيچكدام سهمى نداشتند بلكه هركس آن چوبه ها به نام او مى افتاد مى بايست يك سوم از قيمت شتر را بپردازد و در پايان، برندگان، سهام خود را به فقرا مى دادند و چيزى از آن را نمى خوردند و به اين كار افتخار مى كردند.«قِداح»، اشاره به آن چوبهاى تير است و «جَزور» اشاره به شترى است كه براى اين كار انتخاب مى كردند. با توجه به آنچه گفته شد روشن مى شود اين كار گرچه نوعى بخت آزمايى بوده ـ نه قمار ـ ولى سرانجامش خدمتى به فقرا محسوب مى شده است، بنابراين گرچه اصل اين كار ازنظر شرعى باطل است، ولى آن زشتى و قبحى كه در مسئله قمار است، مخصوصاً با توجه به پايان آن، ديده نمى شود و تشبيه امام عليه السلام تشبيه فصيح و بليغى است. از آنجا كه مؤمن پاكدامنى كه بهانه به دست بدخواهان نمى دهد به سرعت در كارهايش پيروز مى شود از آن تعبير به «فالج» شده كه از مادّه «فَلج» (بر وزن گنج) به معناى پيروزى است و تعبير به «أوَّلُ فَوْزَةٍ» شده كه معناى نخستين پيروزى را دارد.
8- و در سخنى از امام (ع) است: «كَالْيَاسِرِ الْفَالِجِ يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ»:ياسرون، كسانى هستند كه با تيرهاى قمار بر سر شتر، برد و باخت مى كنند. «فالج» به غلبه جوى چيره دست، گفته مى شود: «فلج عليهم، و فلجهم»، يعنى بر ياران غالب شد و از آنان برد. كسى در ميدان جنگ رجز مى خواند و مى گفت: «لما رأيت فالجا قد فلجا» يعنى: وقتى كه ديدم غلبه كننده اى را كه پيروز شد.شرح اين سخن در عبارت: «امّا بعد فانّ الامر ينزل من السّماء الى الارض كقطر المطر» گذشت.
(8) و في حديثه عليه السّلام:كالياسر الفالج ينتظر أوّل فوزة من قداحه. الياسرون: هم الّذين يتضاربون بالقداح على الجزور، و الفالج: القاهر الغالب، يقال: قد فلج عليهم و فلجهم، قال الرّاجز:لمّا رأيت فالجا قد فلجا. (80748- 80713)
اللغة:(الياسر) فاعل ج: أيسار: السّهل، الّذي يتولّى قسمة جزور الميسر، الياسر ج: أيسار خلاف اليامن (القدح) ج: قداح: سهم الميسر- المنجد.المعنى:قال المعتزلي: أوّل الكلام أنّ المرأ المسلم ما لم يغش دنائة يخشع لها إذا ذكرت، و يغرى به لئام النّاس كالياسر الفالج ينتظر أول فوزة من قداحه، أو داعي اللَّه، فما عند اللَّه خير و أبقى- إلى أن قال- و ليس يعني بقوله: الفالج القامر الغالب كما فسّره الرّضي رحمه اللَّه، لأنّ الياسر الغالب القامر لا ينتظر أوّل فوزة من قداحه، و كيف ينتظر و قد غلب، و أيّ حاجة له إلى الانتظار، و لكنه يعني بالفالج
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 342
الميمون النقيبة الّذي له عادة مطّردة أن يغلب و قلّ أن يكون مقهورا.تشبيه [كالياسر الفالج ...] أقول: مقصود الرّضي أنّه عليه السّلام شبّه المؤمن السالم بالمقامر الّذي يكون غالبا بحسب الواقع فينتظر فوزة قداحه، فالفالج بمعنى المستقبل فانتظاره لظهور فوزه الواقعي، و ليس المراد منه المقامر الّذي ظهر فوزه ليكون الفالج في معنى الماضي و لم يكن للانتظار معنى، مع أنّ تفسيره الفالج بميمون النقيبة خلاف اللغة، و لم يضبط اللغة هذا التفسير للفظة ياسر، فمقصوده عليه السّلام أنّ المؤمن السالم الغير الاثم يتربّص إحدى الحسنيين: إمّا الفوز بالسعادة الدنيويّة، أو ما عند اللَّه في الاخرة و هو خير و أبقى.الترجمة:فرمود: مسلمان تا بيك زشتكارى آلوده نشده كه مايه سر شكست او و پايه گمراه كردن مردم پست است، مانند كسيست كه در قمار برنده است و در انتظار برد خود است، و يا در انتظار دعوت إلهى است و آنچه نزد خدا است بهتر و پاينده تر است.مرد مسلمان كه بزهكار نيست مايه گمراهي و بدكار نيست همچو برنده است ببازي خود منتظر فوز نهائي خود يا كه خدايش ببر خود برد بهتر و پاينده ترش آورد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص58
و منه: كالياسر الفالج، ينتظر اوّل فوزة من قداحه.قال: الياسرون هم الذين يتضاربون بالقداح على الجزور، و الفالج: القاهر الغالب، يقال: قد فلج عليهم و فلجهم، قال الراجز: لمّا رايت فالجا قد فلجا. «و از سخنان آن حضرت است: همچون قمارباز پيروزى كه انتظار اوّل شدن خود را از تيرهاى خويش دارد.»
گويد: «ياسرون» كسانى هستند كه تيرهاى خود را بر شتر نحر شده مى زنند و فالج به معنى پيروز است و چيره. گفته مى شود «قد فلج عليهم» يعنى بر آنان پيروز شد و گفته مى شود «فلجهم» يعنى آنان را مغلوب ساخت، راجز گفته است: هنگامى كه فيروزى يابنده را ديدم كه پيروز شد.